بسیار بسیار خوشبو در رایحه«شرقی-گلی»
پخش بو متوسط
ماندگاری در حد ۳ تا ۶ ساعت و راضی کننده
خاطراتی هست که تنها در اشیا ٕ زنده می ماند....
غزاله علیزاده
و اما کیسمت زنانه
امشب میخوام عمق احساسمو در مورد این عطر بیان کنم باور نمیشه یک عطر آنقدر بتونه در دل آدم جا باز کنه و روح و روان را تا این حد تاثیر خودش قرار بده و تسخیر کنه، کیسمت برای من حکم توپوگرافی سرسبزی داره که هر چقدر این صحنه ی سبز را تماشا کنی سیر نخواهی شد هر چقدر بوش کنم و هر تعداد پاف تنپوش کنم هرگز از بوییدن و پوشیدنش سیر نمیشوم و دست بر نخواهم داشت، نتهای بکار رفته توش خیلی خیلی روشن،مهربان،نرم،صمیمی و دوستداشتنی و خوشمزه ان،یکی از نتهای خوشمزه و خوردنی اش که طعم زیبایی حقیقی را به مخاطبش میچشونه نوت زرد آلوشه، که انگار یک شیشه مربای زردآلوی با کیفیت را باز کردی و با لذت تمام داری میخوری از اونجایی که خودم عاشق طعم مربای زرد آلوام عاشق و شیفته ی بوی این عطر شدم و یک باتل دیگه هم ازش سفارش دادم این عطر برای من تداعی گر و نشان دهنده یه حس یک روز نیمه ابری ونیمه آفتابی بهاری شادی آوره و خیلی دلم میخواد بتونم در همچین هوایی این عطر را بونوازی کنم...
بایزید بسطامی را پرسیدند؛
اگر در روز رستاخیز
خداوند بگوید چه آورده ای؟
چه خواهی گفت؟
بایزید گفت:
وقتی فقیری بر کریمی وارد می شود،
به او نمی گویند چه آورده ای،
بلکه می گویند چه می خواهی!
و اما بلوی بشدت خوشبو، دوست داشتنی و نوستالژیک..
تقدیم به تمامی عزیزان عطر باز و هنر دوستان محفل عطرافشان...
اگر در من خیری دیدی برای مادرم دعا کن
چون او اینگونه مرا
بزرگ کرده است
صبور مهربان وفادار
طلوع سپیده دم اولین روز از اولین هفته ی زمستانی تان بخیر و شادمانی😊
پیشاپیش روز♥️مادر♥️ و زن را خدمت همه ی مادران غیور و شیر زنان سرزمین ام علی الخصوص بانوان محترم و گرامی محفل عطرآگین عطرافشان تبریک و تهنیت عرض می نمایم🫶
از دل انگیز ترین روایحی که عاشقشم و گاهی در خلوت دلم بونوازی میکنم به تنهایی...
پاکوروکای عزیز تنها عیبت مردانه بودنت است گرچه از مردانه نشستن آت بر تن آدمی باکی نیست چرا که بشر نوعا بشر است و زن و مرد با هم از لحاظ انسان بودن و انسان زیستن مشترک و متشابه اند و لو از نظر جنسیت مونث و مذکر بودن که آن هم به حکم و حکمت خداست و تنها وجه تمایز ایشان در این اشتراک غیر جنسی زیباست که نباید بر آن زیادی سخت گرفت و سخت نوشت...
#سهراب _سپهری از معلم کلاس اولش چنین یاد می کند:«...آدمی بی رویا بود.پیدا بود که زنجره را نمی فهمد.در پیش او خیالات من چروک می خورد...اول دبستان بودم.روزی سر کلاس نقاشی می کردم که معلم ترکه انار را برداشت و مرا زد و گفت که همه ی درسهایت خوب است،فقط عیبت این است که نقاشی می کنی! این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم.»
#تابلو خوشنویسی در تصویر#به قلم زیبای#استاد_غلامرضای اصفهانی#
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديدهام خانهئی خريدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار ... هی بخند!
بیپرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
يادت میآيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ریرا جان
نامهام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت مینويسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن
"
#عطرافشان#همین حوالی#آبان ماه#
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشه ی میخانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم
میخانه به دور سر من چرخد و اینم
پیمان که به چرخیدن پیمانه بمیرم
من بلبل عشاق به دامی نشوم رام
در دام تو هم بی طمع دانه بمیرم
شمعی و طواف حرمی بود که می خواست
پروانه بزایم من و پروانه بمیرم
من در یتیمم صدفم سینه دریاست
بگذار یتیمانه و در دانه بمیرم
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم
گو نی زن میخانه بگو جان به لب آور
تا با تب و لب بر لب جانانه بمیرم
آن سلسله ی زلف که زنار دلم بود
در گردنم آویز که دیوانه بمیرم
این دیر مغان ته چک ایران قدیم است
اینجاست که من بی چک و بی چانه بمیرم
در زندگی افسانه شدم در همه آفاق
بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم
در گوشه ی کاشانه بسی سوختم اما
آن شمع نبودم که به کاشانه بمیرم
سرباز جهادم من و از جبهه ی احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم
استاد شهریار،،،
حتی تاریکترین شبم به پایان میرسه و خورشید طلوع میکنه....
تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.