masque Montecristo - ماسک مونتکریستو
ماسک مونتکریستو شما را به کدامین رؤیا میبرد؟! رؤیایی شیرین و خانهای گرم و آرامشبخش. در خانه رؤیایی مونتکریستو، تکتک سازهها احساسی از گرمای ملایم و دلپذیر در کنار راحتی و آرامش دارند. پس اقامتی کوتاه در این خانه بیشک تجربهای تکرارنشدنی خواهد بود.
کفپوش خانه از جنس تختههای چوبی و ستبر و کهنسال است که اگرچه نشانههای سالخوردگی و فرسودگی دارند، اما اصالت و جذابیتشان را حفظ کردهاند. در شومینه بزرگ خانه، زغالها همچون اخگرانی تابناک میسوزند و میسوزند. کاناپه راحتی که از بهترین چرم ساخته شده، در نزدیکی شومینه جا خوش کرده است؛ کاناپهای که روزگاری محکم و تنومند بود و بدون هیچ ردی از فرسودگی، اما اکنون سالخورده و بیرمق است و رنگ و رویش رو به بیرنگی رفته است. روی میز قهوه هم مهرههای شطرنج رها شدهاند، طوری که انگار کسانی در میانه بازی سرنوشتسازی رهایشان کردهاند. کمی آنطرفتر سیگاری دستپیچ لابهلای برگهای تنباکو افتاده و نوشیدنی نیمخوردهای کنارش باقی مانده است.
برند | ماسک |
عطار | دلفین تیری |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2013 |
گروه بویایی | چوبی معطر |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | گل ختی |
اسانس میانی | لوبان ، لابدانیوم، تنباکو ، تخم کرفس |
اسانس پایه | نعناع هندی ، سدر ، چوب گایاک، بوته وحشی جاوی |
هنر بهمثابه هویداگرِ حقیقتهای لاپوشانی شده شبیه به بلندپروازیِ جسورانهی الساندرو بورون و ریکاردو تدسکی است! مونته کریستو اثر رادیکال و پرخاشگرِ ماسک میلانو خلق شده توسط دِلفین تیئری که اینبار آدميزاد را نه درحالِ نوازشِ دختربچههای بادبادک بهدست بلکه در بُعدی واقعیتر به ما نشان میدهد. جانداری به شدت برونگرا که بههیچوجه میل به مخفیکاری ندارد. این عطر عمقِ تفکر و بوی تنِ یک شکارچی گوشهنشین است که در حومهی شهر زندگی میکند و جنون را بطری بطری سر میکشد. دیوانهای که زیر تعرق شدید تنش تنباکوی دستپیچِ خود را از بین پوستهای به خون آغشته خارج و به آتش میکشد، سپس با لبخندی ناگوار کبریتِ شعلهور را برروی لاشهی حیواناتِ تازه سلاخی شده پرت میکند وَ خرسند از دودِحاصل برای همیشه زیر خاکسترِ شیدایی مدفون میشود!
عطری گرم اسپایسی چوبی، رزینی دودی، فلورال، چرمی مشکی حیوانی با ته مزهی شیرین و مضطرب. اثری اسلش بیرون زده از تیرهترین زاویههای روستیک که برروی بستری از آنارشی ظهور میکند. ملغمهای محزون و خشنِ مشکی حیوانی گلدار که خطوط چوبی در قلب آن حس و رزین گرمادیده، پچولی تلخ'تاریک و دود رقیق وُ غیرعرفانی در جانش تزریق میشود. جریانات تند ادویهای، خاکی غبارآلود همچنین بوزی به خود میبیند و اثرِ خطیرِ چرم برروی بومِ عصیانگرش نقش میبندد وُ فریادهای حیوانی را به سرحد تشنج میرساند. (اطراف مشک رایحهای حس میشود شبیه به صابونهایی که با چربی حیوانی غنی شدهاند!) در قلب این مخلوق میتوان خطوط تنباکویی علفی آغشته به عسل و مرکبات تلخ را یافت که پس از دهانهی مالامال از هایرکس و امبرت بارز میشوند. کسی میگفت عود؛ من نیافتم. و چه بهتر که اینچنین شد. شمایلِ حیوانیِ مونته کیریستو در ابتدا تندخو، گستاخ، دم کرده و سوزان است. اصلا هست برای القای حس انزجار! تلفیقی از بوی پوست تازه کنده شده چهارپایان و طویلههای متروک!
*هایرکس با درونمایهی چوبی گلی مشکی حیوانی یورِنال که گویا شیطنتهای فرومونی هم گاها داخلش یافت میشود و از پسماندِ جوندهای بهنام راک هایرکس بهدست میآید. درواقع حصولی است از مدفوع'ادرار خشک و کهنهی جانور!
*تونکن ماسک یا همان مشکِ آهوی خُتَن! عصیانی که در ادبیات و بادقت مابینِ اشعار رودکی آن را میتوان یافت. این نت با بروزی مُشکی خونآبه مانند درون musc tonkin از خانهی parfum d empire هم استفاده شده. همچنین در بسیاری دیگر...
*روغن کبرووا (چوب درخت کابروا - cabreuva) شیرین با رایحهی خفیفِ چوبی گلی (رزگون) علفی خزهای. مورد استفاده در پایه! بیرون زده از طبیعتِ جادوییِ آمریکای جنوبی.
بهیاد داشته باشید وقتی قطرهای از رودخانهی عطرسازی به داخل دریای هنرمفهومی میچکد، این احتمال وجود دارد که هدفش صرفا خوشبو کردنِ تن شما نباشد! همانطور که سینما همیشه میل به [صرفا] سرگرم کردن سطحیِ مخاطب ندارد. بلکه گاهی اوقات یک جُرمِ واقع را بازسازی میکند. گاهی یک بُرش تیرهی تاریخی. یک عشق اساطیری. یک حسِ شدیدِ تعلق و... گاهی سالو ی پازولینی عصیانگر میشود وُ درجایی دیگر اسب تورینِ بلا تار! البته همان 'خوشبو' هم تعریف مطلق و تکبُعدی ندارد. تفسيرِ رایحهی خوش را میتوان به جای عامِ رایج در ذهن یک قابلهی روستانشین، دباغِ سالخورده، معدنچی کهنهکار، جنگلبان بازنشسته یا یک دامدار 'هم' جستجو کرد!
تصور کنید فردی [برای مثال] سالومه را با خطکشِ رایج اندازهگیری کند! قطعا و حتما سنگ قلاب خواهد شد و آن خطوطِ سرخِ حیوانی را درک نخواهد کرد! عطری که قرار است بوی خونِ معصومِ یوحنا معمدان را تحویل شامه بشر بدهد. عطر هوس و تازیرگردن در سودا غرق شدن. عطر اغواگری و ازفرای عاشقی به جنایت رسیدن. باید سالومهی اسکار وایلد را سیصدبار دوره کرد تا فهمید چرا آرتیزان آنچنان رایحهای را خلق کرده است. هفت مرحله رقص در پیشگاه هرود امضایی شد بر حکمِ سلاخی یوحنا! تشنگیِ لبان دختر برای بوسیدن لبهای پسر که سرانجامش مرگ بود وَ سالومه در لحظهی آخر لبهای به خون آغشتهی یحیی را میبوسد و زمزمه میکند : آه یوحنای من. آری. عشق تلخ است!
و مونته کیریستو همان عشقِ تلخ و آدمخوارِ سالومه است!!