نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
خب بالاخره اومد:)
یه پاف اسپری کردم به مچم و از همون ابتدا شاهد رایحه ی بسیار ملیحی بودم:) یواش و آروم مثل زمزمه ای که با دهان بسته از گلو خارج میشه. نوسان و لرزش صدا هم نداشت. یکنواخت و یکنواخت:) میشه ساعت ها بهش گوش داد و به خواب شیرین فرو رفت:) حقیقتا خیلی خیلی بیشتر از صدای پایپ ارگان قراره روح شمارو با صداش نوازش بده:)
رایحه ی بسیار تمیز اما بسی کهنه و قدمت دار و بسیار بسیار عمیق در عین کمرنگی و شاید شفافیت! خیلی عجیبه..
ترنجِ سن و سال دار و پَره های معطر شده از هل که مدت هاست در شیشه ای محفوظ مانده؛ در مکانی که دودِ کندر اونجارو در بر گرفته اما نه به صورت خفقان آور بلکه بسیار ملیح و هاله ی کم رنگِ خامه ای به سفیدیِ یاس و لبخند های ژکوندِ وانیل به هنگام خواب:) حقیقتا هر بار که بینی ام رو به مچم نزدیک کردم گفتم: خدای من! نگاهش کن!:)
پی نوشت: ضمن سلام به جناب کبیری، هر چی گذشت رایحه محو تر و محو تر شد. نمی دونم حالا برای شما به چه صورت بوده دقیقا.. راستی رنگ مایع داخل دکانت من هم زیتونی کمرنگه.
33 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh
Voix Humaine 8
لینک به نظر 10 اردیبهشت 1402 تشکر پاسخ به حسن کبیری
سلام آقای کبیری
احتمالا فردا به دستم برسه اما فکر کنم اگر با توجه به کانسپت بخوایم عطر رو بررسی کنیم، اونوقت پخش و یا ماندگاری پایینش منطقی باشه. از بابت اون سایت خیالتون راحت باشه. از قابل اعتماد ترین ها هستند..
مثلا Voix Humaine از اونجایی که برگرفته شده از یکی از استاپ های ارگ کلیسایی هست، وقتی بیرون کشیده میشه یا به اصطلاح روشن میشه، با نواختن کلاویه ها صدایی زمزمه مانند شنیده میشه. البته صدایی که از گلو خارج میشه و بین نت ها جا به جا میشه و هم چنین بینِ صدای سر و صدای سینه تا حدودی در نوسانه. به سبک اپرایی هم خیلی میاد.. سورچینلی هم چون خیلی به موسیقی و تمپو و ارتباط اونها با عطر مقیده، طبعا جوری فضای عطرش رو خلق می کنه که در نهایت برای ما زمزمه مانند و ساده و شاید دارای ارتعاشات ریز باشه؛ و ما بیشتر، حسشون کنیم.
حالا کانسپتی هم که برای Mudejar Obscur پیدا کردم به این صورته: عطرِ پیاده روی در شب است که ابتدا ما را به باغ هایِ قصرِ مادِجار، جایی که هوا مملو از عطر است، می برد. و در قصر، از سایه هایی که تیره تر شده اند شگفت زده می شویم. جایی که طراوت، تند و تیز تر است..
اگر بخوایم عینی بهش نگاه کنیم به قول شما میشه یک هوای ضعیف از چیزی شبیه به عطر.
من میگم برید توی قصر شاید یه چیزی دستگیرتون بشه:) خیلی در باغ قدم نزنید:)
فکر کنم اهلِ خلوت و سفر به درون باشید که جناب ایکاروس گفتن این عطر مخصوص شماست..
21 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh
سلام آقا ایلیا و آقا کاوه
به به:)
با این عطر و ملودی های باخ و موسیقی interstellar میشه واقعا رفت فضا. خوبیش اینه آدم با این عطرها آرزو به دل نمی مونه:)
مرسی:)
20 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh
بی صبرانه منتظرم سمپل اش برسه، اما گفتم یه توضیحی در مورد این عطر و برندش بدم، بنظرم جالبه:)
اول اینکه سورچینلی عاشقِ پایپ ارگان یا همون ارگ کلیسایی است..به به:)
و موسیقی ارگ فرانسوی رو ستایش می کنه به عبارتی. به همین جهت بچه های این خونه همشون ضمن ادای احترام به پایپ اُرگان خلق شده اند. و فیلیپو خیلی در اینجا تاکید کرده به موزیکال بودن عطر و همچنین تمپو هم براش خیلی مهمه:)
این خونه، سالِ 2016، به هنگام تاسیس، SAUF نامیده شده بود و شمایلِ کمی متفاوتی داشته چراکه در 2018 اسمش به Extrait de Musique تغییر کرد و پکیجینگ اش هم از نو طراحی شد.(فلاسک های باتل مانند و سبز رنگ با درپوش هایی الهام گرفته شده از عاج).. اما در کُل، باتل هاش الهام گرفته شده از استاپ ارگان ها بوده. دقیقا همین شکلی اند که در تصویر قابل مشاهده است و جزئی از اندام لوله های پایپ ارگان اند که هوای تحت فشار رو به بالای لوله ها می فرستن و باعث تولید صداهای متفاوت می شن. (جالبه بدونید 2300 سال پیش، در اولین ارگان ساخته شده، به جای هوایِ تحت فشار، از آب استفاده شده. بهش می گفتن هایدرالیس یا واتر ارگن.)
خلاصه که این Voix Humaine یکی از همون استاپ ارگان هاست، که صدای انسان رو تقلید می کنه:) و از قدیمی ترینِ استاپ هاست:)
بشینید لمس کنید و ببینید این مخلوق خارق العاده قراره چی بهتون بگه:)) بو نکنید! گوش بدید؛)
38 تشکر شده توسط : کامیار فخر الف-ر کناری
Lost Cherry
لینک به نظر 7 اردیبهشت 1402 تشکر پاسخ به SHABNAM
سلام خانم شبنم
عرضم به حضورتون که، دوتا سیگار برگ در آوردم و شروع کردم به کشیدن. صبح سه پاف لاست چری هم زده بودم..
گفتم به به! آلبالو و بادوم تلخ و تنباکو و توتون و قهوه تلخ تر! یخورده که گذشت دیدم الانه که معدم بیاد بیرون:) خلاصه ترکیب لاست چری و سیگار به من نساخت..

اما من اگه جای شما بودم، خودم می رفتم امتحان می کردم ببینم چی میشه؛)
31 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh
Rake & Ruin
لینک به نظر 5 اردیبهشت 1402 تشکر پاسخ به rahil tagi
حالا اگه یه روز باهاش رو به رو شدید، کانسپت و نوشته ی من و عکسش رو فراموش کنید به کل. و ببینید شما رو به کجا می بره:)
قبول دارم، منم اولین باری که عکسشو دیدم یاد میل ساب افتادم..
خلاصه که نوشته های من رو خیلی جدی نگیرید:) بعضی جاها توهم می زنم؛)
18 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh
Rake & Ruin
لینک به نظر 4 اردیبهشت 1402 تشکر پاسخ به rahil tagi
سلام خانم راحیل:) مرسی که محبت دارید به من:)
امم راستش اون پسر طرد شده در خیالات من نیست. می شناسم همچین فردی رو که از قضا اسکیزوفرنی هم داره. حقیقتا می خواستم از اون فرد و زندگی و دیالوگ هاش بنویسم که منصرف شدم و ترجیح دادم اون حال و هوا بهتون انتقال داده نشه:)
اما خب اگه کسی رو می شناسید که یه همچین بیماری داشته و یا داره، احتمال زیاد شما هم در هنگام مواجهه و لمسِ این عطر، صورتشو ببینید.
مرسی؛)
23 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh
چه شیرین بیانی؟! چه پرتقالی؟! چه دوغی و چه کشکی؟!:)
پرتقالِ گندیده، لگدمال شده، روی آسفالت جان داده؛ دیده اید؟ خاست به فرار و کاج چنگش زد! صدای خورد شدن استخوان هایش آمد! دهان خونی، پوستِ گس و تلخِ لیمو را میان دندان های شکسته اش گرفت و شروع به جویدن کرد. تلخ تر از او خندید و گفت: آه ای رنج شیرینِ من! شیرین بیان ام کجاست؟ و او باز هم خیالِ شیرین بیان داشت...و کاج، نگاهش به من افتاد. کفتارش تاخت و مرا از گردن گرفت و پرت کرد در گرم خانه ی بخارِ زهرمار گرفته اش! بله، زهر ماری‌است در لباس زنبق که اندامِ مُشکِ چروکیده فلج، او را دُرُسته بلعیده است! و او نفس کشیدن از یادم بُرد و خس خس برایم گذاشت و کاج دیگر چنگ نزد! آمد به جلو و در گوش چپ نجوا کرد: خوش آمدی دخترک گریزپا!..
و ریک اند روئن، همان لحظه ایست که جبر بر شانه ات می کوبد و می گوید: فرار بی فرار! اینجا، شهربازیِ من است و بازی، به این آسودگی ها هم که تو خیال می کنی تمام نخواهد شد..چنگ بزن و آوار تر کن خرابه را و من، بی باک تر از قبل، میان بخار و سوز و سرما، به پرتقالی می نگرم که خیالِ گریز در سر داشت و در عوض زیر پا لِه شد! به شیرین بیان می نگرم و جایی بدون تو و می خندم و زیر لب زمزمه می کنم: آه ای رنج شیرین من...
سوای قصابِ فیلمِ I Stand Alone، به نظرم میشه گفت کرکتر یک بیمار اسکیزوفرنی رو داره. برای من تداعی کننده ی شمایلِ پسرِ طرد شده یک خانواده بود. بگذریم...
This is how he ruins you and rakes your broken heart like dead leaves..
44 تشکر شده توسط : ماری کامیار فخر
سلام به همگی
بنظر اغلب مشکلات ما از اونجایی شروع میشن که در چیز هایی که نباید، زیاده روی می کنیم! و از حد میگذرونیم اون هارو و همین دردسر درست میکنه برای ما و دیگران رو همچنین حساس میکنه.
به قول خانم پرنیان، too muche خیلی از حرکاتمون. بیایم نکنیم این کارو. too much خوبی ها/بدی های چیزی رو نگیم، too much توصیه/منع نکنیم ، too much تعریف/تخریب نکنیم ، too much واکنش نشون ندیم و یا خنثی نباشیم، too much دلسوزی نکنیم/بی خیال نباشیم، too much شیفته و دیوانه ی چیزی نباشیم/ متنفر هم نباشیم...
چرا که فضا واقعاا مسموم میشه جوری که اصلا آدم رغبت نمیکنه دیگه ورود پیدا کنه به چنین مکانی.
مهم تر از اون، فردِ خواننده باید آگاه باشه! باید! وگرنه کلاهش پس معرکه است.
خواننده، در مواجه با هر نوشته ای و از طرف هر شخصی، باید جوانب رو بررسی کنه و خودش راجب اون مسئله فکر کنه و همچنین به پرس و جو و تحقیق بپردازه. ما هیچ جای دنیا نباید حرف هیچ کسی رو از  آسمون قبول کنیم. ما عقل و منطق داریم و باید در تجزیه و تحلیل مسائل ازش به نحو احسن استفاده کنیم. در غیر این صورت، زیان میبینیم. طبیعت هم شوخی نداره با ما.
سوای این دو مورد، آدم ها با هم متفاوت اند. مبرهن و واضحه این مسئله. مغز من، شخصا نمیتونه یک رایحه ی خطی رو تحمل کنه و پخش بو و ماندگاری هم تا حدودی برام بی اهمیته. بحث سابجکتیو ماجرا خیلی خیلی خیلی برام مهمه. تغییر نت ها خیلی برام مهم اند. فضا و حال و هوا و اون 'روح' ای که عطرای مشابه اماراتی هیچ کدوم اون هارو ندارن بسیار حائز اهمیت ان و شخصا حاضرم یک میل یک میل عطر بخرم ولی اصلشو بخرم تا بتونم لذت ببرم.
فرد دیگری هم بحث ریفرموله و پخش و ماندگاری پایین و موارد دیگه آزارش میده، دوست داره باتل ۱۰۰ میل داشته باشه از یک عطر و اگر اون عطر تنها یک رایحه ی خطی هم داشته باشه براش فرقی نمیکنه، صرفا میخواد عطر رو بپوشه و به طور روزمره استفاده کنه ازش... خب میره مشابه میخره. خیلی هم خوب..
توجه داشتن به این موارد در کنار هم و رعایت کردن تعادل، از بروز مسائل این چنینی جلوگیری میکنه.
به علاوه، بعضی حرکات و رفتار ها دارن شکل کودکانه به خودشون می گیرن که از درک من یکی خارجه.
تمنا می کنم با یکدیگر لجبازی نکنید و ماجرا رو در کمال صلح ختم به خیر کنید.
و در آخر عذر حقیر رو در باب دخالت میون کلامتون پذیرا باشید..
41 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh
نُه سالم بود؛ ترم دو زبان. یه معلم سرحال و خوش خنده داشتیم که همیشه رژ لب قرمز یا نارنجی می زد و یا آهنگ برامون میزاشت یا وادارمون می کرد شعر بخونیم و برقصیم. یادمه آب هم زیاد می خورد.
یاس حکم معلمِ زبان منو داره اینجا. یه جوری همیشه از خود بی خوده، انگار به جای آب، ودکایی چیزی سر کشیده و در همین حین که سرخیِ رُز رو روی لبانش جا داده، با همون لبخند شیطنت آمیز، دست عسل و کهربا رو می گیره و می برشون وسط کلاس تا باهم برقصن. عسل، دختر مو بلند و لاغر اندام که بی پروا در دستان کهربا می رقصه. هل و دارچین و تونکا می شن همکلاسی های دیگه ی من که خیره به اون دوتا ان و گهگاهی هم صدای دست و سوتشون بلند می شه. دارچین و تونکا پسرای کلاس ان و هل، دختری که از خنده های دارچین، خنده اش می گیره و جلسه ی قبل هم به یاس گفته بوده که از دارچین خوشش میاد:)
زیره هم منم:) زیره، دست زیرِ چونه، در سکوت به این فکر می کنه که سرخیِ رز بر سفیدیِ یاس هارمونی قشنگی رو ایجاد کرده و یا خیلی نامحسوس به خودش میگه: یادم باشه به مامانم بگم یه رژِ این رنگی برای خودش بخره:)، و یا اینکه عسل چند ساله موهاشو کوتاه نکرده که انقدر بلندن؟!.. کهربا واقعا قشنگ می رقصه!.. اممم، زیره شاید بدش نمیومد اگر برای یک لحظه هم که شده جای عسل باشه:)..
و سکوت! تمام این افکار از سر زیره می پره همون لحظه ای که رز بهش میگه: خب زیره جان! بگو ببینم تانگو دوست داری؟ :)
یادم رفت بگم: خوبیش اینه که تانگو هم مثل کلاس ما گرمه. هوای گرفته و تاریک و برگ های پژمرده ی روی زمین و.. همه اش از پنجره ی همون کلاس معلوم بود. ولی اونجا، برای یکی دو ساعتی هم که شده بیخیال اون هوا می شدیم.. در تانگو هم همه می دونن پاییزه ولی چند ساعتی خوش و خرم اند؛ حتی زیره، با تمام کم حرفیش..؛)
57 تشکر شده توسط : کامیار فخر Farnoosh

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2025 Atrafshan