به نظر میرسد که جرالد گیسلین (بنیانگذار و عطرساز برجسته کمپانی هیستویرز د پارفومز که عطرهای نیش و خاص میسازد) نهتنها به نویسندگان فرانسوی مشهور علاقهمند است، بلکه به نمایشهای کلاسیک پاریسی هم علاقه شدیدی دارد. پس از یکی از عطرهای اخیر این کمپانی که به «مولن رژ» مشهور تقدیم شد، گیسلین تصمیم گرفته است که عطری را هم به سالن موسیقی الیمپیا تقدیم کند.
شهرت افسانهای سالم الیمپیا در سراسر جهان طنینانداز است، همچون دیگر سالنهای پاریسی مشهور ازجمله Crazy Horse و Les Folies Bergeres. هنرمندان مهشوری مانند جوزفین بیکر (معروف به غزال سیاه)، ادیت پیاف (آوازهخوان مشهور فرانسوی و معروف به گنجشک)، دالیدا، گیلبرت بکو، جانی هالیدی و ایو مونتان همگی در سالن افسانهای الیمپیا اجرا داشتهاند. قطعا نمیتوان در برابر چنین فهرست بلندبالایی مقاومت کرد!
همه اینها به ما میگویند که به چنگ گرفتن این شکوه تاریخ در یک عطر واقعا کار راحتی نیست. عطرسازان با استفاده از رایحههای چرمی و گلفام توانستهاند ترکیبی دودیـچوبی خلق کنند که نمایانگر فضای صحنه تئاتر باشد. نتهای میانی عطر الیمپیا هم از انبوه رایحههای رز، فریزیا و گل صدتومانی خلق شدهاند. طراوت خاص نتهای اولیه هم از رایحههای فلفل سیاه، ترشی آمیزههای مرکباتی و تلخی لطیف زعفران سرچشمه میگیرد. پسزمینه هوسانگیز عطر الیمپیا هم از رایحههای نعناع هندی، وانیل، شکلات و آکورد جیر جان میگیرد تا عطر رازآمیز و گرم داشته باشید که سالن الیمپیا را در اوج شکوه و جذابیتش برای شما معنا کند.
برند | هیستویرز د پارفومز |
عطار | جرالد گیزلن |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2012 |
گروه بویایی | شرقی چوبی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، نارنگی ماندارین، پرتقال، لیمو ترش |
اسانس میانی | رز ، فریزیا ، فلفل ، گل صدتومانی، دانههای قرمز ، زعفران ، یاس بنفش |
اسانس پایه | مشک ، وانیل ، نعناع هندی ، شکلات ، روایح چوبی، روایح دودی، جیر ، شیرین بیان |
گذشت و به دی ماه رسیدیم..
داشتم از خونه میرفتم بیرون، دکانتش رو در آوردم و بر پالتو اسپری کردم و با خودم گفتم ببینم امشب تو این سرما چی میشه!
وارد حیاط رستوران شدم و نشستم..
‘خانم ببخشید، میز رزرو شده!’
نگاهش کردم.. یه پسر سفید پوستِ لاغر اندام و قد بلند با صورتی کشیده.. شمایلی آشنا!
جامو عوض کردم؛ دوستم اومد و گرم گفت و گو شدیم..
اون پسر اومد سر میزمون.. با دوستم احوال پرسی کرد و دست داد؛ سفارشمون رو گرفت و رفت..
دوستم گفت: این همونیه که بهت گفته بودم چند وقته اومده اینجا.. اسمش فلانه، خیلی با محبته و و..
قهوههامونو آورد؛ رو به دوستم گفت به زودی از اونجا میره.. باید بره بیمارستان بستری بشه..
دوستم علتو جویا شد..
گفت سرطان خون داره و باید شیمی درمانی شه..
وسط قیافه ی گرفته ما دوتا خندید و گفت: ولی قبلش میخوام برم موهامو رنگ کنم، سفید کنم بره..
دست میکشید به صورتش و میگفت خدایی بهم میاد ۳۶ سالم باشه؟ شبیه پسر بچه هام…
ما هم میون قیافه ی گرفته خودمون خندیدیم..
کمی بعد رفت سراغ مشتری های دیگه..
دوستم مشغول صحبت شد..
دوست من صحبت میکرد، اون به کارش مشغول بود؛
من قهوه ام رو مزه مزه میکردم..
گاهی به دوستم و اغلب به اون نگاه میکردم
از دور بهش میگفتم چقدر آشنایی
یه زمانی منم یه گمشده ای داشتم
و تو، چه قریبانه شبیه اونی!
رایحه عطر زیر بینیام پیچیده بود
ادیت پیاف و اون موزیک فرانسویِ محبوب پخش شد؛ لَویان غوز..
دوستم حرف میزد
من آهنگ رو زیر لب زمزمه میکردم
و گاهی هم واگویه هام رو
و گاهی دلتنگی هام..
عطرم رو میبوییدم
اون بوی نرم خامهای که در عین اون حال رویاییش، مثل من اوقات تلخ بود.. ته بوی تلخِ فلفلی..
بوی قهوه و چوب و نمِ سنگفرش ِپس از بارون..
صدای شر شرِ حوضچه بدون ماهی..
خامه ای تر.. دلی عمیقا تنگ و مغموم که زیر لب یه آهنگ فرانسوی زمزمه میکنه..
و چشمهایی که گاه نمیشد کنترلشون کرد!
دیوانگی خنده داریه که دچار بودن به اون رو دوست دارید..
آن چنان دلتنگ باشی که سراغاش رو از ماه و آسمون شب بگیری
دست به دامن خیابون ها و سنگفرش ها بشی و در هر رهگذری به دنبال یه نشونه از اون بگردی..
هذیانی شیرین و کشنده
اونقدر گشتن و چرخ زدن در حال و خیال که دیگه مرزی بین افکارت و رویا و واقعیت باقی نمیزاری
چرخهای دیوانهوار به دور عشق و دلتنگی
هر شب با بالی شکسته؛ سوختن..
و دعا برای احیا
و باز التماس که این آتیش، شعله کشان قلبت رو نشونه بگیره..
…………………….
الیمپیا میوزیک هال؛
در تابستان افتضاح،، در زمستان رویایی
به خاکستری دی ماهِ گرفته،، به نارنجیِ خورشید به وقت غروب
به آرامی نوای موسیقی،، به هیاهوی قلب بیتاب ات
به گرمی دستان او،، به سردی سیمای تو
به سرخی من از تو
به زردی تو، از من…
شاخه گلی قرمز میان صد اوراق کاهی
جلای زعفران بر جلد جیرگون اش
مغزه شیرینِ یاس به تحریر قلم، شرح تلخیِ امید را نقش میزند..
یک برکه را تاب سنگسارِ امواجِ دریا نباشد
یک امید را هزاران بار نشدن
یک انتظار را دیگر نیامدن
هزاران تلخی را نِشستن بر جان چند گلبرگ رز، روا نیست..!
برای خانمها..
ملزومات: یک پالتوی طوسی، شلوار زغالی، یک جفت بوت، پلیور آبی، یک فنجان لاته، کیک هویج..
قلبی تُنُک چون گویی شیشه ای؛ یک دنیا دلتنگی درونش متلاطم..
Quand il me prend dans ses bras
Il me parle tout bas
Je vois la vie en rose
Il me dit des mots d'amour
Des mots de tous les jours
Et ça me fait quelque chose
Laa la la la la la la
La la la la
La la
La
La
La