نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
سغژ لوتانز بوغنیو تکه‌ای از پاییز را می‌نوازد..
فصلی که باران به خود نمی‌بیند.. اتمسفری تنباکویی‌غبارآلود دارد و زمینه‌ای خاکستری که آسمانی‌ست با هر بار تماشا ابری تر می‌شود...
کلاسیک است.. از گذشته تا به حال، نوایِ خاطرات پچولی را به گوش می‌رساند!
نعناع‌ هندی؛ خاکی، نیمه شیرین، سبزِ رنگ پریده، چوبی..
کاکائویی رُست شده و نگاهِ پچولی به او.. میلِ رایحه به رنگِ قهوه ای!
تماشای لادن؛ رزینی‌تر، چوبش نخراشیده تر... رنگ‌ باختنِ برگ‌ِ سبز و دشتی که درختش رُخی زرد دارد و سینه‌ای سوخته!
و فریاد‌ گالبانیوم از برای جرعه‌ای طراوت.. تلخ، مشک‌سان، رگه‌های تند‌ِ حیوانی.. نعناع هندی؛ سرکه‌ای تر، چشمانش تار، چهره‌اش کدر..
و گل‌های سفید، چه مغموم بر خاک افتاده اید!
مبهوتِ آسمان
غروب به درازا کشیده
فصل برداشتِ آنچه کِشت شد
رقصِ نفس‌گیرِ رنگ‌ها
فرجامِ پاییز است..
در‌ تمنایِ باران ایم
چَشم به راهِ یاس
کی ریشه‌ ات نفس خواهد کشید
کی شاخه به خود شکوفه‌ تازه شکفته می‌بیند
کی عطر رازقی در آبادی‌ می‌پیچد از نو...

39 تشکر شده توسط : Mehran علیرضا
Passeggiata In Galleria Vittorio Emanuele II
لینک به نظر 27 آذر 1402 تشکر پاسخ به علی افتخاریان
خواهش میکنم🙏
اگر در برند تروساردی منظورتون هست، من فقط ۵ تا دکانت از کالکشن Le Vie Di Milano تهیه کردم که دو تا گورماند داره؛ یکی همین Galleria Vittorio که یونی‌س.کس هست و فضای خوراکیش حاصل کاکائو، پرالین فندق و بادام، و نارگیل هست.. دیگری هم Piaza Alla Scala، که گورماندی میوه‌ایست.‌. شروعِ کامپلکسی از شیرینی و بادام تلخ و هلو + میوه‌ جات خشک که خیلی کوتاه میتونه یادآور لاست‌چری تام فورد باشه برای برخی.. رگه‌های خامه‌ای وانیلی داره و چرمی فانتزی که کمی اتمسفر پودری الکلی (به خاطر لادن) هم بهش می‌بخشه.. پیازا اسکالا کمی می‌تونه پتانسیل بیشتری نسبت که گلریا ویتوریو داشته باشه و تا میزانی هویت ببخشه به عطر.. اگر بخوام نظر خودم رو لحاظ نکنم و از عینک دیگران (اکثریت مردم) به این عطر نگاه کنم، باید بگم کفه ترازو به سمت زنانگی سوق پیدا میکنه.

از بین Via Fiori Chiari, Alba sui Navigli و Porta Venezia هم ویا فیوری، روی پوست کارش بد نیست ولی روی پارچه نمی‌تونه خودشو جمع‌و جور کنه.. علی‌رغم نوت‌های میانی تا درای دون نسبتا زیبایی که داره ارزش خرید نداره..
دوتای دیگه هم واقعا ناشیانه کار کردن! بسیار نابلد و ناتوان... حیفِ بینی..

30 تشکر شده توسط : مهریار Maxxine
Passeggiata In Galleria Vittorio Emanuele II
لینک به نظر 26 آذر 1402 تشکر پاسخ به علی افتخاریان
سلام، ممنونم از لطف و توجه شما

من برای بررسی عطرها و در نهایت رسیدن به جمع‌بندی و انتخابِ یک عطر، چند مشخصه رو لحاظ می‌کنم:
۱_ کرکتر/ روح
۲_شفافیت رایحه از فاز اولیه تا پایان
۳_ کیفیتِ عملکرد نت‌ها و آکورد‌ها
۴_پتانسیل عطر/ توانایی جمع‌بندی
۵_قابلیت تصویر سازی
۶_پرفورمنس

متاسفانه Bake رو تست نداشتم، اما به ترتیب از بهترین تا کمترین میزان محبوبیت، ۴ عطر دیگه رو طبقه‌بندی می‌کنم..

1_By the fireplace
در کنار فضاسازیِ معقول و واضحی که داره، کرکتر به عطر بخشیده که جای تقدیره! هرچند وایبِ خون‌گرمی داره و به واسطه‌ی سویه‌های گورماند، شخصیت کول و راحتی رو ازش مشاهده میکنیم؛ اما کاراکتر وزینِ خودش رو هم حفظ کرده! پروجگشن نسبتا آرومی داره و قرار نیست داد و فریاد راه‌بندازه.. در کل برای پرفورمنس: ۷ و نیم
سیاژ: ۷
رایحه: ۹
پتانسیل: ۹
کیفیت عملکرد نت‌ها: ۸ و نیم
شفافیت رایحه: ۹

2_Akro Dark
رایحه: ۸ و نیم
شفافیت رایحه: ۹
توانایی جمع‌بندی: ۸
چینش و عملکرد نت‌ها و آکورد‌ها: ۸
سیاژ و پرفورمنس: ۶
میزان تواناییِ کرکتر بخشی به عطر: ۶

3_Armany Stronger Absolutely
رایحه: ۸
میزان شفافیت رایحه: ۷
پرفورمنس: ۸ و نیم
پتانسیل جمع‌بندی: ۷
کیفیت چینش نت‌ها: ۷ و نیم
توانایی شخصیت بخشی به عطر: ۵ و نیم

برای تروساردی Passeggiata in Galleria هم رایحه و پرفورمنس رو ۸ دادم اما کیفیت چینش نت و آکورد ها و توانایی جمع‌بندی و کیفیتِ رایحه نمره جالبی نسبت به سه تای بالا نخواهد گرفت..
جمعا ارزش خرید: ۵ از ۱۰

32 تشکر شده توسط : امیرحسین یوسفی مهریار
هر چیزی را بهایی‌ست؛ و بهای آزادی گاه، مرگ می‌توان باشد...


در سابوِرسیو لحظه فشردنِ افشانه، تا سامان یافتنِ مولکول‌های مایع و کشفِ پوستتان، و شروع فازِ اولیه؛ تا رسیدن به مرزِ واژگونی، چون پلک بر هم زدنی اتفاق خواهد افتاد! مصداق بارزِ کُن؛ فَیَکون!

آرام، شیرین، میوه‌ای خاکی..
انجیری تازه روی برگی مایل به سبزِ تیره فشرده، و پوسته بادمجانی رنگش بر تنه باریکِ درختی رد به جای گذاشته، سپس از دستانت بر روی خاک می‌افتند..
ترنجی میان ریشه‌گانِ درخت چال؛ و آنچه از انجیر باقی مانده، بر مزارِ او اشک خواهد ریخت!
طعمِ مویه‌اش تا دو سومِ سفر مرا همراهی کرد.. شیرینی که اشک بریزد از صد تلخی بدتر باشد! این تلخیِ افیونیِ کم‌رمق، تِمِ اتمسفرِ سابورسیو است. و مِن‌بعد به وضوح، ذهنِ مشغول و بارِ سنگینِ بر دوشش را به شما نشان خواهد داد... خس خس کفشی از چرم به پا دارد، سیگارش را به زمین انداخته و میانِ خاک و برگ قدم برمی‌دارد! دمِ عمیقِ خاکی گیاهی دارد و بازدم های ناتوان! ناگفته‌ها دارد که جایی ما بینِ سینه‌اش نهفته!
میانِ ردپای انجیر بر شاخه، رایحه‌ای شیرین، نیم‌شور و خاکی؛ وَ مابَقیِ انجیرِ فتاده بر خاک، رایحه‌ای تلخ، نمکی گیاهی‌خاکی شاهدِ دوئل خواهیم بود!
we begin as we end; Ashes to ashes, dust to dust..

Fire!!
سه نوبت شلیک در سه فاصله!
وَ وصیتِ انجیر به هنگام بانگِ آزادی‌اش: با جوهره‌ وانیل بر تخته‌ای چوبی بنویسید؛ یک انجیرِ دوست‌داشتنی...!

مناسب پاییز و فصل پیش‌ رو.. استایل‌های مینیمال/ کلاسیک/ نیمه‌کلاسیک.. رنگ‌های مشکی، بنفش ارغوانی، بادمجانی، قهوه‌ای سوخته، شکلاتی، خاکستری، زرشکی، جگری..
هم برای خانم‌ها و هم آقایون (از دید من)
و تعداد پافِ کم جهت عملکرد عالی..
43 تشکر شده توسط : غلامرضا نیک پور علی
Tulipe Noire
لینک به نظر 24 آذر 1402 تشکر پاسخ به شایسته
سلام،
می‌تونم به تقریب بگم بله. تا اونجایی که یادمه مشکِ بارز و نسبتا انیمالیکی داره که در اول بسیار مشخصه و تا آخر هم یک رایحه رزینی، تند، شیرین نیمه‌پودری در کنار کهربا ازش باقی میمونه..
وجه‌ی زنانه کار تنها نت‌های گلی و نیمه‌سنگین اون هستن و به این صورت میشه گفت این کار هر دو جنسیت رو پوشش خواهد داد..
کاملا بسته به سلیقه شماست. توصیه می‌کنم اگر قصدِ خرید دارید، قبلش حتما تست کنید.
29 تشکر شده توسط : فرهاد M  Wolf
Overture Man
لینک به نظر 23 آذر 1402 تشکر پاسخ به سعید رضایی شوشتری
سلام، غولِ زنجیری واقعا برازندشه:) اما حقیقتا ازش توقع نداشتم! از دور خیلی آروم به نظر می‌رسید:)
ممنون‌ام از لطف و نگاه شما،
خدا حفظتون کنه🌸
14 تشکر شده توسط : M  Wolf مهربد
متاسفانه در اُوِرچِر هیچ بُعدی را نیافتم که ترغیبم کند او را دوست داشته باشم..
اما بین دو احساسِ ناهمتا مانده ام! تنفر از بی‌ظرفیتیِ شخصیتی‌اش؛ یا محترم شمردن حال و هوایش! ازش بدم بیاید یا به عنوان شخصی قابل احترام نگاهش کنم!
ده بیست تا نت و آکوردِ بعضا دوست‌داشتنی، یک جا زورچپان شده اند در حلقوم‌اش! من را یاد انسانی‌ می‌اندازد که پایش را فراتر از ظرفِ وجودیِ خود گذاشته و، عوضِ به تعالی رسیدن، بی‌راهه می‌رود.. به هر یک از ما توسط معبودمان ظرفیتی عطا شده و بر حسب آن میزان، امتحان خواهیم شد و رنج خواهیم کشید! و نیز، او، تنها همان قدر به ما تکلیف داده و نه بیشتر.. اما اگر انسان بخواهد، ظرفش را بزرگ‌تر خواهند کرد! تا که آدمش که باشد!...
اما اورچر نمی‌خواهد.. فلسفه می‌خواند، می‌نویسد، مطالعه میکند، اما تفکر نمی‌کند.. زنجیرِ کلمات، چون طنابی بر گردنش آویخته می‌شوند، به خوردِ وجودش می‌روند، و مغزش را بسته و دلش را تاریک می‌سازند! چون یک پوچ‌گرا حرف می‌زند و عمل می‌کند..مغزی شلوغ همراه با نشخوار فکری.. تاکسیک است و این سم را مطلقا در خونِ شما تزریق خواهد کرد!
سه ثانیه، نسیمی از رایحه پای‌سیب و اندک زعفرانی که درون بافتِ شیرینی رفته باشد.. به علاوه یک قاشق مربا خوری شیره توت! این اُپنینگ، مثلا قرار است وجه اشتراک این عطر با نسخه زنانه‌ اش باشد! آیا حقیقتا می‌توان او را جفتِ اورچر زنانه خواند؟ من اینطور فکر نمی‌کنم.. قلبش را خواهد شکست؛ به راحتی!
این رخ بدقلقِ حیوانیِ گلاویز شده با مشکی اوردوز کرده و تیغه‌های شمعدانی، ستون‌های خانه‌ای اند که او درون خود بنا کرده و تنها، آنجا سکونت دارد! دانه های کندر در آن خانه زیر پایش لِه خواهند شد.. سرگیجه‌های ادویه‌ای دارد و معجونش ترک نمی‌شود.. عصاره‌ای حرارت دیده از دارچین، عسل، خرمای شهد دار و زنجبیل! او این معجون را جام جام سر می‌کشد و آن مایع داغ، بر زمین، روی کندر‌های لگدمال شده، بر بدنش؛ از لبانی خشک سرازیر می‌‌شود و می‌ریزد.. در هم آمیخته می‌شود؛ با موهای ژولیده و تنِ عرق کرده‌ اش..
باری؛ آدم‌ را به فکر فرو می‌برد.. مثل او را زیاد دیده ام.. حال همچنان مانده ام بین آن دو احساسِ ناساز...
44 تشکر شده توسط : Mahmoudreza ganjali علی
سلام، تحلیل بسیار زیبایی بود!
ممویر دقیقا همینه. مردی آرام، فروتن و محجوب.. طبع بلندی دارد و قلبی وسیع.. مهربان و فداکار.. درد هایش او را اینطور پرورانده... واقعا از زیبا‌ترین هاست!!

یادمه آقای سخی گفته بودند، عشق راهشو پیدا می‌کنه:) هرچند جبر کمر شکن و راه دشوار، اما همیشه یه روزنه ای وجود داره که میشه از همون عبور کرد.. امیدوارم هممون بتونیم روزنه ‌های زندگی رو پیدا کنیم و به حرکت ادامه بدیم..
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور؛)

40 تشکر شده توسط : علی Hreza
بعد از سومین باری که اسپری‌اش کردم متوجه شدم یک جای کارش می‌لنگد!

فهمیدم دو قطبی است و یک قطب‌اش ۹۶ درصدِ مغز را اشغال می‌کند! پر از همهمه است و کرکتری برون‌گرا دارد که مدام اظهارِ کلام و حضور می‌کند! چنین موجودی را مکسیمم هشت ساعت برای یک روز از شش ماهِ سردِ سال می‌توانم تحمل کنم.
صمغی رزینی‌‌روغنی است (حاصل لامی)، که به راحتی به جمجمه شما خواهد چسبید! و گویند لامی نابود کننده بلغم است، اما اینجا عامل کهیر!
فلش‌لایت های اَسِتون کنش است و رگه‌های مقطع روغنی واکنش.. بطور مداوم هم حضور دارند. به علاوه‌ی یک استریمِ خامه‌ایِ شیری‌وانیلی. این رگه‌ی خامه‌ای، مانند خنده‌های نیمه مصنوعیِ فردِ پر حرف به پرت و پلا های خود است! اسباب دل‌آشوبه:)
خطوط کامپلکسِ ادویه‌ای‌فلفلی ای که دارد، اجزاء جدا نشدنیِ شخصیت او هستند.. براده‌های دارچین، ادغام شده با دودِ ناشی از سوختنِ چوبی که مغز استخوانی نیمه‌ مرطوب دارد..
یک مرز مشخصی میان دو قطبِ بوندلس وجود دارد که بخور هندی، مشغول پاس‌بانی از آن است! هر چند لحظه یکبار و به طور گسسته، به مژک‌هایتان می‌رسد! همان لوبان است! نقابی مُشک‌آلود و نامحسوسِ پودری دارد.. قهوه ترک می‌نوشد؛ تا حد خفگی تنباکو دود می‌کند و به قطبِ دیگر می‌نگرد! ترشیدگی، خاکسترِ گیسوانش می‌شود. خاکستر؛ آن شنونده خوبی که پرسش می‌آید چرا ساکتی، و پاسخ‌اش تنها لبخندی محو است!
خس خس و پچولی، کنجی نِشسته و رخِ آزرده خاکستر را در فضایی غبار‌آلود تشریح و تقدیس کرده و روی پیکره‌اش خاک می ریزند!
آن چهار درصد! آن فیلمِ قدیمیِ سیاه و سفیدِ چند دقیقه ای!..
من به هوایِ تماشای آن چند دقیقه، از نو، اسپری‌اش می‌کردم و تنها به همان خاطر بَوندلس را دوست داشتم...

یونی‌سک.س و مناسب روزهای بسیار سرد.

35 تشکر شده توسط : هاشم پور فرهاد
کُلِ نفسِ فرد را، تنها با بدی‌هایش نمی‌توان زیر سوال برد!
مومِنتس این را خوب می‌داند.
دوستانش محدود‌ اند و عاداتش منظم و پیدا. مونوکروم پوش است و علاقه‌مند به طیف قهوه‌ای و نورپردازی‌های تاریک. میانه‌رو ست و اهل مطالعه و از میان نویسندگان، به ساد توجه می‌کند!
هرچند زیر و بمِ گفته‌هایش را در نمی‌آورد اما، در پسِ ذهن، پاره‌ای شان را مرور می‌کند..
با پلیدی به خوبی آشناست؛ فضیلت را به درستی می‌شناسد!..

فکر می‌کردم طبع اش مطلقا گرم و مرطوب باشد؛ اما نسبتا گرم و خشک است! فضایی بوزی‌الکلی دارد که بدش نمی‌آید جَوی دیکتاتوری بر جمع حاکم کند! یک عودِ بی‌جانِ محو شده دارد و پیکان‌های لطیفِ وانیلی‌خامه ای که نگرانِ کلامِ شیوای چوب صندل اند؛ غافل از اینکه صندل وود روزه‌ی سکوت گرفته!
سویه‌هایی بخوری وَ گس که میلِ زیادی به کنش هرچه بیشتر با لادن دارند و گران‌رو تر و رزینی تر می‌شوند..
حس و حالی قره‌قروتی و ملس که با شیرین‌بیان بسیار رفیق است.. یک شیرینیِ دیگر هم برای من دارد که حاصلِ شیره‌انگور است! دل‌زننده نیست بلکه در عینِ مَلاحت، بازیگوشی های زیر پوستی خودش را دارد! این ترازِ متعادلِ میوه‌ای را دوست دارم؛ حتی اگر حاصل جبر باشد! یا حاصلِ استقبالِ آقطی‌سیاه از این حکومت!
آقطیِ سیاه؛ سرد و خشک، گَس و گیاهی‌آلدهیدی.. ابروانِ درهم و برهمِ ادویه‌ای دارد و اندامی درشت که شیمی پوستش چرب است! اما زورش نمی‌رسد! زورش به پاییز نمی‌رسد...
دوست داشتنی‌ است! رنج را اندوخته بشر می‌داند..‌
مرور می‌کند؛ 'ویرانی، چون آفرینش، دستور طبیعت است'..
*مِی نوشد به مه‌تاب و حالی دل پر سودایش را خوش می‌دارد:)

مارکی د‌ِ ساد
*عُمَر خیّامِ نیشابوری

31 تشکر شده توسط : فرهاد M  Wolf

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan