این عطر کاملا گیاهی و بسیار خوشبو توسط Ernest Daltroff در سال 1934 تولید شد.
پوران هوم از عطرهای انقلابی کارون است که از روایح دوگانه اسطوخودوس و وانیل استفاده میکند. این عطر نمادین که در سال 1934 توسط ارنست دالتروف خلق شد، براساس روح مدرن درونیاش همچنان ادامه مییابد. این عطر از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و به امضای بسیاری از چهرههای مشهور تبدیل شده است، مانند جمیز دین و سرژ گینزبورگ. طراوت آروماتیک اسطوخودوس در عطر پوران هوم بر فراز مایههای گرم و پودری نتهای شرقی در لایه پایانی قرار گرفته است؛ لایهای که نتهای وانیلی توانستهاند سرشاری فراگیری به آن بدهند. آمیزه پوران هوم بدون تغییر باقی مانده و اولین عطر در تاریخ عطرسازی است که بهطور خاص برای مردان طراحی شده. رد متمایز و شاخص پوران هوم همچون نمادی از جهان کارون نمایان میشود.
اطلاعات این ادکلن را میتوانید هم اکنون در سایت عطر افشان مشاهده بفرمایید .
نوع عطر | ادو تویلت |
برند | کارون |
عطار | ارنست دالترف |
طبع | معتدل |
سال عرضه | 1934 |
گروه بویایی | رایحه های معطر |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان |
مناسب فصل | پاییز |
اسانس اولیه | ترنج ، لیمو ترش، اسطوخودوس ، رزماری |
اسانس میانی | اقاقیای برزیلی ، وانیل ، رز ، سدر ، شمعدانی ، گشنیز ، سالویا اسکلاریا، گل آفتاب پرست |
اسانس پایه | دانه تونکا ، مشک ، کهربا، خزه درخت بلوط |
الان هفتمین شبیست که در خاک آرمیده. به خاکش کارونِ محبوبِ وی را اسپری میکنم، کارونی که برایش همیشه عزیزتر از من بوده. شب اول گمان میکردم تمامش را برایش اسپری کردهام، اما به سراغ کمدش که رفتم دیدم سه جعبه دست نخورده دیگه هم هست. و حالا چند شبیست در تلاشم که تمام آنچه باقی مانده را با او راهی کنم. گمان میکردم با مُردنش باری از دوشم برداشته میشود، گمان میکردم دستِ قدرتمندی که همیشه بر روی گلویم بوده بالأخره آن را رها میکند اما زهی خیال باطل. هنوز قدرتش را حس میکنم. به راستی پدر نامِ دیگر قدرت است {لااقل برای من که چنین بوده}. رابطه با پدری که تمامقد نمادِ قدرت است تنها میتواند مهرآکین باشد و به خاطر همین قدرتِ افراطی، پدرم همیشه در ضعف بوده است. بدبختانه حقیقت اگر زن هم باشد، باز پدرانه است.
و افسوس آنجاست که ترازوی عشق و نفرتِ من نسبت به پدرم همیشه در سوی دومی سنگینتر بوده، مخصوصاً مواقعی که بوی کارون میداد.
میگویند: «پدر “پُشتِ”پسرش است.» اما برای من هرگز چنین نبوده، هر زمان که به او نیاز داشتم، هر زمان که مشکلی برایم پیش میآمده تنها بر صفر حسابِ بانکیام افزوده میشد و نه چیزِ دیگر. پُشتِ من همیشه خالی بوده، چه مقابلِ او، چه در غیابِ او. تضاد آنجاست که به گاهِ حضورش انگار وجودِ خارجی نداشت و در حینِ غیبت، حضورش در قامتِ غیابِ او به چشمم میآمد! در هر دوحال محکوم به غیبت بود و همواره حضورش را در غیابی تکراری فرو میبُرد. انگار که پیشاپیش از هر سو برایم مُرده بود.
و این بو، این رایحهای که در گذرِ زمان برایم دهشتناک شده این شبها و روزها برایم عطرِ امضاست! گویی سعی در انتقام از خود و پدرم را دارم. از خودم برای تمامِ سرکشیها و از او برای تمامِ تحقیرها. “کارون پوران هوم” این روزها همان تقاصیست که در حال پسدادنم، همان تنبیه. شاید هم دروغ میگویم، کارون را میپوشم تا پدرم را حس کنم، تا همیشه سوگوار باشم، تا دیگر خوشحالی را تجربه نکنم.