BEAUFORT LONDON - Iron Duke

بیوفرت لندن ایرون دوک

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-38395
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : چوبی ادویه ای
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
نام برند : بیوفرت لندن
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : 2017
کد کالا : ATR-38395
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    11
  • نمی پسندم
    2
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    3
  • + 45 سال
    1
  • روزانه
    1
  • رسمی
    2
تعداد رای های ثبت شده : 27
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

عطرهای کالکشن «REVENANTS» مجموعه‌ای از دریافت‌ها و برداشت‌های بویایی از چهره‌های مشهور و قدیمی بریتانیا ارائه می‌دهند. شخصیت‌هایی در دلِ تاریخ که حضورشان هنوز به‌طرز نامحسوسی پایدار مانده است. 
ادیشن اول ــ «ایرون دوک». ادای احترامی به آرتور ولزلی، دوک ولینگتون (1852-1769). جولی دانکلی (عطرساز) در این عطر به خلق عطر بسیار قدرتمندی دست یافته است که جلوه‌های عمیق حیوانی دارد ــ عطری متعلق به سوارکاری مشهور، سیاستمداری جنگجو و یکی از پیشگامان در انتخاب لباس‌های مردانه خاص.

برند بیوفرت لندن
طبع گرم
سال عرضه 2017
گروه بویایی چوبی ادویه ای
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه چرم ، تنباکو
نمره کاربران
Iron Duke-بیوفرت لندن ایرون دوک
رایحه
9
4 رای
ماندگاری
9.3
4 رای
پخش بو
8.5
4 رای
طراحی شیشه
8.8
4 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند بیوفرت لندن
عطرگرام
نظرات کاربران (10 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان خوبم:
آیرون دوک تو سال لانچ و معرفیش برنده چند تا جایزه تو ژانر های مختلف شد و به نظر من لیاقتش رو هم داشت.
نت های ذکر شده براش بسیار محدود نمایش داده شده و در اصل نت های پایانی و درای داون عطر تنباکویی و تلخ هست.
اول پیشینه و هدف و کانسپ تقریبی این عطر رو براتون میگم :آیرون دوک خواسته فضای میدان جنگ های تن به تن و درگیری ها و جنگ های سپاه دربار انگلیس توسط دوک ها و سربازان وفادار به امپراطوری جزیره که پوشش جنگیشون زره های فولادی سنگین و کلاه خود بوده رو باز سازی کنه..فضایی با بوی آهن و خاک وگل و خون و گرمای تن جنگجویان و....که همیشه در ادبیات و تاریخ جزیره از این میادین و جنگ ها تقدیر شده و آن را مقدس میدونند
در بدو اسپری عطر با بویی گرم و فلزی و رایحه ای کثیف و عودی (عود لائوس) و کمی رز در پی زمینه روبه رو میشیم که در عین تاریک و ترسناک بودن بواسطه رز و عود فضایی مقدس و روحانی داره که به نظر من بسیار بسیار زیبا و کاربردی طراحی شده شاید درست نباشه مثالم ولی برای درک راحت رایحه فضا رو تعمیم میدم به حالتی که خیلی هامون تجربه کردیم.بوی شبیه به هوا و گرمای دسته های زنجیر زنی در ظهر عاشورا و در فصل گرما زیر آفتاب بوی گرمی تن و فلز زنجیر های عزاداران که یکی از خادمین هر از چند گاهی با گلاب پاش و ظرف اسپند از بینشون رد میشه و رایحه ها با هم ترکیب میشند.نت پایانی و میانی تقریبا یکسان و بدون وقفه به هم متصل میشه و یه تم تنباکویی و چرمی عمیق و گیرا که بسیار نافذ و لذت بخش هست بهتون ارائه میده..جنس چرم تو این کار از دیدگاه من چرمیه که تو کار مارکوس دساد از هیستواغ پرفیوم کار شده.تست کردن کارای این برند میتونه براتون جالب و هیجان انگیز باشه و لو اینکه اصلا نتونین با رایحشو کنار بیایین به شرط اینکه کانسپ عطر رو از قبل بدونید چون واقعا این برند برای فروش و مارکت عطر تولید نمیکه..
19 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : Mahmoudreza ganjali فرید شعبانی

با آیرون دوک بوفورت، مجموعه جدیدی را شروع کنید:

«بازگشتگان»،

مجموعه‌ای از برداشت‌های بویایی از چهره‌های گذشته بریتانیا. شخصیت‌هایی از تاریخ که حضورشان به‌طور نامحسوس باقی می‌ماند.

برداشت 1 - "دوک آهنین"

ادای احترامی به آرتور ولزلی، دوک ولینگتون (1769 - 1852) است.

در اینجا، جولی دانکلی، عطرساز، عطر فوق‌العاده قدرتمندی با اعماق حیوانی خلق کرده است :

مظهر سوارکار مشهور، سیاستمدار جنگجو و پیشگام در لباس.

دوک : لقب موروثی نجیب زادگان بریتانیا که یک منطقه را حکمرانی میکند
29 بهمن 1400 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : Mahmoudreza ganjali عباس روح‌الامین

ایرون دوک رو پدرم دارن و از نظر من خیلی زیاد رایحه اش شبیه به باتلشه. تلخ و خشک و دودی چرمی و تیره و مرموز کمی هم بوی حیوانی داره که براش لازمه پدر میگن عطر چرچیل میتونست باشه و اگر در پاییز وقتی بارون نیست با لباس های مدرن الگوی کلاسیک و خاکستری رنگ استفاده بشه حتما شما رو تبدیل به یک آدم خواستنی میکنه
08 تیر 1401 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : پرنیان nazanin

9
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
شاهكاري است انتزاعي- تاريخي. انتزاعي، از اين جهت كه كانسپت عطر ، به خوبي در ذهن مخاطب شكل مي گيرد. چيزي شبيه به دوئل هاي تاريخي شواليه ها در قرون وسطي، در جنگلي انبوه، اما كِدِر و تاريك. فضايي نزديك به يك اثر سينمايي كه يحتمل كارگردانش ريدلي اسكات است. حس غرور و اعتماد به نفس عجيبي دارد، با تخيل بازي مي كند؛ گويا بر همه چيز هژموني دارد.

اندك رايحه ي فلورال -كه من حس مي كنم- و نوازش آروماتيك اين عطر در ميان انبوه روايح چرمي-دودي، ذهن را درگير و مبهوت مي سازد؛ بالانس عجيبي كه لبخند رضايتي به همراه خواهد داشت.

پرفورمنس كار، عالي است. با وجود فضاي تاريك و خشن، بنظرم قابليت پوشيدن دارد.
20 شهریور 1401 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : nazanin KAVEH

سلام
عطر ایرون دوک شروعی از اکوردهای دودی و بخوری تلخ بر بستر سبز و اروماتیک دارد با گذشت زمان رایحه چرم به نرمی خودش رو نشون میده و همراه داستان میشود. این عطر رایحه ای تاریک، عبوس، غنی و عمیق که اصلا راحت پوش نیست دارد. پرفورمنس دوک اهنین بسیار قوی و مناسب شب و استایل رسمیست. رایحه اش ذهن مرا مشوش می کند، این بوی دن کیشوت هایی ست که همه جا مرا احاطه کرده اند و خیره و متعجب به چشمانم می نگرند که چرا پایم لنگ نمی زند. گویی برای فتح قله های توهم نیاز به همراهی لنگان دارند،، رزینانته داستان خود را می خواهند. کاش دن کیشت های احمق دست از فکر شکستن پایم بردارند و به دهکده خودشان بازگردند.
بی ربط به موضوع بالا شاید علاقه داشته باشید کتاب دن کیشت های ایرانی اثر بیژن عبدالکریمی را مطالعه فرمایید. اگر تصمیم به خواندن این کتاب گرفتید لطفا به انچه در عمق کتاب مستتر هست توجه ویژه بفرمایید.
02 دی 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : فرهاد امیر حیدری

روز موعود فرا رسید. خورشید سوزان و هوا گرم و خشک بود.
جنگجویان ارتش زره، کلاه و چکمه ی نظامیشان را به تن کردند و اسب هایشان را از اصطبل بیرون آوردند.
فرمانده ولینگتون بعد از ادای احترام به پادشاه، سوار بر اسب سیاهش شد و در مرکز ارتش قرار گرفت.
درِ قلعه باز شد و نظامیان از خیل عظیم جمعیت رد شدند. پیر و جوان، همگی برای بدرقه کردنشان گرد هم آمده بودند و همسرانشان نیز، با چشمانی خیس، در گوشه ای نظاره گرشان بودند. ارتش، جمعیت را پشت سر گذاشت و سواره نظام به سرعت، به طرف میدان نبرد حرکت کردند.
گرد و خاک زیادی در صحرا به پا شده بود و دشمن به انتظار نشسته. در چشم بر هم زدنی، همهمه بر پا شد و افراد سخت مشغول پیکار گشتند.
ولینگتون در آن عرصه، مدام همسرش را به خاطر می آورد و لحظه ای چشمان منتظرش را از یاد نمی برد. سخت تر می جنگید و همه را با حرکتی از پا در می آورد.
بعد از گذشت چندین ساعت و مرگ فرمانده ی سپاه دشمن، آنان پیروز میدان شدند.
آفتاب غروب کرده بود و ارتش، شادمان اما با تنی خسته به سمت شهر تازاند. صورت هایشان آفتاب سوخته بودند و رد عرق روی پیشانیشان جا مانده بود. رمق برای اسب هایشان نمانده بود و تن همگیشان بو گرفته بود.
به شهر رسیدند. زنان و کودکان شادی می کردند و بالا و پایین می پریدند.
افرادِ سپاه، بعد از تعویض لباس هایشان به قصر رفتند و در جشنی که پادشاه برایشان تدارک دیده بود شرکت کردند. پادشاه، با صورتی خندان، مدالی به ولینگتون هدیه داد و از او و ارتشش تقدیر فراوانی کرد. و بعد از آن، همگی در حیاط قصر جمع شدند و می رقصیدند و نوشیدنی می خوردند.
در این حین، ولینگتون دست همسرش را بوسید و در گوشه ای با او رقصید و شادی اش را قسمت کرد..
بعد از گوش دادن با چشمان بسته، به قطعه ی op91 از بتهوون که حدود 16 دقیقه و 16 ثانیه بود، تمامی این صحنه ها و تصاویر جلوی چشمام شکل گرفتن.
این قطعه که نام دیگه اش پیروزی ولینگتونه، توسط بتهوون در سال 1813 به افتخار دوک ولینگتون اول یا همون آرتور ولزی، تصنیف شد.
آرتور ولزی یکی از شخصیت‌های برجسته سیاسی و نظامی قرن نوزدهم، به خاطر شکست ناپلئون بناپارت در جنگ واترلو در سال 1815 شناخته میشه. همچنین به خاطر مهارت‌های دفاعی خیره‌کننده‌اش مشهور بوده و نقشه های نبردش هم هنوز در آکادمی های نظامی مطالعه می شه.
کاترین سارا دوروتیا ولزلی، یا دوشس ولینگتون همسر ایشونه، که قبل از ازدواجش با نام کیتی پاکنهام شناخته می شده.
ولینگتون بیش از 32 نبرد رو در دوران خودش برد و هرگز شکست نخورد. اما بعد از پیروزی بر فرانسوی ها برای آخرین بار در واترلو، دوک به خاطر از دست دادن همسرش گریه کرد و قسم خورد که دیگه هیچ وقت نجنگه:)))
اما عطر:
فضای بسیار خشک مثل کویر، بوی اصطبل و بدن اسب هایی که ساعت ها دویده ان. بوی زین چرمیِ حرارت دیده و فلزات گرما دیده. برای من به طور نامحسوسی بوی گرد و خاک هم می داد. در نتیجه، فصل استفاده اش فقط و فقط زمستون.

[EDITED] 1401/11/17 22:11
17 بهمن 1401 پاسخ تشکر
36 تشکر شده توسط : Mahmoudreza ganjali Mahdi
آخرین دفعه که زیر بار حرف هایش خورد شدم گفتم، تا دیدار بعد خداحافظ! حال خنجرش دست تو چه می کند؟ می خواهی بزنی، بزن! تو اما بیشتر، محکم تر، کاری تر! با تتمه قدرت ات خنجر را فرو کن. من سینه، شرحه شرحه می خواهم..
ای همیشه پیروز، می دانی آخرین بازمانده بودن چه حسی دارد؟
سواره نظامان رفته اند، خاکش بر حلق ما نشسه..چشمانمان سو ندارند، سراب اما چرا..زره پاره، کُلَه افتاده، پایِ پیاده کجا رویم؟! آفتاب باز هم به آتش می ماند! می سوزاند! می سوزاند و ما نِشَسته ایم..
از اول بگویم؟
بودند، بودیم، خندیدند، خندیدیم، جنگیدند، جنگیدیم، رفتند، نرفتیم، جنگیدیم، ایستادیم، نِشَستیم، نرفتیم، نشد، نرفتیم، خسته ایم، نرفتیم، تبر زدند، نرفتیم، رنجیده ایم، نرفتیم.. دو زانو نشسته ایم و تبر می زنند و نرفتیم و نمی رویم و نخواهیم رفت و تو بیا و خودِ تو خنجرِ او را فرو کن بر سینه ی من! فهمیدی یا باز بگویم؟
آری بازماندگان یا لشکر می خواهند یا زخمی کاری؛ و تو اکنون سومی را انتخاب می کنی!
تو خنجر را در آسمان تاب می دهی، با برقش چشمانشان را ذوب می کنی، سوار بر اسبِ از نفس افتاده ات باری دیگر غبار را بر اعماق شُش هایشان می فرستی، می تازانی و محو می شوی در جایی میانِ سراب و هر آن چیزی که هست و نمی شود دید و هرآنچه که نیست و آن ها می بینند!..
پارادوکس زیبایی شدن این دوتا!

[EDITED] 1402/01/20 22:32
19 فروردین 1402 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : علی رشوند M  Wolf

باسلام
اگر بخواهم برای این عطر یک شخصیت متصور بشم،
این عطر برای من بسیار یادآور شخصیت آنتاگونیست شوالیه تاریکی برمیخیزد،Bane با بازی تام هاردی
در صحنه‌ای که بِین و بتمن درگیر می‌شوند در پستوهای آبراههای زیرزمینی؛

شروعی در پلی فلزی و زنگ زده...

بین ابتدا بسیار از بتمن کتک میخوره اما شخصیت قوی و بنیه برخواسته از سختی های زندان پنادورو باعث می‌شوند تا تنها بتمن خسته بشه و اینجاست که تاختن بِین شروع میشه، شروعی که با شکستن کمر بتمن و فرستادنش به همان زندان عمیق به اتمام میرسه

تنی عضلانی و عرق کرده، جلیقه کهنه، ماسکی چرمی و قدیمی

فضای نمور آبراه و بسیار دارک

صدای خشن و تنفسی عجیب که برای خیلی ها از جمله خودم بعد از دارث ویدر دوست داشتنی ترین صوت برای "آدم بدها"ست...

You think darkness is your Ally, but you merely adopted the dark, I was born in it...

Shadows betrayed you, because they belong to me

06 اسفند 1401 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : complihanicated امیر حیدری

9
رایحه
10
ماندگاری
9
پخش بو
8
طراحی شیشه
بوفورت آیرون دوک نه تنها یک عطر بلکه یک سفر حسی است که شما را به دنیای قدرت، اعتماد به نفس و اعلی انسانیت می‌برد. این عطر جوانی مدرن را به تصویر می‌کشد که به طور طبیعی قدرت و جذابیت را در خود تجلی می‌کند.

از لحظه‌ای که آیرون دوک را اسپری می‌کنید با یک انرژی مثل گلوله توپ تازه شلیک شده باز می‌شود که توجه و کنجکاوی را به خود جلب می‌کند. هنگامی که روی پوست شما ثابت میشه به یک سمفونی از احساسات تبدیل می‌شود یک سفر در لایه‌های یک شخصیت پیچیده.

قلب این عطر جواهر اصلی خود را آشکار می‌کند با ترکیبی از جرات و ظرافت. بازی بین عناصر جسورانه و مفاهیم ریز، نمایانگر طبیعت چندرویی انسان مدرن . این بو به تنهایی احساسات بیان می‌کند بدون اینکه یک کلمه ایجاد کند.
اما وقتی به نت‌های پایه می‌رسیم که این هنر شخصیت ویژه خودش را پیدا می‌کند. گرمای چرم و جذابیت ادویه‌ها با یکدیگر تنیده می‌شوند تا یک نقشه غنی از احساسات ایجاد کنند. اینجاست که عطر جوهر اعتماد به نفس را به تصویر می‌کشد نه فقط اعتماد به نفس برای تسلط بر دنیا، بلکه اعتماد به نفس برای وفق دادن به خودتان.
این شاهکار یک بیانیه است درباره ایجاد تأثیری فراموش‌نشدنی با هر قدمی که می‌گذارید. این عطر تنها یک بو نیست بلکه تجسم سفری مردانه در طول زندگی است. قدرت، اصالت و جذابیت بی‌نظیر را پخش میکند.
04 شهریور 1402 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : Rehabo Mahdi

این بدترین رایحه ای که تو کل عمرم تستش کردم ... انگار نشستی پیش یه عالمه آهن زنگ زده داری کالباس میخوری ! این بوی کالباس مانندش حال آدمو بهم میزنه
09 مرداد 1403 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : مرتضی ع marjanmohamadi

باز هم عطری دیگر که 'انسان' را مثل کلم چپانده‌اند توش؛
البته خودشان می‌گویند 'تاریخ انسان' را که سازمان بهداشت
جهانی و سازمان ملل و حقوق بشر و شر و شور الکی نیان
بهشون گیر بدن که زود باشید "آرتور ولزلی‌" بی‌چاره‌رو بیارید
بیرون و این سوسول بازی‌ها.
داداش واست عطر زدیم کیف کنی:
چرمی، دودی، عودی، جنگی، خیلی کم جنگلی، فلزی، توپ،
تفنگ، البته شمشیر و خون حماسه‌ساز سربازان بریتانیای
کبیر!!! مگه کروکودیل داستایفسکی‌رو نخوندی؟ بذا به
سیرک‌مون برسیم. یه باتل پر از هنر با امضای بیوفرت لندن.
گیر نده جان دبیر کل!

آرتور ولزلی: فرماندهی فیروز و مقتدر، خوش‌اقبال و امین برای
امپراطوری انگلستان، هم برادرانش(اگر خوب به یاد داشته
باشم) و هم خودش سرمایه‌های جانی برای تاریخ این کشور،
مرد لحظات خطیر، منجی اروپا، از آن دون‌پایه‌هایی که
باهوش و قدرت به ثروتی هنگفت می‌رسند، یدک‌کش لقب
beau :) ، مدافع سرسخت برده‌داری، سوء استفاده از احکام
مسلمانان در خرید و فروش ""کنیز"" به جهت راهبرد
سیاست‌های نظامی و تا حدی اقتصادی خاندان ولزلی در هند.
در پرده می‌گویم سری به شیطنت‌ها و خرابکاری‌های خاندان
قوام شیرازی و ارتباط آنها با انگلستان خاصه خاندان ولزلی و
اخص آرتور ولزلی بزنید؛
در فضایی بی‌ربط سفرنامه ابوالحسن شیرازی(از مخالفان
سرسخت امیرکبیر) را هم مطالعه بفرمایید.

این از داستان قهرمان سیاه‌رویی که در این باتل سیاه‌رنگِ
استعمار دوست محبوس است.
دوستان عزیز از عشق‌ آتشین آرتور جون نسبت به کاترین گفته
بودند. بله عاشقش بود، ولی ایشان شخصیت دون ژوآن
گونه‌ای هم داشتند که در این زمینه تنها کمی بیشتر از ولتر
صاحب تجربه بودند‌.
اینم از قصه‌ی عشقی‌اش.
شاید قطعه‌ی بتهوون در ستایش آرتور هم ریشه در بغضی
داشته باشد که او نسبت به بناپارت داشته بود؛ وقتی که سنبل
آزادی به خوشه‌ی انهدام اروپا بدل شد.

شخصیت پشتِ [یا بهتر است بگویم درون] این عطر تا حدی
شناخته شد. دوستان به حماسه‌های او اشاره کرده بودند، بنده
هم کمی از وجنات منفی انگلستانی‌اش ذکر کردم.

تا مبتلا به اطاله‌ی کلام و داستان‌سرایی نشده‌ایم بگذریم.
اما عطر این جناب:

انبوه جنازه‌های فرانسوی یا افغانی (ولزلی‌ها با هر دو کشور
جنگیده‌اند) که از انفجار گلوله‌های توپ روی هم تلنبار شده‌اند،
تکه گوشت‌های خون‌آلودی که چند متر آن‌سوتر از صاحبانشان
افتاده‌اند، بوی باروت و دود و گرد و غبار برخاسته از انفجار،
خون کم‌رنگی که در قسمت‌های سفید رنگ لباس‌های سربازان
خشک شده و... ناگهان گروه سوارکاری که در عین مسخرگی از
روی جنازه‌ها عبور می‌کنند.
گوشت‌هایی که زیر دست و پای اسب‌ها له می‌شوند. خشونتی
از جنس انسان با رایحه‌ای حیوانی.
آخ! سربازی که هنوز زنده بود و انگشتانش زیر ضربه‌ی نعل اسبی سنگین خرد شدند.


اون یکباری که این کارو تست کردم، یادمه کل روز و تا حدی شب‌رو باهام بود.
رایحهْ عمیق، کمی مهوع، ظفرمند و دوست‌نداشتنی مثل خود آرتور، تند و کاملا انسانی و مزخرف؛ در عین حال مناسب برای افراد تند پسندی مثل خودم؛ که البته باز هم نه چندان تند.

تیپ و استایل؟ من که هیچ وقت از این مسائل سر درنیاوردم
علاقه‌ای هم بهش ندارم، ولی اونایی که رو این مقوله زیاد مانور
می‌دن، لابد می‌تونند یه کاری براش بکنند.

سایه‌ی جنگ همیشه بر سر صلح است. به یک لحظه بوم. این
عطر بوم اول جنگ نیست؛ شکست یک طرف هم نیست؛ دقیقا
میان جنگ است. آنجایی که بورژوا با کارگر فرقی ندارد،
ثروتمند با بی‌پول یکی‌ست؛ چون همگی گوشت‌اند و روبرو
آهن است و باروت.
انسان را چه به آهن؟!
'سفر به انتهای شب' را حداقل تا نیمه بخوانید. اروپا و اروپایی
بعد از دو جنگ جهانی تمایلی انسانی دارند به فردینان باردامو
بودن و شدن، ولی آن زمان‌ها، زمانی که تاریخ ایده‌ی ساخت
آیرن دوک را روی پرده برده بود، میل به جنگ یا فرار از آن
معنی نداشت. دیکتاتور زور می‌گفت و انسان‌ها مثل نُقل و
نبات و شکلات روی هم می‌ریختند؛ البته مرده! گویی که جنگ طبیعی است.

چه رنج‌ها که نکشید آدمی برای رسیدن به فقط 'انسان' بودن. انتظار زیادی بود؟
می‌خواست گرگ نباشد، دندان تیز نکند، ملتش ملتی دیگر را
به صلابه نکشد، آیرون دوک نباشد، جنازه نباشد؛ ساده، روان،
جاری، خندان، در یک کلمه 'انسان' باشد. حتی می‌گویند خود
آیرون دوک هم از آیرون دوک بودن گله داشت: می‌خواست
دیور هوم اینتنس یا حداقل fathom باشه. به زور آیرون دوکش کردن.

انگلستان کشور زیبا و کلاسیکیه، دوست داشتنی، آروم، امن،
"منچستر از کنار دریا" چه خنک بود و آروم؟، ولی تاریخش:
تاریک، ترسناک، خشن، بی‌رحم، زورگو، شدیدا باهوش،
هنرمند، فضول؛ درست مثل مخلوقات بیوفرت؛ از طرفی
ثروتمند اما از جیب دیگران، اوه اوه؛ اگه دیدینش فرار کنید، یا جیبتون‌رو می‌زنه یا خودتونو.

اینجا جائیه که دختر به پدر رحم نمی‌کنه!
26 شهریور 1403 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : Mahmoudreza ganjali مهربد

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟