هالستون زد-۱۴ ــ کاریزمای منحصربهفرد خود را برجسته کنید و به خود جرات بدهید.
عطر مردانه هالستون زد-۱۴ به شما کمک میکند تا روز را با اعتمادبهنفس کافی شروع کنید. این عطر تضمن میدهد که شما از استشمام جلوههای چرمی و ارزشمندش خسته نخواهید شد. به همین ترتیب، آمیزه هالستون زد-۱۴ روایح مقاومتناپذیر و گیرایی از ادویهها و مرکبات را عرضه میکند که فورا توجه شما را جلب خواهند کرد.
آمیزه هالستون زد-۱۴ ــ
طراوت آمیختهشده با مایههای گرم از جنس شجاعت و جسارت... .
از همان نتهای اولیه، شما جلوه آروماتیک ریحان و سرخس پیچیدهشده درون میوههای مرکباتی درخشان و باطراوت را احساس خواهید کرد که در حضور نت لطیف و ظریف یاسمن گاردنیا نمایان میشوند. سپس نت میانی با آکوردی غلیظ از جنس گشنیز، نعناع هندی و خسخس واگشوده میشود. طعمی از تندی و اصالت هم بهواسطه سویههای گرم و ادویهای دارچین و گرمای چوب سدر به عطر اضافه میگردد که روی بستری هوسانگیز از جنس یاس و شمعدانی آرمیدهاند. نت پایه نیز از ترکیب میان روایح چرمی شکل میگیرد که مشک، دانه تونکا، خزه ابریشمی و کهربا سرانجام جلوههای هوسانگیزی به آن دادهاند.
تاریخچه عطر ــ
اولین نت سریعا خودش را با باز کردن درپوش بطری به شما نشان میدهد. از همان اولین قطره، عطر هالستون زد-۱۴ انرژی خاصی به شما میدهد که در تمام طول روز نیز با شما همراه خواهد بود. از سال ۱۹۷۴ به بعد، این عطر چرمی درواقع روحیه درونی بسیاری از مردان را تقویت کرده و همچنان اصالت خاصش را نیز حفظ کرده است. چراکه زیبایی و قدرت شگفتانگیز و عالی در سادگی نهفته است!
نوع عطر | ادو کلن |
برند | هالستون |
عطار | وینسنت مارسلو، مکس گاواری |
طبع | گرم |
سال عرضه | 1974 |
گروه بویایی | رایحه های چرمی |
کشور مبدأ | ایالات متحده |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | ترنج ، لیمو ترش، ترکیبات سبز ، ریحان ، گاردنیای یاسمنی، سرو |
اسانس میانی | نعناع هندی ، خس خس ، سدر ، شمعدانی ، یاس، گشنیز ، دارچین |
اسانس پایه | دانه تونکا ، لوبان ، مشک ، کهربا، خزه درخت بلوط ، چرم |
هر وقت این عطر را میبینم یا به دستریزش در کیفم بر میخورم ( شیشه اش گم شد ) یاد خاطره ای جالب می افتم !
مرا یاد دکتری هندی می اندازد که پوست اش همین رنگ بود و اتفاق آن شب زمستان هیچوقت فراموش ام نمیشود !
یکی از عطرهای پدرم بود که آنسال استفاده میکرد .
رایحه اش دقیقا در خاطرم هست که آن شب بارانی و نمور زمستان در یک طویله همراه با کاه های خیس و بوی اسب ها در خاطرم ثبت شد !
قبل از تعریف خاطره از خود عطر بگویم هرچند دوستان عزیزم به تفسیر و تفصیل فرموده اند .
آن سال ها ( ابتدای عرضه ) این از بهترین و باکلاس ترین عطرها بوده . عطر درباری بوده .
سفرا و وکلا و وزرا و نظامیان رده ی بالا میپوشیدند . سناتوری بوده . رایحه ای خاص و جدید و متفاوت داشته آن سالها . پدرم میگفت ایضا قدما .
اگر اهل عطرهای کلاسیک اید ، اگر از علاقمندان رایحه ی ناب ایتالین سایپرس تام فورد اید لیک توان خریدش ندارید ، اگر زمستانها کت و شلوار و اورکت یا پالتو میپوشید ، اگر طوسی پوش مشکی پوش و قهوه ای پوش اید ، اگر عطرهای خشن قلب لطیف ( ! ) را میپسندید ، اگر عطرهای جنگلی سوزنی برگی ها را میپسندید یا روایح سبز جنگلی ی کاج و سروی را این عطر برای شما مناسب است .
از جمله ی ارزانهایی ست که ارزشمند است .
حتی اگر جوانید برای سالهای میانسالی تان حداقل یک شیشه بخرید و بردارید . شک نکنید پا به سن که گذارید عاشق اش خواهید شد !
یادتان باشد این عطر دو رایحه دارد در فصل گرما و سرما . این عطر فصول گرما نیست !
ایضا دو رایحه دارد بر لباس و پوست . انتخابش با شماست . میتوانید هر دو را همزمان استفاده کنید . دلیل اش تغییر در سرعت تبخیر نت ها ست که رایحه ی ماخوذه را دستخوش تغییر میکند . تغییر رایحه در انواع لباس ها نیز به همین دلیل است و به ماهیت الیاف بستگی دارد .
و اما خاطره اش :)
لطفا دوستان خاطره باز بخوانند فقط !
یک زمستان که کودک بودم مادرم تب شدید کرد . پدرم خیلی ترسیده بود چون یک بار قبلا به همین دلیل مادرم بیهوش شده بود و پدرم چنان نگران شده بود که فرصت نکرده بود ماشین را از پارکینگ خارج کند . مادرم را بر دست گرفته بود و دوان دوان برده بود مطب دکتری که نزدیک بود و دکتر گفته بود فلان آمپول را بسرعت از داروخانه ی نزدیک بگیر . گویا داروخانه شلوغ بوده و پدرم مجبور میشود عین فیلمهای سرقت بانک بپرد روی میز و چون مسلح هم بود همیشه ، همه نگران شده بودند که چه خبر است :)
خلاصه دکتر گفته بود اگر دقیقه ای دیر کرده بودی جای نگرانی بود !
آنشب نیز ترسیده بود . زنگ زد به حوزه ژاندارمری و به افسر نگهبان گفته بود به نزدیکترین دکتر مراجعه کن و او را همراه خود بیاور منزل . آن سالها تعداد پزشکان مثل الان نبود .
ساعت تقریبا سه صبح بود و نزدیکترین دکتر ، منزل یک دکتر هندی بود .
افسر نگهبان همراه دو سرباز با جیپ میروند درب منزل دکتر .
چند دقیقه بعد تماس گرفتند که دکتر میگوید الان زمان خواب من است و نمی آیم . اگر خیلی واجب است بیمار را بیاورید .
به او میگویند خانم فلانی است . میگوید هر که میخواهد باشد !
پدرم اهل رئیس بازی نبود ، دل رحم بود اتفاقا لیک آن شب نگران و عصبی شده بود . ضمنا نظامیان قدیم تفاوتهایی اساسی داشتند با امروز . بکلی متفاوت بودند در سلسله مراتب .
شنیدم پدرم گفت : دوباره برگردید دم درب منزل و تا درب را باز کرد دستگیر کنید ببرید در اسطبل ژاندارمری ( که اسب ها را برای مراسم آموزش و نگهداری میکردند ) و ببندید و مقداری علف بخورد تا من بیایم .
و گوشی را گذاشت و با عجله رفت که آماده شود
بلافاصله پریدم بیرون از رختخواب و گفتم من هم می آیم :) سرم درد میکرد برای ماجراجویی :)
خیلی کنجکاو بودم و اهل بازیگوشی و چون اسم اسب و علف آمد هرچه پدرم گفت بمان پیش مادرت گفتم بقیه هستند پیش مادر ، من می آیم :)
تا بحال آدم رنگین پوست ندیده بودم !
دیدم یک آدم قهوه ای را که لباس راحتی ی سفید پوشیده بود با دمپایی بسته اند به تیرک اسطبل و دارد علف میخورد !
بیچاره خیلی ترسیده بود و از ترس میلرزید . با گریه علف میخورد .
مدام با لهجه ای عجیب میگفت : غلط کردم می آیم .
پدرم هم میگفت : من هیچ کار به هیچ چیز ندارم لیک تو چطور دکتری هستی که بر بالین بیمار نمی آیی ؟؟ آنهم با احترام و ادب ! با وسیله ی رفت و برگشت و دستمزد کافی ! حال بیمار هر کس که میخواهد باشد ! تو مگر پزشک قسم خورده نیستی ؟ حال که انسانیت نمیشناسی میبایست چون حیوانات با تو برخورد کرد .
او هم مدام میگفت : اشتباه کردم ، چشم ، می آیم .
خلاصه او را بردند منزل تا لباس عوض کند و کیف وسایل و دارو بیاورد و من و پدرم هم برگشتیم منزل .
یادم هست در انتها پدرم پول زیادی به او داد و او مدام میگفت این خیلی زیاد است و پدرم میگفت عیب ندارد . زیاد نیست . برو اما یادت باشد اینجا ایران است .
این شیشه را که میبینم یاد صورت او می افتم :)
خصوص لباس سفیدی که پوشیده بود بر تیرگی ی پوست اش افزوده بود .
لهجه اش برایم تازگی داشت و عجیب بود !
اشتباه کرداهه ، غلط کرداهه ، آمدن کرداهه :)
این هم از خاطره ی این عطر .
امید که لبخندی بر لبان شما نشانده باشد :)
با ارادت