James HEELEY - Eau Sacree

جیمز هیلی کاردینال

یه عطر بخوری

جیمز هیلی کاردینال بی شک بهترین عطر بخوری هست که من تا حالا دیدم.
ترکیبی بسیار بالانس از روایح بخوری( کندر و مر و لابدانوم) که در کنار نت فلفل و کمی رز رایحه ای بسیار خاص ایجاد کردن.
تو بک گراند یه حس سرد و فلزی کار رو همراهی میکنه که تا حدی رلیقوا رو به یاد میاره و نمیدونم تاثیر کدوم نته اما ممکنه مربوط به نت linen باشه.البته سال لانچ این کار چندین سال قبل از رلیقوا هست.
ظاهرا این کار از عناصر اصلی هدایای حکیمان بابت تولد عیسی مسیح ( بخور، پارچه کتان و طلا) ایده گرفته و البته بسیار در بیان این ایده موفق عمل میکنه.
بسیار کار خاصیه و هیچ مشابهی تو دیزاینری ها نداره‌. اما متاسفانه فعلا نایابه یا با قیمتهای کذایی در صورت سفارش وارد میشه. پرفورمنس کار نسبتا خوبه و بجز فصول گرم مابقی فصول قابل استفاده ست

Eau Sacree Heeley
●●●●○

اگر از افرادی هستید که هنوز فرض رو بر این میگذارن که یک سرچشمه ای در درون هست که میشه بهش دست پیدا کرد و احساس رضایت خاطر کرد ولو این سرچشمه از نظرتون الله، بودا، یهودا، اهورا و هرچیز دیگری باشه هیچ دلیلی برای بلایند بای نکردن او سکغی نمیتونین پیدا کنین. (مگر فاکتور خریدش) . از نظر جیمز هیلی فرقی نداره بودا، اهورا، الله یا زئوس در اذهان پیروان اونها چه تصوری ایجاد کرده باشه ، جیمز هیلی فکر میکنه از انگشتان خدایان انسان بایستی او سکغی بچکه.. تا بدین جا در زمره ی نزدیک ترین روایح به منظور و تصور از "آب مقدس" در بین عطرهایی که انسان تز ایجادش رو داده همینه. عطری که انسان از روایح درون طبیعت که بنظر او متعلق به همون خدایان هستند ، امانت گرفته شده ، با هم ترکیب کرده و درون یک شیشه ریخته. عطری بخوری و معنوی با شباهت کمتری به فضای بقعه های اسلامی و با تمایل به خلوتگاه های کاتولیک .. تاریکی ملایم و سکوت و آرامش بیکران در دل بخور سیاه کندر و رزین قلع شده در یک معماری چوبی، غبار گرفته و نیمه شیرین و و یک اتمسفر نیمه معتدل، دوده ای و محزون ..


(امروز یک عزیزی به من گفت که یک جوانکی در سایتش نوشته ایکاروس یک فرمول داره: هرچه میگه دروغه. خواستم عرض کنم هر گونه واکنشی به این صحبت ها رو کنار بگذارید. این آقا سبقه ی طولانی در این تخریب ها دارن و بسیار بسیار بی اهمیت تر از چیزی هستن که ما ها رو دور هم جمع کرده و اگر اهمیتی میداشتن یقینا مکالماتمون رو همان زمان روی صفحه م به اشتراک میگذاشتم تا خیلی چیزها واضح بشه. خدا رو شکر مخاطب ایرانی داره در حیطه عطر به یک آگاهی جامع میرسه که با مرور رویوهای این افراد در آینده واضحا متوجه خواهد شد چه هذلولی مضحکی در نوشته هاشون بوده . از طرفی رویکزد من رو میدونید به این خزعبلات. من کاملا با این خاله بازیها بیگانه م. فرهنگ و منشی که ازش پا گرفتم اجازه نمیده وارد این صحبت ها بشم. کودکانه و از موضع ضعف هست این برخوردها و جز کدر و چرک کردن خودم عایده ای نداره. مگر خب زمانیکه به خانواده م توهین بشه که دیگه مثل هر فرد دیگری واکنش نشان میدم. شخصا دو هدف از نوشتن راجع به عطر دارم. یکی اشتراک گذاری لذتم از بوها رو و دیگری امکان معرفی عطرهای جدید برای کاراکترهای مختلف. وقتی یک صفحه با دو هزار رویو رو حذف میکنم ( تنها به این دلیل که احساس آرامش نمیکردم) کاملا منظور اولم رو اثبات میکنه. یک جای آرام میخوام برای نوشتن که امکان مکالمه خصوصی بین افراد درش وجود نداشته باشه. از قضا فعلا عطرافشان جو آرامی داره. )
این عطر ، عطر دور شدن از این قصه هاست. چیزی که من رو هنوز در فصای عمومی عطر نگه داشته همین لذت هاش هست که فرد و افرادی از توانایی بویاییش بهره ببره و لذت داشتن این توانایی رو دک چندان کنه.
8 از 10 نمره ی من به این عطر.
نمره برای استفاده عموم: 5 از 10
پخش بوی خوب و ماندگاری خیلی خوبی داره .

او سکغی یا آب مقدس
متریال و کاراکتر همون کاردینال از همین برند ولی با کیفیت تر ،تلخ تر و صوفیانه تر با پخش و ماندگاری بهتر.
این رو هم ایکاروس عزیزم بمون توصیه کرد.
مرد بزرگ فراموش شدنی نیستی و میراثت در این سایت تا سالهای سال باقی خواهد ماند.
به دوستان عزیزم محمد ،م.س و علی لطفی
این کار به علاقمندان وازامبا،اونوم لاوز ،ممویر و دیگر روایح تلخ ،عمیق و خودآزارنده شدیداً توصیه میشود.
یا حق

جیمز هیلی او ساکری.
یه عطر بخوری_ گلی_ ادویه ای.
رایحه اصلی این کار بخور کندر هست که بویی شبیه برگ و پوست گردو داره.بخور اینجا یه تم خیس داره و کمی هم یه تم صمغی ادویه ای سقز مانند داره.
رایحه گلی خاصی هم این نت بخوری رو همراه میکنه که ترکیب گل رز و لابدانوم هست اما این نت ها کاملا در ترکیب با نت های بخوری قراردارن و این یکی از معدود مواردیه که میبینم رز تو یه عطر کاملا تحت پوشش و کنترل نت های دیگه ست.از نت های دیگه شیرینی صمغ مر رو هم تا حدی میشه حس کرد .
حس بسیار طبیعی داره و با اینکه بخور برای ما خیلی رایحه ش اشنا نیست اما اینجا حس اشنا و تا حدی غم انگیز داره. شباهت زیادی به کاردینال از همین برند داره اماپرفورمنسش بالاتر از کاردیناله.
عطر خاصیه و تقریبا چهارفصله اما بیشتر مناسب اقایون و با تیپ رسمی و خاص هست. بازخوردهای خاصی هم داره و پرفورمنس خوبی هم داره.

ترکیب نماد کلیسا و مسجد
ترکیب اینسنس بسیار غلیظ و با کیفیت با رز
شروعی منحصر بفرد و متفاوت که آرام آرام رز به اینسنس بازی را باخته و رایحه به کاردینال شباهت پیدا میکند

سلام دوست عزیز. این کار یه رایحه اینسنسی داره مشابه کاردینال و اسموک اف گاد و مونتال فول اینسنس و..
بیس اصلی همون رلیحه اینسنس( صمغ کندر) هست که بویی شبیه برگ درخت گردو داره‌ پخش و موندگاری متوسطی هم داره .
البته تو روایح اینسنسی جز باکیفیت ترین هاست ولی رایحه ش کاملا مشابه با مونتال فول اینسنس هست درصورتی که قیمتش ۴ برابر اونه.

نمیدونم چرا اینو بیشتر از لاوز و کاردینال و آویگنون و سنکتی دوست دارم. برای من لطافت بیشتری داره نسبت به اونا.

یامریم مقدس!
کاردینال،و حالا اوسکری یا به قول اهالی پقی او سکغی!
لامصب تو مقوله عطر این تخیل چه کارا که نمیکنه و البته این برندها خوب این قضیه رو میدونن و تو طراحی شیشه عطر و نامگذاری دقیقا حواسشون بهش هست.
بچه که بودم تو روستای مادربزرگم یه کلیسای قدیمی بود که رو یه تپه بود ویه چشمه بزرگ از کنارش میگذشت . تو حیاطش درختای خیلی قدیمی گردو بود و داخلش رو صندلی های چوب گردو چیده بودن و یه بخاری ذغالی هم اونجا بود.
این عطر و کاردینال دقیقا منو به اون فضا میبره.
ولی خوب فک کنم خیلی از اینا تاثیر شکل شیشه و اسم عطر و رویوهای بقیه و قوه خیاله وگرنه شاید این بوی صمغ کندر نهایتا منو میبرد به مدرسه ابتدایی و درختای قدیمی حیاطش.
بوی خیلی جالبیه و اصلا اونجوری که میگن برای من اندوهگین یا رهبانی نیست و اگه مثلا تو یه روستا یه خونه چوبی داشته باشید و که پرازدرختای گردو باشه حیاطش و خنکای چشمه بهتون بخوره و اتیشتون هم خاکستر باشه احتمالا یه همچین فضایی رو تجربه میکنید.

دوستان نظرتون درباره کیفیت کار های این برند چیه . و این کار برای من که عاشق روایح تلخ و تاریک و دودی بخوری هستم چطوره . این کار رو با حدود قیمت ۳ تومان پیدا کردم برای ۵۰ میل ارزش خرید داره یا ن .

او سكغي
انبوه اندوه از جا ماندن را به چه نتي تصويرسازي كنيم؟
جا ماندن از چي؟
از آنچه اصل دانسته ميشود
اگر قرار به هجر باشد بي سوختن ميشود مگر؟
تصور هيلي از چنين واماندگي و هجري منجر به خلق اثري بخوري با هم آغوشي رزين و لابدانوم شده است كه در ابتدا تاريك كمي سنگين و تلخ اما نه خارج از حد تحمل در سكوت پيش ميرود.انتهاي چنين تصوير سازي فضايي شيرين (خيلي كم) و چوبي و كمي شفاف تر انگار از وصل و وصال در سكوت كامل خبر ميدهند
شباهت عجيبي انگار بين اين كار و تاور شماره 3 وجود دارد اما با تفاوت هاي بزرگ
تاور شماره 3 از جنس مقاومت و فرياد است و اوسكغي از جنس سكوت
هر دو انگار از دنيا بريده و بي ياور ولي همزمان بسياري از ترس شيفتگي خود را در كام ميگيرند