ستیکی فینگرز چسبناکه؟ نمیدونم..
انگشتاش چطور؟ خبر ندارم..
تو عالمی که من با استیکی فینگرز به اون وارد میشم میدونم دستام گاهی چسبناک میشه.. قلبم مدام و شبانگاه.. ذهنم به خودیِ خود..!
یک طعم شیرین.. مستی وَ لذت..
مزه مزه کردن آنچه به خورد جانت میدی!
……………..
صفحه ای چرمین؛ فرزند گناه.. چون جامهای بر قامت مینشیند..
هر روزه و هماره به تنت؛ همراه تو ست..
زیر تشعشع آفتاب حل میشود؛ نم نم.. سپس از جگر غبار آلود، لذت شیره میوه تا مچ پا جاری، پس از لمس قوزک پا به زمین میریزد!
چشم بر دهان گناه دوخته؛ پا به پا، دست در دست، همزبان و همسرانه میروی با او.. میبری از یاد آنکه بودی و آنکه بودی در تمنّایش!
مدت هاست؛ خبر نداری؛ که چگونه آن طرف ها، آن دور دست ها، در خاکستر شهر گم شد..
زمین، ای راز دار سر به مُهر.. دهانت باز و شهد قلبِ تار بسته آدمی را بلعیدهای؛ و از نو، دهان بستی..!
در جهان من خاک از فرش زبان باز کرده نُطق کرده تمام آنچه به خوردش داده ام را بر صورتم استفراغ میکند..
من صورت چسبناکم را شسته، لعاب بر صورت مینشانم از ترس فاشِ سر ضمیر، که نشانِ مرض است و حرص و طمع..!
به وقت فریاد!
کاین منم! طماعِ جاه و جام..
ببینید و بشنوید بانگ مرا!
تحسین کنید و تماشا…!
جانِ دلتنگ چه یتیم بر زمین خوابیده؛ زمزمه میکند ببلع مرا ای فرش زمرّدین.. ای خاک، کَز کیمیاگری تو نبات ها روییده..
مادرِ جان یتیمم باش؛ بگذار بر اندام تو کاشته، از روی رنگپریده ات سنگ ببارد…!
…………….
ستیکی فینگرز؛ کامپلکس، میوهای| جوسی، گورمند، پودری، چرمین، خاکی|کثیف، ماسکی نمکی..
جذاب،، جلوهگر،، یاغی،، حریص،، اغواگر،، و در عین فریاد، به مخاطب بیاعتناست!
یونیسکس.. مناسب پوشش رسمی و تیره
فصل: برای پاییز زیبایی که در اون هستیم، فصل پیش رویش، و شب های بهاری..
Un uomo abbraccia una ragazza
dopo che aveva pianto
Poi si schiarisce la voce
e comincia il canto..
............................
آمبره بلان؛ گورمند، پودری، کامپلکس، کمی سینثتیک، گرم و پرتقالی..!
به چنین عطری شدیدا نیاز داشتم.. من عطرهای کمی دارم که ۹۷ درصدشان پیچیده و عمیق و متفکر اند.. گاه در خانه.. گاه در تنهایی.. گاه هنگام سحر.. گاه در تاریکی و نمِ حمام.. هنگام رانندگی.. گاه در مترو، در مسیر خطِ یک تا تاتر شهر.. هنگام قدم گذاشتن بر سنگفرش ها.. دوباره شیرینی فرانسه.. نوشیدن قهوه و برگشت غروبهنگامِ تنهایی، همراهی ام میکنند.
بعضی وقتها هم نمیشود.. نمیشود زمان را به بیعطری سر کنم.. نمیشود هم از مردم جدا باشم.. نمیشود دستی دستی خود را محکوم به انزوا کنم.
جریان نرم، هموار، روشن، و با طمانینه آکورد کهربایی|مُشکی بر سطح چوب..!
آنچه نجات دهنده ست گاهی شناوری بر سطح و پوستهی زندگیست.. یادمان میدهد؛ گاهی زندگی کردن را عوضِ به زندگی فکر کردن!
آوایی متعادل است که نه به لذت وُ شیرینی وُ سرمستیِ فانی دل میبندد و نه مادام درد میدهد!
با این حال روزی که ۴ پافش بر کتم مانده بود و پشت چراغ قرمز طویل و کِش آمده بودم، فهمیدم احتمالا نه میتواند به طور تمام و کمال عطرِ من باشد و نه اپیکور..
داشتم به Caruso گوش میدادم که دیدمش.. باز هم از آن نارنجیپوش هایی که قلب آدمی را تُنُک میکنند.
همانجا که اندام نحیف و دستان استخوانیاش را دیدم.. چشمان تیره و پلکهای افتاده اش را دیدم.. رد کوچک لبخند بر لبان باریکاش را دیدم.. دقت و حرکت انگشتانش بر تنهی چوب را دیدم؛ آنجا بود که فهمیدم وقتی تبِ تماشا رهایت نکند، یک کهربای سفید هم نمیتواند ناجیات شود! عطر گرم زعفران را بر تنِ خستهی مردی میبینی و اشک میریزی؛ و کولر ماشین بیش از اندازه سرد میشود! عطر یاس آنطرف تر و در آغوشی دیگر به تو میرسد؛ و تو میفهمی عطر مِهر و روح معصوم یک مرد میتواند سفید باشد.. بوی یاس دهد.. وَ طعم نمک! اینکه چطور میشود نه سازی باشد و نه کلیدی اما بشنوی انگشتانی که مینوازند و نُتها به صدا در میآیند..
لوچو، آرام میگیرد و در عوض تو زمزمه خواهی کرد؛
ماه به روشنی میتابد
و تو خون را در رگهایم ذوب کردی
کسی از من نمیگریزد جز من
و من دیگر دریا نمیخواهم
من خود را در برق مردمک تو و اشک چشمانم یافته ام..
دیده سرخِ بیرنگ، برای من
جهان سبز وُ سفید، زانِ تو...
..........................
آمبره بلان، هم میتونه رسمی باشه و هم کژوال.. مناسب مصرف روزانه.. از بهار تا نهایتا اواسط پاییز میتونه 'همراهی کردن' رو دوام بیاوره.. پخش و ماندگاری اندک.. به پایه که میرسه رسما میگه: پوف! و یه تصویر محو ازش باقی میمونه..
متعادل و شاد و دلچسبه به واقع؛ اگه تن خود آدم... چیکار نکنه؟ :) همون ؛)
بلک هارت
تمثیلی شیشهای از قلب آدم؛ و یک آئورتِ قرمز!
قلب! آه ای قلب، چه هستی! میشکنی و میسوزی و پاره و تکه میشوی؛ میطپی باز اما!
ای قلب چرا میشکنی!؟ میشکنی و نمیشکنی! سنگ خمیر میشود از تماشای پژمردگیهای چرمگون.. مهربانیهای وانیل.. انگشتان رُسمالی شده کودک.. رخسار گلگون چند شاخه گل بر ابروان صندل...
و این قلب! رگاش جهنده وُ خوناش سرخ و به غایت شکستنیاست! لب میگشاید به هنگام تَرَک برداشتن، به عطر جهانی که بر دیدهاش تنگ آمده! آنقدر تنگ که کبود گشته اندامش..
خستگی مرضیست که سالها مبتلایش شده ام! لا علاج است و پیشرونده!
مجروح و فرسوده از بزرگسالان تازه متولد! نقابان به صورت.. صورتکی مکدر.. جنون پشتش پنهان.. نُطق منطق بزرگسالی.. جدیت مضحک.. تمام خیرگیهای عاقل اندر سفیهانه.. واعظین ابله.. پرستیژهای رو به زوال رفته.. جسدهای متحرک..!
قلبیست متلاطم در جریان سیالِ افکار و رنجور از دشمنیهای دوستانه! هیاهو کنندگانی برای هیچ.. لاف زنندگانِ رفیق باز که برای دیگری هم میزنند بیریشه ها!
شروعی داره هربال، تُند و سوزنی چون سِر شدن کف انگشتان دست! چنین حس سرما ایجاد میکنه در وجود آدم. آروماتیک، کمیکال، فلزگون و حتی زنگزده! شبکه مرکباتای رنگپریده.. اگر بخوام بگم شروعش بویی داره مثل بوی بیمارستان و مواد دارویی و سرم و آنژیو وَ اینچیز ها، باید خیالات چاشنیاش بشه، و بگم سرتاسر اون بیمارستان رو با بخور تازه اکالیپتوس معطر وَ ایزوله کردهاند!
سرتاسرِ سرسرای آنجا این گیاه به جون دیوار ها رفته. و اتمسفر میانیِ راه رو ها و راهپلهها و اتاقها، دودی جریان داره سرد و ثقیل و جدی.. نوایِ اشک و آهِ انسان به همراهاش..!
تصور کنید از تمام اون نوشتههای بالا، این ساختمان، و تمام روایحی که اونجا به مشام میرسه، فیلمی رکورد شده و به صورت کاست درومده؛ قرار گرفته شده بر تختهای از چوب صندل.. کاغذی از پوستِ هل بر روی اون چسبیده: احتیاط! محتوای منتشر شده حاوی واگویههای آدمی از هذیان سیاهِ قلباش است...!
.................................
یک عطر جهت لِیِر کردن با بلکهارت:
خاطرات یک متجاوز (Memoirs of a Trespasser)..
بدین صورت که Black Heart بِیس باشه، و به نسبت ۱ به ۲.
ایشون متعدیِ سرزمین خاطرات است! :)
وانیلیک، مهربان، اُفتان و خیزان سوار بر پروانهی انگشتان کودکانههایت! گرم چون خون دویده بر سیمایی که رد شیرینِ خنده بر آن قاب شده!
چه میخواد آن قلب درمانده جز مِهرِ بیبدیلِ یک رایحه؟!
جز این عطر چه باشد که دستِ مرهم بر قلب بگذارد و بدمد زمزمه وار بر خاطرات محوِ خردسالی مشغول گِلبازی! کِرِمی و خامهوار غواصای شود در اشک نمکینِ چشمانت تا که بیابد آن کوزهی سفالی را.. با انگشت شست و سبابه طرح بر قواره گِل میزدی..
خیلی زیباست.. در بند وجودِ بلکهارت رسوخ میکنه و یک باریکه راهی گورمند در جریان این قلب به جای میذاره..
اونی که میشه بهش گفت: ناتوان است دل من؛ به آغوشش بگیر...!
کیانا جان :)
سلام و درود
پیشخوان علاقمندی شمارو چک کردم؛ پیشنهاد من این هست که به Love Don't be Shy و Rolling in Love توجه داشته باشید..
یک مختصر توضیحی برای هر کدوم به شما میدم که دید شفاف تری به هریک پیدا کنید.
بلکفنتوم: گورمانده اما نه از اون خوارکیهایِ سرزنده، شاداب، دخترانه، و برون گرایی که خیلی دوست نداری :) ولی تاریکه! برای من در شروع رگههایی ترش مانند داره از قهوه و خطوطی از بادام.. قندِ زیاد! گرما هم زیاد ولی از تاریکیِ عطر چیزی کم نمیکنن.. باورت میشه اولین بار که بهش برخوردم یخ کردم و چنین نوشتهای اینجا گذاشتم. عطریست برزخ مانند به واقع! مجلسی، مرموز، تیپی سراسر تیره خصوصا مشکی یا تریاکی.. اصولا وقتی عطری گرم و گورمانده توقع داریم انسان اجتماعیای باشه ولی بلکفنتوم با تمام حرارتاش، موجودی آنتیسوشاله!
از دید من مناسب شما نیست. تو انگار جهانی داری از ابرهای سفیدِ تکه تکه با cloud، آسمانی فیروزهای با رگههای طلاییِ خورشید رها بر آبشار موهات، شکوفهی گیلاسِ الکتریک چری روی گوشها.. پیراهنی رنگی بر ساحل آمالفی.. گردنبندی از کریستالِ صورتی.. دختری به دنبال ستارهی لارا که موگلر یه آنجلِ یخی بهش کادو میده :)
ولی خب؛ بعدا تست بکن.. جهت بررسی و تحقیق جانور جالبیه ؛)
لاو دونتبی شای: شیرین شیرین شیرین.. تا ابد شیرین. شما Oriana از مارلی رو خیلی دوست داری؛ اینو هم گمونم خوشت بیاد.. اون هم برای من به طرز غریبی شلوغ وُ شیرین اومد.
این دونتبی شای کرمی/خامهای هست که دستی هم بر حالات صابونی-مشکی-زنیقی میزنه، و ظرف میوهای/کاراملی به همراه مارشمالوی فراوان که هیچوقت خالی نمیشه :) گورمند، بازیگوش، شَر و پر سر و صدا، خوشبازخورد از طرف 'بعضی' آقایون و همینطور خانمها، اهل رقص و پارتی و اینجور صحبت ها هم هست.
لازم به ذکر: "اوریانا" یه dirtiness (کثیفی) خاصی داره که سن عطر رو میبره بالاتر و سر و صدا و شیطنت عطر رو نسبت به "دونت بی شای" کمتر میکنه!
رولینگ این لاو: این یکی خانمیست آرام، شاد و سافت و لبخند بر لب.. توجه داشته باش یه وایبِ پودری/مُشکیِ بسیار واضح داره در کنار جلوهی شیری وَ شیرین شدهی بادام که نرم فرود میان بر آغوش گلها! فضایی سنشوال..
همین هیپنوتیک پویزنی که دوسش نداری هم اون وایب پودری بادومی رو داره، منتهی وینتجتر و مامانی تر.. رولینگ این لاو در مقایسه با هیپنوتیک پویزن مدرنتر شده و سن اش یه چند سالی پایین تره.. و اغواگرتر...
خلاصه این دوتا رو داشته باش و تست کن، بلکفنتوم هم بیخیال فعلا!
در پناه خدا باشی🌺
پیله یاس است به رویای گردشِ تار، پروانه وار گِردِ شمع؛ به هنگام سوختن.. به آتش سپردن جان.. بیصدا خندیدن.. پیش گویِ کهربایش رقصِ قوی سپید تماشا کردن..!
ای قلب! به هم در شکن و بسوز..
بُگذار دَمع از عَین چکه کند؛ زبانت مگَردان وُ دهان بدوز...!
این عطر، باید دعوتت کند.. باید فتیش رنج داشته باشی..
بخوانیم از هملت؛ در اندیشه ات هرچه باشد، شود!
از جهان من چه خبر؟ من رنج را شیرین میپندارم.. سبب میشود بدانم 'هنوز' زندهام! قلبم میتپد.. هنوز مچاله میشود.. سرعت خونِ رگهایم تند و کند میشود.. هنوز میتوانم در اوجِ گرما، سرمای استخوانسوز را حس کنم..!
اینها ماحَصَلِ رنج است! اگر دارید، بدانید قدر اش را..!
نمیگویم صبحِ امروز، بیرون از خانه، چه شد و چه دیدم و چه گذشت! جایش نیست اینجا.. میدانم تاب شنیدن ندارید!
من در گذشته از برای نیچه پس از آن اسبِ تورین دیدگانی تَر کرده بودم.. اما امروز به سان آدمی زار گریستم! از درون گریستم.. از بیرون گریستم.. تمامِ من گویی پروانهای شد در خاکسترِ اشک، سوختن! فهمیدم چرا وقتی به خانه آمد، به مادرش زمزمه کرد؛ مادر، من احمقام...!
به هرچه بیندیشید و با خیالش اُنس گیرید، همان میشود. به راستی، اُنس چه رخنه وار دیگرگون میسازد سرشت را!
این عطر اَنیس دردمندِ من است.
اندیشهای ست تُهی از واژه که رَه به آسمان مییابد..!
امروز مردی به من گفت: امیدوارم قلبت تا آخر همینطوری بمونه!
آه..! ای قلب! مهری که در سرشت خویش داری، فراموش نکن..!
Hamlet, William Shakespeare
The Turin Horse (A torinói ló), Béla Tarr_ Ágnes Hranitzky
خب :)
قبل از هرچیز، عرضم به حضورت که، نمیدونم "لیرا" رو تست داشته ای یا نه؛ اما فضایی که این عطر داره، یک فضای گرم و شیرین (البته در ورژن جدید شیرینی بالانس تر شده و طبع کمی به سمت تعادل مایل شده. بازم گرمه ولی :/) هست.. یه شروع مرکباتی پرتقالی داره که به سرعت محو میشه و با صورت میره در یک کورهی کیک پزی.. شیرهی پرتقال و شیرین بیان، از سر و رویِ یاس چکه میکنن و غرق میشن تو وانیل و کاراملِ واقعا بیجا! سپس میشه از اون کیکا که واسه قشنگی به میزانی که میان انگشت اشاره و شست جا میگیره، پودر دارچین ریخته میشه روش و.. ماجرا بعد از ساعاتی کِش اومدن جایی تمام میشه که در آخر یه فضای کِدِر شیرینِ خوراکی (گورمند به اصطلاح) دست یاسِ طفلک رو میگیره و همونجور که ردِ کارامل رو صورتش مونده رهاش میکنه به آغوش مُشک.. فضایی گُلی_مُشکی_شیرینکثیف تا حدودی باقی میمونه که واقعا این 'مُشک'ای که از همه جا بی خبر اومده تو این فضای شلمشوربا خیلی زیادیه از سر این کیکِ بیمحابا!
خب، پس شما با چنین فضایی قراره مواجه بشی که چند تا مورد هم نیاز به ذکر میدونم؛ همچنان با شرحی که از خودت دادی زهرا، گمونم احتمالش کم باشه که لیرا بهت بیاد.. حداقل نه برای مصرف مداوم و همیشگی..
اما با تمام اینها ازت میخوام خودت تستاش کنی و به توضیحات من بسنده نکنی! به دو دلیل:
یک اینکه، از ابتدا قصد داشتی لیرا رو تهیه کنی که به دلیلی نشده.. حس میکنم یه گوشه و کناری از ذهنت رو به خودش اختصاص داده باشه.. اگه اینجوریه برو دنبالش حتما!
دوما، بینی تو با من خیلی فرق داره و اون قراره چیزهایی رو بهت بگه که من نگفتم ؛)
سپس؛ باید از اون لیست کج و معوجی که برات نوشتم، دوتاشون رو با اجازهات نگه داریم و بقیه رو بیخیال بشیم..
•État Libre D'orange, Remarkable People
•Givenchy, L'Interdit*
گورماندِ معقول، شور شرینی رو درنمیاره و لوس هم نیست.. منظم و نظیفه.. یه چند سال دیگه سراغاش بری بنظرم بهتر باشه.. حالا اگر هم ناگه جایی و موقعی تست کردی و دوست داشتی که فبها و بپوشش کی به کیه ؛)
گوشتو بیار جلو: بنده یه غول امبری که مال پدرهای دیکتاتوره رو میزنم به موهام.. ینی میخوام بگم کسی به کسی نیست ؛)
یکی دیگه؛ ملوسه ولی لوس نیست ؛)
•Viva la Juicy, Juicy Couture*
به علاوه:
•Demeter, BlackBerry Pie
تصویری واقعگرایانه از ژلهی بلکبری تزئین شده با تکههای ریزِ هلو.. مرکباتی، آبدار و آبنباتی، شیرین، میوهای، کمی تند و تیز و شامپویی..
ینی به بینی من خبری از شیرنی "پای بلکبری" به اون صورتِ شیریشکری_ آردی_ نشاستهای_ دارچینی نیست!
•Lanvin, Eclat d'Arpège
اینیکی رو واسه کرکتر خودت ساختن گویا ؛)
قابلیت عطر امضا شدن و استفاده روزانه رو داره..
•Chanel, Chance Eau Tender
آرام، احساسی، میانهرو، شاد وُ روشن.. این نیز برای استفاده روزانه مناسب است..
•Elizabeth Arden, Green tea
شاد و سرزنده اما به دور از هیاهو و هرگونه رفتار اگزجرهای.. بیحاشیه و آرام اما احساسی.
•Xerjoff, La Tosca
فضای نرم که نتهاش به صلح و سامان رسیدهاند.. تراشههای الماسگونِ ظریف مرکبات پولیش توسط یاس و نگین شده به دور گلبرگهای رز! تمیز و منظم!
یه زمانی در کمال بیرحمی از این عطر بدم میومد!
این یکی مناسب مصرف روزانه و ستایل کژوال نیست.. اما غروب به بعد، در مهمانی یا دیداری خاص، با پیراهنی یاسی، لیلاک، آیریس، ارکید، ماو (mauve) (بنفشِ مایل به ارغوانیِ سیر) و از این دست رنگ ها.. چقدر وَ چقدر زیبا خواهد شد!
لتاسکا سنگِ تافیتِ (taaffeite) برند زرجافه ؛)
•Lalique, L'amour
•Lancôme, Trésor in Love*
•JLo, Still*
اینم اضافه کنم:
•Marc Jacobs, Daisy Dream
یه عطر گلیمیوه ای خانومانه که شیفت پیدا میکنه به اتمسفری تر و تازه و مرکباتی و کمی حالات شیریخامهای داره که بسیار نامحسوسه و با چشم غیر مسلح نمیشه دید ؛)
•Kenzo, Flower by Kenzo Poppy Bouquet
میدونم احتمالا متنام کم و کسر داره، اما امیدوارم همین اندک پیشنهادات برات مفید واقع بشه..
و اینکه، لطفا بدون تست قبلی خریدی انجام نده و قبلش حتما با هر عطری که در فکرت بود، دیداری داشته باش و بعد اقدام کن..
شادمان باشی🌹
درود به مهربد گرامی و دیگر عزیزان،
سپاس از ریویو کامل شما.. من هم وقتی روی پوست اسپریاش کردم دقیقا یه حالت بوزیِ تند و چوبی ادویه ای_ هربال داشت اما امان از وقتی که روی پارچه در رطوبت متعادل حمام تاریک اسپری بشه.. از زیباییش اشکام درومد.. یک پارچهی نخیِ کدِر با سطحی ناهموار و تراکم متناسب! این اکسیر در هوای مرطوب چرخید و همراه با مولکول های هوا نشست بر جان این پارچه.. انگار هنگام غروب پا گذاشته باشم به جنگلی مهآلود، سراسر سبز و تیره که تازه اونجا بارون خورده باشه اما به مدت کوتاه.. یعنی اون رطوبت باران به خوردِ درختان و خاک و ریشه نرفته باشه و تنها لمسی باشه از قطرات شبنم؛ همراه یک رایحه چوبیِ تُند، گیاهی و سبز و گِلی.. بوی تنه و شاخه و برگ و ریشه ی درختان یکجا رفت توی بینیم و انقدر لذت بخش بود که دوست داشتم حل بشم تو اون نیم متر پارچه یا همهی پارچه رو بکنم توی بینیم😄
خلاصه این یکی هم از اون "عطرهای حمامی"ست ؛)
زهرا خانم درود به تو،
کامل در مورد خودت توضیح ندادی :)
اما، یه چند تا عطر مینویسم برات و لطفا قبل خرید هر کدوم تستشون کن و در صورت علاقه خرید کن_
قبلش بگم که به نظر من لیرا به اون شخصیتی که نوشتی نمیاد اصلا.. اون دیگه خیلی شیرین و برونگراس:)
همچنین بوکت ایدل زیادی برای شما بد اخلاقه..
همین عطر رو مد نظر داشته باش_ Dolce and Gabbana, Devotion
Givenchy, L'interdit
Bijan VIP for women
Parfums de Marly Oriana
YSL Black Opium
Xerjoff Casamorati Gran Ballo
État Libre d'orange True Lust Rayon Violet de Ses Yeux
با سلام و احترام،
دو تا عطر با طبع خنک و ماندگاری و پخش بوی خوب و کیفیت عالی:
TF, Grey Vetiver EDP*
Xerjoff, XJ 1861 Renaissance*
این رو مد نظر داشته باشید:
Chanel Paris Edimbourg
فوژههای جذاب، رایحه صابونی_ باربرشاپی_ مرکباتی؛
خنک: MDCI Perfumes Invasion Barbare
معتدل: MDCI Perfumes Le Barbier de Tanger
دوتا از برند État libre d'orange؛ با احتیاط ! ؛) :
You or Someone Like You*
Sous Le Pont Mirabeau*
عطر دوم احتیاط خیلی بیشتر! برای شامه من رایحه مصنوعی داشت که خیلی حساسیت ایجاد کرد برام. اما، بعضا لذت بردهاند از این عطر.. به همین دلیل براتون یاد داشت کردم.
Creed Green Irish*
و یک معتدلِ بسیار با کیفیت و شایسته:
Ormond Jayne, Montabaco Intensivo
فقط اینکه، عطرهای بالا اکثرا ماندگاری و پخش خوبی دارند.. در حد مگاماره نیستند اما بسیار قابل توجه اند.. عطر خنک یا سردی که در اون حد پرفورمنس داشته باشه سراغ ندارم متاسفانه..