سلام
دو نسخه ی aqua universalis و aqua universalis cologne forte, هر دو تقریبا فضای مشابه دارن(مثلا تا ۶۵درصد). من شباهت و تفاوت هاشون رو براتون می نویسم. چون هردو مناسب بهار و تابستان هستن.
تفاوت،
در aqua universalis، شروع کار بویی داره به خنکیِ لیموی یخ زده که کمی روش شکر پاشیده شده و بعد از گذشت مدتی، رگه هایی از تلخی که با یاس ترکیب شدن وارد کار میشن. و طی حرکت به سمت فاز نهاییِ کار، شیرینیِ ملیح همچنان باقی میمونه و در درای دَون، رایحه، تلفیقی میشه از چوب و مشک که البته رایحه ی چوب کمی جلوه ی بیشتری نسبت به مشک داره.
در aqua universalis cologne forte: این یکی کمی فرِش تر و تند و تیز تره. و شروعی داره مملو از مرکبات و ترنج که به صورت نامحسوسی حس ترشی_شوری میشه ازش متوجه شد. بعد از مدتی، بوی نخود سبز و گل نرگس به مشام میرسن. (برای من بوی نخود فرنگی رو میداد که هم شیرینه و هم کمی نمکی). و هرچقدر جلوتر میره، شیرینی و رایحه ی نرگس جا افتاده تر میشن و در فاز نهایی، شیرینیِ ته کشیده ی عطر با مشک تلفیق میشه و روی پوست باقی میمونه.
شباهت ها،
هردو بسیار ساده و نت ها قابل تشخیص، به دور از هرگونه پیچیدگی. فرِش و دارای رایحه ی بسیار تمیز و تر و تازه. بسیار راحت و به عبارتی easy wear. هم در مراسم ها و مهمانی ها میشه این دو عطر رو پوشید، هم در محل کار، هم قرار های دو نفره، هم در جنگل و ساحل و غیره..می تونم بگم رایحه اشون طوریه که برای ۹۵ درصد مردم اذیت کننده نخواهد بود. پخشش رو خیلی نمیدونم اما ماندگاریشون خوب بود. میشه از ۲۰، مثلا نمره ی ۱۵.۷۵ رو بگیرن. و اینکه با لباس های رنگ روشن مثل سفید، کرم، شیری، آبی آسمانی و.. پرفورمنس خوبی خواهند داشت.
باز هم شما تست کنید قبل از خرید و ببینید برای شامه ی شما و روی پوستتون به چه صورته.
سلام
دوستانِ اور ری اکت اگر کمی تا حدودی گفتار و کردار خود را تصحیح بفرمایید و حجم عظیم و ثقیلِ هِیت رو دور بریزید به شما قول می دم که همه چیز عالی میشه.
قابل توجه چند تن از دوستان..
چند روز پیش هم نمونه اش رو در جوابیه ای به آقای صفری دیدم..
یعنی خیره به صحفه ی گوشی اینطوری بودم که: گلم! آرام باش:)
ابراز فضل کلمه ی جدیدتونه؟
نگفتی!
تبش بهتر شد؟ آخر شربت بهارنارنج خورد؟ آن کافه چه شد؟
آری تبش خوب شده بود. شربت هم خورده بود. کافه را هم بازسازی کرده بودند..
پس حالش خوب است دیگر.
از کدام گفته ی من این نتیجه را گرفتی؟ اصلا ماضی بعید میدانی یعنی چه؟
یعنی به کافه نمی رود؟
چرا می رود! تنها سیگاری دود می کند و به جای خالی دوستانش بر روی صندلی ها، خیره می شود. گاهنا، پرت و پلایی هم میگوید. میدانی، بیشتر می خواهد اظهار وجود کند. می خواهد بگوید: من هنوز هستم. آن ها رفته اند اما من هستم!
یعنی چه؟
ولش کن..
خب به چه فکر می کند؟
به غمنامهای که خبر از شادی میدهد و یک شادیِ نخنما که دوست دارد تاهمیشه بیخبر باقی بماند. به ملودیِ مرثیه مانندی که بیتفاوت نسبت به حال و بیخیالِ آینده، از اولین گام تاآخرین نت ش در مفهوم گذشته تزریق میشود.
نفهمیدم چه شد.
ولش کن..
یعنی همه ی آن روز ها و لحظات، پوچ بوده اند؟
چه میگویی نادان! آن ها واقعی ترین لحظاتِ او بودند.
نمیفهممت!
گفتم که! ولش کن.
سلام و مرسی آقای مددی و آقای ایلیا
لطف دارید به من
مگامار با این حجم از ماندگاری و پخش بو یک سوم پاف فکر میکنم کافی باشه:) شوخی میکنم:)
سقفش رو سه پاف در نظر بگیرید. چون رایحه اش جوریه که برای شخصی که این عطر رو پوشیده، بعد از مدتی کلافه کننده خواهد بود.
مثل دریا
همه از تماشای اون لذت میبرن اما اگه کسی مدت زیادی در دریا به سر ببره و قایقش رو به دور دست ها ببره، دریا زده خواهد شد:) انقدر رایحه اش ماندگاره که دریا زده میشید:)
مراعات شمارو نمیکنه ابدا:) اما در حد همون دو سه پاف، رایحه اش شامه ی اطرافیان رو نوازش خواهد کرد، به زیبایی.
And our blood, in love with whoever will seize it, flows for the whole eternal swarm of desire
At the hour when this wood is tinged with gold and ashes, a divine
celebration excites the dead leaves
Etna! Venus herself walks among you
Setting innocent heels upon your lava, when a melancholy slumber rumbles and the flames dies away. I hold the queen!
بعد از ظهر یک فاون
کانسپت و فضا سازی عطر، از افسانه ای با همین اسم گرفته شده. تداعی کننده ی رویا و خیال های هوسناکِ یک موجود جنگلی و زشت به نام فاون. که روزی خواب آلود به این فکر می کرد که آیا دو حوری زیباروی جنگل رو تصاحب کرده یا باز هم رویا دیده. و دوباره خسته و فرسوده از این تلاش ها و خیالات، زیر گرمای خورشید به خواب میره.
بعدها، دبوسی برای رقص باله ی مربوط به همین افسانه، آهنگی طراحی میکنه. این رقص سر و صدای زیادی داشته چرا که امیال شهوانی رو بطور صریحانه بیان کرده و در نتیجه، لیبل بی شرمانه رو به خودش گرفته. حالا این عطر شمارو به چالش می کشه و از شما می خواد تا رابطه ی بین فانتزی وسوسه انگیز و واقعیت فریبنده رو پیدا کنید و رسوایی خودتون رو بسازید. شویگر دیوانه:)
('Prélude à l'après-midi d'un faune)
بنظرم این خونه ارادت خاصی داشته به دبوسی:) چون مثل خودش پایبند به یه قالب سنتی و تثبیت شده نیست. کلا قواعد هارمونیکی که دبوسی ازش پیروی می کنه، چیزیه که خودش خوشش بیاد:) خودشو در چهارچوب نمی زاره.
همدستی خطرناک اونقدری که اسمش و یا تصاویر منتشر شده ازش نشون میده، گاثیک نیست. البته این من بودم که تصور می کرده با یه وایب گاثیک قراره رو به رو بشه. عطری بشه برای partners in crime، بهش نمیاد خیلی..
اما خب کرکتر ride or die رو میشه گفت تا حدودی بله. داره.
نرم و ملایمه، اما به طبع، زیادی گرم و تر.
تصور کنید یک روز بسیار مرطوب و دم کرده است و شما در دشت چای قرار دارید. در این حین در حال لمس پوستی لطیف به نرمی حریر هستید و گرمای مرطوب و ملایمِ رام، آروم آروم به زیر پوستتون در حال تزریق شدنه. گرمایی که ذره ذره به هیجان و لذتِ زودگذر و آتشینِ زنجبیل تبدیل میشه. آتشی که شاید خیلی زود جای خودش رو به چرمی حرارت دیده و چوب و گل های تر و تازه میده. و بعد، با ورود نارگیل و میکسی از میوه های تابستانی، بصورت نامحسوس حالتی کریمی به خودش می گیره. در نتیجه، به دلیل رطوبت، ترجیحا فقط و فقط پاییزِ سرد و خشک ازش استفاده کنید. چرا که در این فصل، بهترین پرفورمنس رو خواهد داشت؛)
سلام و عرض ادب به همگی
چقدر عالی شد که این نوشته رو اینجا دیدم. چند مدت بود که میخواستم در مورد یک مسئله چیزی بنویسم و حالا این موقعیت فراهم شد.
کانسپت یک عطر، به این معناست که عطار، موضوع و یا منبع الهامی رو در نظر داشته تا با توجه به اون مسئله، روایح و نت هارو با هم تلفیق کنه و نحوه ی پرفورمنس (منظورم عملکرد و تغییر نت هاست) رو با توجه به همون موضوع بررسی کرده و فضا سازی کنه و در نهایت اثری رو برای ما به ارمغان بیاره. کانسپت یک عطر و متنی که راجبش نوشته میشه به عنوان یک اصل در نظر گرفته میشه اما این به این معنا نیست که بقیه ی نوشته ها و متن ها بی ارتباط به عطر باشند.
آقای مسیح وقتی خانه فوشونی رو به من معرفی کردند توضیحاتی رو برای من یادداشت کردند و در آخر به من گفتند که تمام اون نوشته هارو فراموش کنم و منتال دیفالتی نداشته باشم و بعد به سراغ این خونه برم. چرا که یک مقصد و یک نقشه ی گنج وجود نداره و هر فردی نقشه گنج منحصر به خودش رو داره. (برداشت و نتیجه ای که ازش میگیره و اینکه در نهایت فرد به کجا و چه حال و هوایی دست پیدا میکنه..)
و این در مورد هر اثر هنری صدق میکنه.. اما در مورد عطر، هر فرد با توجه به کتاب هایی که خونده، فیلم هایی که دیده، تجربه هایی که کسب کرده، آب و هوایی که در اون زندگی میکنه، نوع دیدی که به جهان پیرامونش داره و غیره، یک برداشت و تحلیل متفاوت از اون عطر خواهد داشت و به نحوی کاملا متفاوت با هر فرد دیگه ای، اون رو بررسی میکنه و راجبش مینویسه.
در نتیجه هیچ داستان سازی و نوشته ای اعم از نوشته های ادبی، فلسفی و غیره ، نمیتونه بی معنا به عطر تلقی بشه. و همه ی متون، تماما برای هر فرد نویسنده و چه بسا بسیاری از خوانندگان، معنا و مفهوم دارند..(عزیزان، هیچ کس ادعای ادب و فضل نداره. هر کس این حس رو داره، لطفا بریزه دور همینجا. در غیر این صورت برای دانایان به اشاره، تعبیر دیگه ای خواهد داشت:)
شخصا خونه ی ایتالیبغ دوغانژ و کار بلدی و طبع ساختار شکنانه اش رو خیلی خیلی زیاد دوست دارم.
فضای منزجر کننده ی منسِکغسیون منیفیک، من رو یاد گرایشات کثیف مشهورین به کودکان انداخت و آقای مسیح رو به یاد سالو و شما رو به یاد بخش وجودی انسان..
ما کثیفی این فضا رو نسبت به برداشت خودمون شرح دادیم و شما هم قشنگی اش رو با توجه به برداشت خودتون..
بسیار هم زیباست.
و اینکه بله. چند هزار تُن از این عطر رو باید به افراد همین حوالی هم هدیه کرد..
باید باران ها بیاید:)
پ.ن: آقا\خانم حسینی عرض ادب. دو پاراگراف اولی که نوشتم به این هدف بوده که صحبت کلی کرده باشم تا همه بخونن نه اینکه صرفا جوابیه ای در رابطه با متنتون باشه. به عبارتی نوشته ی شمارو بهانه کردم:)
داستان اصلیش همونطور که آقای مسیح هم گفته بودن مربوط به سالومه، دختر هردوس دوم و هرودیاس بوده. زنی اغواگر که باعث مرگ یوحنا شده و در مجلسی سر یوحنا رو طلب کرده.
نقاشی هم که پیر بونارد کشیده، شامل تصویر سالومه و سر یوحناست. عطار هم از این داستان و نقاشی الهام گرفته بوده.🌹
سلام صبا جان
عطار برای توضیح در مورد کانسپت این عطر گفته: الهام من، برای سالومه از یک عکس اصلی در دهه 1920 از یک رقصنده زیبا، که وابسته به یک عشق شهوانی بوده، گرفته شده.
این عکسی است که هر روز از راهرو ام عبور می کنم و هر بار که به آن نگاه می کنم نمی توانم از این زیبایی متهورانه و اسرارآمیز و آنچه که اوست تعجب نکنم. اینطور احساس کردم که پرترهی تاریک و خاطرهانگیز او بهطور طبیعی خود را به داستان سالومه، که بازنماییهای جذاب و رنگارنگش برای قرنها ادبیات خوب را زینت داده است، میسازد. هدف من خلق عطری معمایی و فریبنده مانند زن دلفریب در عکس بود و در عین حال از انبوهی از ادبیات مسحورکننده درباره سالومه ی طلسمکننده استفاده میکردم.
صبا جان برای اینکه نقاشی رو ببینی در گوگل سرچ کن: salomé pierre bonnard
سلام آقای صفری
آقای مسیح همیشه تماشایی ترین فیلم ها رو معرفی میکنن. روزی در کمدشون هم کلی فیلم خوب معرفی کرده بودن:)
یه ویدیو دیده بودم از جو بایدن، که داشت کنار گوش دختر بچه ای، چیزی می گفت. دختره خیلی معذب و ناراحت به نظر می رسید و جرات هم نداشت ری اکشنی نشون بده. قشنگ یاد دوک در سالو افتادم که با لبخندی کریه به بچه ها نزدیک میشد و اونا هم به اجبار باید سکوت میکردن..
برای همین چیزاست که در خیلی از کشور ها، پخشش ممنوع شده. آخرش هم که پازولینی رو کشتن..
آقای مسیح یه جا گفته بودن: هر آنکس بیش از حد حقیقت داشته باشد به آتش کشیده خواهد شد:)
بله:) و فرقی هم نداره کجا و در چه زمانی..
تا بوده همین بوده..