عطر، یک محصول معمولی نیست. حتی اگر عطرباز هم نباشید، متوجه این موضوع خواهید بود. عبورِ ناغافِلِ خاطرات از ذهن، در لحظه ی بوئیدن، فقط یکی از جنبه های این مقوله ی انتزاعی ست. برای همین است که اینجا فقط یک فروشگاه اینترنتی نیست. برای همین است که اینجا شعر می خوانند و از عاشقی می گویند. از گذشته ی تلخ و شیرین می گویند و حس جریان دارد.
"دِرِک" عطرِ من نیست. اما بخشی از خاطره بویاییِ جمعیِ ما ایرانیان است. ۳۰ سال پیش در اکثر خانه های ما، یک شیشه "درک" پیدا میشد. و امروز، با بوئیدنش بلافاصله به آن سالها پرتاب می شویم.
هنرِ امروز، خلوتی و مینیمالیسم را می پسندد. اما "دِرِک" قائل به پیچیدگی و شلوغی زمان خودش است... ترکیبی از دَه بیست نُت، که آکوردهای پرقدرتی خلق می کنند... ادویه ای، چوبی و آروماتیک، از بقیه شاخص تر اند. یک عطرِ بیشتر روزانه، برای پاییز و زمستان و اولِ بهار...
همین! زیاد ننویسم... به جایش بروید و یادداشتِ مسیحِ عزیز را (با مطلَعِ؛ آه تو ای نوستالژی) بخوانید که پارسال، همین موقع ها، ذیل این عطر نوشت.
بعضی جمله ها را که انگار همین امروز نوشته...
➕️ با سپاس از محمد، همکار خوبم که مدل بود در این عکس
.
به به !
پسر تو به واقع هنرمندی ! زنده باد !
میدانی معنی ی این عکس برای من چیست ؟
این را میبینم : آدمیان به آهستگی دور میشوند ، تار میشوند و سپس محو میشوند ! اما عطرها میمانند ! چرا ؟ چون هنر از خداست و هرآنچه از خداست ماندنی ست .
از طرفی معنی ی دیگری نیز ازین عکس میگیرم :
اینکه کسی این عطر را میبیند و میبوید و سپس آن کسی که در ذهن او ازین عطر استفاده کرده بوده در سااالها قبل ، در ذهن و خاطر اش همچون روح حاضر میشود !
آفرین به تو که میدانی هر عکس حتی ساده ترین ها مفهوم دارند و عکاس خوب عکاسی ست که ابتدا مفهومی را در ذهن شکل دهد و سپس آن را به تصویر درآورد ! متعاقب آن ، عکس را ببیند و آنچه که ممکن است به نظر دیگران آید را حدس بزند و این قسمت سخت تر است !
نقاش ها نیز اینگونه اند و هنر عکاسی و نقاشی شبیه ترین اند به یکدیگر .
و صد البته که هر کس هر تصویری ( کلا هنر ) را با چشمان و ذهن خود میبیند و باز صد البته که انسان ها و دید ها بسیااار گوناگون اند !
آفرین و بله ! من خاطره ها دارم ازین عطر و آن آقا محمد عزیز شما همان فرشاد است برای من :)
که خاطره ها داریم با هم حتی مدتی با هم آرایشی و بهداشتی داشتیم که قسمت عطور با من بود و چه گرفت کار ما لیک اتفاقاتی افتاد که دور شد و همراه خانواده نقل مکان کرد به شهری دیگر ! اهل دریک بود و من اهل همه خصوص آزارو :) من هرگز قائل به عطر امضا نبودم :)
خلاصه که بله ! همین است که به زیبایی گفتی و به زیبایی به تصویر کشیدی :)
آفرین جوان :)
فدایتان عموسخی گرانقدر ❤️
ممنون که هستید 💐💐
هنرمند شمائید که اینقدر ظریف و عمیق میبینید 💎
هنر را هنرمند خلق می کند برای مخاطب... اگر آنسو درک نشود که فایده ندارد... شما که پرمعناتَرَش می کنید، خود هنرمندید قطعا 🙌
خدا سلامت نگهتان دارد برایمان 🙏🙏
برای این عکس، ایده ی پخته تری داشتم راستش... قرار بود آقا فرشاد ( محمد😊) کت اش را بچرخاند و این حرکت بطور محو ثبت شود.
(مثل عکس قبلی از تکنیک نوردهی طولانی استفاده کنم، منتها ۱ ثانیه)
اما نور زیاد بود و عکس خوبی از کار درنیامد... 😕
اما همین ایده را یکروز عملی خواهم کرد... شاید با موهای یک بانو ✌️
عزیز منی
ایده های زیادی در سر دارم برای تو !
به مرور خواهم گفت . تغییر سن تغییر سلیقه ها ، نژادهای مختلف بر نقشه و علائق آنها ،غازهای همسایه که مرغ های ما از برخی از آنها بزرگتر است ، آلودگی ی جسم و هوا و تفکر بر عطری پاک ساز ، نمایش رشد صنعت و ضعف عنر در مسیر تکامل یک عطر ، نگاه عمیق یک مرد به زنی که عطری خاص زده و لبخند رضایت بر لب دارد ، غار تنهایی ی یک مرد به همراهی ی عطر اش ، دید متفاوت یک مرد با یک زن در خصوص یک عطر واحد ، پوشش مناسب و نامناسب برای یک عطر خاص چه مردانه و چه زنانه ، غروب یک عطر و طلوع همزمان دیگری ( مرگ و زایش ) ، ارتباط یک عطر با یک آلت موسیقی یا نقاشی ، ارتباط عطرها با مشاغل ، عطر و امید بیماران ، عطر دستان چروک خورده ی مادر و ده ها ایده ی دیگر که در ذهن برایشان عکسی دارم !
عمری باشد خواهم گفت انشاله
به 🤩
همین الان کلّی ایده ی ناب گفتید 😇
حتما روشون کار می کنم 🤝
فقط عطرهام رو به پایانه 🤭
سلامت باشید عموسخیِ بزرگ 💎