تصویر ها | ایکاروس

شب ,  بیرونی ، همهمه، گرمی

 

.

.

جایگزین جمله ی "عطری میخواهم که همه از آن استقبال کنند ولی کیفیتش خوب باشد اما نمیخواهم خیلی نیش و هنری و  خاص باشد ولی با کیفیت باشد اما نمیخواهم عجیب باشد ولی با کیفیت باشد اما نمیخواهم اگزوتیک یا خیلی یونیک باشد انا باکیفیت باشد و همه پسند باشد و با کیفیت باشد و ..  " میشود "دیزاینری لوکس" ؟" یا ... ؟ 

.

معادلی برایش ندارم. اما از من بپرسند میگویم تاکسیدو از ایوسن لورن یکی از بهترین تعاریف این دسته است. ساختمان رایحه دیزاینری ست ، با کمترین ریسک در عین حال سر راست ترین آدرس ، کیفیت خوب ، در عین اینکه اگزوتیک نیست و ظرافت های ریز بینانه ی هنری در آن تعمدا به کار نرفته و اثر اندکی مینیمال تر است تا بهاته ای دست هیچ شامه ای ندهد..

.

.

خانم "ی" گفت مادرم فوت شده. دو هفته بعد اینکه عمویم از سرطان فوت شده، مادرم نیز فوت شده. بییار برایم محترم بود. دانشجویم و همکارم بود. گفتم خب خوب میدانستی به چه کسی باید زنگ میزدی. از تهران عازم بودم به جنوب و به او نیز گفتم وسط راه به من ملحق شو. قبل از خارج شدن از تهران ، سر راه از یکی از فروشگاههای تهران پچ کاردینال را برایش  گرفتم که خاطره این روزهای سخت بپیچد لابه لای یک عطر فلورال-فرویتی و تصعید شود.‌ هنوز هم فکر میکنم بهترین عطر زنانه ی تاریخ دنیاست. خانم ِ عطرهای دنیاست. داشتم پچ کاردینال را میگرفتم که فروشنده گفت ویدیان ها را تست کرده ای دکتر ؟ گفتم همه را دارم. جز یکی . جز دلما. که به نظرم بهترین کار زنانه ی ویدیان است. مشتری خانمی که داخل فروشگاه بود گفت ببخشید کدام عطر را گفتید. از قفسه بنیاس را برایش بیرون اوردم و گفتم بفرمایید. بو کشید و گفت : "وااای. الان یکساعته دنبال همچین بویی ام". گفت : "من خودم اورینتال لانژ دیفرنت کامپنی میزنم ولی الان دنبال یه عطری ام که راستش بازخورد بگیرم ازش ، کسی نگه بوی عطرت خوبه ولی عجیبه ، یا کسی نگه شیکه ولی عجیبه ، قشنگه ولی عجیبه .. عجیب نمیخوام باشه ولی میخوام با کیفیت باشه".. گفتم خانم شما واضحا عطرباز حرفه ای هستید . اورینتال لانژ دیفرنت کامپنی عطر امضایش بود. شاه عطر این برند.  از نویسنده های داخل همین سایت بود. گفتم بجز اورینتال لونژ عطرهای محبوب دیگرتان چیست ؟ صفحه عطرافشان خودش را نشان داد. گفت اوجار را برای عید خریده است و دوستش دارد و یکسری کارهای دیگر که همگی شان نیش های پخته بودند. سومین عطرافشانی بود که دیده بودم از نزدیک. هر سه تا هم در فروسگاه های عطر.  عکس کالکشن عطرهایش را نشانم داد. عطرباز حرفه ای بود . به شدت حرفه ای. گفت میترسم ولی دلما را بخرم. میترسم عادت کنم به بازخورد خواستن از عطر. حرفه ای بودن ،  اولش از پیدا کردن ذائقه ی شخصی میگذرد. برای من تعریف عطرباز حرفه ای نیز همین است. کسی که آنقدر  مسیرها را با دقت و بدون تاثیر از بیرون طی کرده یا طی کند که خودش و کاراکترش را یا تصویر مطلوبش  را در بین روایح پیدا کرده باشد  نه که لزومن اسامی عطرهایی که دارد یا دنبالش است صرفا  خاص یا دهان پر کن باشند. برایش اپل بلند کیلیان و ملودی د لامور داسیتا را لایر کردم و گفتم بو کن. باورش نمیشد. قبلش گفت دلامور زیادی فلورال است و اپل بلند هم آور پرایس است و زیادی ساده است. وقتی دید قرار است لایر شود داخل ذهنش عبور کرد که چه کاری غیر حرفه ای.. و غیر مستقیم گفت لایر کردن را قبول ندارد. وقتی روی مچ دستش لایر شد ، ده بار در طول ان نیم ساعتی که داخل فروشگاه بودم آمد گفت عجب بویی و میرفت‌ میخواهم بگویم من هم با شما موافقم که حتما نمیشود فیلم دیوید لینچ را با موسیقی های چایکوفسکی همزمان اجرا کرد و حظ کاملی از هر دو برد . اما تجربه اش که میشود کرد. میشود چایکوفسکی پلی کرد و لینچ پخش کرد و نهایتا در دقیقه ی دهم یکی را بست؟ نمیدانم. من تجربه اش کردم. حتنا تجربه ی نانعقول تری از لحظه ای که انسان برای اولین بار تصمیم گرفت از غار بیرون برود و داخل آب شنا کند و غرق شود نیست . هست؟ میشود گاهی برای دیدن یک فیلم درجه یک و درخشان اتفاقا سینمای ترکیه را جستجو کرد و نوری بگله جیلان را پیدا کرد. میشود دست از استهزا و تعصب برداشت و در سینمای کره جنوبی "یو هیون موک" را هم دید. میشود با تجربه ی شخصی زیست و خود را جستجو کرد. یا خود را ارتقا داد. یا خود را محک زد. آهنگ رپ از علی سو.رنا اولین بار که در ماشین دوستم پلی شد تعصب من که به سختی آن زمان پدیرفته بودم به جز jazz و راک و متال نهایتا میشود بلوز را قبول کرد ، مورد هجمه ی دوستانم قرار رگفت. به درستی هم قرار گرفت. امروز سورنا هم حتما گوش میدهم. حتما روزی یکبار گوش میدهم لااقل‌. اینکه من بر چیزی که خودم نبودم اصرار داشتم مضحک تر است. عطرباز حرفه ای فقط در جستجوی تربیت سلیقه و ذائقه ی خود از جنبه ی درون و اینه ی شخصی خودش باید باشد نه تحمیل نظر دیگران بر خود. 

.

.

71 لیمیتد ادیشن : 

دیزاینری ترین کار ویدیان است. کات. برویم سراغ اچنتو پرپل زرجف . یا حتی اچنتو . هر دو دیزانری هستند. اچنتو بیشتر. یک رایحه کامپلکس در هم تنیده شده که عطرباز حرفه ای (از جنبه ی تربیت شامه و درک نت ها ) تکینکالی  کنارش میگذارد و سمتش نمیرود‌.   دوست عزیزی به نام  جناب علیاری در عطرگرام پرسیده بودند پرسیدند کاربرد این باکس های عطر چیست برای شما ؟ گفتم من نوشته های کوچکی را در باکس ها قرار میدهم. حتما به زودی تصاویری از این تکه کاغذها را برایتان میگذارم. اچنتو را من برای لایر با آمیریس فم کورکجان گرفتم . هر زمان مهمان در خانه ام داشتم و از او خواستم بو کند و امتیاز دهد اگر فرد مخاطبم عطرباز خیلی حرفه ای از جنبه ی تربیت شامه  نباشد، شاهد بودم که اچنتو  امتیازهای بالایی را میگرفت . چون دیزاینری ست ، کیفیت معقولی دارد و خالی از ماجراجویی های هنری و ظرافت ها یا ریز نکاتی ست که ممکن است اتفاقا مخاطب عام را پس بزند.

۷۱ لیمیتد ادیشن ، تقریبا تمام شد. . معمولا اگر قصد تمدیدش را نداشته باشم ، پنج سی سی نگه میدارم و اگر قصد تمدیدش را داشته باشم در صورتیکه ریفرموله ای نشده باشد ، تا آخر مصرفش  میکنم. از ۷۱ لیمیتد ادیشن حدود ۴۵ سی سی مصرف کرده ام. بچ نامبر w2284. قیمتش دو برابر سایرین بود. تست روی بلاتر اشتباه است چون قاطعیت عطر با کشیمرین وود است که یک نت سنتتیک است از جنس امبری-عودی-چوبی-اویلی-اسموکی. یکی از نت های محبوب من در این چند سال اگر کتگوری ای فرضی به اسم "لوکس " پیشنهاد دهم یکی از نتهای اصلی و شاخص و تراز برایم این نت است. کشمیرین وود با نتهای چرب ِ پودری ، سال ۲۰۲۴ کولاک به پا میکند. مثال برنم؟ "ال" از کلایو کریستین یک "اویل" چسبناک ِ پودری-چوبی دارد که منتهی الیه تعاریف "سنسوال" می ایستد ولی در آن عطر خیلی جاندار نیست. ۷۱ لیمیتد ادیشن را روی بلاتر قرار شد تست نکنید. حتما و لطفا و حتما و لطفا بعد از اسپری رو دست تا چند دقیقه بو نکنید. این عطر سرشار از نت های سنتتیک اما نت های سنتتیک بسیار با کیفیت است که با اولین اسپری انگار یک عطر ۲۰۰ هزارتومانی دیزانری را بوییده اید. اجازه دهید عطر فعل و انفعالات کمیکال اولیه ی خود را بپیماید. عطر از دقیقه ۵ ام به تمامی رونمایی میشود. چوبی-اویلی-عودی-پودری-بوزی-اسموکی-چرمی-جیر-خاکی. بله. سر هم بخوانید. یک نفس. کملکسی با صفات ثانویه ای که در بالا باید بترتیب بخوانید. خلاصه اش کنیم. کاش میتوانستم یک دسته بندی کنار بگدارم به اسم : اویلی-اسموکی. دقیقا مثل الکساندریا ۲ . ولی در اینجا  این اویل نه مثل الکساندریا ۲ ،  توهم پتروکمیکالی بدهد نه مثل دیورفارنهایت بین نفت و گازوئیل و خیار در نوسان باشد‌ . اینجا اویل شدیدا جنسش جیر است. روغن کشیده شده ی روی سطح چرم سرخ تیره‌ . میزهای کافه ، یک آشنایی غیر منتظره ، برخورد ناخواسته ی انگشتهای دو غریبه ، حرارت بدن ، غلیان ِ تب ، ساعت از نیمه شب گذشته ست ، در خجالت و تعارف و تمنا و یا در ولع و وسوسه برای دعوت به فضایی خصوصی تر. اویل از این جنس ، اویلی ست امبری-اسموکی-عودی-چرمی. 

۶.۵ از ۱۰. پرفورمنس : ۷ از ۱۰. ارزش خرید : ۶ از ۱۰. 

بازخورد : روزی که ۷۱ را خریدم با چند تفر از دوستانم بودم. خانم و اقا. مهسا داشت میگفت کاش بشه یه سایتی باشه اینارو سفارش بدی بیاد با خیال راحت تستی کنی. گفتم یک ایده بدهم عملی اش میکنی ؟ موزه ی عطر .‌ ده قفسه از  عطر های خاص ، در یک اتاق نهایتا ۲۴ متری با سیستم تصفیه ی هوای تخصصی که افراد تیکت بخرند و به ازای هر تیکت بتوانند یک عطر را تست کنند و روی بلاتر مخصوصی هم با خود  داشته باشند و به همراه ببرند. اینطور میشود خیلی حرفه ای عطر تست شود ، هوا تصفیه شود ، فرد به درستی و بدون سوگرایی و گیج شدن شامه  راهنمایی شود ، مشاوره شود و برای عطر مناسبی که قرار است بیرون از آنجا بخرد راهنمایی شود. این یک سیستم مشاوره ی حرفه ای و دقیق است. با چند سوال آغاز شود و غیره. اینگونه راهنمای فروشگاه ناخواسته شما را در تله ی این نمی اندازد که عطری که خودش دوست دارد یا عطری که در فروشگاه به فروش نمیرود یا عطری که حاشیه ی سودش بالاست . 

بعد از اینکه این را به مهسا گفتم ،  با شامه هایی که احتمالا خطا هم داشتند بین کارهای کلایو ، کیلیان ، زرجف ، امواج ، استفان اومبر و عیره و غیره،  اکثرشان گفتند ۷۱ لیمیتد ادیشن. طبعشان گرم پسند بود. هرچند در قاب مقایسه با بلوند امبر کلایو در زمستانی که گذشت هر عطری از نظر بازخوردگیری زمین خورد‌. من انسال بیشترین بازخورد را از بلوند امبر داشتم در محیط های شبانه اما خودمانی‌ .  بلوند امبری که اگر درمای محیط بیش از ده درجه باشد کلافه میکند همه را. درست مثل همین عطر. 

.

.

اسوان /ویدیان : w2264

توسکان لدر ، از زبان و قلم من نظرات متناقصی در این سایت دارد. در یک جا آن را متظاهر معرفی کرده ام و در یک‌جا ستوده ام. دلیلش واضح است. من ده سال پیش ، کم تر در اجتماع از منظر شخصیت حقوقی فعال بودم ، موقعیت شغلی فعلی ام را نداشتم ، پوششم را با وسواس انتخاب نمیکردم ، و احتمالا جمع های فعلی را تجربه نمیکردم. یک پیرهن سفید که زیر بلوز یقه هفت میرفت با یک کراوات باریک سیاه و عینک فریم مشکی ، منی بودم که آکادمیک از نوع دانشجویی اش بود که چندین بار  توسکان لدر میپوشید و تویوتا سدان سوار میشد. برای من و کاراکترم  یک آور اگزجریشن ایجاد میکرد که متوجه میشدم عطر میخواهد فریاد بزند که شیک و اتو کشیده است ولی کار در نمی امد و این را تقصیر عطر میدانستم به اشتباه. احساس میکردم دارم نقش یک کسی که نیستم را به من میفروشد. . وقتی شش سال بعد توسکان لدر رفت روی cocktail style ، چند نشانه از دهه چهارم زندگی و شروع سی سالگی روی آن صورت نشست و کلمات من از هیجانشان کم شد تا بتوان حین ادا کردن شان بیشتر فکر کرد ، توسکان لدر کنار کاراکتر ایستاد و با توسکان لدر آشتی کرده بودم. توسکان لدر  اگر در یک منشور ویدیان قرار گیرد ، لاندن را اینگونه میسازد : هر آنچه که در توسکان لدر جدی تر است ، مسلط تر است ، مغرور تر است ، معقول تر است کاسته شده تا فضا از یک بیزینس سژن به یک سِمی-بیزینس دیسکاژن مبدل کند. بیزینس مدرنی که نشان داده است نیاز به خط کشی های بیزینس های کلاسیک ندارد و حتی میتواند در یک کافه در وعده عصرانه برگزار شود و روی میزش موهیتو و کیک هویچ سِرو شود. بیزینس مدرنی که وسط گفتگوی مخاطبش میپرد تا به او بگوید این یک قرار دوستانه تر است که ختم به منافع میشود نه رقابت. 

در همین منشور ، اسوان ، چرم توسکان لدر  را دورتر میبرد ، و خامه ای  فرویتی-چوبی-سدروسی را ایجاد میکند که اتمسفرش فرویتی-مرکباتی-تازه و سدروسی-چوبی ست که با رنگ امیزی لوندری پوری-صابونی-مشکی روشن تر میشود ولی مزه و لهجه اش  به سمت آن نمیرود. اسوان شدیدا دیزاینری شروع میشود اما خیلی زود میشکفد ، امبروفیکس را به شکلی چرمی از جنس چوبی-سدروسی-مشکی-جیر همراه با توت فرنگی مثل بمب پنفجر میکند . توت فرنگی در اینجا از جنس گوشت و جان توت فرنگی نیست بلکه سطح تازه ی فرش معتدل توت فرنگی را نمایش میدهد. عطر در یکساعت اول کل محیط را تصاحب میکند ولی خیلی زود هم به سطح پوست برمیگردد ولی تا حداقل ۶ ساعت از فاصله ی نزدیک به راحتی استشمام میشود. 

امتیاز من: ۶.۵ از ۱۰

پرفورمنس : متغیر 

ارزش خرید : ۷ از ۱۰ .

بازخورد : کسی که انجلز شر را دوست داشت گفت اسوان را خیلی دوست ندارد ولی خوشبوست. کسی که عاشق توسکان لدر بود گفت اسوان را خیلی دوست ندارد ولی خوشبوست. کسی که اومبره نوماد رو دوست داشت از اسوان بدش آمد. کسی که هدونیستیک را دوست داشت گفت اسوان فوق العاده بهتر است. کسی که کورومندل را دوست داشت گفت اسوان ۹ میگیرد . کسی که بهترین عطر مردانه از نطرش عود وود بود گفت خیلی مردانه ی جدی نیست ولی کار جوان پسندی ست. اینها نت هایی بود که از این عطر برداشته بودم و یادداشت کرده بودم. در هوای زیر ۷ درجه سانتیگراد اسوان به شدت جاذب و دوست داشتنی ست. اسوان بمراتب مدرن تر از لاندن است ، در قاب اورینتال جا نمیگیرد و کژوال تا نیمه اداری را پوشش میدهد. بر خلاف لاندن عطر استفاده روزمره نیز است. بازخورد : ۸ از ۱۰

.

.

نکته: فصل نخریدن انجلز شِر شروع شد !! این را به شوخی به یکی از دوستانم میگفتم. ما هشت نفر بودیم که در یک سفر کاری که در فصل بهار بود هیچ کداممان انجلز شر را خوشمان نیامد. و تمام ما هشت نفر امروز انجلز شر را دارد‌ . عطرها ، فصل خودشان را برای تست دارند. آقای صلابتی گفت دکتر چه عطری زدین امشب. برایش هرچه قدر قسم خوردم که این همان عطریست که یکبار گفته بود دوستش ندارد باورش نشد. رطوبت نداشتن شهری مثل تهران حتی در یک حد استاندارد نصفه و نیمه ، یکی از عواملیست که مجال پرفورمنس عطر را نمیدهد. اضافه کنید الودگی ها و مولکولهای مختلف هوا را. این را گذاشتم در پایان زمستان که فصل سرد تمام شود. که شیشه هایشان نیز تمام شود . که تجربه ی یک فصل استفاده از انها را بگویم. 

.

.

کدام را تمدید میکنم: هیچ کدام. هرچند برای من از همه جوانبش از پس دلیلی که آنها را میپوشیدم بر آمدند. توصیه میکنم در لیست تست با دکانت آن ها را داشته باسید و نه تست فروشگاهی. حتنا در فروشگاه با برخورد اولی که با هجم نت های سنتتیک دارید پس زده میشوید. 

 

آرزوی سلامتی برای یکایک عزیزان و دوستان و همچنین زحمت کشان و دست اندر کاران سایت. 

دستبوس همگی. 

خواستم زایا یا لیلانی را نیز کنار این ۴ نفر بگذارم که دیدم کانسپت بهتری برای روایت شان دارم. از آن سو aswan هم بود که من دوستش دارم ولی او نیز بازی من را خراب میکرد‌ 

 

ظهر امروز چند ساعت تایم خالی را صرف گردگرفتن شیشه ها کردم. نه حس فرزند و پدر به آنها دارم و نه من از اساس کلکسیونرم. من مصرف کننده م. از نوع همان فول وِر-فول دِی با اسپری زیاد و مصرف بالا . اینکه اینکار درست است یا نه را نمیتوانم به تمامی پاسخ صحیحی برایش ارائه دهم. از دیدگاه پزشکی هم ضد و نقیض است و نمیتوان قطعی گفت برای سلامتی ریه ها مضر است یا خیر. 

بهرتقدیر ... دیدم من عطرهایی دارم که "شر " هستند. به همین قصد نیز تهیه شان کرده بودم. سگم گفت : "شر" ِ سوسول ؟ یا شر ژاندارکی ؟ شر بالذات ؟ یا شر بالعرض ؟ "شر" ِ چریک یا شر مطبوعاتی ؟ گفتم قصه تنها "شر " است. یعنی فاعل در اینجا خود بخشی از فعل است. یعنی تا حرکت کند ، شر است . پرسید :"میخوای غذا ندی میپیچونی یا منطور خاصی داری ؟" . گفتم "چاینا وایت : از نازوماتو نیش است ؟ یا دیزاینری ؟ یا ارتیستیک ؟ یا ترکیب هر سه تا؟ گفت : " چاینا ، وایت ، بلک افغانو و دارک دیزایر از دلمار " خودشان یک کتگوری هستند به اسم کتگوری "گوالتیری" . چاینا وایت را اگر تست نکرده اید تست کنید. یک تخمیر ِ سیاه ِ افیونی ِ مریض ِ منحرف ِ بیمار و آنورمال در آن عطر است که از جنس جهانیست که مریلین منسون نیز از میوه های آن است. نبوغی که آمیخته شده با دریدن ِ قالب. با دریدن و خارج شدن و فرم‌نگرفتن از "هنجار" . یعنی از دریدن و گسیختن و جداشدن از هژمونی ، کاراکتر میگیرند. هوش های سیاه. هوش هایی که جهان به حضورشان وامدارند. هوش هایی که جهان را از سنگینی ِ  طیف ِ "روتین و کلین و سفید " نجات میدهند. یک اگزجریشن سیاه برای متعادل کردن اگزجریشن ِ سفید. 

.

.

دارک دیزایر همه چیزش دست ساز است. از باتل و چرم روی کار تا جعبه و و غیره. یک گوالتیری که سرخوش است درداخل دارک دیزایر قدم میزند. گوالتیری که از سوییت تمپتیشن حذف شده است. 

بیایید دو نفر را جلوی این قاب بیاورم : یک عطرباز حرفه ای ور یک مخاطب هوشیار و کنجکاو و باهوش که عطرباز نیست. عطرباز حرفه ای و سختگیر در دارک دیزایر چیز خیلی تازه ای نمیبیند ، هرچند به سر حد نهایی شه...وت ِ سیاه و منحرف و تاریک در این عطر اعتراف میکند. اما مخاطب باهوشی که عطرباز نیست ، احساساتش بواسطه ی دانسته هایش از عطر منحرف نمیشود و دنباله روی عطر میشود. از دالان لزج ِ سیاه ِ دلشوره آوری که در زیرزمین بار شبانه ی مخفی ممنوعه ای میگذرد شامه اش را محبور است عبور دهد تا یک تاریکی ِ چسبناک ، پر دلشوره ، پر دلهره ، گناه آلود و نگران کننده . دارک دیزایر برای همین رایحه ، خبق شده است. اگر چیزی میخواهید نظیر توسکان لدر که با کت و شلوار طرح بانک ، اتو کشیده و منظم وارد یک قرار کاری شوید اصلا جای درستی نیامده اید. اگر عطرباز حرفه ای هستید به قصد یک کیفیت و تجربه ی خارق العتده نیز همینطور. راهاتان را کج کنید. مریلین منسون ، دارک دیزایر است و بر عکس. ۶.۵ تا ۷ از ۱۰. 

 

■ سوییت تمپتیشن : من یک عطر متوسط و معمولی میدانمش که از جنس دارک دیزایر نیست اما ولع دارد . ولع نه از جنس مریلین منسون . بلکه از جنس ِ کسی که در قاب مریلین منسون تعبیر میشود. کسی که آن سوی سیاه هنجار ایستاده است. فریبکار ، اما متظاهر به درستکاری. ۶.۵ از ۱۰ 

 

■ ساحارا ۲ از ویدیان. باتلی که من دارم اولین نسخه ی تولید شده از آن است. با کارتن قدیمی. یک نسخه ی w2112 تولید ۲۰۲۱ را برای دوستم هدیه گرفتم و آخرین نسخه ی آن را نیز تست داشته ام . هیچ تفاوتی ندارند. ساحارا دوست صمیمی کویغ اتومن است. رایحه را نمیگویم. استایل ، پوشش ، اعتناد بنفس ، خودشیفته بودن و خوش سر و زبان بودن. یک امبری-سیتروسی-فلاوریست که اگر فقط کمی روغنی تر بود جنس رایحه ، نژاد هر عطر پر بازخوردی را منقرض میکرد. جنس وایب امبری آن از جنس جووی است‌ و استایل ولی تعامل آن با فرد دقیقا شبیه به کارهای کیلیان است. یک آشنایی اولیهدپر شور و یک از چشم افتادن زودگذر. اکثر کارهای ویدیان این خاصیت را دارند. در قامت یک باتل از آن اما میتوان انتظار روزهای پرخاطره ای داشت. 

۶ از ۱۰. عطری با رایحه ای که به راحتی و فورا در کتگوری روایح لوکس ثروتمند میرود. حالا جنس بازخورد را برایتان بگویم. امبری-فلاوری وقتی یک وایب نیمه صابونی-سیتروسی میگیرند دقیقا استایل و وایب ِ روایحی را بازی میکند که به کرات در لابی هتل ها شنیده اید. روایحی که تمیزند و در عین حال گرمند. اولین فیبدکی که از آن شنیدم را یکی از دوستانم گفت : "اینوبوش دقیقادشبیه سنتارا گرنده" . بعدی دقیقا دوست دیگری بود که گفت این بوش درست مثل لابی کرون پلازاست. و این بو ، خط به خط بوییست که هم در رافلز سنگاپور منتشر است هم در تاور پلازاست. استایل امبری نه از جنس امبری وانیلی بلکه از جنس امبری-خاکی-فلاوری-رزی . رز اصلا نترساندتان. کاش حتی بیشتر بود . کاش با یک رز داماسیای لیکوری-چرب غنی و ریچ میشد. 

حتی اگر دوستش هم نداشته باشید ، از جنبه ی رایحه ،  لوکس و شکیل جلوه خواهد داد شما را. 

 

 

■ لاندن از ویدیان : در برخورد اول دل تان را میبرد. اگر قدری تنباکویی-دودی تر و گرمتر و غنی تر  بود حتما شماره ۱ کتگوری خودش بود. هیچ چیز برای فالش بودن ندارد. اجرای روان ، دقیق ، بدون سکته و غیر خطی و سریعا ارتباط گیر. هر دلیلی که کسی برای دوست نداشتن توسکان لدر داشته است  اینجا تبدیل به دلیل برای دوست داشته شدن لاندن میشود. اما : هر دلیلی که شما عاشق توسکان لدر بوده اید ، اینجا متعادل و حتی تا حدی تحریف میشود‌ . عطر‌ را ابتدا و در اولین تماس یک عطر معندل میبینید که تا حدی نیز همینگونه است اما در اسپری بیشتر ، گرمی عطر نیز هویدا میشود‌ . آنچه در مورد پخش بوی لاندن گفته میشود شوخی ست. من بچکد از سری خط دار W سال ۲۰۱۹ را داشته ام و این که در تصویر است W2228 مربوط به سال ۲۰۲۳ است. ریفرموله نشده است و همان است ولی باکس خیلی عالی تر شده است. این دقیقا چیزیست که باکس عطر باید باشد. دقیقا همان است. در عین زیبایی ، محکم بودن این باکس عالیست. محکم ، سیک ، زیبا و کافی که عطر را داخل خودش کاملا کیپ میکند ۷۴ درصد غلظت چیزیست که ویدیان ادعایش را میکند. جزو مهپعدود برندهایی در دنیا که ماه و روز تولید را روی باکس و زیر شیشه مینویسد‌ . همینجا مچ فیک ها را میتوانید بگیرید : رنگ نوشته ی مربوط به تاریخ سبز است‌. این حجم از تستر در بازار ایران مضحک است. شفافیت و رزولوشن مت ها در ویدین بیداد میکند. اگر یک رزولوشن کاملا رنگی ، شفاف ، واضح و بی نقص ندیدید ، از شامه ی خودتان غلط نگیرید. لاندن ، پر باز خورد است. پخش بوی کمی بالتر از متوسط دارد که کافیست و رایحه نسخه ای نرم تر ، اجتناعی تر ، در عین حال تعاملی تر و منعطف تر و اهل گفتگوتر از توسکان لدر است. در دراز مدت هم دچار تکرار نمیشود اما کاراکتر ایجاد نمیکند. بر خلاف نیویورک از همین برند که کاراکتر دارد ولی بازخوردی مثل لاندن ندارد. اسوان از ویدیان نیز در یک مسیر با لاندن قدم میزند و اگر لاندن در دسترس نبود اسوان همان کار را میکند. 

 

اما چرا شر : 

هر ۴ شخصیت بالا از شروع گفتگو ، از مدل موی شان ، از نگاه کردن شان، از گوشواره ای که به گوش دارند یا تتوی شان یا اکسسوری شان خواهند گفت : بیشتر میخواهند، زودتر میخواهند ، کنکاش در جهان را نمیخواهند و بجایش "کام" گرفتن از دنیا را مقدم میدانند. "شر" برای من هنگامه ی دست به پیش بردن برای از آن خود کردن است. نه منفیست ، نه سیاه است ، نه سفید است ، نه تاریک است نه روشن است. اما با تمام وجود در خواستن است. لاندن : ۶.۵ از ۱۰ 

ایمجینیشن ارزش خریدش ۱ از ۱۰ است .

تورینو ۶.۵ از ۱۰.

اول کار گفتم که به کارتان برسید.خدانگهدارتان و روزتان فرخنده. 

.

تقصیر من بود . یک استاد فلسفه را دعوت کرده بودم برای روز دانشجو. قبلش گفت : شما یونجه را صبح جلوی الاغ بگذارید هم نمیخورد . گفتم البته جای مناقشه نیست استاد. ولی اینطور هم نیست. گفت نمیفهمی بچه.  روز دانشجو ، دانشجو می آید شادی و رقصی بکند بلکه به بهانه این جو دانشگاه را بک روز هم که شده از دست دانشگاه گرفته باشد . حتی اگر خودش نداند هم این کار را دارد میکند، بهتر است این اتفاق بیفتد.  تو من را می آوری چه شود ؟ بالاخره راضی اش کردم و کشاندمش دانشگاه خودمان ، و از برنامه ی ۳ ساعته ی روز دانشجو چهل دقیق را دادم به او که دقیقه ۵ ام   "هو" شد و رفت. ده سال بعد به او گفتم ، مخاطب لزوما سخیف نیست . اما جا و مکان ممکن است مناسبت نداشته باشد . آن روز فهمیدم من و مارکس هر دو شکست خوردیم چون جهان را از صندلی مخاطبی که خود بر آن بودیم نگریستیم. .

.

.

ایمجینیشن به شدت تکنیکال است. چای و دارچین و چه و چه را پرده پرده به زنجبیل خشک نا محسوس  دوخته و به فرم صابونی-آروماتیک میرساند ، از آکواتیک شدن و سیتروسی شدن طفره میرود و حتی از زیر دندان فوژه جان سالم به در میبرد و تبدیل میشود به یک پروداکت ِ  مولتی تکنیکالِ کلاسیک  صابونی با نت هایی کم یاب و با فعمق و کاراکتر  و محصولی استاد ساخت. اما پرستو ۲۸ ساله گفت : بوش اینجوریه که بعد یکی بری توو حموم. وقتی هنوزم دَم داره. تمیزه ها بوش .. ولی خب .. خب راستش من دوست ندارم. مهران هم همین را گفت و علیرضا هم گفت و آقا و خانم "خ" هم گفتند. .

.

.

مخاطب... من از نشناختن مخاطب اینجا ضرر میبینم. ایمجینیشن برای بافت حمام های دم‌کرده ی صابون و شامپوی سنتی ایرانی عصاره گرفته شده.  یک نوستالژی بازیِ قدیمی و کلاسیک و کهنه است. جواد گفت : برای همین خریدیش. نه؟ بله. برای همین . یک پنجمش هم مصرف شده. در خانه . نیک واضح میدانم همه پیش خودشان خواهند گفت :" چرا این از این صابون قدیمیا و شامپو تخم مرغیا میرنه ". 

.

.

ایمجینیشن برای نسل صابون های قالبی و "مدت زمان بیشتر استحمام یعنی حسابی تمیز شده ام" ، یک نوستالژی ست. که جنس تمیز بودنش حتی مدرن نیست. (ر.ک به میسون فرانسیس ۷۲۴ بعنوان شاه صابون مدرن و امروزی و لوکس) . 

ارزش خرید ۱ از ۱۰ برای مخاطبی که با همین اوبژه های مشترک بزرگ شده است.

بر خلاف آنچه به دروغ یا غلط گفته میشد ماندگاری متوسط به پایینی دارد و پخش در یک ساعت اول متوسط به پایین است ..

.

.

تورینو ۲۱ : زرجف 

من هنوز در تیم شما هستم اگر نیو را دوست داشتید .

اصلا من کایپیتان تیم شما هستم با این سند و ادله که  یکسال تمام امضایم کلایو سیپرس بود و قبل ترش فرنچ لاور و قبل تر وتیور اکسترااوردینری فردریک مال و  تمام قد وکیل مدافع روایح اصیل طبیعی و بدون انحراف و تحریف هستم. نیو اگر ارتباط مستقیم انسان و عنصر بود ، تورینو ۲۱ دقیقا مقابل آن است. نیو اگر صدای شکستن پوسته ی مرکبات را روی صورت و روح تان مینواخت ،  تورینو ۲۱ ، مرکباتِ خامه ای-فلاوری-مشکی لوسیونی ست که به شکل دیگری به عناصر نگاه‌ میکند .

 توربنو ، به طرز عجیبی مدرن است ، کاربلد است ، روی روان محاطب میدرخشد و خوشحالش میکند و احساس انرژی و شادابی و تازگی را القا میکند بی اینکه سرتان را بکند توی  حمام دم کرده . 

پیام آور نوستالژی خاصی نیست که بترسد یکی در ایران شامپو تخم مرغی به سرش میزده است یا رز دوست ندارد یا بوی اسب برایش جالب نیست یا با بوی جعفری حالش عوض میشود . این اتفاقیست که زرجف دنباله روی آن شد. اگر یک برندی کوبه و نیو   داشته است و امروز اریا گلد و تورینو ۲۱ میسازد یعنی "مخاطب " را شناخته است و  میشناسد . مخاطب را  در قالب یک پرسونای "نوتر" و "خنثی" فرض میکند  که نباید عطری که میسازد به نوستالژی و خاطره و فرهنگ و طعم و ذائقه ی او حمله کند. چون ممکن است یک سوپر عطر به اسم "جابر" یا "jabir" بسازی و یک بلوند فرانسوی تعارف را کنار بگذارد بگوید "این بوی 'پو' یا همان پی پی میدهد" . سوال اینست : چه تصویری از لابراتور جابربن حیان با گرمای اسیدی روغن های هربال و حیوانی و تلاش مداوم ِ جابربن حیان  برای امتزاج عناصر حیوانی-گیاهی برای دست یافتن به اکسیر داری جز اینکه آنجا بوی همین ها را بدهد ؟ از مخترع یا دنبال کننده ی جوهر نمک و جوهر سرکه انتظار داری چه بویی جز آن را بدهد. آکوا رجیا معنی اش به فارسی خراسانی میشود : تیزاب . یا اسید ازت. 

این میشود که برند در جایی می ایستد که دلش نمیخواهد  با بلوند فرانسوی قهر و نفاق کند . چون دریافته است که او توانایی تاثیرگذاری پیدا کرده است. پون او میتواند هیچ دانشی تداشته باشد ولی حرفش در یک روز به گوش همه ی جهان برسد . 

.

.

ایمجینیشن نشان میدهد کاوالیه چقدر استاد است و تورینور نشان میدهد مجموعه ی زرجف چقدر خوب در این سالها مخاطب را آنالیز کرده اند.

توربنو ۲۱: مرکلباتی ، فلاوری-مشکی ، عطری کاملا هپی ، بی لکنت ، با اجرای روان و کم نقص است که مارکت را از آن خودش میکند. تورینو ۲۱ با شروع فصل خودش ، جای الکساندریا ۲ را میگیرد. عطری که به درستی هایپ میشود . عطری باید هایپ شود که کیفیت و مقبولیت و پرفورمنس را هر سه قابل قبول ارائه کند. ایمجینیشن بر اساس ترندهای " پارفومو " دومبن عطر این ماه است . همانطور که بمب مانا و نِفس باید با کمک شما به موقع خانوش میشد ، این یکی هم باید خاموش میشد . من انروز میتوانم بعنوان کسی که این عطر را دارد و  دوستش خم دارد بعد از مصرف یک‌پنجم آن و تحلیل بازخوردها و یا نظرات دیگران با خیال راحت بگوید از کنار ایمچینیشن عبور کنید. و اگر کماکان لمس عنصر را به باز سازی عنصر ترجیح میدهید ، اگرشجریان را گوش میدهید و از ریمیکس های ساند کلاودش استقبال نمیکنید  ، از تورینو ۲۱ هم میتوانید بگذارید . 

.

.

 

این ۳ رز.. 7 آذر 1402

Nefs - Nishane 

هم Mana و هم shem را در صفحاتشان نوشته ام. ماند Nefs. 

در Nishane Nefs : 

رز ، تیپیک ترین حالت یک رز "بقچه ای " سنتی و حرمی ست. رز بقچه ای؟ همان استشمام رایحه ی رزی که لابلای بقچه ی مادر بزرگ ها پیچیده میشد. رز ترک پیچیده در ژرانیوم و اوسمانتوس و بنفشه که یک وایب پودری به شدت پیر و قدیمی و کلاسیک و مسن دارد . 

قوی ست ، خشک و کدر است و آن لحن بوزی بی نظیر عطر را از بین میبرد. فالش و فالش و فالش است. 

 

■ کاراکتر عطر : 

- عطر ، یک شیرینی خشک چسبیده دارد که حاصل دارچین و امبر و وانیل و عود و ناتمگ و روایح فلاوریست. یک کمپلکس شیرین دنس و در هم تنیده ی بی هویت و بی اساس. این کمپلکس اما تبدیل میشود به مزه ی رزی که لجوج است ، کم حوصله است ، و حتی عصبی ست. 

 

■ ارزش خرید : 

۱ از ۱۰ 

 

■ ماندگاری و پخش بو: 

ماندگاری بسیار طولانی و پخش بوی قدرتمند در ۶ ساعت اول . 

 

■ پیشنهاد خرید ؟

حتی پیشنهاد تست هم نمیدهم. 

 

بین این سه کدام: 

حتما و با قدرت Shem . شرطش این است که فلورال اورینتال را دوست داشته باشید. شِم بیشترین بازخورد را بین این سه مورد برای من داشته است. ولی کماکان هیچ کدام از این سه کار بازخورد مطلوبی ندارند. بهتر است اینگونه اصلاح کنم: تنها از shem باز خورد منفی نداشته ام. 

من از شم تا کنون ۴۰ میل از مانا ۱۵ میل و از Nefs نیز  , 15 سی سی مصرف کرده ام در جاهای مختلف و این چیزیست که در فضای ایران از بازخورد و فیدبک های  آن نصیبم شده که مایل بودم به اشتراک بگذارم. 

 

C for Men Woody leather 

 

■ نسخه ی چند میل است ؟ چقدر استفاده شده؟

- از ۱۰۰ سی سی ، ۳۰ سی سی صرف تلاش برای ارتباط با عطر شد.

■ اولین بازخوردی که شنیدی ؟ 

- گفت : بوش یه جوریه .. مثل... . گفتم: مثل بوی کیسه ی جاروبرقی پر از پرز و خاک ؟ گفت آره دقیقا. گفتم مثل برگ درخت خشک بدون بو ولی کدر و خاک گرفته و آزارنده؟ گفت آره دقیقا. 

 

+ آیا مشابه توسکان لدر است: 

یک شبح توسکان لدر کنار آن قرار گرفته. که پشت سر یه یک مه آلوده، که بی هویت است و آزارنده. این آزار نه از جنس آزار احساس است ، نه آزار اندوه، نه آزاری که  "حقیقت : به انسان می رساند نه آزاری که عقل. یک آزار ِ بی جهت، بی اساس ، بی هویت ، مزاحم و .. وودی لدر از کلایو ، توسکان لدریست که کبره بسته است ، خشک است ، کدر است. کدر کلید واژه ی آن است. 

 

+ ۳۰ سی را چرا مصرف کرده ای ؟ 

سی میل از آن صرف پیدا کردن یک روزنه برای ارتباط با  آن شد. نتوانستم. به هر کسی اسپری کردم گفت هم یک رایحه ی خوب در بین است و هم یک چیزی که دوستش ندارم. آخرین نفر گفت یک بوی میوه ای طور وجود دارد ولی  بوی پارچه ی کهنه قوی است.

 

+ چرا گرفتی؟

کاراکتر توسکان لدر از پاراگرافی بیرون می آید در مورد پر تلاش بودن، هدفمند بودن ،  تمایل به اصالت و قدرت و تمایل به احترام دارد. از این جهت روزی که این عطر در فروشگاهی در برلین  که من خریدهایم را از آن انجام میدهم موجود شد، تماس گرفتم و گفتم نظرت چه بوده است و گفت کار بدی نیست و کدر است . من این حرف او را  از جتبه ی دیگری تصور کردم. فکر کردم با یک لایه ی خاکی کدر در ارتباط هستم که شاید زیر سر چچولی ، وتیور ، بنفشه ، اوکموس ، سرو ، ناتمگ یا هر چیز دیگری باشد که بهرحال من خواهم پذیرفت . بنابر این سفارش دادم. ولی ولی ولی.. این عطر پر از فالش است. 

۴ از ۱۰ 

متاسفانه ماندگاری خوب و پخش بوی متوسط به بالا 

احتمالا همگی قابل تشخیص اند جز Cuir Beluga  از گرلن ..‌

■ به میزانی که گفته میشود افسانه ایست ؟

بلوگا، افسانه ایست . بله. هلیوتروپ و ایمورتل با یک شهد وانیلی میروند به سمت ساخت یک جیر. عطری که پخش بویی ندارد بر خلاف افسانه ها ولی سیر رایحه از شروع تا جیر ، کلاس عطرسازیست. ماندگاری اندک در کنار پخش بوی پایین مخاطبی که قصد پوشیدنش را دارد پشیمان میکند. اتمسفر سبز-چوبی-نیمه صابونی از نوع غیر فوژه اما مایل به نای گرمابه های قدیمی ست. انگار از ته چاه یک گرمابه یک  بوی نا بیرون می آید و کمی سبز آن انتهاست که بخسی از اتمسفر ضعیف عطر را میسازد ولی ساختار خود عطر جیر پودری ِ وانیلی و کمی و فقط کمی چرکین است که عطر در نهایتن کمپلکسی از شیطان است.  یک بلایی سر خاطرات و خودتان می آورد که رسما زمان را گم میکنید. اما بعنوان مصرف کننده ؟ انتخاب خوبی نیست. 

 

■ پیوردیستنس M؟ تو با آن گارد داشتی..‌

من در برند  پیوردیستنس احترام به مخاطب را ندیده ام. والف و افشانه ی توهین آمیز و بی کیفیت. قیمت هایی که در طی سالها مدام بالاتر رفت . ریفرموله های بی اساس و پر تکرار. اما در خصوص پیوردیستنس ام؟ من را مستقیما بالای سر چرم نمیبرد. روژا داو در فتیش هم همین کار را کرد. عطر سطحی ناهشیار از همه چیز است. اگر وقت تان را نمیگیرم یک مثال بزنم. من بخش زیادی از پولی که قرار است خرج خودم بکنم صرف خرید کت و شلوار ، کفش  و عینک و ساعت میکنم. خیلی بیشتر از عطر. و خیلی وسواسی تر. در ایران که هستم استرس خرید کت و شلوار آزارم میداد. هر بار وارد فروشگاهها یا بوتیک های شخصی میرفتم و ناانید بر میگشتم. تا چند سال پیش که برندی را یافتم که یک ویژگی مهم که در خرید پوشاک برایم اهمیت دارد را کاملا درک‌کرده بود: تایملس . Timeless 

علتی که مخاطب کت و شلوارهای  Brioni یوده ام سالهاست همین است. مختصات چیزی که تایملس باشد را بلد است. چیزی که انگار از ازل تا ابد تازه است در عین حال که از ازل وجود و حضور داشته است و بوده است. 

در سطح بالایی و لایه ی فوقانی کالکشن های عطر برندهای مطرح،  چیزی که من انتظارش را دارم "اصالت" رایحه است .‌انروز که این را مینویسم ۳۰ آبان ۱۴۰۲ است و نمیدانم چرا Jardin d amalphi از کرید را از انبار عطرافشان خالی نکردید با این قیمتی که در  جمعه ی سیاه اعلام شده (اگر پخش بوی متوسط آن را مشکلی برای خرید نمیپندارید).. این عطر یک فرش-صابونی- مدرن-کلاسیک است که این ترکیب دو واژه ی آخر در کنار هم  اسمش میشود : Timeless .

کرید کلاس ِ ساختن عطرهای تایملس را بلد است. 

زرجف بلد نیست 

جورجیو آرمانی و لالیک و بولکاری  بلد هستند. 

هرمس استادش است. 

شنل بلد است و در لاین های اکلوسیو رفرنس آن است.

کلایو بلد نیست. 

امواج خودش در حال ساختن تاریخ است و تاثیرش بیست سال بعد مشخص میشود. 

تیزیانا ترنزی نمیخواهد بسازد 

پنهالیگون بلد است 

انیک گوتال استاد آن است‌.‌

گروسیمیث نابغه ی آن است هرچند گاهی شورش میکند. 

 

اما پیوردیستنس ؟ به کارهای ضعیفش نگاه کنید تا جواب تان. را بیابید. . من از چرمی که پیوردیستنس بسازد انتظار یک اصالت مستقر و حاضر داشتم نه رگه های مارکت. تو قرار است آیکون باشی تا قرن ها. پیوردیستنس "ام" در عین حال که با کیفیت ساخته شده بود( نسخه های فعلی تاسف بار است) کاراکترش فقدان هایی داشت: نقض محتوا با فرم ، جدی ترین آن است. چرم ، که قرار است در عین حال ثروت و برامده از لذت گرایی و  نفس باشد  و سرشت ثروت و اصالت و قدرت را یکجا عرضه کند ، اجازه ی پرخاشگری و آشفتگی ندارد. این عطر در شروع گفتگو آشفته ، سراسیمه ، شلوغ  و پر حرف است. بهرحال اینکار را میتوان تمام شده دانست. این نسخه ی من مربوط به سال ۹۴  است. همان سالی که بیشتر از همیشه مخالفش بودم. نکته ی مهم: تمام تسترهای آن فیک است. از دم. بی برو برگرد.

 

■ اومبره لدر: 

اولین کامنت در مورد آن را فکر کنم خودم نوشته باشم. دقیقا روزی که عرضه شد. گفتم تامفورد برای مان هدیه ی خوبی ساخته. درست و حرف بلد و اینکاره . اما چرم از جای دیگری به آن نگاه شده است. منتظر این بازخورد عمومی نبودم . فکر نمیکردم این خوانش از چرم پسندیده شود. 

 

■ توسکان لدر : از من کلمه ی "عاشقم" را در این پیج نشنیده اید. یکی از کارهایی که عاشقش هستم قطعا توسکان لدر است. این جمله را توسکان لدر بازها متوجه میشوند: من پول زیادی بابت هر چیزی که شبیه به توسکان لدر بوده است خرج کرده ام. بین لوکس ترین تا دیزاینری ترین برندهای دنیا هرچیزی که کلاس ، کاراکتر و شخصیت توسکان لدر را دارد من را به وجد می آورد را دارم. دقت کنید کاراکتر توسکان لدر را دوست دارم نه لزوما رایحه را. تلمفورد در توسکان لدر ، به شما عطر نمیفروشد. کاراکتر میفروشد .

 

■ Amour de Palazzo Jul et Mad Paris : چرم انیمالیک قابل پوشیدن. پخش بوی متوسط ، ماندگاری متوسط. پر کاراکتر . نیش به معنای  واقعی. متریالی که بخشی از آن خام است و درجه یک بلند شده است. این گمشده ی من برای لایر با توسکان لدر بود. دو پاف کنار توسکان لدر و یکی از ریچ ترین ترکیب هایی که میتوانستم تجربه اش کنم. (شرمساری من را بابت لایر کردن بپذیرید. اصلا اصراری ندارم کار درستی ست. اما یکی از سرگرمی های من در عطربازی ، بازی با این ترکیبات است).‌

 

■ آن دو دیگر را نیز که رویو کرده ام. اما چرا این گونه ترکیب این عکس را چیدم؟ 

- در خصوص چرم ، رایحه ی آن ، انواع و اشکال آن مطلبی طولانی و کانل سالها پیش در عطرافشان نوشتم که رایحه ی چرم و جیر چگونه ساخته میشود و انواع آکوردهای چرم چیست. نمیخواهم دوباره آن را بیان کنم. این ترکیب را چیدم برای یک چالش برای خودم. 

 

■ چه چالشی:

- آقای "ش" دوست من احتمالا یکی از (نمیتوانم و اجازه ندارم بگویم نفر اول چون قاعدتن ممکن است خیلی ها مثل او گمنام باشند) قویترین کلکسیون های  عطر در بین ایرانی ها  را دارد. درست در همین ایران. حدود ۳ هزار عطر دارد  که سیصد مورد آن نسخه های نایاب (نه کمیاب) از بهترین عطرهای تاریخ است.‌ یکی از نابغه های دنیا در فعالیت خودش است و علاقه ی جدی اش عطر است. احتنالا تک تک تان را میشناسد و تمام رویوهای عطر در هر سایتی باشد را با اشتیاق میخواند. او کامل ترین کالکشن نیش را دارد. نه فقط کلکسیونر که مصرف کننده ی جدی عطر نیز هست. بعد از ۶ سال پارسال دیدمش. همین حوالی پاییز. دوباره ده روز قبل دیدمش. همان عطر قبلی را زده بود. پرسیدم : تو هم در تله افتاده ای که دامنه ی انتخابت "باریک " شده است. گفت بله. سالهاست. . در حالیکه میداند هر عطر را برای موقعیت خاصی بپوشد و با هر استایل آن را تغییر دهد. اما چالش چه بود؟ هرزگاهی به یکی از قفسه هایم نگاه میکنم تا ببینم آیا میتوانم به سادگی بین آنها یک عطر را بردارم ، یا برای انتخاب بین شان چالش جدی دارم، طوریکه دوست دارم تمامشان را یکجا بپوشم. در این مثال،  از بین چند کار چرمی که بیشترشان را میشناسید ۷ موردش را کاملل رندوم بیرون کشیدم و از خودم پرسیدم:  خب اگر بخواهی بروی بیرون ، مایل بودی ، کدام رایجه از تو منتشر میشد  ؟ اگر بروی گالری بین اینها کدام؟ بروی رستوران چطور ؟ پاسخ یکی است؟ اگر پاسخ در تمام این موارد یکی باشد احتمالا من در تله ی انتخاب بر اساس هرچیزی جز برنانه ریزی درست برای خرید مناسب ، جز کشف سلیقه ی خودم و جز شناخت کاراکترم ، آن خرید بیرون آمده است.  داستان چیست؟ روزی که اینها را خریده ایم لابد دوستش داشته ایم اما چقدر فکر کرده ایم آیا مایلیم آن بو را بدهیم؟ این تمایل چقدر زیاد است؟ من آنقدر جزئیات مختلفی در استایل و پیرایش ،  کنار عطری که میپوشم میگذارم که بتوانم با خیال راحت بپوشمش. اما این اصل سوال را تغییر نمیدهد. ما در لحظه ی خرید یک عطر چقدر این سوال را محکم جواب داده ایم: اگر فقط یک عطر در جهان بخواهم داشته باشم ، آیا این رایحه ایست که بخواهم مرا با آن بشناسند؟ چرا پرسیدن آن مهم است: احساس شکست در خرید ، یاس در پروسه ی انتخاب ، قهر بواسطه ی بی مصرف بودن آن عطر ، به آرامی دلسردمان میکند از عطربازی. این را بیان کردم از این نظر که فرهنگ خرید عطر را تلاش کنیم ببریم به سمت "انتخاب بر محور خود" . نه پروسه ی "هایپ شدن" . چند نفر میتوانند ادعا کنند که ولو یکبار جستجو نکرده اند در مورد پر بازخوردترین عطرها؟ ما به طرز پیچیده ای در معرض هایپ شدن خواهیم بود. منبعد بسیار بیشتر. چرا ؟ چون فضای مجازی توانش را دارد. در شروع عطربازی من گروه و فضایی برای آن نبود. بعدها و حدود ۸ سال بعد ، سال ۹۴ یا ۹۵  گروههای مختلفی شکل گرفتند. سلیقه ی بویایی اطراف قابل دفاع بود از نظر کیفیت و هنر و کامپوزیشن ها اما گاهی با سلیقه ی مخاطب عامی که آن روز بلک ارکید دوست میداشت شکاف داشت.  امروز مخاطب کلید واژه هایش را در جستجوی کلمات دیگری تجسس  میکند. او از عطر ، کلیدی برای جذب جنس مخالف ساخته است یا فرض کرده است .  بلاگر یا ولاگری که این کلیدها را به خورد او دهد محبوبش میشود. من جامعه شناس نیستم و مطلقا صلاحیت اینکه بگویم خوب یا بد است را ندارم. . قصد فرهنگ سازی یا موجی نو را هم ندارم . اما میتوانم پیشنهاد دهم فرهنگش را از اینجا شروع کنید.‌ عطر را بر اساس "هایپ" نخرید. کرور کرور به شما خریدار نیشانه مانا (معنا) نشان دهم که عطرشان را روی طاقچه و بی استفاده گذاشته اند؟ یا کرور کرور افرادی که اچنتو زرجف را حتی حاضر نیستند برای بار دوم‌اسپری کنند؟ قطعا و یقینا که به همان میزان نیز طرفداران پر و پا قرصی وجود دارد برای هر دوی اینها. (من هر دوی آنها را دارم و نافی یا دافع هیچ طیف نیستم)‌. با این سوال آغاز کنید: چقدر من حاضرم این عطر را بخرم اگر قرار باشد بین صدها عطر او را انتخاب کنم ؟ 

 

■ درود و احترام به دوستان عزیزم

CAS از تیزیانا ترنزی 

 

■ مهمترین مسئله ای که در مورد CAS وجود دارد: 

- گنگ بودن برای خیلی ها. این عطر یک عطر به ذات تاریک است، هم خانواده ی اپیک امواج است و اما بسیاری ها چیزی از آن درک نمیکنند. از جنبه ی بویایی میگویم. این عطر پخش بوی بالایی ندارد . ماندگاری چندان بالایی هم ندارد. 

 

■ چرا این را گرفتی ؟

یک روز صبح از خواب بیدار شدم و بایستی سر کار میرفتم و آن روز از تمام اجزای کائنات تمایل به دوری داشتم. کلافه بودم. بی هیچ دستی به سر و صورت ، یک‌کت تک را با اولین پیراهنی که دم دستم بودم بیرون کشیدم و سر کار رفتم. پیراهنی که روی آن اپیک زده بودم. داخل آسانسور محل کارم خودم را دیدم. بهم ریخته گی که با بوی عطر کاملا تناسب داشت . اپیک برای من هم سن بالاتری دارد هم قواعد من را در ارتباط با دیگران نادیده میگیرد. او کمتر منعطف است . اما اپیک کماکان یک رِندی خاصی دارد که هم کلافه است هم بی اعتنا به نظرات دیگران. یکی از استادهایم کنگره ی جهانی رشته ی خودش مدعو بود. یک آستین کوتاه چهار خانه پوشید و رفت جلوی جماعت. آدم ِ نفر اول شغلش بود. نه کراوات نه بزک و پیرایش خاصی. شخصیتی که ذاتن کلاس رفتاری بسیار بالایی دارد و بسیار جهان امروز را نیز میشناسد. اپیک عطر اوست. "من میدانم نظرات دیگران چیست ، اما من خودم خواهم بود" . 

■ و چرا CAS ? 

- چون CAS را من نیز میتوانستم بپوشم. نسبت به اپیک قدری سن کمتری دارد. متواضع است در عین حال که خودش را تنایل دارد پرزنت کند نه "مطلوب دیگران " را. 

 

■ تاریکی CAS? 

CAS یک تاریکی جوهر گونه ای شبیه به کاراکترهای تاریک نازومتو دارد. این تاریکی از اپیک بیشتر است. و این باعث تاکید بیشترش بر حفظ حریمش میشود. 

 

■ بازخوردها: 

نشنیده ام. اما در استایلی که گفتم ، جایگاه درستی دارد.

 

■ ارزش خرید : 

۶ از ۱۰

 

■ امتیاز به کلیت کار:

۶ از ۱۰

 

 

Tony Iommy 27 آبان 1402

تونی آیومی Tony iommi monkey special

بچکد L17023D: سپتامبر ۲۰۲۳

 

■ رایحه چیست :

پچولی در بدنه ی   لیکوری-شیرین-میلکی-رزی-گورمند  ..

این ترکیب کار خصوصا در اسپری در هوا همان بار اول با احتمال بسیار دل تان را بدست می آورد . در این مورد احتیاط کنید. جنبه "دِ فمیلاریزیشن" یعنی "آشنا زدایی" همان جنبه ای از نت هایی مثل پچولیست که Attention یا توجه را بر می انگیزاند. خیلی کارها در عطرسازی از این طریق توانستند بفروشند. از سرآمدهایشان ۱۷۴۰ ایستواغ است. 

■ و حد و مرز ابعاد و اجزا :

- شیرینی مهار نشده ی چسبنده ی بافت لیکوری میتواند سردرد هم ایجاد کند. نقطه ی فالش این کار هم شیرینی ست. که روی پوست تشدید میشود. از همینجا فاکتور بگیریم از هر هوایی که بسیار خشک است و یا هرهوایی که دمایی بتلاتر از ۷ درجه دارد‌. 

 

■ با این حساب عطر فضای بسته نیست ؟

به شرط اسپری کم چرا . 

 

■ تونی یومی چرا معروف میشود ؟

بواسطه ی همه چیز. اسم عجیب , باتل جدید ، تصاویر و پوسترها و تبلیغات .. تونی ایومی یا تونی یومی پچولی را از کورومندل میدزد اما کاراکتر سرخوش و یاغی سایکدلیک را نیز بدش نمی آید حفظ کند. در هر دو می ماند . ولی از دل آن یک رایحه خارج میشود که انتهای طیف می ایستد که کلید واژه ی آن "اگزجره" است.

 

■ استایل :

از Street Art طرفدار جسارت آن است و از کافه طرفدار عیاشی.  از رستوران طرفدار تجمل بدونگرای آن است و از دور همی ها طرفدار پر حاشیه ترین هایشان. 

تونی آیومی با  کلمه ی "عیاش" قفل فهمش باز میشود. عیاش نه در کاربرد لاابالی که در مفهوم اهل عیش و سر خوشی . یک عیش و سرخوشی تگزجره ، برون گرا و نمایشی‌ . آن را با استایل رسمی بپوشید با دستمال گردن و اکسسوری ، عیش گرانقیمت را فریاد میزند ، و با Street leather jacket و جین و کلاه و بوت پوشیده شود یک کله شقی عیاش و پر رو و گستاخ و هوسباز را نمایان میکند. به غایت به پوشنده ی عطر بستگی دارد. 

 

■ رقبا : 

ریچوود از زرجف : ریچ وود ، از عیاشی خیابان و کافه و بار وارد یک عیش بازی پر طمطراق و زیاده تجمل پرست میشود . کاری به مراتب خوش استایل و خوش ساخت تر از تونی ایومی و البته محدود تر برای پوشش‌ 

 

■ زرجف چه کار دیگری دارد که سزاوار توجه بیشتر است :

- استارلایت. اگر از پخش متوسط آن فاکتور بگیریم (پخش بوی ایده آلی برای این رایحه) عطری بسیار شیک و درست حسابیست. کلایو کریستین ترین عطر زرجف است. 

■ بین این کار و سایکدلیک : سایکدلیک اگزوتیک تر است ، هنرمندانه است و در عین حال کلاس این رایحه به عطری اجتماعی نمیرسد. سایکدلیک بسیار شیوا و خوش ساخت ست اما عیاشی آن ، عیاشی بر پایه ثروت نیست. یک عیاشی رند و هیپی و خیابانی رهایی دارد که به احدی پاسخ گو نیست. یک آنارشیسم و در عین حال آنتی سوشالیته ای  در سایکدلیک است که اتفاقا همین جذابش میکند. ولی تونی ایومی عیاشی "خوش ادای با حفظ ظاهری " دارد . سایکدلیک پچولی را دنس ، انیمالیک ، بالزامیک تر میکند . که اینجا پچولی رزینی-شیرین-لیکوری می شود که یک چسبناکی شیرینی از رز و صندل وود و وانیل را در دل خود دارد.

 

■ ماندگاری و نشر : ماندگاری خوبی دارد. در حد ۱۲ ساعت ماندگاری قابل استشمامی دارد که ۴ ساعت اول حدود ۷ از ۱۰ بلافاصله روند نزولی میگیرد. 

 

■ امتیاز به کلیت کار : برای مخاطبی که رفتار اگزجره دارد (فرق ندارد که اگرجزه رسمی باشد یا اگزجره ی خیابانی) این کار ارزش خرید پیدا میکند. برای استایل ساده با خیال راحت سراغش نروید. 

امتیاز خود من به کار ۶.۵ از ۱۰ است. میتوانسلپت با وام گرفتن از ناتمگ و کاستوریوم فضای لیکوری را بسازد که یک شاه عطر در دسته پچولی ها میشد . 

امایاز برای مخاطب عام : ۶ از ۱۰

و برای مخاطبی که توصیف کردم: ۷.۵ از ۱۰ 

در کل رایحه ای دارد که حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد افراد خصوصا درای داون آن در ه وای خنک تر را خواهند پسندید. 

■  بدون تصاویر مربوط به  باکس یا باتل ، عطرگرام معنی اش را از دست میدهد. باید بنتوانیم دیناهای مستند و مکرری از باکس و باتل و غیره بگذاریم تا دیگران بتوانند نکاتی برای تمایز را متوجه بشوند. 

 

■ تمدیدش میکنم؟

-خیر. 

 

■ نسخه signed crystal ? من برای گفتن از یک عطر به مقادیر  استفاده ی بیشتری در شرایط دمایی و هوایی و مختلفی نیاز دارم. Signed در اولین برخورد من با آن از تونی مرموز تر و برای ذائقه ی عمومی دور تر می لیستد. 

 

■ کارکرد این کامنتها تلاشی برای جلوگیری از هایپ شدن عطرها نیست. چون من که کنترلچی هایپ نیست.   اما بعد از آن امتیاز به nishane MANA و روژا دلانویت ۳  تصور میکنم یک تعادلی در نظرات و شلوغ کاری ها رخ داد. اتفاقی که به وقتش برای خیلی کارها رخ نداد. من تصویر سه باتل خالی الکساندریا با امتیاز ۴ از ۱۰ را گذاشتم که بدانیم میتواند پر از ایراد باشد ، میتواند افسانه نباشد اما میتوان آن را حسب سلیقه خرید ولی از بت سازی فاصله بگیریم. . در خصوص هدونیستیک همینطور. . من تونی آیومی را بیشتز از ۱۰ میلی لیتر مصرف کرده ام. در دماهای گوناگون و نقاط مختلف روز و در جریان تعامل با افراد. یادداشت هایی برداشته ام که به من میگوید توانایی قدرتمندی برای هایپ شدن را دارد. هر چند من کنترلچی هایپ نیستم. اما فکر میکنذم میتوان اطلاعاتی منطقی و واقعی را  به آن ترکیب کرد. از دل هایپ های دوره ی من ، سورسینلی بیرون آمد . فکر میکنم واقعیت عطرها را لااقل بعد از چندین بار استفاده در شرایط مختلف میتوان تا حدودی درک کرد و تست پای بلاتر در فروشگاه یا دکانت ۲ سی سی به تنهایی ملاک درک روایح نیست. عطر را باید در رفتارش و واکنشش در سیر ِ وقایع جوی و آب و هوایی و تغییرات در  طول امور روزمره و تغییرات شب و روز و تغییرات استایل  و تغییرات در لوکیشن بایستی بهتر درک کرد.  

 

امیدوارم درخشان و سلامت باشید. 

سریع و زیبا 26 آبان 1402

■ چرا این عنوان؟ 

فکر میکنم اولین و مهمترین بخش آن که باید بعنوان کسی که قصد خرید یک عطر ۱۲۰۰ دلاری را دارد،  دانستن توانمندی عطر است. 

نشر بوی این عطر در نسخه ی ۲۰۲۰ که من داشتم امتیازی ما بین ۳تا۴ میگرفت . البته فقط برای دو ساعت اول. در نسخه ی ۲۰۲۲ با بچکدهایی که با ۱۵۰ شروع میشود ( بچکد نسخه ی خرید دوم من که مربوط به ۲۰۲۲ است که بتازگی خریداری کردم ،  ۱۵۰۲۲ است) تقریبا امتیاز نشر بوی آن   حدود ۳  از ۱۰ است. آنهم در یک ساعت اول . و بعد از یک ساعت این امتیاز به زیر ۳ برای شش ساعت و به زیر ۱ برای یک هفته یا بیشتر تنزل می یابد. اینکه چقدر هوای تهران روی این اختلافی که من حس کرده ام تاثیر گذاشته است را نمیدانم. انا نشری بوی این عطر تقریبا یک پنجم آن چیزیست که در رویوهای این عطر گفته شده است. از همینجا خیلی ساده یک چیزی را نتیجه گیری کنید. در خصوص خیلی برندها مطلقا سراغ رویوها نروید . آنها را تا تست نکرده اید خرید نکنید. روژا هرگز برندی با پخش بو های افسانه ای نبوده است. 

 

■ آیا با یک شاه عطر در کیفیت مواجهیم؟ 

- کیفیت نت ها در دو بخش از عطر رویایی ست. ساختار فلاوری-رزینی-امبری که با محوریت رز محل اتصال زیره ی سبز ، آرتمیز و لابدانوم است.

و درای داونی که زیره ی سبز میسازد نشان میدهد چقدر این نت در این محصول اعلا و بی تکرار و بی مشابه بوده است. 

 

■ رز؟ عطر رز محور است؟ 

بله. عطر رز محور است اما رز از جنس سیتروسی-سبز-فرویتی است. رزی که به گلاب رقیق شده شبیه است اما  به وانیل و رزین تمایل دارد. دوست داشتنی ، بسیار شکیل و البته بحشی از اتمسفر کار است. هیچ شباهتی به رزهای حرمی ندارد و بخشی از الیاف بوی جیر در این کار میشود.

 

■ عطر چقدر چرمی است؟ 

چرم اینجا جیر-فلاوری-امبری است. خشک است. اما کاملا غیر زبر و نرم است.‌جیر خشک. مانند چرم آکوا دی پار ما نیست (آنجا نیز رز بخشی از کار است ) و بیشتر به چرمی نزدیک است که در کار Cuir Garamante از MDCI یا L’Homme Aux Gants از همین برند شاهدش بودیم. 

 

■ ارزش خرید این کار ؟

کمتر از ۱ از ۱۰ . بهرحال مخاطب ولو در قامت مخاطب حرفه ای منتظر یک توان و پرفورمنس منطقی  از این هزینه است. 

 

■ تو چرا خریدی ؟ 

من بنده ی کیفیت هستم. فکر میکنم تعامل با امر قائم بر کیفیت خاصه وقتی بابتش هزینه میدهی، باعث میشود بالاجبار هم که باشد در اختیارش باشی و مشابه آن ، خودت هم با کیفیت بمانی (چه در کارت و چه در رفتارت).‌

■ این چه کیفیتی ست که در‌پرفورمنس هیچ آینه و برون دادی ندارد؟ یعنی اگر بگوییم این نت ها  از یک کیفیت حداقلی برخوردار هستند همگی نت هایی هستند که باید بتوانند خود را فریاد بزنند. 

- این کیفیت تعمدانه برای عطری مختص به نزدیکترین حالت دو انسان ساخته شده است. فکر میکنم یک سطح درخشان از کیفیت را برای یک بازه ی زمانی کوتاه میبینید که درخشان است. 

■ تو روژا فن هستی ؟

خیر . 

 

■ بهترین کارهای داو از نظرت:

- دیاگیلو یک محصول هنری ست و پوشیدنش دشوار است و هرگز متوجه نمیشوید کجا باید پوشیدش. 

الیزیوم عطری با بازخورد بالا، خوش ساخت و خوش پوش است . اگر میانسال و آقا هستید یک فوژه ی خوب و خوش ساخت و تیپیکال بعنوان فوژه ، BURLINGTON 1819 و HARRODS EXCLUSIVE POUR HOMME است اما با هزینه پایینتر Scandal پیشنهاد من است. 

Oligarch بسیار خوش ساخت ، با کیفیت ، جذاب و با بازخورد بالاست. 

بین کارهای اغواگر روژا داو ، انیگما در نسخه ی پارفوم و مردانه جزو انتخاب های ایده آل است. 

فتیش بسیار کار خوبی ست ولی سخت پوش است و پیشنهادش نمیکنم. 

در بین کارهای دیگر امبر عود کار قدرتمندی از جنبه نشر بو است . رایحه ی ثروتمندی و ریچ و غنی دارد. وحتی Qatar نیز اینگونه است. 

■ در کل کارهای داو را توصیه میکنی ؟

اگر مصرف کننده ی عطر هستید ، حتما توصیه میکنم از کارهای گران قیمت تر داو هیچ خرید بلایندی نداشته باشید . تقریبا هیچ کدام به مرزی نمیرسند که بتوان آنها را توصیه به بلایند بای کرد حتی اگر مسئله "فاکتور قیمت" ملاک تان نباشد. اما در کارهای کولون به نظرم الیزیوم در نسخه ی اخیر و اسکندل برای یک آقای میانسال برای یک کاراکتر رسمی و موقر ، خریدهای عاقلانه ای هستند. انیگما در نسخه ی کولون را اصلا توصیه نمیکنم. 

 

■ اگر کسی بخواهد در این رده ی قیمتی دست به خرید بزند : 

Henry Jacques از اولویت های اول است. عطرسازی دومینیک دوبرانا (عبدالسلام عطار) با تمام پرفیومرهای دنیا متفاوت است و یک امضایی در کارهای اوست که خیلی فراتر از عطرسازیست و تقریبا هیچ عطار قبل و بعد خودش تکنیکال کامپوزیشن های او را در خواب هم نمیبیند. او چنگ میبرد در ناشناخته ترین بخش های انسان و چیزی را بیرون میکشد که هرگز نمیدانستید. او دیوید لینچ جهان عطر است و با یک فاصله ی هرگز پر نشدنی که به قدر چند کهکشان است و چند هزاره است ، منتهی الیه عطرسازی در تاریخ است.   ولی این به منظر اینکه روایحی افسانه ای باشند نیست. اما حین بوییدن کارهایش کاملا خواهید دید منظور از اینکه او برای جهان دیگری عطر میسازد چیست. ارقامی که برای محصولات او صرف میشود صرف جهان آن سوی اینجاست و صرف سفری میشود که هرگز لمس نمیکنید. نه با هیچ موسیقی نه با هیچ فیلمی .. 

برندهایی نیز وجود دارد که داو یا عطار آنهاست یا حتی شاید به طور اعلام نشده ای بخشی از مالکیت آن را داشته باشد (نمیدانم) نظیر  ROYAL CROWN، و یا PIERRE DE VELAY  که کارهای ارزشمندی از منظر کیفیت دارند و حتی قیمت شان پایین تر است. 

 

■ چقدر منطقیست که این مبالغ برای خرید عطر هزینه شود؟

من از جانب کسی که عطر ۱۵ دلاری تا ۴۵۰۰ دلاری دارد باید بگویم اگر ملاک مصرف دریافت بازخورد از دیگران است این با یک عطر ۵۰ دلاری به راحتی قابل دست یافتن است. اگر هدف تجربیات تازه در  عطربازی ست که بهیچ عنوان نباید سراغ ارقام بالا برود مگر خرید دکانت. اگر هدف کیفیت بالای نت ها و روایح در عین حال که  با کیفیت باشد ، پر بازخورد باشد برندهای بسیاری مانند گرلن ، هرمس ، امپریو آرمانی ، جورجیو آرمانی ، زارا ، لانکوم این کار را انجام میدهند . من هیچ نقطه ی استدلال مستقیمی برای خرید عطر بیش از سیصد دلار در ذهنم ندارم. فکر میکنم هر چیزی که قرار است یک عطر هزار دلاری بگوید را قبلا با محصولی درخشان توسط عطری با یک چهارم قیمت گفته شده باشد. 

 

■■ این بهرحال نظر من است. بعنوان کسی که برای همین عطر فقط چیزی حدود ۲۲۰۰ دلار در دو نسخه هزینه کرده است و ترجیح دادم به جای اینکه بواسطه ی اینکه هزینه ی بالایی را داده ام ایرادات آن را مخفی نگه دارم ، کاملا بدانید با چه چیزی روبرو هستید. 

Bois d'Armenie - Guerlain

 

■ قیمت آن جقدر است ؟

نسخه ۷۵ میل با افشانه ای که میبینید ، بین ۲۵۰ تا ۵۵۰ دلار در  مارکت های مختلف قیمت دارد. نکته در مورد آن وجود انواع فیک آن است.‌تسترها عموما فیک هستن. کاش میتوانستم با اطمینان بیشتری بگویم : تمام مواردی که به اسم تستر برای آن فروش میرود فیک است. اما مطمئن نیستم. 

 

■ ارزش این قیمت را رد ؟ 

فقط و فقط برای یک علاقه مندی که کلکسیونر است . 

 

■ چرا خرید آن توصیه نمیشود؟ 

این عطر کلاس آموزش عطرسازیست . کلاس تجسس در ظرافت هاست . خروجی رایحه خاص یا یونیک یا آن چیزی که به چشم پوشیدن نگاهش کنید نیست. نه که پوشیدنی نباشد. اما این عطر برای ریشه شناسی و کلاس درس ِ یادگیری چینش هاست. 

 

■ چه چیزی در آن برجسته است؟

این عطر یک ترکیب -وانیلی-چوبی-رزینی ست که با کوبیدن مشتی وانیل گرم ِ آردی توی صورت شما شروع میشود که وقتی روی پوست مینشیند حرارت چوبی-رزینی زبری دارد . این مشت آرد لای انگشتان آغشته به شیرینی مشکی-گشنیزی  داغ تبدیل به خمیر میشود. رایحه همین است. وانیل ِ رزینی ، چوبِ رزینی ، و مشکی-دوده ای -ادویه ای . 

اما نکته ی یرجسته ی آن "حرارت " است. این عطر کلاس درس یادگیری ایجاد بازی با تعادل گرما در عطرهای وانیلی ست. دمای مناسبی که یک وانیل باید تب و عشق و اعتماد و آرامش بسازد. درست مثل آن آکورد امبری ظریفی که در دیور اوم اینتنس است.همان میزان حرارت. در دیور اینتنس یکی از چیزهایی که جذبتان میکند آن گرمای نازنینی ست که دارد. آن گرمایی که هم عشق است ، هم هیجان، هم اصالت ، هم اعتماد ، هم اغوا و دلفریبی. 

کلاس ِ درس دیگری نیز وجود دارد. کلاس درسی برای تبدیل وانیل به آکورد امبری-رزینی ولی نرم و روغنی. نه خشک و عبوث. 

 

■ برویم سراغ اینکه حقیقتا آکورد امبری-رزینی را باید پوشید ، خرید ، استفاده کرد ؟ 

وانیل ، قلب و قبله ی  نت هاییست که اعتماد ایجاد میکند . اما این سوال لابد سوال بسیاری بوده است. امبر سلطان را میشود پوشید ؟ بله ولی ... این "ولی" را بار اول از یکی از دوستانم که ساکن ایتالیاست و خیلی از نیش های آرتیستیک ايتاليايي با او برای دیستربیوشن محصولاتشان کار میکنند شنیدم. گفت : من حاضرم با امبر سلطان حتی دفن شوم ولی نمیدانم حقیقتا برای کجاست؟ میدانم شیک و جنتلمن است ولی باز نمیدانم برای کجاست. کسی نمیتواند بگوید بوی خوبی نمیدهی اما نمیفهممش. این را در طی این سالها درک کردم. کِی؟ وفتی که در انتهای بسیاری از رویوهای تخصصی امبر سلطان دیدم پایان بندی اینگونه تمام شده: اما من در تنهایی گاهی در هوای میزنم و یه گوشه مینشینم و حالم بهتر میشود. انگار خیلی ها قبول کرده بودند وانیلی-چوبی هایی که همین وجه را دارند را یا نباید پوشید یا بهتر است نپوشید یا بهتر است در حریم امن فرد برای ارتقا خلق و خویش بماند. من خودم چطور فکر میکنم؟ من نمیدانم. ولی تجسس میکنم. به مسیر آکورد امبری-وانیلی-رزینی نگاه میکنم. یکی آن را بوزی میکند، یکی آن را خامه ای-پودری . یکی آن را شیرین میکند و یکی آن را فرویتی-فلاوری میسازد . اساس همان است و ابعاد متفاوت است. 

 

■ جایگزین آن چیست ؟

- یک نگرانی دارم و داشته ام همیشه از چیزی به اسم نمایش. یک عکس گذاشتم از تمام سربازانی که پشت سر بوا د آرمنی صف میکشند و بعد شرم و خجالت مانع شد. شرم از اینکه کاش میتوانستم به تمامی شما عزیزانم هر عطری که اسپری میکنم به همان میزان نیز به تن شما بپوشانم. شرم دارم از این وضعیت گرانی و ولع آفرینی که جزوی از آنم. من هرگز بچه پولدار نبوده ام. یک پدر بسیار شریف داشته ام که زندگی اش خرج مردم شد. از ۱۲ سالگی خرجی ام را داده ام . در چاپ عکس نگاه، موسسات کامپیوتری مختلف و دهها شغل دیگر در نوجوانی کار کرده ام تا پدرم لااقل آن چیزی که قرار بود خرج من کند را خرج علاقه اش کند: مردم. وقتی شهریه ی علامه حلی جور میشد کیف میکرد که میتواند آن مبلغ را خرج مردم کند. خیلی زود وارد بیزینس خودم شدم. دبیرستان همچنان که به شدت درس میخواندم ، به شدت نیز کار میکردم. جزو اولین افرادی بودم که پلتفرم های آموزشی را ابداع کردند و سایت و صفحات آموزشی میساختم. همه اینها را گفتم که بگویم از جنس همین ولع ها و تمایلات هستم. و ابدا قصد ندارم در اینجا آتش ولع به خرید را گسترش دهم. بیمناکم از قضاوتی که قرار باشد جدایم کند از این جنس. 

اما کلنه ی "جایگزین" مناسب آن نیست. 

یک مسیر را با هم بپیماییم : 

- گرند سویر کورکجان: من از این عطر بسیار بازخورد میگیرم. بی وقفه. یکبار برای یکی از همکارانم در آلمان که اسم عطر را پرسید آن را از کیفم دراوردم و در هوا اسپری کردم و گفت این همان نیست و دوستش ندارم. روزی پوست ساعد زدم و گفتم اکنون چطور .. گفت : مگه میشه اینهمه فرق . رزین پوست من را میشناسد . روی پوستم تبدیل به شیرینی-روغنی خواستنی میشود. روی پوست های روشن اینگونه است. گرند سویر عطر روی لباس نیست. به من اعتماد کنید. اگر روی بلاتر تستش کرده اید پشیمان میشود. من گرند سویر را با عطرهای مشکی لایر میکنم. بسیار زیاد شرمنده ی شما هستم . اگر کارم اشتباه است از شما عذرمیخواهم. اگر توهین به تلاش عطار است از همگی تان معذرت میخواهم. اما لایر کردن بخشی از علت عطربازی و خرید عطرهای جدیدتر برای من است. از بین مشکی ها چفت و بست میشود با استار ماسک زرجف و دیوانه کننده میشود . اما یک چیزی را حواستان بود؟ کماکان احساس اینکه عطر امبری -رزینی یک چیزی کم دارد تا بعنوان پوشش بر تن شود حس میشود. یا لااقل من تصور میکنم. 

 

گرند سویر را مثال زدم برای اینکه چگونه فقط با قدری جزئیات آن اکورد امبری-رزینی-وانیلی تبدیل به عطری محبوب ، هایپ و برای برخی ها بهترین عطر تمام ادوار میشود. 

 

 

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan