نظرات | TIMELESS
ترتیب نمایش
با احترام و عرض ادب
نسخه ی اورجینال این عطر، از خاص ترین روایح مخملی و اعیان مردانه است که تا قبل از آشنایی با این رایحه، در هیچ عطری این مورد را حافظه نداشتم. برخی عطرها اصلا نیازی به گذشت زمان ندارند تا برای مخاطب تنپوش کننده، جذاب یا مورد پسند باشند، چراکه اگر شامه ای از همان ابتدای علاقمندی، به روایح گرم و تلخ چوبی شرقی و مخملی علاقمند باشد، با اولین اسپری از این عطر، خاص بودن ماهیت آن را درک میکند. و این چیزی نیست که به گذشت زمان نیاز داشته باشد.
البته مُنکرِ ضرورتِ زمان برای درک بهترِ ماهیتِ عطرها حتی در بین شامه های باتجربه نیستم، اما همانطور که عرض کردم، برخی عطرها واقعا نیاز به زمان برای افشای هویتِ خاصِ خودشان ندارند و عطر زرجوف آلکساندریا 2 برای شامه ی من، از همان عطرهاست.
این عطر از اون عطرهایی است که روی پوست لیز میخورد و به نظرم قابلیت جذب پوستی را در خودش، مثل سایر عطرها ندارد و بیشتر روی الیاف جذب میشود و خودش را آشکار میکند. علاوه بر این، به نظرم خودِ الیافِ آغشته شده به این عطر، در آشکاری ماهیتِ اصلی این عطر، نقش مهمی دارد. بعبارتی، من این عطر را روی پلیورِ بافت ضخیم و نازکِ اصلِ جنس ترکیه استفاده کردم که بسیار لذت بخش بود اما وقتی روی پلیورِ بافتِ ایرانی که فقط طرحِ ترکیه بود استفاده میکنم، مثل اونیکی ها، لذت بخش نیست که شاید این عطر تواناییِ تشخیصِ جنس الیاف بافتی را هم دارد که برای من اینگونه آشکار میشود.
برای مثال، وقتی شما دستگاه کنسول پلی استیشن 2 را با کابل کامپوننت (کابل 5 فیش) جهت دریافت کیفیت بهتر تصویر در تلویزیون های فول اچ دی استفاده کنید، کیفیت نامتوازنِ تصویر را برای شما آشکار میکند، یعنی شما با دیدنِ تصویر متوجه میشوید که ظاهرا یه جای کار درست نیست چون سیستم گرافیکی و خروجی تصویر کنسول پلی استیشن 2 با سیستم خروجی تصویر تلویزیون فول اچ دی، همخوانی ندارد. اما اگر همین کابل را در آخرین مدل های تلویزیون های CRT که خروجی اچ دی ام آی ندارند و فقط حداکثر رزولوشن 570 پیکسل دارند، استفاده کنید، کیفیت تصویر خیلی بهتر نمایش داده میشود.
بنابراین به نظرم برخی عطرها نیز برای آشکار شدن ماهیتِ اصلی خودشان، به الیافِ خوب و باکیفیت هم در پوشاک به منظور آغشته شدن جهت جذب نیاز دارند.
سپاس از همراهی بزرگواران.....
21 تشکر شده توسط : کامیار فخر Night king
Jean Lowe Ombre
لینک به نظر 31 شهریور 1404 تشکر پاسخ به خاطرات یک گور کن
با احترام و عرض ادب
ضمن سپاس از همراهی شما برای سوالتان بهترین کپی ها در نظر من عبارتند از:
آلفا مونته ۱۹۸۸ بخصوص سری ساخت ۳۸ (بهترین کپی برای زرجوف آلکساندریا ۲)
الحمبرا فیلوس سنترو (کپی برای زرجوف اسنتو)
مارک جوزف امپریال فشن الیزه (کپی برای گرلن ال اینستنت)
مارلی شاگیا (کپی فقط در برندینی دیدم)
الحمبرا وایب (کپی برای لویی ویتون پسیفیک چیل)
امواج پرپس (کپی فقط در برندینی دیدم)
الحمبرا هرکولز (کپی برای مارلی هرود)
زیدان الرحاب (کپی برای فندی لایف اسنس)
15 تشکر شده توسط : کامیار فخر Bizi
Jean Lowe Ombre
لینک به نظر 31 شهریور 1404 تشکر پاسخ به کاید امیر
با احترام و عرض ادب
نه متاسفانه دوست فرهیخته با این برند آشنایی ندارم.
بهترین ها برای شما و تمامی بزرگواران...
7 تشکر شده توسط : کامیار فخر 𝒜𝓎𝓁𝒾
Jean Lowe Ombre
لینک به نظر 31 شهریور 1404 تشکر پاسخ به خاطرات یک گور کن
با احترام و عرض ادب
نه دوست فرهیخته برند صمام را ندیدم. اما فکر نکنم مثل الحمبرا یا لطافه کارش حرفه‌ای باشد. برای من، در حال حاضر برند الحمبرا بسیار کارآمد و قابل قبول در شرکت‌های کپی کار است. هم در شباهت واقعی روایح و هم در میزان ماندگاری و پراکنش و هم در باتل و باکس.
همین دیشب مغازه‌ای بودم که برای اولین‌بار عطر مارک آنتوان بارووا گانمید را تست کردم، فکر نمی‌کردم رایحه اش آنقدر واسم آشنا باشد، چراکه عطر الحمبرا مینرال دقیقاً کپی بسیار نزدیک به گانمید است که برای تشخیص نسخه‌ی اصلی با الحمبرا، باید هر دوتا رو کنار هم بونوازی کنید تا با تلاش متوجه عطر مادر با عطر کپی شوید. الحمبرا مینرال که کپی از گانمید است هم باتل زیبایی دارد هم هارد باکس اعیانی دارد و از همه مهمتر، برچسب قیمتی بسیار مناسب برای این کار ارزنده دارد.
دیگه واقعاً امروزه با افزایش تعداد مخاطبان علاقمند به عطرهای شرکتی قیمت مناسب، حقایق نهفته ی کیفیت این عطرها مثل همین الحمبرا و لطافه، روز به روز آشکار می‌شود.
همه‌ی ما دوست داریم از عطرهای اصلی برای خودمان یا حتی کادو دادن، استناد کنیم اما متأسفانه با توجه به افزایش بی‌رویه ی قیمت‌ها براساس افزایش قیمت ارز خارجی، دیگه خرید عطرهای مادر برای همگان، امکان‌پذیر نیست و برچسب قیمتی عطرهای اورجینال با مخارج زندگی و حقوق ماهیانه ی همگان، همخوانی ندارد.
ضمن اینکه شرکت‌های کپی کار یا موازی کار در عطرها مثل الحمبرا یا لطافه، صرفاً برای مردمان جهان سوم نیستند، و حتی مردمان اروپا و آمریکا و آسیایی شرقی هم از این عطرها استقبال می‌کنند. به هر حال، حتی برای مردمان اروپایی و آمریکایی هم پرداخت هزینه‌ی ۵۰۰ دلار برای یک عطر مثل لویی ویتون یا کرید، کار دشواری است و اینطور نیست که چون آنها در اروپا یا آمریکا زندگی می‌کنند و حقوق ماهیانه ی آنها با ایرانی خیلی تفاوت دارد، پس براحتی می‌توانند عطرهای ۵۰۰ دلاری برای خودشان خرید کنند. این موارد رو بر حسب تجربه‌ی خودم که بیش از ۵ سال خارج از ایران زندگی کردم عرض می‌کنم.
۱۰۰ دلار یا ۱۰۰ یورو یا ۱۰۰ پوند، واقعاً هزینه‌ی زیادی برای خرید یک محصول استفاده‌ی روزمرگی برای مردمان اروپایی یا آمریکایی است، چه برسد حالا برای یک عطر مبلغ ۵۰۰ دلار هزینه کنند!!! هزینه‌های زندگی در کشورهای اروپایی و آمریکایی واقعاً زیاد است از هر چیزی که بخواهید استفاده کنید باید هزینه پرداخت کنید‌. برای مثال خودم، وقتی می‌خواستم یه آلبوم موسیقی را بهش گوشنوازی کنم یا باید هزینه‌ی ۵۹ دلار آلبوم را پرداخت می‌کردم تا بتونم دانلود کنم و یا بایستی مبلغ ۵ دلار پرداخت می‌کردم تا برای ۳۰ روز اون آلبوم موسیقی را کرایه کنم فقط برای گوشنوازی بصورت آنلاین که گزینه ی دانلودش خاموش بود در این حالت.
و یا حتی بلیط سینما از ۵۹ دلار تا ۸۹ دلار برای فیلم‌های جدید یا قدیمی، هزینه‌ی قبض انرژی های مصرفی، درمان، مالیات، یا هزینه‌ی پیرایشگر برای اصلاح موهای سر از حداقل ۲۰ دلار تا ۶۰ دلار متغیر بود. و حتی خرید آجیل بصورت کیلوگرمی مثل ایران نبود، و قیمت ۱۲ دلار تا ۱۹ دلار برای هر ملاقه ی چوبی متغیر بود یعنی یک ملاقه آجیل قیمتش ۱۲ تا ۱۹ دلار بود که گنجایش هر ملاقه نهایتش کمی بیشتر از حجم کف دست می‌شد.
برای همین، حتی پرداخت هزینه واسه عطرهای برندهای معتبر اروپایی واقعاً بر اکثریت مردمان آنها، دشوار است مگر اینکه پولدار باشند.
به هر حال، شرکت‌هایی مثل لطافه و امثالش با تولید محصولات باکیفیت در عطرها برای استفاده‌ی عموم، در این برچسب قیمتی حداقلی، به نظرم کار ستودنی می‌کنند. چون صرفاً به منظور تولید روایح کار نمی‌کنند بلکه برای باتل و هاردباکس هم بسیار اهمیت می‌دهند تا ارزش اجتماعی در فرهنگ دنیای عطرها را، به تفکر مردمان جهان القا کنند. روایحی که شما بهشون علاقمند هستین نه تنها با برچسب قیمتی خیلی مناسب در اختیار دارید بلکه حتی در باتل هایی تعبیه می‌شوند که ارزش خرید شما را در تفکر شما، بیش از پیش تقویت می‌کنند. حتی برای هدیه خریدن هم باشد، باز هم شما با حداقل قیمت، یه کار ارزشمند را هدیه کردید به هر آنکه دوستش دارید و برای شما ارزشمند است.
با آرزوی بهروزی و شادکامی روزافزون برای شما و تمامی بزرگواران....
16 تشکر شده توسط : کامیار فخر مهران میرزایی
Jean Lowe Ombre
لینک به نظر 30 شهریور 1404 تشکر پاسخ به خاطرات یک گور کن
با احترام و عرض ادب
نه دوست فرهیخته، دیگه با وجود برندهای لطافه و الحمبرا به نظرم خرید از فراگرانس ورلد، کفران نعمت است. شاید برخی محدود از کارهای فراگرانس ورلد خوب باشند اما باز هم به نظرم ارزش خرید ندارند. البته عطرهای فرینچ اونیو یا همان اف ای پاریس که از شرکت مادر فراگرانس ورلد هستند، کارهای باکیفیتی می‌باشند و کیفیت تقریباً همتراز لطافه دارند. ولی دیگه خود کارهای فراگرانس ورلد به نظرم ارزش خرید ندارند. الحمبرا واقعاً خیلی حرفه‌ای و شایسته تر از فراگرانس ورلد است که قیمتش هم ۵۰ درصد بیشتر از فراگرانس ورلد می‌باشد اما همین ۵۰ درصد مبلغ بیشتر، حرفهای زیادی واسه گفتن دارد.
برند جانوین هم مثل فراگرانس ورلد ارزش خرید ندارد. برخی کارهای جانوین کمی بهتر هستند یا برخی کارهای نایاب در شرکتی ها فقط در جانوین هستند که کیفیت خوبی هم نداشته باشند حداقل بدکیفیت نیستند. مثلاً آرامیس ۹۰۰ در شرکت جانوین وجود دارد با نام ۹۰۰۰ که در آرشیوم دارم، کیفیت بدی نداره که سعی کرده آرامیس ۹۰۰ وینتیج را کپی کند در باتل مشابه باتل آرامیس ۹۰۰ وینیج با ماندگاری و پراکنش متوسط.
برای کسانی که دنبال برخی کارهای نایاب در شرکتی ها هستن اگر در برند الحمبرا موجود نباشد، حداقل از فراگرانس ورلد یا جانوین می‌توانند خرید کنند ولی بایستی در نظر داشته باشند که اگر الحمبرا آن کارها را کپی کند بسیار حرفه‌ای و در حد ممکن مشابه عطرهای اصلی خواهد بود که این موارد در شرکت جانوین یا فراگرانس ورلد دیده نمی‌شود.
سپاس از همراهی شما و تمامی بزرگواران....
15 تشکر شده توسط : کامیار فخر مهران میرزایی
Jean Lowe Ombre
لینک به نظر 30 شهریور 1404 تشکر پاسخ به کاید امیر
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند از همراهی و عنایت شما سپاسگزارم. متاسفانه در این کشور، خیلی از مردم که از روایح عطرها برای پوشش زیبایی خودشان استفاده میکنند، اصلا هیچ شناختی از ماهیت گرم یا خنک بودن عطرها ندارند. برای همین، متاسفانه خیلی از مردم از عطرهایی که اصلا مناسب تابستان نیستند در همین تابستان استفاده میکنند که برای اقلیت هایی مثل ما که به تمام عطرها در هر ماهیتی، اهمیت میدهیم، این موضع ناراحت کننده است. اما جالب اینجاست که اکثر افراد مخاطبان پیرامون همین اشخاصی که از عطرهایی مثل باکارات رژ یا همین آمبر نومد در فصل گرم تابستان استفاده میکنند، حتی آنها هم متوجه این موضوع نیستند که برایشان آزار دهنده باشد و همان ها هم به دنبال عطرهای با سیاژ بسیار بالا هستند که فصل پوشش اصلا براشون اهمیت نداره و اصلا متوجه این موضوع هم نیستند.
فلذا این موارد صرفا برای عطربازان حائز اهمیت است نه صرفا فقط عطردوستان.
به هر حال، همینکه حداقل اعضای عطرافشان به ماهیت استفاده ی عطرها در فصول مناسب خودش، اهمیت میدهند، به نظرم ارزش زیادی دارد و امید که این فرهنگ سازی حداقل از عطرافشان آغاز شود و به مرور زمان در جامعه ی کشور، ترویج پیدا کند.
با آرزوی بهترین ها برای شما و تمامی بزرگواران....
15 تشکر شده توسط : کامیار فخر حسین رفیعی
همیشه در اوج بود. رایحه‌ای که از همان دوران نوجوانی برام بسیار آشنا بود. یقین دارم که این رایحه رو از کت شلوار سرمه‌ای رنگ معلم ریاضی مون آقای چاووشی در دوم راهنمایی استشمام کردم. یه معلم لاغر اندام با صورت اصلاح شده با تیغ و سیبیل کم‌پشت، قد بلند و چهره‌ای از جنس مردان لوطی منش قدیم. یه بنز قدیمی سرمه‌ای رنگ دنده فرمان مدل ۱۸۰ داشت. اصلا این مدل روایح دقیقاً برای همون مردان تولید شده بودن، که سوار یه ماشین قدیمی با نوار کاست ترانه‌های قدیمی اکبر گلپایگانی بخصوص ترانه ی درویش، در پوششی از کت شلوار ارزان قیمت، که آراستگی منحصربفردی را براشون ایجاد می‌کرد. آقای چاووشی سیگاری بود که به نظرم سیگار فیلتر قرمز مگنا می‌کشید. پدرم هم این سیگار رو زیاد کشید. وقتی آقای چاووشی وارد کلاس می‌شد انگار قبلش یه سیگار کشیده بود بعدش همین عطر دانهیل رو‌ به خودش زده بود تا بوی سیگار کاسته بشه، که یه رایحه ی بسیار جذابی رو ایجاد می‌کرد در بدو ورودش به کلاس، که همه مون توو کلاس از خشونت احتمالی این رایحه با آقای چاووشی، سکوت محض داشتیم توو کلاس. چقدر با بوی سیگار این عطر، خشم و عصیان مردانگی رو نمایان می‌کرد که اگه یکی از بچه ها صداش دربیاد، یه کتک حسابی در انتظارش بود. اما آقای چاووشی با تمام چهره‌ای لوطی منش و رایحه ی سیگار مگنا فیلتر قرمز و دانهیل ادیشن یا مالیزیا اومو وتیور، هرگز هیچ دانش‌آموزی را کتک نزد که شاید همین تیپ و استایل رایحه‌ای که داشت، خودش بدترین مجازات بود واسمون.
گذشت و سال ۱۳۸۱ دوره ی پیش دانشگاهی خودم این عطر رو خریدم. اون زمان که دوم راهنمایی بودم اصلا اسم این رایحه رو نمی‌دونستم چون جرأت هم نداشتم تا اسم ادکلن رو از آقای چاووشی بپرسم، اما بوی عطرش در حافظه ام ثبت شده بود. یه روز اوایل پاییز ۱۳۸۱ رفته بودم عطر آمریکا از برند میلتون رو بخرم، یه آقایی اومد همین عطر دانهیل رو تست کرد که با همون بوی توی فضای فروشگاه، حس کاملاً آشنای عطر برام تداعی شد که منم همینو خریدم.
چقدر خوشبو بود، چقدر خوشحال شدم که یه حس قدیمی رو تونستم برای خودم تهیه کنم که هر وقت نیاز داشتم، بهش رجوع کنم. این حس قدیمی همان رایحه ی عطر دانهیل ادیشن بود که هیچوقت ازش خسته نشدم و همیشه برام تازگی داره.
این عطر با همین رایحه ی نوستالژیک در ماهیت فوژه و باربرشاپی به یک الگوی پدرانه برای سایر عطرهای همتراز خودش در نوع فوژه مبدل شد که از پسران خلفش همچون مالیزیا اومو وتیور، به نظرم عطر آدام فور‌ اور‌ از برند سپیل، شایسته ترین پسری است که نام و هویت پدرش دانهیل ادیشن را یدک کشید.
کیفیت بسیار جذاب در نوع و ماهیت روایح فوژه در طبع معتدل، مناسب تن‌پوش آقایان در تمام فصول بخصوص فصول خنک، با ماندگاری و پراکنش متوسط تا خوب برای نسخه‌های قدیمی و متوسط برای نسخه‌های امروزی.
سپاس از همراهی بزرگواران....
12 تشکر شده توسط : کامیار فخر میثم شفیعی
Rocha Delice
لینک به نظر 29 شهریور 1404 تشکر پاسخ به مهدی
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند کارهای جدید و باکیفیت الحمبرا عبارتند از:
الحمبرا نایت لایف از لاین لوکس
الحمبرا امرالد از لاین لوکس
الحمبرا استریت از لاین لوکس
الحمبرا مینرال
الحمبرا رنی
الحمبرا فلینت
الحمبرا دسرت از لاین سپتر
بهترین ها برای شما و تمامی بزرگواران....
13 تشکر شده توسط : کامیار فخر میثم شفیعی
چندی قبل یه مقاله‌ای مطالعه میکردم از دو محقق دانشگاه مِین که طبق تحقیقاتشان مدعی بودند؛ تکامل فرهنگی در حال حاضر سریعتر و قوی‌تر از تکامل بیولوژیکی (ژنتیکی) بر انسان‌ها انجام می‌شود. البته خودم همواره نقش فاکتورهای محیطی را در ضرورت تکامل، بعنوان بدیهیات این فرآیند در نظر می‌گیرم. اما این فاکتورها، بیشتر در زمینه‌ی کاتالیزور برای فرآیند تکامل نقش دارند نه هسته‌ی DNA.
بعبارتی ما در محیط پیرامون با تمام درخواست‌ها و آرزوها و امیال ها، صرفاً می‌توانیم این معیارها را بعنوان مسیر تکامل انتخاب کنیم که انتخاب این مسیرها، در نسل‌های آینده بعنوان الگویی از حافظه‌ی ژنتیکی، میراث خواهد شد.
در مورد عطرها هم فکر می‌کنم همین موضوع صدق کند. چراکه در حال حاضر همین روایح نوستالژیک و قدیمی برای امروز برخی از ما، بعنوان مسیر تکامل فرهنگی در سیطره ی زمان نسبت به انتخاب سایر عطرهای همتراز شده است. در واقع انتخاب محیطی مثل همین عطر نوستالژیک وان من شو در زمانی که فرهنگ جامعه برای مردان و حتی زنان آن زمان، پذیرای این مدل روایح بودند، باعث شده است تا این انتخاب محیطی در انتخاب عطر، بعنوان الگویی از حافظه‌ی ژنتیکی برای برخی از ما تبدیل شود که ما امروز هم پذیرای همان فرهنگ قدیمی در پوشش جامعه‌ای مدرن هستیم.
فلذا حتی در مسیر آیندگان، با استناد از زیست الهام فرهنگی امروز، تکامل بیولوژیکی انسان‌ها از نظر زمانی، شاید سریعتر از تکامل اصول محیطی باشد که فرآیندی بسیار آهسته گستر است.
عطرهایی مثل وان من شو، آرامیس، دریک و امثال اینها بعنوان کاتالیزوری در تکامل فرهنگی میان آمیزش جامعه‌ای مدرن با آرمان‌های هویت مدنی و اجتماعی انسان‌های آن زمان ایفای نقش داشتند که امروزه حتی با میراث حافظه‌ی ژنتیکی برای این تکامل به نسل جدید، شاهد پیشروی در صنعت عطرسازی هستیم.
اگر این روند با همین سرعت و حجم تبادل اطلاعات ادامه یابد، آینده انسان‌ها ممکن است به‌سوی شکل‌گیری «ابَر‌ارگانیسم‌های اجتماعی» پیش رود که هویت و بقای آن‌ها بیش از ژن‌ها، توسط ساختارهای فرهنگی تعریف می‌شود.
معتقدم با اینکه امروزه شاهد عطرهایی با روایح نوستالژیک زمان‌های قدیم نیستیم، اما همین عطرهای جدید امروزی که از نظر ماهیت رایحه ارتباطی با روایح عطرهای قدیمی ندارند، در واقع میراثی از زیست الهام (Biomimetic) همان عطرهای قدیمی هستند که از قوانین مدرن اجتماعی امروزی پیروی کردند تا به تکامل فرهنگی در همین عطرهای امروزی مبدل شوند. چیزی که میانسالان امروزی در روایح قدیمی جا گذاشته‌اند در واقع نه فقط خاطرات اتوبیوگرافیک بلکه بیشتر، فرهنگ هویتی و مدنی خودشان را در آن عطرها ردپا ساخته‌اند. این فرهنگ، از ذائقه، جنس گویش زبانی، پوشش، ماهیت اشک‌ها و لبخندها، ریتم موسیقی‌ها و سینماها، و مهمتر از همه، وضوح تربیت و پرورش برای بقای ادب، متغیر است.
هر چقدر زمان را به مدرنیزاسیون در هر چیزی به ناچار سپری می‌کنیم، در واقع میزان اثرگذاری فاکتور‌های پیرامون را در هر چیزی، بیشتر و بیشتر اعمال می‌کنیم که این فرآیند با پیشرفت تکنولوژی به تکامل فرهنگی زودرس هم منجر خواهد شد. فرآیندی که شاید در حافظه‌ی ژنتیکی انسان‌های آینده، بجای کپی برداری از اولین قسمت حافظه، از آخرین حافظه‌ی ثبت شده، کپی‌برداری خواهد کرد تا آخرین تکامل را انتقال دهد و تکرار این چرخه با انتقال آخرین حافظه‌ی ژنتیکی در تکامل فرهنگی، سریعتر از تکامل بیولوژیکی انسان‌ها نقش خواهد داشت.
..............
وان من شو برای من یکی دیگر از خاطره‌انگیز ترین عطرهای فرهنگ قدیم است که مردان سن بالا در زمان کودکی و نوجوانی من، از این عطر استفاده می‌کردند. البته نسبت به روایح چایپری آرامیس طلایی و ۹۰۰، برای شامه ی من جذابیت چندانی ندارد اما بخاطر تلاش برای پیچیدگی این عطر برای روایح چایپری بودن، واسم ارزشمند هست. دهه‌ی ۷۰ شمسی پراکنش خیلی خوبی داشت، بارها حتی از جلوی پیرایشگاه ها که رد میشدم رایحه‌ ی این عطر رو حس میکردم. مردان سن بالا که داخل پیرایشگاه صورتشان را با تیغ اصلاح می‌کردن بعد از اتمام اصلاح صورت، پیرایشگر کرم کوچک این عطر رو هم به صورتشان مالش میداد که فکر کنم سوزناک بود چون بلافاصله بعد از مالیدن کرم وان من شو، حس سوختن صورت را ابراز می‌کردند. تازه وقتی بعدش سشوار می‌کشید به موهاشون حتی بوی کرم وان من شو، آنقدر قوی پخش می‌شد که به نظرم اندازه‌ی عطرش پخش داشت.
کیفیت بسیار جذاب و نوستالژیک در ماهیت رایحه، مناسب تن‌پوش آقایان کلاسیک پسند در روزهای سرد با ماندگاری و پراکنش خیلی بالا در زمان قدیم، و متأسفانه خیلی کم در زمان حاضر‌.
سپاس از همراهی بزرگواران....
16 تشکر شده توسط : کامیار فخر complihanicated
جادوی زمان در قلب خاطرات، که تا همیشه بر یادها، جاودانه خواهد بود. عطری که در قلب خاطرات زندگی، همچون معجونی از زمان، جادو می‌کند. عطری که بین بونوازی از درپوش با تن‌پوش شدن، مرزی از عشق اول شخص با ضمیر عاشق سوم شخص، را نهفته است...
از وقتی یادم میاد، عاشق موسیقی‌های تیتراژ فیلم‌ها یا سریال‌ها بودم. بخصوص موسیقی‌های فیلم‌ها یا سریال‌هایی که استاد مجید انتظامی و استاد زنده یاد بابک بیات آنها را کار کرده‌اند. پاییز سال ۱۳۷۶ از شبکه ی یک سیما سریال مردان آنجلس یکشنبه شب‌ها ساعت ۱۰ پخش می‌شد، اون روز دایی و زن داییم خونه‌ی ما شام دعوت بودند که شب رو مادرم برای خوابیدن هم نگه داشت خونه‌ی ما. دایی که عاشق ادکلن بود، شیشه ی همین ادکلن آزارو رو توو کیف زن داییم گذاشته بود که بیاره به منم نشون بده، فکر کنم اون زمان این ادکلن آزارو رو تازه خریده بود. شیفت صبح مدرسه بودم، صبح ساعت ۶ بیدار شدم تا آماده بشم برم مدرسه، دیدم این ادکلن آزارو روی طاقچه مون هست که داییم یادش رفته بود بزار داخل کیف زن داییم، برداشتم یواشکی دو سه پاف زدم به لباسم و رفتم مدرسه.
هوای سردی بود، برف باریده بود، درب آهنین خونه مون رو باز کردم در اون تاریکی روبه روشنایی هوا، باد بسیار آرامی بهم اصابت کرد و بوی عطر آزارو پیچید. کاپشنی از جنس میکرو پوشیده بودم که خیلی جنسشو دوس داشتم با یه پلیور بافتنی که خاله ام واسم بافته بود.
رایحه ی این عطر، تک‌تک قدم‌هایی که تا رسیدن به مدرسه رو طی می‌کردم، برام بازسازی می‌کنه. گرفتار موسیقی متن سریال مردان آنجلس بودم که با عطر آزارو پورهوم، در اون صبح دوشنبه ی نیمه تاریک و سرد، در خلوت بی صدا و بی سایه ی کوچه‌های آرام که از دودکش هر پشت بامی، دودی از گرمای مهر و صفا، روبه آسمان بود. صدای سکوت در اون لحظات پیمایش، که با هر بار قدم گذاشتن بر پوست سپید کوچه‌ها، صدای شکستن تار و پود برف‌ها را می‌شنیدم.
رایحه‌ای از صدای عطر نان تازه پخت و داغ، که آهنگ تنور گازوئیلی اش تا انتهای کوچه‌ها هم امتداد داشت. رایحه‌ای از نگاه بی‌معنای مفهوم پذیر دو سیمای آشنا به یکدیگر از هاجر و من که هر روز صبح در مسیر مدرسه به همدیگر تلاقی میخورد. رایحه‌ای از انتظار پشت درب آهنین غول پیکر مدرسه، که سرمای تاریک به گرمای روشنایی رضایت می‌داد، تا درب آهنین باز گردد.
رایحه‌ای از قلب خاطرات زندگی، در آغوش کوچه‌های کهن، که تا همیشه یادمان خاطره‌ها در زمان خواهد بود.
..........
عطر آزارو پورهوم به نظرم جادوی زمان است که حتی سالها بعد هم تن‌پوش کنم، باز هم به همان زمان دوران نوجوانی در قالب اول شخص وارد می‌شوم. اینکه میگم اول شخص، منظورم این هست که با رایحه ی عطر آزارو پورهوم برمیگردم به همان روایتی که مطرح نمودم در قالب فقط دیدگانم که داشتم نگاه میکردم به پیرامون در اون هوای نیمه تاریک و سرد تا رسیدن به مدرسه.
ما همیشه عادت داریم تا وقتی به گذشته ی خودمان تخیل می‌کنیم، بصورت سوم شخص، خودمان را در آن دوران گذشته دوباره‌سازی کنیم. اما برخی مواقع می‌توانیم، بصورت اول شخص، یعنی فقط از دیدگان چشمانمان که آن دوران به چه چیزهایی نگاه می‌کردیم، را برای خودمان یادآوری کنیم. عطر آزارو پورهوم هم برای من خاطرات نوستالژیک زندگی ام را بصورت اول شخص، یادآوری می‌کند که انگار همین دیروز صبح بود...
رایحه‌ای بسیار خوشبو و جذاب از باربرشاپ های کلاسیک و نوستالژیک در بستر فوژه و طبع گرم و تند و تیز و تلخ، مناسب تن‌پوش آقایان کلاسیک پسند در روزهای سرد پاییز و زمستان با ماندگاری و پراکنش خیلی خوب برای نسخه های قدیمی و ماندگاری خوب و پراکنش متوسط برای نسخه‌های امروزی.
برای شامه ی من، گل سر سبد برند آزارو، همین عطر کلاسیک آزارو پور هوم است. عطری که واسم همیشه دلتنگی میاره، برعکس سایر عطرهای این برند.
سپاس از همراهی بزرگواران....
21 تشکر شده توسط : کامیار فخر فرهاد

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2025 Atrafshan