MAJDA BEKKALI - Tendre est la Nuit

Tendre est la nuit- majda bekkali .
"مهربان است شب ".
این اسم عنوان رمانی از اسکات فیتزجرالد هست‌. رمانی روانکاوانه و البته رمانتیک از فیتزجرالد که در فضایی رئال اما پیرامون مضامین سایکولوژیک طی میشه‌ . تندر بهترین کار این برند نیست اما یکی از خاص ترین چرم های دنیاست‌. بدنه ای چوبی و شکننده که به نیکول شخصیت این رمان اشاره داره و قلبی از پریشانی و آشوب که تصویری هست از شخصیت اول داستان یعنی دیک که روانپزشک هست. این قلب از ایمورتل و چرم هست که بین کویغ د روسی شنل و ۱۷۴۰ ایستوار در تلاطمه و با ملایمت در دود شیرین اما گزنده ای آغشته شده . کاملا این عطر استانینگ هست‌ . یعنی کاملا دیگران رو متوجه شما میکنه‌. خوش رایحه، به شدت شیک و در درون خودش به غایت مرموز. اگر عطری میخواید شیک، شبانه، مرموز، قابل احترام، رسمی ، محکم، مغرور و عمیق و نافذ که کمتر مشابهش شنیده شده باشه میتونید از الان خودتون رو برای خریدش مهیا کنید.
۸ از ۱0

"فرانسیس اسکات فیتزجرالد " نویسنده ی یکی از بزرگ ترین رمانهای آمریکایی یعنی " گتسبی بزرگ" است که از روی اون فیلمی ساخته شده با بازی لئوناردو دی کاپریو.
این نویسنده رمان بسیار معروف دیگری داره که رتبه 28 ام از لیست 100 کتاب برتر انگلیسی زبان قرن بیستم رو بخود اختصاص داده بنام " لطیف است شب" یا " tender is night " یا بفرانسه " tendre est la nuit " (تلفظ کنید "تاندغ اِلانوئی" با علامت سکون بر روی ن د غ و نه " تندره الانویت") که در واقع نوعی اوتوبیوگرافی است از زندگی خود نویسنده رمان یعنی فیتزجرالد.
حتما فیلم دوستان، فیلمِ " گتسبی بزرگ " رو دیدند و نیازی به توضیح نیست ، داستانِ گتسبی ، روایتِ تقابل و تضادِ طبقه ثروتمند تازه بدوران رسیده در برابر طبقه اشرافیت کهن آمریکاست یا تفاوتِ بارزِ سهمِ زاغه نشینان با خوش نشینان و استثمارگران از رویای آمریکایی است.
و اما داستان "لطیف است شب" ، روایت روانپزشک موفقی است از طبقه پایین جامعه که با یکی از بیمارانش بنام نیکول ، پس از علاقه مند شدن بهم طی پروسه درمان نیکول، با هم ازدواج کرده و نیکول که از افراد متمول جامعه است از بیماری اسکیزوفرنی رنج می برد و در مقطعی از زندگی مشترک ، حملات بیماری مجددا به سراغش امده و باعث مشکلات عدیده ای در زندگی این دو میشه، زندگی که از دید دیگران ظاهرا بسیار موفق بوده هرچند از درون بهم ریخته است ضمن اینکه شخصیت جذاب روانپزشک نیز با جلو رفتن داستان و بعلت بیماری همسرش دچار تزلزل میشه و نقطه عطف این تزلزل ورود دختری هنرپیشه بنام رزماری و دل دادگی این دو بهم و با شروع حملات روان پریشانه ی همسرش نیکول آغاز میشود. تضاد و پارادوکسی که در نهایت به اعتیاد و الکلی شدن و نابودی روانپزشک و ازدواج مجدد نیکول می گردد.
البته در زندگی واقعی فیتزجرالد ، وی اواخر عمرش را جدا از همسرش گذرانده و قبل از همسرش در گذشت و زلدا همسر وی نیز که سالها در اسایشگاه روانی بستری بود ، هفت سال بعد از وی در آتش سوزی اسایشگاه روانی اش ، می میرد.
کلا این دو رمان بنوعی پیچیدگی و رمزآلودگی و پارادوکس خاصی از زندگی رو به نمایش می ذارن . . . پیچیدگی عشق و روابط زناشویی و انسانی ، تضاد بین طبقات اجتماعی و زندگی امروزی و . . .
نام رمان یعنی" لطیف است شب" بر گرفته از قسمتی از یک قصیده ست نوشته ی john keats که بخشی از آن اینگونه است : " درکنار تو چه لطیف است شب / ماه ملکه چه کامیاب نشسته بر تخت / و پریان ستاره گرد و پر طرب / ولی اینجا چه تاریک است شب "
این عطر، ادای احترامِ "دلفین تیری" به "زِلدا فیتزجرالد" همسرِ " فرانسیس اسکات فیتزجرالد" است. بنظر من ، عطر پیچیدگی ها و تضاد ها و پارادوکس های زندگی ست : لطافت در برابر شب که خود به معنی تاریکی است دلالت دارد بر پارادوکس از نظر من.
لطافت و ظرافت ِ عشق ، همچون آرامش نهفته در شبِ پرستاره و آرام و زیبا ست.
از طرفی شب با همه ی زیبایی و لطافت ش و با همه تاریکی و پیچیدگی و وهم آلوده بودنش می تواند مبهم و ترسناک نیز باشد. این یعنی تضاد، همانطور که عشق ممکنه به دلایلی به تنفر و ددمنشی و خشونت تبدیل بشه یعنی اون روی سکه و نهایتا روی حیوانیت انسان رو هویدا کنه.
بوی چرم حیوانی تلطیف شده موجود در این عطر میتونه وجه حیوانی انسان رو نشون بده در کنار اون حس خوشمزه کاراملی(ناشی از ایمورتل) که نماد لذت و هوس و خوشی و لطافت است. همراه با تندی فلفل گونه این عطر که نماد شور و شعف و اشتیاق انسان و تلاش وی برای ترقی و کمال و رسیدن و داشتن بهترین ها.....
زندگی معجونی ست از همه این تضاد ها ، حتما براتون پیش اومده که گاهی از زندگی بیزار میشیم و گاهی برعکس عاشق زندگی میشیم درست مث این عطر، نه میتونم بگم دوسش ندارم و نه میتونم بگم خیلی دوسش دارم، هم دارم و هم ندارم.... ولی بی اغراق باید گفت که این عطر خود زندگیه ، نه میتونی دوسش نداشته باشی و نه میتونی بهش وابسته بمونی و عاشقش بمونی . . . ببخشید طولانی شد تحت تاثیر عطر جو گیر شدم بزرگواران ببخشید . یادم رفت بگم خیلی انتظار بازخورد مثبت ازین کار رو نداشته باشید چون کار کمپلکس و پیچیده و خاصیه ، بوی کاراملی اون خیلی خیلی ملایمه همراه با بخور و انیمالیک بودن چرم اون هم اصلا زننده نیست و برعکس بسیار خوشایند و س ... ی است و خیلی خوب بالانس شده. پخش و ماندگاری هم متوسط به بالا. برقرار باشید

مجدا بکالی تندر است لانویت.

یه عطر چرمی،ادویه ای ،هربال و دودی.

اپنینگ این کار ترکیب نت های ادویه ای (ایمورتل و تخم هویج وفلفل) ونت ها صمغی دودی خاص ( لابدانوم و نت های بخوری) هست که یه نت پچولی خاکی هم همراهیش میکنه.
خیلی زود نت های چرمی و انیمالیک(کاستوریوم و امبرته)
به کار اضافه میشه که درکنار نت های چایپر( پچولی و خزه بلوط و درمنه)یه عطر چرمی ادویه ای دودی و چایپر رو تشکیل میدن و کار تقریبا فضایی مابین ماسک مونته کریستو و هیستوریز ۱۷۴۰ پیدا میکنه.
به مرور تم دودی وخاکی کار ضعیفتر میشه و نت های چایپر و مشک در کنار ادویه و یه نت گلی( شاید روغن کابریوا) یه تم چایپر صابونی _ ادویه ای به کار میدن.
کار خاصیه و چندان مشابهی نداره و از اون کارایی هست که برای اروپایی ها احتمالا خیلی جذابه. کاملا کاراکتر شرقی و حتی عشایری داره و معرف خوبی برای برند مجدا بکالی هست.
پرفورمنس خوبی هم داره اما یونی نمیتونه باشه به نظرم.
باتل کار اما یکی از زیباترین طراحی ها رو بین همه عطرایی که دیدم داره.

تندر است لا نویت ،، شب ، آرام است ،،

پس از تلاش های بسیار زیاد در جهت تهیه سمپل این کار برای تست براومدم. مگر میشه یک برند بتونه اینقدر کارهای با کیفیت و خاص پسند تولید کنه! انگار گم شده خودم رو در این ماه اخیر با کارهای ماجدا و روژا پیدا کردم. هیچ میلی به بوییدن عطرهای دیزاینری ساده ای که شاید ماه های قبل از بو کردنشون لذت میبردم رو ندارم و احساس میکنم گناه هست این عمل در حضور این عزیزان.
نسبت به کار قبلی که از این برند تست داشتم ( فیوژن ) این کار پیچیده تر ، نیش تر (به اصطلاح) و سخت پسند تر هست.( کارهای این برند برای بازخورد ساخته نشدن و این مهم ترین ویژگی این برند هست ) .
از اون کارهاست که شدیدا جلب توجه میکنه. حالا اینکه واقعا بعد از پوشیدن این کار در شب آیا با یک شب آرام و اغواکننده همراه بشین یا نه خودش یک سوال بسیار مهمی هستش که امیدوارم جواب خوبی براش پیدا کنم !
خود رایحه یک رایحه چرمی بسیار خاص و با کیفیت با تم بخوری در بک گراند و بوهای چوبی(بیشتر دودی) توام با گل ادویه ای ( !! ) رو من حس میکنم. عطر پیچیدست . ولی خاص بودن چرم در این رایحه به وضوح قابل درک هست.
یک رایحه ای از ابتدا تا اخر بولد هستش که نمیتونم متوجه بشم کدوم نت(ها) هست دقیقا و همین منو گیج کرده!
فکر نمیکنم جز شب های بسیار خاص بشه ازش استفاده کرد و یجورایی بعید میدونم دستتون بره که این کار رو مثلا در روزهای عادی استفاده کنین. سن کم اصلا سمت این کار نباید بیاد و بازهم تاکید میکنم این برند دوای درد نیش بازها هست نه عموم مردم .
در نهایت برای اسم این کار که فرموده شده شب ارام است برداشتی که من دوست دارم از این کار بکنم اینه که یک علامت سوال به ته اسم اضافه کنم . شب آرام است؟ علاوه بر شب های آرام و خاص ، موقعیت هایی رو میتونم با این رایحه متصور بشم که این سوال یک استفهام انکاری تلقی میشه و ...
در کل تا حالا دو کار از این برند که تجربه داشتم جفتشون از نظر من کامل بودن . سومین کار هم مون نوم روژ هست که در همین روزها دست ریزش به دستم میرسه و نظرمو مینویسم و شک ندارم اون کار هم همچین موقعیتی برام ایجاد میکنه تا اینقد با ذوق ازشون بنویسم.

با سلام

نیازی به تشریح نیست اساتید صد بهتر از ما تحلیل داشتند، چرمی بسیار متفاوت همراه روایح دودی، چرم در اینجا از نوع لوکس نیست نوعی تم خاکی و بخوری رو داره، اگزوتیک محور، همان طور که از نامگذاری عطر پیداست به رمان فیتزجرالد اشاره کرده و رایحه ای با قلب آشفته و پریشان رو شاهدیم، برای دوستانی که به دنبال تجربیات جدید اند و خواستار کشف نمایی متفاوت از چرم هستند مفید هست ولی برای عموم به هیچ وجه توصیه به خرید نمیشه، از تشریفات و روایح لاکچری امروزی به دور هست، کاراکتر و موقعیت بسیار خاصی رو می‌طلبه که حتی نتونستم ترسیم کنم؛
پرفورمنس مطلوب با متریال شفاف و بی همتا ؛؛

با تشکر از اساتید؛

از خانه بیرون خزیده بود جوانی که ده ها سال بزرگسال مینمود انگشتان کشیده اش سال های دور قلم مو میتاباند اما اکنون آنها رو در جیب های پالتوی مشکی بی رمق یله داده قدم به هیچکجا میزند روزهاست که نخوابیده .نمیخوابد.چشمانش کمی سرخ است کتاب هایی که نتوانست بخواند، سازهایی که نزد، رنگ هایی که خشکاند و عشقی که نراند و چند تار سفید شد خاطرش را گهگاه می ازارد.میدانست که بعد از باران بیشتربه سراغش می آیند ولی باز بی اختیار عصر بعد از باران بیرون زده بود لباس های مورد علاقه ی سیاهش رو معطر به (شب لطیف است) کرده و مقابل خودش با سرخی چشم ،صورت نتراشیده و موهایی که بی انگیزه و بی رمق شانه کرده و نکرده بود در آینه ی خانه ی کم نورش قیام کرده بود که زنده است.و بیرون زده بود که زنده بودن را تکرار کند برای خودش و میان مردمی که بی التفاط عبور میکردند از پیاده روی خیلی باریک آن خیابان باریک خیس خورده حفظ ظاهر کند.
باران دوباره نزدیک بود و مقصد هیچکجا...

یکی از بهترین عطرهای چرمی -بخوری که چرم این کار بقول ایکاروس عزیز در نوع خود یک پدیده محسوب میشه.
بینهایت شیک،شبانه ،غنی و عمیق هست.
من از این برند این ۳ کار رو تست داشتم و واقعاً این برند از لحاظ کیفیت برند کم نظیریه.
آشنایی ما با این برندها رو مدیون ایکاروس عزیز هستیم.اگر این مرد بزرگ نبود ما باید حالا حالا در چنبر کارهای دیزاینری دست و پا میزدیم و هیچ عایدمون نمیشد.
ایکاروس عزیز، ناراحت نبودنت نیستم چون تو کار خودت رو که تکان دادن ذهن ما از دنیای روایح و بالا بردن شعور و فهم و درکمان بود ،انجام دادی و با این همه،همه ی دوستدارانت منتظر حضور دوباره ت هستیم.

یه نفر باید این چیپر گلی رو برای من معنی کنه ببینم ربطش به این عطر چیه! البته عطرافشان تقصیری نداره، فرگرنتیکا هم گروه بویایی این عطرو همین زده (chypre floral)
برند مجدا بکالی برای من ناشناخته مونده بود تا وقتتی که این کارو ازش تست کردم و نتیجه اش این شده که دستریز چند کار دیگه اشو هم سفارش دادم که البته هنوز دستم نرسیده.
یه نگاه به نوتهای عطر نوید کار شلوغی رو میده: بخور، چرم، فلفل، کاستوریوم، ایمورتل، بنزویین، پاتچولی ... راستش من همه این نوتها رو دوست دارم ولی مطمئن نبودم نتیجه کار چی از آب در بیاد. از نظر من این عطر بسیار پیچیده و در عین حال هارمونی دار و شیکه. ایمورتل و فلفل در سطح و چرم و بخور و کاستوریوم در بیس ترکیب خوشایندی رو ایجاد کردن، طوری که به این راحتی نمیشه از بوییدنش دست کشید. البته بخاطر کیفیت پیچیده بوی عطر هیچ بعید نیست که برداشت افراد از رایحه عطر با هم دیگه فرق داشته باشه. بویژه که نوت عوض کردن عطر در طی حیاتش روی پوست پیچیدگی کار رو بیشتر هم میکنه. مثلا حس انیمالیک کار کم کم محو میشه و چرم و پاتچولی به مرور قدرت میگیرن.
این عطر بدون شک شبانه است، اصلا یه حس رمانتیک ومپایروار (مثل توایلایت) توش جاریه. پخش بو و ماندگاری بالایی هم داره که برای مصرف شبانه مناسبترش میکنه. ولی در عین حال عطر محیطهای شلوغ نیست. در مجموع برای من «تندر است لانویت» معرفی خوبی از خانه مجدا بکالی بود. بخصوص با طراحی زیبایی که شیشه های این برند دارن، وسوسه خرید کارهاش بیشتر هم میشه.

شیک با کلاس و اغواگر.همین سه کلمه کافی است

دومین عطر من ازین" خانه نیش"
اولی" مون نوم است رژ" بود.
عطری گرم ، خاص، عالی ، پیچیده ، بسیار شیک و بقول دوستان "اغواگر "