نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
اینک‌یکی در ستاره نظر می‌کند و راه می‌برد.
هیچ‌ستاره‌‌یی سخن می‌گوید با وی؟ نی!
الا به مجرد آن‌که در ستاره نظر می‌کند،
راه را از بیرهه می‌داند...
مولوی
.....................
کَف؛ استخوان‌بندیِ جا افتاده و مستحکمی دارد. مطلقا محکم و جدی برخورد می‌کند و به ذات هوش‌مند، باسواد، و کمی بدقلق است.
اَمبرگرِس؛ یک اسکلت‌ِ غیرقابلِ اغماض در گوشته‌ی 'کَف' شکل داده است. بویی نمکی، سبزِ معطر..
شروع: ترنجی تر و تازه، دارای دو لایه، که سطحِ اولیه اش تند و تیز و حاصلِ برخوردِ تنه او به آمیزه‌ی زنجبیل و فلفل است. تمرکزی متعادل بر پایه زنبق می‌کند؛ این ساختمان گویی در مه پرسه زند.. مه‌ای تلخ، پودری وَ گُلدار..
آکوردی گیاهی_تلخ دارویی_چوبی به همراه تراشه‌های صابونی، که ثمره تلفیقِ سرو وَ وتیور است، حولِ اسکلتِ 'کَف' به چرخش در می‌آید.. این درهم‌ آمیزی بسیار زیباست!
وَ سرو به کمکِ سدر، تصویر را هرچه بیشتر جلا می‌دهد.
فضایی هرچند مات اما خنک و تازه، نیمه گس، خشک و سبز!
آن بازدم‌های پودریِ زنبق بر چرمی نرم وُ نو دمیده خواهد شد؛ و ته بویی انیمالیک اما موقر، از او به جای خواهد گذاشت.
مناسب آقایان.. پوشش رسمی، منوکروم تیره، به همراه اکسسوریِ جزئی.. با ساعت و انگشترِ صفحه گرد کَغتیه در انگشتِ کوچک بسی زیبا می‌‌نشیند.
36 تشکر شده توسط : فرزانه ف Mehran
مای وِی پرفیوم بسیار نظیف و سمفونیک چینش شده و نمی‌شود منکرِ کیفیتِ خوبش شد. اما آخرش چه؟

به خیالِ من، کیسه‌ای مخملی و گرم و نرمی دارد تیره رنگ؛ با پُرزهایی مرکباتی و معطرِ اسپایسی.. درونش مقادیرِ قابل توجهی شکوفه پرتقال و یاس، وَ شیره‌ای ثمره درهم‌تنیدگیِ مریم با ساقه‌اش، آن را مرطوب کرده.
رایحه‌ای گلدار ، سفید، سنشوال، اسپایسی، و شیری می‌شوند ماحَصَلَ؛ که نبضی آرام و شیرین دارد.
یک حلقه‌ی ظریفِ پودری‌مُشکی، محصولِ ما را به گُلِ خطمی پیوند می‌دهد..
چرخش هارمونیکِ بی‌بدیلی شکل می‌گیرد.. رشته بویی شیرین، مُشکی‌انیمالیک، پودری‌چوبی که جلوه‌ای از زنبق را به ما نشان داده، و سویه‌ای گورمند و میوه‌ای نیز از خود بروز می‌دهد.. تخمیر شده، لاکتونیکی‌، و وانیلی.
آن پوسته حیوانی که گفتم، تِمی دودی بوزی به جانش رفته؛ و همین نمی‌گذارد تنها، آن بُعدِ مملو از ملاحتش را ببینیم.
جورجیو آرمانی با دقت عمل کرده و کارش را تمیز و حساب شده جلو برده است.. از طراحی وَ طیف‌های رنگیِ بطری و هماهنگی اش با رایحه و پرفورمنسِ آکوردها بگیریم، تا مدلِ منتخبِ تبلیغاتیِ عطرش!
با فلنکر‌های دیگرش کاری ندارم، چه بسا تستشان هم نکرده ام ولی این یکی، مالِ خودِ اوست؛ سیدنی سووینی..
اما به هنگام برخوردن به 'مای وی پرفیوم'  پرسشی در ذهن داشتم که مدام تکرارش می‌کردم: 'تهش که چه؟'
نه چهره معصومش آن قدر تاثیرگذار وُ زلال است وَ نه کرکترِ آن چنانی‌ای دارد.. این مشخصه برای شخصِ من بسیار حائز اهمیت است که در اینجا رعایت نشده! چه بسا در بسیاری از دیگر دیزاینری‌ها..
باری، در این باره تصمیم گیرنده شمایید!
این ظاهرِ زیبا وَ ملیح و دوست‌داشتنی چقدر‌ ارزش‌مند است؟..

بالغ است.. پرفورمنس خوبی دارد.. رنگ‌های تیره و روشن، هر دو را، پوشش می‌دهد؛ هرچند نسبی ست و کفه به سمتِ روشن تمایل دارد..
بر پارچه‌های مخمل، موهِر، و پشمی به راحتی حرکت هموفونیکِ نت‌ها را خواهید دید..

حال آیا این‌ها کافی‌ست، یا که نه؟
41 تشکر شده توسط : lili Mehran
Springtime in a park
گل برف (lily of the valley)؛ اینجا نمودی زلال از یاس، کامپلکسی گلی، پودری، خنک، فرش و گیاهی داره..
یک خطِ باریکِ میوه ای خامه ایِ صورتی حاصلِ توت فرنگی، پالپِ گلابی، و پره ای از پوستِ هلو به علاوه رگه ای رزِ تر و تازه و آبدار بهش اضافه شده و این مرزِ صورتی خیلی شیک میگه: اُپنینگ کات..
شاهد باشید که من خواستم با صورتی آشتی کنم خودش نزاشت:\
مِن بعد کار خرابه! یک آکوردِ درهم و شِپِرتی! یه کُپه مخلوطِ نُتِ یاس، آکورد گل برف و مشک همینجوری روی آسمانِ خدا معلق!
مُشکی که مثلِ کرم پودر ماسیده باشه روی صورتِ یاس.. هم چهره اش رو زشت کرده و هم تو دل نرو..حیف...
پرفورمنسِ معمولی رو به خوب.. ارزش خرید؛ چون زشته تو کارنامه یه صفرِ کله گنده بذاریم یک و نیم از ده.. کرکتر هم کشک.
جنابِ کاوالیه، این چه صابونیه؟!
39 تشکر شده توسط : Aref Mehran
مدتی بود که قصد داشتم چند تا عطر مطلقا زنانه و ملیح پیدا کنم منتهی سر از جاهای دیگه در می آوردم.. آقای شیرانی که خدا حفظشون کنه این طلسمو شکستن:) سه تا سمپل عطر زنانه برای من فرستادن و این یکی واقعا زیبا بود.
شروعی سبز و کمی نمور از برگِ ترنج و مریم.. تقریبا شبیه به مریمِ Tuberosis Laboratorio Olfattive..
حول و اطراف بیست سی ثانیه بعد، سویه بسیار قابل توجه از شکوفه پرتقال وارد میدان میشه.. با صدای بلند..حالا به خاطر چهره ی بسیار طبیعی و نازش، از فریادش چشم پوشی می کنیم:) یه لحظه گمون کردم مریم و یاس رو فراری داد؛ ولی دیدم نه خیر.. با هم دوست شدن.. اما در کل تُنِ صدای شکوفه بلندتر از اون دوتاست..
میدان در اینجا زمینی چمنی، کمی سبز و نیمه مرطوبه که پارچه ای حریری از جنسِ وانیل سرتاسر اون رو پوشونده و عطرِ مشک از خودش ساطع می کنه.. پودری، گرم، لطیف..
و گل ها و شکوفه ها چه آزاد و مستانه بر روی اون حریر می غلتند..
برای خانم ها با پوست های روشن.. پیراهنی سفید.. سایه ای صدفی.. گونه های سرخ.. روبانی بر مو.. شکوفه ای بر سر.. و پا برهنه دویدن...
34 تشکر شده توسط : Mehran فرهاد
Écrin de Fumée
لینک به نظر 18 دی 1402 تشکر پاسخ به مهریار
سلام و احترام به شما،
بله، کاراکتری درون گرا، قابل اعتماد، و بسیار هنری داره. دقایقِ آغازینِ هانگرین راپسودی 2، در عین بازی گوشیِ زیرپوستی ای که داره یک جریان دارک و سرد به من القا میکنه؛ و پیوست این قطعه به برداشتی که از نوشته من داشتید واقعا زیبا بود:)
همچنین دارای طبعِ گرم و خواهان استایلی رسمی، و تا حدودی ساختار شکن هست. کلاسیک\کژوال کلاسیک به همراه اکسسوری..
همه پسند نیست اما بازخورد به همراه خواهد داشت..اگر مواردی مثل ستایل و پوشش رعایت بشه حسِ کنجکاوی رو برانگیخته می کنه و باعث تامل و نگاه های متفکرانه، زیرچشمی و بعضا خیره ی افراد خواهد شد..
مثلا Black Phantom by Killian هم به لحاظ بازخورد، چنین حالاتی رو در مخاطبِ شما ایجاد خواهد کرد (ضمنِ رعایت استایل). البته فضای این دو اصلا ربطی به یکدیگر ندارد، کما اینکه ایکخان د فومی مثل بلک فنتوم بدقلق نیست ابدا.. شخصا از هر دو عطر، چنین دست بازخوردهایی رو به وفور تجربه کرده ام..

نمیدونم Irreverent از Histoires de Parfums رو تست داشته اید یا خیر.. اما برخی نت های میانی ای که Ecrin de Fumee داره، نسبتا اتمسفر مشابهی با Irreverent داره..هر دو این هنجارشکنی رو دارند در شخصیت خودشون..
34 تشکر شده توسط : Mehran فرهاد
جعبه‌ دود
از معدود عطرهایی ست که با حفظِ تعادل میانِ جنبه‌های شخصیتی، پله پله همگی اون‌هارو به نمایش می‌ذاره..
از نمایان شدنِ نیمه تاریک وجودش واهمه نداره.. میل به کناره‌گیری داره.. در عین جدیت مهربان، به هنگام تاریکی مسکوت و وزین، و به وقتش کمی بازی‌گوش و صمیمی است.. حالاتی شاعرانه داره؛ و مهم‌ ترین و محترم‌ ترین خصلت‌اش برای من اینه که، به هنگام فراغ هم متفکره! خودش رو غرق نمی‌کنه.. از لذت‌های دنیوی بی‌زاره، و این خیلی با ارزشه..!
قطعه‌ی آداجیو در سُل ماینِر (Adagio in G minor) به ساختِ آلبینونی رو گوش بدید که برای ساز‌های زهی، ویولن، چلو و ارگان نوشته.. ایکخان د فومی اون رو می‌نوازه.. این نوایِ عارفانه که جنس غمش متفاوته و به جست و جوی غیب و معبود است. و این غم، شادمانی‌ ست..
..................
فاز اولیه: ابری حجیم به رنگ قهوه‌ایِ سوخته از پودر کاکائو به همراه دانه‌های ریز و نامعلومِ قهوه، در آغوشِ باز و مهربانِ تنباکو..
این حجمه، آزرده و در اتاقکی تیره، فلزی‌باروتی، و انبوهی از دوده حبس میشه.. سویه‌های بوزی‌الکلی به کار تزریق می‌شن به همراه وهم گذرایی از لاک‌الکل برای من..
این اتمسفر، جایِ پای خودش رو محکم کرده و به این منوال ساعاتی مهمان شما خواهد بود..
از سوی دیگه بخورِ کندر و خطوطِ لامی شعاعِ قابل توجهی از ترکیب رو دست میگیرن..
این آمیزه، فضا رو مخملی‌تر و نرم‌تر خواهد کرد؛ چاره اش صبره..
صندل وود، بخور، چرم و باده؛ یک تلفیقِ بی بدیل و با مسما پدید میارن..
بخشِ فلزی دودی‌‌باروتی رو مرکز ثقلِ این هنر می‌دونم.. این بخشِ آزاردهنده تاریک که از بطنِ صفحات گورماند پدید اومده.
اون صفحات تبدیل به کاغذی کاهی می‌شن، و از نقطه‌ای شروع به سوختن می‌کنند که ذره‌بینی اونجا، حائل میانِ خودش و نور است..
اخطار؛ شاید در این قسمت فضای بیمارستان براتون تداعی بشه.. انگار قشنگ نشستید وسطِ راهرو و سرم به دست، شکلات میل می‌کنید. اگر چنین چیزی رخ داد، ذهنتون رو متمرکز کنید و به ابعاد دیگرش توجه کنید.
طیف رنگیِ خاصی داره..
به ترتیب؛ مشکی، قهوه‌ای سوخته، نقره‌ای، خاکی، و خاکستری..!
این تناژ، فاش کننده سیرِ شخصیتیِ اوست!
یونیسکس.‌. بسیار توانا در ساخت کرکتر و قادر در خلقِ کانسپت..
ماندگاری‌ بسیار خوب.. پخشِ متوسط
حرکتِ قدوم و رقصِ نت‌ها بسیار عالی..
ویولن سل رو بدیم بهش بنظرم. منتهی قبل از تک نوازی‌اش صبا به زیر گوشش خواهد خواند:
زین باده می‌خواهی برو اول تُنُک چون شیشه شو
چون شیشه گشتی بر شکن بر سنگِ ما بر سنگِ ما...
41 تشکر شده توسط : Mehran فرهاد
تا با دستانت تاریکی را لمس نکنی، قدر نور نخواهی دانست!
عطر پناه بردن به قبیله آدم‌خوار ها از شر انسان‌هاست.. میان آنها راحت‌تر می‌شود زندگی کرد.. بهتر می‌توان نفس کشید..
شهر را غبار و خون گرفته؛ دگران گویند چه هوایی..!
عطر پناه بردن به خاک است!‌ بوی غبار می‌دهد.. بوی کهنگی.. بوی اندامِ گِلمالی شده..
بوی بی‌زاری از خلقی که از آزادی، تنها توهم‌اش را دارند! بوی نفرت از مردمانی که حقِ زندگانی را ،فقط، مختص به هم‌کیشانِ خود دانند!
عطرِ فریاد زدن بر چاه است از شرِ نیم‌چه مشهورانِ ابلهی که بوی تعفن می‌دهند! مالِ مملکت خورده و به تاراج برده و ملت را با پول تاخت زده اند.. بوی نفرت از گشنگان و گدایانِ تازه به دوران رسیده است!
بوی تهوع از آن چند میلیون نفری که دنبال می‌کنند چنین جانورانی را!
عطرِ خفگی زیرِ دوده ی باروت و تنباکوست!
آن‌جایی که خار و بوته بر سینه مردمان‌ عزیز کرده نشاندند، گل رویید و شهد شیره‌ی عسل از گلبرگ‌هاشان بر خاک سرازیر شد..
چه کرده‌ام که این شده‌ام!
مرا چه شده!
عطر هذیان و نفرین بر چشمانِ بسته و مغز‌های خفته است!
عطرِ چنگ زدن بر ریسمان
عطرِ عرقِ شرم است..
شرمی که خواهد ماند بر چهره آدمی...!

32 تشکر شده توسط : Mehran فرهاد
موسک کوبلِی کان حدیثِ نفس می‌کند!
دیالوگِ تونی مُنتانا خطاب به مشتریان رستوران را در نظر بگیرید؛ "شما جرات نمی‌ کنید آن چیزی باشید که می‌خواهید! شما خوب نیستید؛ فقط می‌دانید چطور مخفی بشید. من اما این مشکل رو ندارم. من همیشه راستش رو می‌گم؛ حتی وقتی دارم دروغ می‌گم...!" این جملات را کوبلی کان تنها برای خود بازگو می‌کند. اقتضایِ کرکترش است. کما اینکه بس درون‌گراست.
شروعی دارد از سرودِ مشک، کهربا، و وانیل.. آوایی هم‌آهنگ و هم‌ نوسان.. فضایی شیرین، گرم، پودری‌خامه ای، سنشوال، و گلدار!
گل‌های سفید نورافکن اند در این صحنه و مشک، آرتیست نقشِ اولی که ابتدا آواز می‌خواند و سپس تغییر موضع می‌دهد!
در کنارِ پچولی، پرسوناژِ تاثیرگذارِ تئاتر، چهره‌ای کثیف و خاکی به خود می‌گیرد.. این فضا کِش می‌آید، دَم می‌کند، حرکتِ نُت‌ها کند می‌شود، و تنها مشک است در اتمسفری چرک و بخار گرفته..
و اما رز! رز آن تنها تماشاچیِ ایستاده‌ای ست که با لبانِ همیشه سرخ و چشمانی نگران، به آن سویِ پرده می‌نگرد!...
و سکانسِ پایانیِ نمایش؛ تقلای مشک است از میانِ خاک، که در عدسیِ چشمانِ رز ثبت شده و تصویرش به تدریج محو و تار خواهد شد...
یونیسکس.. در صورت داشتن استایلی خاص می‌توان قابل پوشش باشد. بر رنگ‌های روشن، نسبت به تیره، کرکتری سِیف تر و قابل اعتماد تر از شما خواهد ساخت.. اما در هر صورت، با کوبلی کان همانی می‌شوید که ایکاروس نوشته؛ کسی که همه می‌خواهند زودتر از شرش خلاص شوند!

Scarface 1983
43 تشکر شده توسط : خلفی Mehran
The Black Knight
لینک به نظر 7 دی 1402 تشکر پاسخ به مهریار
سلام،
من شب که رفتم بخوابم گفتم همینجوری از دکانت بلک نایت دو تا اسپری کنم به ساعدم.. یکم بوش کردم گفتم چه چیزِ جالبیه.. بعد خوابیدم تا حوالیِ ساعتِ سه..
یک افتضاحی به بار اومد اون موقع صبح که واقعا حالم بد شد.. این رایحه ی مکافاتِ بلک نایت زیر بینیم بود و من..دلم بسیار شکسته بود.. بگذریم.
گذشت و از ساعت 5 و نیم تا 6 ِ صبح یه سری جملات از اون شرایط و بلک نایت توی دفترم سر هم کردم و ظهر هم تکمیل شده و سانسور شده اش:) رو اینجا گذاشتم..
واسه همینه که میگم انتخاب هام غلطه:) یه عطرِ به قولِ آقای مسیح خشن در یک شبِ سهمگین:)
خلاصه مسیحِ عزیز که جات مثل بقیه دوستان عزیزم اینجا خیلی خالیه، شوالیه از پادشاه چندیدن سکه گرفته بود تا بیاد منو زخمی کنه:) با تجهیزاتِ کاملی از سلاحِ سرد:) اگه ماشه وینچستر روم می کشید انقدر ازش ناراحت نمی شدم.. یه کارِ دراما وسترنِ تمیز در می آوردیم:)
پ.ن: دوستان نوشته های مسیح رو بخونید ذیل این عطر..
25 تشکر شده توسط : Mehran فرهاد
دِ بلک نایت نیمه شب شمارو از خواب می‌پرونه! و تا سپیده دم ثانیه‌ها کِش میان و تو چشم به راهِ نور خواهی بود..
شروعی هارش از لیموترش و ادویه جات (فلفلِ بارز، برای من) که عملا در مقابل نعره‌های مشک، دُمشون رو می‌ذارن روی کول و الفرار..
مُشکی‌ست به واقع فلک زده، مَستِ لا اُبالی.. زنجیر گدازه مانندی از چرم به مچ‌های دست و پاش وصل وَ نه در زندان، بلکه در سیاه‌چاله اسیر است.. چاله ای استوانه‌ای که دیواره اش چرب و روغنی‌ست. ظاهرا من باز ناخواسته زندان‌بان..البته اینبار سیاه‌چاله دان شدم:(
بروز‌ نامحسوسِ لامی و رگه‌های بالزامیک مشخصی داره!
یک مختصاتِ گیاهی تلخ داشت که گمان می‌کردم مثل یک انسان متشخص معادله‌اش رو حل می‌کنه و میره خونشون ولی خیال باطلی بود! افیون‌زده، گیاهی و تلخ تر شد؛ و چهره‌ سهمگینی از آمیزه‌ وتیور با برگِ کاج نمایان، وَ گس تر وَ گس تر...
از این نقطه به بعد مخوف، سنگین، چسبنده و رزینی شد.. ظُلُماتِ ظلمات!
مثل روغنی ماسیده روی پوستِ بیچاره من.. و حسی شبیه به گیر کردن یک شاخه رز با ساقه‌ای خاردار از حلق تا مری!.. چنان برزخی بود!
تصور کنید ساختمانی یکباره از درون متلاشی شود، و تمام فیوز ها سوخته، لوله‌های آب ترکیده، در و پنجره ها فرو ریخته.. شمایلی داره انگار سالیانِ ساله کسی اونجا زندگی نمی‌کرده..
چی از اون ساختمون در شبی تاریک به چشم می‌خوره؟ این پیکرِ بی‌جانِ سیمانی..!
د بلک نایت از قامتِ شما، چنین اندامی خواهد ساخت؛ که جَنبَش لاستیک آتش می‌زنند و دوده به خوردش می‌دهند! ردِ روغنی‌لاستیکی بر تنت خواهد ماند! اثرات به جا مانده از شبی سراسر عذاب...
حتی پس از طلوعِ آفتاب؛ بعد از اون شبِ تیره وُ کور.. باری دیگه از خواب بیدار می‌شی و خورشید رو تماشا می‌کنی که سلام‌ها می‌فرسته از دور وُ تو، به یاد خواهی آورد چه شبی را سحر کرده‌ای...
زن یا مردش رو نمی‌دونم!
اما مناسب پوست‌کلفت هاست!
در نتیجه من این یکی رو نیستم.. گاهی آدمی‌زاد شکننده میشه و به بادی خواهد لرزید.. بلک نایت هم که مراعات سرش نمی‌شه.. منم اغلبِ انتخاب‌هام سراسر غلط..
ای انسانِ جایزالخطا، دست بر نمی‌داری؟
هارمونی بر چه رنگ‌هایی؟ نمی‌دانم!
در سیاهیِ مطلق مگه رنگی هم دیده می‌شه؟
باری‌، باید تا طلوعِ بعدی صبر کرد..
گرمای‌ خورشید، تزریق وانیل بر سرمی که سوزن‌اش از جنسِ چوب‌ است! تراژدی همین‌جاست! چند ثانیه شیرینیِ خامه‌ای وَ چوب؛ برای جبرانِ ۸ ساعت زخمِ زبان!
کافی نیست..
41 تشکر شده توسط : Mehran فرهاد

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan