سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
اگر میخواهید بدانید که این عطر شما را به چه حالوهوایی میبرد، این موقعیت را تصور کنید: در فضای رویایی آرمیدهاید و شعله شمع با حرکت مارپیچ دودها و بخورهای خوشبو چنان میرقصد که شما را هیپنوتیزم میکند و در حالت خلسه و وجد فرومیبرد. «کینگدوم آف دریمز» آنچنان شما را به خودش وابسته میکند که هر لحظه میخواهید به جهان فانتزی و رویایی آن سفر کنید. پس خودتان را به دست این عطر جادویی بسپارید تا هرچه زودتر به قلمرو آرزوها سفر کنید.
نوع عطر | اکستریت د پرفیوم |
برند | لارن مزون |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2016 |
گروه بویایی | چوبی معطر |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | جوز ، فلفل ، روایح دودی |
اسانس میانی | نعناع هندی ، خس خس ، سدر |
اسانس پایه | مشک ، کهربا |
روابط انسانها با یکدیگر، درهمترین جنگلیست که میتوان دَرِش گم شد، گاه اشک ریخت، خندید و خشم را به تماشا نشست. کیهانی از احساسات رنگین.
فقط یک قدم!
آن را هم برداشت و "افتاد".
انتظار میرفت خیلی شاعرانه و حماسی بیفتد، ولی بیش از چند ثانیه طول نکشید و فرشید با مخ به زمین خورد.
لابد چند ثانیهی دیگر طول کشید و بعد هم مُرد.
این فرشید عاشق دخترخالهاش بود. مثل همه قصههای عشقی دیگر، دخترخالهاش عاشق دیگری بود و با همو هم ازدواجکرد؛ بماند که فرشید چقدر آشفته شد. سه سال بعد دخترخالهی فرشید، خود را از مهلکهی جنونی که با انتخاب اشتباه اسیرش شده بود، نجات داد و تصمیم به طلاق گرفت.
عملیات عشقی فرشید دوباره آغاز شد.
بعد از کلی مکافات و دادگاه و مادگاه و تصمیم و وکیل و مکیل، بالاخره طلاقش را گرفت و با این فرشید ازدواج کرد. عجب!
دختر خاله بنابر عوامل درهم برهم و پیچیده، دو بار خیانت کرد. هر بار فرشید با چه فشار و غمی گذشت کرد و چشمهی زندگیشان نایستاد. دخترخاله هم خوشبخت از عشق فرشید و نادم از خیانتهای گذشته به زندگی شیرینش با فرشید ادامه داد.
تو(ی) اشتباه سومی که دخترخاله نزدیک بود مرتکب شه، ولی نشد، فرشید گمان کرد که شد و ... یه اشتباه کوچولو، یه عطف بما سبق، یه قضاوت عجولانه که از گذشته آب میگرفت، یک اطمینان بیجهت از شرارت همسر، یه چند دقیقه فقط تاختن و گریختن از خشم و ناراحتی و به تماسهای دخترخاله جواب ندادن و توضیحش را نشنیدن؛ بله چندتا اتفاق خیلی کوچیک، دخترخاله را عزادار کرد و فرشید را زیر خاک.
البته عزادار، واژه مناسبی برای بیان حال دخترخاله نیست، به هیچ وجه!
دخترخاله ویران شد. زیر گوشتکوب روابط انسانی کوبیده شد و نوش جان مصیبت.
آنکه مُرد، مُرد؛ اینکه زنده مانده درد میکشد و زیر دستان هستی، کش میآید و از رنج گنگ و دگم و قاطعش خم میشود.
دخترخاله قربانی قضاوت عجولانه شده بود و خیلی بیشتر از این قربانی زیبایی بیش از اندازهی خودش.
یکی نبود بگه:
دختر این همه زیبا چرا؟
طفلک دخترخاله
بیچاره فرشید.
توضیح دقیق و توجیه حوادث، خارج از حوصله این جمعِ وُ هر کسی میتونه قضاوتی داشته باشه، ولی تعیین مقصر نه بر عهدهی ماست، نه حقی دَرِش داریم.
بیچاره فرشید از عطرها خیلی سر درنمیآورد، اصلا هیچ ربطی بهش نداشتن، ولی عاشق تق هرمس بود.
هیچوقت نخواست و نتونست باتل کاملشو تهیه کنه؛ اسانس گرمی میخرید و با کلی فحش به شعور خودش، یکی دو بار سمپلشرو تهیه کرد. مثل خیلیها میگفت من چیکار دارم اورجینال باشه یا نه؛ میخوام بوی خوش بدم. شاید حق هم داشت.
تق هرمس بهش میاومد، با منش و شخصیتی که داشت و ذکرش نرفت، هماهنگ بود، ولی دخترخاله با انبوه رنج جانکاهی که ارث برده بود، باید به یه جایی نزدیک محوطه کینگدوم آو دریمز پناهنده میشد.
اونجا شاید کنار درخت خشکشدهای مینشست و فارغ از هر گونه نوش و خور و دودی، غمگنانه فقط تماشا میکرد این اصطکاک هولناک و پر هیبت سقوط و "افتادن" را:
نه "افتادن" فرشید، که آن را ندید
بلکه سقوط ناخواستهی خودش را از برج هماهنگی سمفونی(از لویی ویتون) به دشت مهآلود و سراسر جادوی لوران مزون؛ بالاخص امپراطور مجموعه جادوییاش.
اینکه چی درست است و چی غلط بماند، اینکه دخترخاله امروز چه میکند هم بماند.
بگذار چیزی که نمیماند و حل میشود این باشد که انسان خطا میکند و به گمانم میتوان از او ناراحت بود و شاید کینه به دل داشت، ولی نباید قضاوتش کرد.
همینقدر میدانم که فرشید چهقدر ضعیف شده بود. کسی که از دو انفجار هستهای جان سالم به در برده بود، این بار چه سهل همه چیز را باخت.
رایحه کینگدوم آو دریمز را پیش از این بررسی کردهاند و نیاز به اطاله کلام از بام "افتادهای" مثل من نیست.
گفتم دزدکی داستانی از درد آن دو دوست بگویم که شاید تنه به کلیشهها هم میزد، ولی چه کنیم که هر چه کنید زندگی واقعی سراسر همه در کلیشههاست.
مواظب باشید دوستان! طناب زندگی میتواند در آنی رهایمان کند. باید سفت چسبید یا که پرواز بلد بود و الا افتادنْ، تاوان گرانیست که بابت "سنگینی تحمل ناپذیر هستیمان" خواهیم پرداخت.