«سفر در سفر. جایی به سمت شمال که آن را خاستگاه موسیقی میدانم. زیرا، تنها اگر باد خنک این رودخانه از پوستتان عبور کند، شما نیز میتوانید مدعی شوید که موسیقیاش را شنیدهاید. قدم زدن در درون این باد و بهسختی پیش رفتن از بین سنگهایی که با صداهای ناشناخته خراشیده میشوند و بهآرامی ما را گرفتار وضعیتی گریزناپذیر میکنند. بداههگویی تقریباً در شعلهها ناپدید است، گاهی هیچ استدلالی در قویترین واقعیات وجود ندارد...همانطور که همین بداههگویی مهیج است، بدون اینکه احساسات این ذره و صوت عشق را نمایان کند، همانند عطری که دارد به خودمان نزدیک میشود، بادی دیوانهوار که در فضای توانمند و بیپردهٔ هنر در جریان است. موسیقیای که با ارزشهای واقعی و ذاتیاش مزین شده. زبانی احیاشده، گیاهی که ذهنی بزرگ میطلبد، درختی سخنور. این واقعیت آنی هر انسان است. سیمفونی پشن با همهٔ اعصار سخن میگوید، زیرا پیوندی ذاتی با سفر دارد...سیری در راهپله سنگی برج ساعت که دایرهوار به سوی دالان بیکران احساسات بالا میرود، سیری که بهشکلی شاعرانه نامی را منقوش میکند، نام کسی که آن آهنگهای فروتنانه و اعجابآور و شگفتانگیز را مینوازد که در آن هر انسانی باید خود را بیابد تا از واقعیت خود آگاه شود. ماشین شروع به کار میکند و مشتاق است تا صوتی را تولید کند که پر از رایحههای خاکی چوب و آهن در بین دروازههایی مارپیچی و در بین گوشهاییست که در انتظارهارمونی پیشبینینشدنیاند،هارمونیای که آغازگر یک خیال است. این جهان موسیقیست: تجربهٔ ذوقزده شدن از پوست، لبخند و دردمند شدن از اشکهای سیاه. همچنانکه چوب سدر ثروتی شکوهمند و قدرتمند، و خاردار همانند برگهایش را، میجنباند و بهشکلی آهنگین غرق شدن در بوی مشک و چوب صندل را مجسم میکند. گذر از ترکیب اصلی وتیور، توأم با کشمران، در ترکیبی از فناوری نمادین باستانی و مدرن . این عطر آغازگر و خاتمهدهندهٔ کالکشن پشن گریگوری، هماهنگی رایحههای لیمو و گل صدتومانی، اتحادی بین واقعیت و ملاحت، و بین گسستگی و نوازشی اتفاقیست. عطر سیمفونی پشن پژواکی عمیق در میان دروازههاییست که بلسان سیریناپذیری را احاطه میکنند و پذیرای خمیرمایهای طنینانداز میشوند. چشمانداز اثری مصنوع که دستخوش انقلاب ملودیهای دستساخته میشود، با ردایی معطر و با آگاهی از تحول و خیال، هرجومرجی باشکوه، و مسامحهای زیبا، تعالیدهنده و رنجاننده، که در شبکهٔ ایدههای موسیقیایی ما را به بُعدی غیرانسانی انداخته که در آن هنر بیپایان است و به وابستهای خلاصه نمیشود. صدای اقیانوس نشانی را در این عطر منقوش میکند، همچون قلم بر روی جعبهایهارمونیک، که در آن مسیری برای گریز از ضعفها بوجود میآید. جادوی «توقف جستجوی افکار» غالب میشود، خاطرات را به فراموشی میسپارد، و از مرز ابطال نفس فراتر نمیرود، بدون اینکه زیبایی را فرا بخواند، زیرا او خود زیباییست که ما را فرا میخواند. جادویی که تازه پیدا شده اکنون معطر شده: همه نوع بداههگویی همانند انگیزهای درونی که فرا میخواند، در حماقتی که فریاد میزند، در اشکهایی که لمس میکنند، در سایهٔ غریزه و امیالی که در پس گردوغبار آرزوهایند» - نشریه برند.
برند | فیلیپو سورچینلی |
طبع | خنک |
سال عرضه | 2016 |
گروه بویایی | گلی چوبی مُشکی |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | لیمو ترش، گل صدتومانی |
اسانس میانی | خس خس ، کشمران |
اسانس پایه | مشک ، سدر ، چوب صندل سفید |
و ذیل عطری که رنگ همین روزهاست. خاکستری و شورابه. خسته جان و آزرده. نمای نیمه روشن و بیگانه ای از پژمردگی. مات و عبوث. شورابه وتیور و گل آلودگی کرخت فلاوری. کبره بستن در بی حوصلگی. یا باقی ماندگی در استیصال از عدم تغییر. جانکاه و عبوث و بدطعم میگذرن این ایام. بی رونقی از امیدواری به اصلاح. مزدوری سیاست و قربانی شدن آسایش . خلاصی از مربع ظلم در این کشور امکان نداره . ذهن های قلیل و تفکرات مسطح ، روان آدم رو مفلوک کردن. به عطری که تا شش ماه قبل رقم 500 هزار تومان زار میزد امروز با رقم پنج برابرش بایستی با چه دیدی مواجه شد ؟ شرم بر این روال مفسده و تزویر و سفاهت اربابان . شرم بر این ظلم پذیری ناتمام ما رعیت.