دیشب به اشتباه نوشته بودم حال و هوای عطر مگامار فیلم under water هست، اصلا حواسم به فانتوم نبود:)
این فیلم بیشتر میتونه ربط پیدا کنه به فانتوم تا مگامار، چون عمیق تر و تاریکتره.
فانتوم اقیانوسه و مگامار دریا. اقیانوس با عظمت تر و با ابهته.
اما فیلم: اتفاقی که توی یک تشکیلات حفاری که توی گودال ماریانا هست رخ میده. کنجکاوی انسان و دست کاری محیط و پدیدار شدن هیولای غول پیکر. مرگ با شکوه دختر محقق، در اعماق تاریک اقیانوس و متلاشی شدن بدنش. شخصیتی آسیب پذیر، خمیده و موج زده.. هرچند این فیلم آخر هاش مصنوعی شده بود و بهم ریخته بود اما در کل مورد علاقه ی من بود.
بخشی از رمان عمق:« این پایین آب، همون آب همیشگی نبود. آب چیزیه که از شیرِ آشپزخونه یا از فواره ی حوضچه ی پارک بیرون میاد. آب وان های حموم، استخرها و البته اقیانوس رو پر می کنه. اما از یه عمقی به بعد، آب به سدی در برابر تموم چیزهایی که به یاد میاری، تموم چیزهایی که فکر می کنی میدونی تبدیل میشه. تو درونش گیر میکنی، به بازیچه ی دستش تبدیل می شی. تمرکز، سابیده میشه. افکارت جهش یافته می شن. اما فشار روح نمی تونه از پسش بربیاد. نباید همچین انتظاری ازش داشت. انسان ها برای این فشار ساخته نشدن. یه دلیلی داره که هیچی نباید این پایین زندگی کنه.»
من در کل عسل دوست ندارم، بهتره بگم نه هر عسلی. اما بی نهایت بوی عسل کهنه برام دوست داشتنیه.
اینجا رایحه عسل بسیار با کیفیته، بوی عسلِ بسیار کهنه که با رز و مشک تلفیق شده و کمی هم اسپایسیه.
عطر مناسب مصرف روزانه نیست ابدا، رسمی هم نمی دونم اما بهتره اصن اینجوری بگم: هیچ جا به جز چند جا..
سرشار از گرما و شور و رقص و عشقه و من معتقدم این شور و گرما نباید در مقابل دیدگان هیچ فردی قرار بگیره.
استایل: یک پیراهن قرمز یا سفید رنگ، اکسسوری هم هیچی، اما شاید شکوفه ی گلی کنار شقیقه، لا به لای تارهای مو. بیشتر نه! نمیخواد:)
به وقت دیوونه بازی، به وقت رقص، بلند بلند خندیدن، به وقت نگاه های عاشقانه..
**********
زن و مردی سوار بر ماشین به سمت مقصدی از قبل مشخص شده حرکت می کنند. زن روی صندلی چرم جا خوش کرده اما آرام و قرار ندارد و به تماشای مرد اش نشسته است. به باری قدیمی می رسند که در آن ساعت از نیمه شب، هیچ کس آن جا حضور نداشت. اما آن دو با خنده هایشان سکوت آنجا را در هم شکستند. وارد بار شدند، نوشیدنی خوردند و آهنگ گذاشتند و رقصیدند و خواندند:
A time to go, a time to live
A place to be, a love to give
When traveling around the world
My army of lovers
A cherry moon, a night of fun
We dance into the rising sun
I lost my soul in Tokyo
My army of lovers..
گاهی هر دو می رقصیدند؛ اما بیشتر، مرد از حرکت می ایستاد و غرق در حرکات و زیبایی های زن می شد. غرق در آبشار موهایش، سرخی لب هایش که آواز سر می دادند و آن پیراهن قرمز رنگی که بسیار به تنش نشسته بود و قند در دل مرد آب می کرد..
به غیر از بار، قطعا جایی بهتر از خونه وجود نداره.
خونه ای که منبع روشناییش فقط چندتا شمعه.
نیازی هم به عود نیست. این عطر خودش از صدتا عود بهتره. و باز هم army of lovers اما از modern talking غافل نشید، مخصوصا love is a mystery:)
I drank a lot of cool tequilas, should I go or should I stay
My heart told me I need her, but I'm too shy to say
I drank a lot of caipirinhas, I was walking like on air
And I told her that I love her, baby oh I swear
خب بسه دیگه..
سلاام آقای مسیح🌹
بله بله، فلسفه ی تغییر دنیا با چشم انداز خود و حالا این میان یکم آب از سر بگذره (بزار بگن دیوونه است، چه باک؟:))
ابدا کسی اسمش رو نمی پرسه مثل خیلی های دیگه، بهتر:) اصلا این جانور ها واقعا هم باید تو همون خلوت بمونن. باید قایمشون کرد. خلوت، اکتشاف و دعوت:) خلوت دنیا معنا داره واقعا، همه چیز از این خلوت فوق العاده میاد. من که با هیچ چیز حاضر نیستم عوضش کنم..
تد باندی، فوق العاده شرور، به طرز شوکه کننده ای شیطانی و پست. ای داد..
و در آخر چقدر زیبا نوشتید برای آفتابگردان پیر:) سرگردان میان بازی آفتاب و سایه، خسته و خمیده. اما مهربان و بخشنده است.
مرسی از شما:) فکر کنم کافه تراسی داره کم کم بازسازی میشه:) از بس صاحبش مهربونه بازم برامون دمنوش و چای زغالی درست کرده. به به🌹
مگاماره:) گوالتیری این عطر رو برای عاشقان دریا ساخته. کسانی که حتی حاضرند در دریا غرق بشن، با این عطر عشق بازی خواهند کرد. کسانی که نسبت به دریا حس پروانه ای رو دارن که به دور شمعی می چرخه و در آخر میسوزه و نابود میشه.
من عاشق دریام، دیوانه وااار. هر دفعه میریم شمال و لب ساحل من از خود بی خود میشم. چهار پنج سال پیش، خانوادگی به یکی از ساحل های استان گیلان رفتیم که خاطرم نیست اسمش چی بود. تابستون بود و هوا گرم، من و دختر خاله ی کوچکم به همراه پدرش به دریا رفتیم، همسر خاله ام غرق ذوق و خنده ی دخترک نازش بود و من خوشحال از اینکه کسی حواسش به من نیست، جلوتر رفتم. آب دقیقا تا شونه هام بالا اومده بود و من دستام رو باز کردم، چشمانم رو بستم و نفس کشیدم، عمیقِ عمیق. بوی شوری دریا رو تا ته ریه هام می فرستادم و می خندیدم. هی می گفتم خدا کنه صدام نکنن.. به دریا گفتم: خوش به حال ماهی هات، خوش به حال اون کوسه هایی که اعماق اقیانوس دارن شنا می کنن، اون ته تها. همون جایی که خیلی تاریکه، ساکته. همون جا که فشار اونقدر بالاست که اگر آدم بدون زیر دریایی بره بدنش متلاشی میشه.
اخ ای دریا. ماهی چیه؟! کاش من یدونه از اتم های نمک حل شده ی درون تو بودم:)) همیشه آرزو داشتم و دارم که با زیر دریایی برم ته اقیانوس، پیش اون موجودات عجیب و غریب و کوسه های غول پیکر.
در کل، این عطر دقیقا مثل دریا، برای علاقه مندان آرام بخش اما برای عاشقان کشنده است.
سم خواب آور
اسم بسیار هوشمندانه و جالبی برای هر دو نسخه ی اصلی (ادوتویلت) و ادوپرفیوم.
میخوام شخصیت این دو عطر و فضای کلی اونها رو مقایسه کنم.
نسخه ی ادوپرفیوم: دارک، چوبی، شیرینی بسیار نامحسوس، دودی، کمی ترش همراه با، بادام تلخ بسیار دلنشین.
کرکتر: درون گرا، اجتماع گریز، شاید سیگاری، مرموز، جدی، طبع گرم و خشک، ظاهر سرد، لاغر، مدرن، عاشق برند پرادا یا ال وی، خجالتی هم نیست.
استایل: کت چرم یا خز مشکی یا قهوه ای سوخته، بوت پاشنه بلند چرم نوک تیز، اکسسوری سیلور، ناخن های بلند و نوک تیز، لاک زرشکی یا مشکی، آرایش غلیظ، خط چشم پهن و دنباله دار، رژ سرخ، چشمان سیاه، موهای مشکی پرکلاغی.
نسخه ی اصلی: پودری، کلوچه ی نارگیلی دارچینی، خوشمزه، بالغ و خانمانه.
کرکتر: خانم خلف و متین، طبع گرم و تر، برون گرا، اجتماعی، فراری از دود سیگار و دخانیات، خوش خنده، مهربان، باوقار، کمی خجالتی، ایشون اما طرفدار پر و پا قرص برند شنل و دیور.
استایل: اکسسوری گلد، ناخن های کوتاه یا کمی بلند با رنگ های روشن، خط چشم نازک و ترجیحا بدون دنباله، آرایش لایت، رژ گلبهی یا کرم، کمی تپل، موهای روشن، چشم های عسلی یا رنگی، کت و شال گردن پشمی به رنگ های سفید، کرم، نسکافه ای، قرمز گوجه ای..
در نهایت هر دو به نحوی جذاب و خیره کننده و صدالبته دوست داشتنی با پرفورمنس خوب👌
در فصل سرما به جنگلی رفتم، جنگلی مرطوب و انبوه، ساکت و سامت..
چوب های تر به سختی آتش گرفتند و سوختند؛ شمع و عود روشن کردم. آهنگ Adela از Rodrigo را پخش کردم و صدایش را تا آخر زیاد. چند لحظه ای خیره به شعله های کم سویِ آتش، نشستم و بعد بی توجه به گِل و خاک، زیر درخت سدر و کنار گیاهان تنباکو دراز کشیدم. چشمانم را بستم و گوش دادم..به صدای دارکوب ها، به سکوت جنگل، به صدای شمع، به آدلا. به بوی سوختن و دود شدن. به بوی عود..
باران نم نم شروع به باریدن کرد. چشمانم را لحظه ای باز کردم، آتشی که به سختی روشنش کرده بودم داشت خاموش میشد، لبخندی زدم و باز چشمانم را بستم. دستانم را بالای سرم بردم و انگشتانم را در هوا تکان دادم. قطرات ریزِ باران به پوست بدنم نفوذ می کردند و وارد استخوان هایم می شدند.
بوی خاک و برگ تنباکو به خورد وجودم رفتند.
زمان متوقف شد، آن روایح محو شدند، همینطور آن جنگل؛ اما دست هایم همچنان می رقصیدند و Rodrigo می خواند و زمزمه می کرد.
چشمانم را باز کردم و سقف اتاقم را دیدم، دم دمای صبح بود و من رویا دیده بودم. و حالا سهم من از تمام آن رویا، قطرات بارانی بودند که با شتاب به پنجره ی اتاقم می خوردند.
قطره اشکی از گوشه ی چشمم چکید، چه زیبا و شاد بود آن خیال.
قلمروی پادشاهیِ رویا، زیبا بود، بی اندازه!
من در آن قلمرو زندگی کردم، چه شب هایی که آنجا صبح کردم، چه لحظاتی که در آنجا گذراندم، چه صحبت هایی که با پرندگان و پریان و برکه ها و درختان داشتم..
آری من تنها در آنجا، واقعا، زندگی کردم...
سلام جناب آقای بوترابی
ممنونم از لطف و محبت شما، بی نهایت سپاس گزارم🙏🌹
اتفاقا ریویو زیبای شما رو هم خوندم و دیدم که این عطر رو دارید، بسیار برازنده است و امیدوارم به خوشی بپوشیدش. خیلی مبارکتون باشه🌹
خدا حفظتون کنه🌱
❄Coeur De Noir❄
در شروع دودی، اسپایسی. خیلی خیلی چرمی و البته چرم جذاب. زنجبیلش خیلی شدید بود برام و البته دوست داشتنی.
من عاشق زنجبیلم و خیلی وقت ها یا خودش رو یا پودرشو با آب جوش و چند قطره لیمو ترکیب میکنم و واقعا عالی و مفیده.
مدتی که از اسپری میگذره همچنان تند، اسیدی و تا حدودی فلفلی میشه.
پخش و ماندگاری خیلی خوب و یونیسکس اما مثل خیلی از عطر های خارق العاده ی دیگه، فقط و فقط مناسب رنج سنی خاص و استایل و کرکتر خاصه. آقایون بالای۳۷ سال و خانم ها بالای ۴۰ سال.
حال و هوای عطر: سریال Peaky Blinders، شهر بیرمنگهام، موزه ی Black Country
صاحب عطر: قطعا آقای تامی شلبی، لهجه ی انگلیسی جذاب، کرکترِ جدی، درون گرا، منطقی، کم غذا، هر ده دقیقه یک نخ سیگار..
شغل: فقط و فقط گنگستر
(یه دانستنی جالب که ربطی به عطر نداره: در ۵ فصل سریال پیکی بلایندرز، کیلین مورفی که نقش توماس (تامی) شلبی رو بازی کرده، شش هزار نخ سیگار کشیده اما سیگار ها کاملا گیاهی بودن و حتی برای ریه مفید بودن و جایی به فروش نمی رفتن، چون کیلین مورفی هم ذاتا آدم سیگاری نبوده و ترجیح داده سیگار گیاهی بکشه)
استایل مونوکروم، کت های سنگین با آستین تک دکمه ای، ساعت های جیبی طلا، بوت های آکسفورد، کراوات و کلاه هایی با تیغ های دوخته شده به لبه ی اونها، یک کلت در جیب..
این استایل و حال و هوا با coeur de noir معرکه میشه!
به قول آقای مسیح بیوفورت مخلوقات عجیب غریبی داره واقعا، موجودات نامرئی:))
منم دارم کم کم به تمساح ها عادت میکنم اما ضربان قلب همچنان بالاست و دست و پاها یخ کرده. همیشه هیجان زده میشم به این حال و روز میفتم.
سلام جناب آقای سخی بزرگوار:))
راست میگید.. راست میگید و هزاران بار مچکرم بابت یاد آوری ها و گوشزد ها:)
آقای سخی، عنایت و کرم شما همیشه شامل حال بوده و هست. نگم که چقدر نوشته های ارزشمند شما کمک حال روح و جسم من شده ان. چه لطفی از این بالاتر:)
دعا گو و دست بوس شما هستم همیشه، با تمام نالایق بودنم و تمام خطاکار بودنم.
دعا می کنم از ته دل، به روی چشم.
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر/ در صحبت شمال و صبا می فرستمت
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل/ می گویمت دعا و ثنا می فرستمت