سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Aramis در سال 1966 برای مردان ساخته شد. در این ادکلن سنت و شاخصههای یک اثر کلاسیک رعایت شده است و همین مسأله راز مدرن بودن آن پس از گذشت سالیان متمادی است. رایحه آن بر پایه ترکیبات چوبی و تند است که باعث شده بسیار قدرتمند و مردانه به نظر برسد. Aramis یکی از معدود ادکلنهایی است که با ترکیب چرم فشرده که به راحتی قابل تشخیص است شناخته میشود. سازنده این ادکلن Bernard Chant است.
نوع عطر | ادو تویلت |
برند | آرامیس |
عطار | برنارد چنت |
طبع | گرم |
سال عرضه | 1966 |
گروه بویایی | چوبی چایپر |
کشور مبدأ | ایالات متحده |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | ترنج ، آلدهید ، شبدر ، آویشن ، گیاه درمنه، صمغ درختچه مر، گاردنیای یاسمنی |
اسانس میانی | نعناع هندی ، سالویا ، ریشه زنبق، یاس، هل |
اسانس پایه | مشک ، کهربا، خزه درخت بلوط ، خس خس ، چوب صندل سفید ، چرم ، نارگیل |
پدرم این عطر و این برند را زیاد دوست داشت . یک شیشه اش را از آن دوران هنوز دارم
سی سال پیش به یکی از دوستان که کابینت ساز بود سفارش چند ویترین از جنس ورق گالوانیزه و درب و طبقات شیشه سکوریت دادم برای کلکسیون عطرهایم که واقعا زیبا و منحصر بفرد از آب درآمد. اما اینقدر دردسر داشت ( ! ) که جمعشان کردم و عطرها را در کارتن نگه میدارم .
ساعتها وقت ام به توضیح عطرها میگذشت در میهمانی .
این مهم نبود . عکس برداشتن هم مهم نبود
یک به یک میخواستند در بیاورند و بزنند تا بفهمند بویش چیست !
که البته چون دو شیشه میگرفتم همیشه ، ارجاعشان میدادم به شیشه ی دیگر که جهت استفاده بود
و چون کمی وسواس نظافت و نظم دارم باید پاک میکردم و سر جایش میگذاشتم که کلی وقت میگرفت
تا جائیکه دیگر خسته شدم و جمع کردم !
برای مرور خاطرات از عکسهای عطرافشان بهره میگیرم .
ذیل همین صفحه مطلبی نوشتم و دوست عزیزم جناب اسنودن سوالی پرسیدند که پدر شما در زمانیکه اینترنت نبود چطور از عطارها میدانست ؟
و من عطارها را عطرها خوانده بودم !
البته حق دارم ! احتمالا تازه بیدار شده بودم و آن هنگام چشمهایم آلبالو گیلاس میچیند :) مگر عینک بزنم .
امروز تازه متوجه شدم ! و اما پاسخ اش :
که مرور خاطراتی هم هست
پدر و مادر حقیر بسیار مقید به انتخاب لباس و عطر بودند
هر دو مشغول کار
پدرم یازده سال رئیس حوزه ی نظام وظیفه ی اهواز بود
از تفریحات مورد علاقه اش این بود که هر کشتی ای که در آبادان پهلو میگرفت ، همراه دوستان اش اولین نفرات باشند که وارد شوند
همه ی ماشینهایش را اینطور خریده بود
و کلی وسایل دیگر من جمله عطر و پوشاک
و مهمترین علاقه اش :
جمع آوری ی ژورنال بود که مادرم میگفت ما هر ماه چند گونی از آشغال هایمان دو چیز بود :
ژورنال ها و کاتالوگ های گوناگون ( ژورنالهای خوب را صحافی و مجلد میکردند مثلا به چند ژورنال هزار صفحه ای و نگه میداشتند ) و اسباب بازیهای تو که کل حقوق من صرف آن میشد و همه را با چکش داغون میکردی که ببینی درونشان چیست :)
حتی یک بار دختر عمه ام که ده سال بزرگتر از من است جلوی پایم نشست تا بند کفش ام را ببندد ، دیدم یک چکش در طاقچه ی جلوی پنجره ی حیاط است ، فورا بلند کردم و زدم به سرش !
خون فواره کرد و همه جیغ میزدند !
دیوانه بوده ام حتما
شاید میخواستم ببینم درون ِ سرش چه میگذرد :)
از یادآوری اش ناراحت میشوم چون دوست اش دارم
مادرم میگفت اگر مجبور بودیم تو را ببریم به میهمانی ای ، آژیر قرمز زده میشد که : کامبیز می آید :)
میگفت چون زیباترین پسر فامیل بودی همه همزمان هم دوست داشتند ببینندت و هم نگران بودند
البته الان شبیه کلاغ شده ام :)
پدرم بواسطه ی علاقه به عطر ، جدیدترین ژورنالهای برندهای مهم عطر را داشت که کاملترین اطلاعات درون شان مقیود بود ، و نیز مجلات تخصصی ی عطر .
حتی بیوگرافی ی عطارها
اما بیشترشان ژورنال های پوشاک بودند و نیز ماشین .
سرگرمیشان بود هنگامی که در میهمانی های شبانه جمع میشدند و ساعتها تماشا میکردند .
ضمنا یکی از دوستان پرسیده که نسخه ی ادوکلون شبیه کدام مدل است که جواب اش همین عطر هست .
دوستان عزیزم
انشاله که باعث سرگرمی بوده باشد
شاد باشید به یاری ی خدا