The Beautiful Mind Series - Boudicca Wode

به شدت خاصه این عطر.نمیدونم بوی برش میلگرد یا فلزات تا حالا ب مشامتون خورده یا نه.ولی بمحض بو کردنش چنین فضایی تو خاطرم اومد.خیلیا اینو نمیپسندن ولی برای منی که از این بوها خوشم میاد خیلی خوشایند و خاص بود.از عطار اینکار اصن شاهکاری غیر ازینم انتظار نمیرفت.

به معنای واقعی کلمه بوی لنت ترمز ماشین وقتی که تو سراشیبی زیاد ترمز میزنین،یا بوی لاستیک سوخته ی ماشین میده.
واقعا علاقمندان خاص خودش رو میطلبه و ابدا همه پسند نیست.به هیچ وجه بدون تست سراغش نرین

دقیقا بوی خاکستر سیگار توش مشهوده!
فقط یه کم بالزامیک به خاکستر سیگار اضافه کنید!
وقتی نوت رو لیست میکنن عطر چوبی چرمی آدم یه توقعاتی داره!ولی اصلا اون چوب و چرمی که توی ذهنمونه توی اینکار نیست که نیست.
درسته تو بک گراند بوی چرم میاد ولی اصلا نمیشه گفت این کار چوبی چرمیه به نظرم!
شایدم ذهن ما به عطرهای چرمی چوبی گذشته عادت کرده و حافظه بویایی ما باعث این توقع شده.
به هر حال با ذهنیت یک کار چرمی چوبی نرید جلو.

سلام و عرض ادب خدمت همگی:
برداشت خودم از تست چند باره Boudicca Wode رو خدمتتون عرض میکن:
این کار به اعتقاد من سه مرحله بویایی متفاوت داره که هیچ کدوم ارتباط و تلاقی با هم ندارند.
فاز اول کار: رایحه ای سبز، هربال و تند و تیز که کمی فلورال هم شده . آغازی نیمه خاص که سعی در جلب توجه مخاطب داره .
فاز دوم کار: رایحه ایی مجزا و فلزی که دراصل رایحه ایی فلزی موجود مثل سایش آهن روی آهن و یا برش آهن و بوی خاکستر و جرقه های حاصل از این برش کاری هست رو به شما خواهد. رایحه ای عجیب و کاملا مدرن که اصلا روح و زندگی نداره کاملا فیزیکال و مکانیکیه.
فاز سوم کار: به طور عجیب و خیلی جالب با فید شدن رایحه فلزی که خدمتتان عرض کردم ، در نت پایانی کار با رایحه ای نیمه آروماتیک و کمی گرم که به واسطه کومارین (تونکا) و چرم و تم انیمالیک دمیده شده به کار رو به رو خواهیم شد که بسیار جذاب ، شیک و تقریبا آشنا و همه پسند هست.
---وجود سه مرحله بویایی متفاوت و تفکیک شده و سبک طراحی این کار از خود رایحه عطر برای شخص من جذاب تر بود.
در کل کاره خاصی محسوب میشه این اثر آقای گزا شان عطار آلمانی اصل شهیر و خلاق ، کیفیت و تفکیک نت ها بالاست و ماندگاری متوسط و پخش خوبی داره بوتیکا وود .
شاد و خوشبو باشید

Boudicca wode the beautiful mind

Boudicca wode از اون عطراییه که اگه زود قضاوت شه کاملا ادمو به اشتباه میندازه.
فضای کار تو اپنینگ به شدت هارشه.یه رایحه شبیه تریاک سوخته + یه تم فلزی که ممکنه نتیجه ترکیب نت های تریاک با فلفل و زیره و اوکموس باشه.
تو بک گراند کاستوریوم رو میشه حس کرد که در کنار زیره تمی انیمالیک اما خوشایند به کار داده.

اما به مرور این تم تریاکی_ فلزی اروم میگیره و روایح گلی ( گل تنباکو) هربال خاص (انجلیک و جونیپر) در کنار چرم و شیرینی تونکا یه عطر گلی چرمی و دودی خاص رو میسازن که تا به حال مشابهی براش ندیدم.

نت های زیاد دیگه ای هم برای کار ذکر شدن من جمله روایح چوبی ( گایاک) که کاملا در هم تنیده هستن و تو هر مرحله ای گوشه ای ازشون رو میشه حس کرد.
ظاهرا این عطر اسمشو از ملکه بربرها گرفته که علیه روم شورش کرد و بعد از شکست خودشو ( احتمالا با تریاک) مسموم کرد. کانسپت جالبی داره و فک کنم ترکیب روایح انیمالیک و گلی با تریاک تا حد زیادی با کانسپت داستان ملکه بربرها قرابت داره.
کار خاص و خلاقانه ایه و پرفورمنس نسبتا خوبی هم داره. صرفا مناسب هوای سرد و البته بر خلاف اسمش بیشتر مردونه هست به نظرم .

بودیکا وود
رایحه افیونی خشخاش:) اروماتیک
فریاد مرگ گل!
عطری بشدت زیبا و خاص
با اولین پاف منو شگفت زده کرد.
دوستان از رایحه فلزی در این عطر گفتن که اصلا موافق نیستم
در کل عطری بسیار با کیفیت و فوق العاده هست پرفورمنس بسیار خوبی هم داره
کمی کمیاب هست اگر پیدا بشه تست این کار خالی از لطف نیست واقعا!

غریب آشنا !
گویی گل خشخاش تصادفاً در میان دسته گلی از مریم قرار گرفته ولی دلش جای دیگر است.
اما در نهايت، اغواگری مریم بر یه‌ دندگی خشخاش میچربه تا از مواضع تند همیشگیش کوتاه بیاد و بفهمه بی حاصلیست حاصل این قیل و قال ها.

آن نت که از ابتدا تا انتها محفوظ ماند و برام آشنا بود نت سرو کوهی (اُرس) بود. همون نتی که داخل دولچه گابانا لایت بلو مردانه هم وجود داره
البته در صنعت عطر سازی تفاوت کمی بین نت جونیپر و میوه‌ی جونیپر وجود دارد که شاید تفکیک آنها در یک عطر کار آسانی نباشد. جونیپر نتی سبز، گیاهی، سرخسی است اما میوه‌ی جونیپر علاوه بر داشتن این ویژگی‌ها کمی تند و تیز‌تر، شاداب‌تر و خوراکی‌تر است.
ما در میانه راه با لاستیک یا پلاستیک روبرو هستیم ولی یقیناً خبری از آهن آلات (نت های فلزی) نیست !
بهتره درگیر بازی با نت ها نشویم؛ نقطه عطف این اثر رایحه ای لاتکس مانندش است و نه بوی حاصل از برش فلزات یا جوشکاری و خاکستر سیگار و لنت داغ و قیر و آسفالت… ! چرا که بوی حاصله اساساً برخاسته از دود (سوختگی) نیست که اگر میبود در منابع و مآخذ نامی از آکورد اسموکی هم ذکر میشد.
لاتکس در ساده ترین توصیف ممکن، نوعی لاستیک سفید و نرم است که در زیر پوست برخی از درختان بالغ یافت می شود است که حدود ۵۵% آن از آب و ۴۰% دیگر را ماده لاستیکی تشکیل می دهد.
در ادامه نت های چرمی و سدر و صندل و امبر و خزه بلوط دست به دست هم میدن تا اختتامیه ای شکوهمند تر از بولگاری بلک رقم بزنند و تعبیر “لاستیک سوخته” از همین ترکیبات مشترک است که به ذهن برخی از حضار مشتبه میشه. اون وسط مسطا مریم هم به کررات عرض اندام میکرد اما مریمی رو به افول که اون طراوت مورد انتظار رو نداره.

هرگز به اون تند و تیزی و سرکشی که هرلحظه انتظارش رو میکشیدم نبود چرا که کنار کنار نت های متعدد، تلطیف میشد. حتی خشخاش خیلی خیلی ناچیزی دریافت کردم.

این اثر بیشتر از آنکه پیچیده باشه فقط کمی در ابتدا مرموز به نظر میرسید و حقیقتا بایستی آن را خنک و گاهی معتدل دانست و فصل تعریف شده ای برای پوشیدنش نمیتونم متصور بشم اما به نظرم برای بهار و پاییز مناسب تر باشه.