🍀 😉 😁 🏽 ❤️ 3 ماه پیش 9

اتفاقی یه روز رد شدم از اون خیابون....

 

اتفاقی یه روز رد شدم از اون خیابون.... 20 خرداد 1403

همه چیزشو دوست داشتم حتی وقتی میخواست تاکید کنه و 'اصلا' رو سه یا چهار بار میگفت ،
گرفتی چی میگم ؟ همه چیشو ، حتی مدل قیافه گرفتنش و صدای سرما خوردش تا برق و رنگ چشماش .
خیلی بده یعنی همزمانم خیلی خوبه کسی رو پیدا کنی که گویا خودت با ریز ترین جزییات برای خودت سفارشش داده باشی و همونی باشه که سانت به سانت انگار برای تو ساختنش .
شیرینه چون یک در هزار کسی تجربش نمیکنه ، مرگ آفرینِ چون بعدش دیگه...

فکر کنم ساعت ها روز آخر حرف زدم
ولی انگار یک کلمه هم نتونستم حس و قلبمو نشون بدم بهش ،  حداقل خودم که اینطور فکر میکنم .

وقتی دونفر میخوان از هم جدا بشن اونی که کمتر عاشقه همیشه بهتر حرف میزنه
مثل من عاشق شعرای روزبه بمانی بود اکثر شعراش
پر از حماسه و گلایه و سوز عاشقانست ولی چرا همینارو که این آخری آ میگفتم شاعرانه نبود واسش و شبیه حرفای نوجوون ها بنظر میومد واسش ؟

اینجور اصلا نبود یعنی اطمینان دارم خیلی سخت بوده واسش که بتونه تمرین کنه و اینهمه بی رحم بشه واسه من ، من خیلی بچه زرنگم عشقو دیده بودم توی صدا و چشماش ، از اون خَفناش آ ، از اون نگرد نیست هاش .
حتی یکم قَبلِ این آخری ها یه شب توی مستی گفت اگه یه روز رفتم و گفتم دیگه دوستت ندارم تو باور نکن ، خب ؟
خب رو که یادشه حتما
ولی ببین ادم وقتی میخواد یکی رو بُکشه یکمم تهش خودش باورش میشه ، شاید تنها راهی که داشت این بود منو مجبوری بُکشه ، یه خطای درشت پیدا کنی و بذاریش توی بدترین و بی مرام ترین و بی معرفتانه ترین حالت قضاوت و در کنار کلی اشتباه کوچیک از گذشته و شلیک کنی ،
آخه مگه میشه ذات و قلب منو ندیده بوده باشه و انقدر بی رحم و خونسر و مثل یک قلب فلزی هست و نیست منو زیر سوال ببره ، نه باور نمیکنم انقدر بی معرفت و بی انصاف و کور باشه .
خیلی باهوش بود میخواست مجبور شه که نبینه و به یاد نیاره و بِکشه ماشه رو و بُکشه .
و چی بهتر از جملات گوگلی ' آدم بدی ها بیشتر یادش می مونه '
بهترین آدم زندگیتون رو بخواین میتونین بُکشین ، یکم پروسه و چند هفته دلتنگی و دلسنگی و زیر و رو کردن همه چیز و سوزوندن خشک و تر میخواد ، مثل قاضی که از بالا تحت فشاره یه چیزی پیدا کنه و بگه ایناهاش اینم گناه کبیره تو و مدرک ، شما گناهکاری ، اعدام
البته من بی گناه نبودم ، اصلا کی هست که بی گناه باشه ، اما اعدام ؟ انصافتو شکر

"مثِ یه دیوونه شدم که خستس از دیوونگیش ولی نمیذاره جنونش هم بمیره “

میگن نوشیدن هر جرعه الکل سلول های مغز رو میکشه اما خیلی مهم نیست چون میلیاردها سلول دیگه داریم
اولش سلول های غم و اندوه میمیرن ، واسه همینه خوشحال میشیم و میخندیم
بعد نوبت مرگ سلول های حماقته ،
پس هرچی ب زبون بیاری عین حقیقته

و در آخر میرسیم به سلول های خاطرات مغز ،
کشتن این مادر بخطاها  خیلی سخته ، خیلی .

جدی جدی گیر کردم بین اینکه کاش هنوز با هم بودیم و کاش هیچوقت همدیگه رو ندیده بودیم

مجالی نیست از بارون و مستی و رانندگی و داریوش و ابی و معین و یاد تو هر تنگ غروب واست بگم و شب آخرمون که میگفتی بهترین شب عمرم بود ، برنزه ی شرقی .

خیلی روزا گذشت ، خاطره های تو کم نشد ، هیچی اونی که خواستم نشد .

با خاطراتت میشه هم مُرد و هم زندگی کرد

و در آخر : 

" ما چه کردیم با دِلامون ؟ "

خدانگهدار
9988

اتفاقی یه روز رد شدم از اون خیابون....
🄼🄾🄽🄰
🄼🄾🄽🄰
3 ماه پیش

سلام دوست عزیز.

از خواندن متن شما بسیار متاثر شدم. کاملا قابل درک هست که جدایی برای کسی که هنوز عاشق طرف مقابل هست ، چقدر میتونه سخت و طاقت فرسا باشه. به نظرم توی این شرایط ،بزرگترین اشتباه  عدم پذیرش این موضوع هست. چون هرچقدر بخواهید دنبال دلیل باشید، بیشتر عذاب میکشید. هرچقدر بیشتر در خاطرات گذشته غوطه ور بشید، دردِ شکستش بیشتره و این شما را به مرور شکننده تر خواهد کرد. از شما درخواست میکنم ، اگر سلامتی جسم و روانتون براتون مهمه ، اول سعی کنید یواش یواش با این موضوع کنار بیایید و بپذیرید که این اتفاق برای زندگی شما افتاده است ، و بعد از پذیرش ،سعی کنید که جدایی واقعی اتفاق بیفتد.  یعنی تلاش کنید کمتر به خاطرات فکر کنید. از گوش دادن به آهنگهای خاطره ساز اجتناب کنید که میدونم یوقتایی حکم قاتل رو برای آدم ایفا میکنه.

خلاصه اگر بتوانید و وارد مرحله ی جدایی واقعی بشید ، اونوقته که درهای آرامش به روی شما باز خواهد شد.

امیدوارم حالتون همیشه خوب باشه و آرامش داشته باشید🍀 

مهرداد
مهرداد
3 ماه پیش

چی میشه گفت

یه استیکرِ بدون صورت ...

سعید رضایی شوشتری

سلام علی جان:

متن زیبا و تاثیر گذاری بود و از خواندنش خیلی لذت بردم.

اول اینکه کم پیدا بودی و غیبتت داشت طولانی میشد که خدارو شکر خیلی قوی برگشتی و بعد اینکه دقیقا درست زدی وسط هدف .....

تجدید خاطرات، چه خوب و چه بد و خوشبختانه و یا بدبختانه با استشمام رایحه عطر ها بسیار بسیار قدرتمند و کم نظیر صورت می گیره و تا وقتی حس بویایی آدم کار میکنه، هیچ راه فراری برای آن وجود نداره.

در آخر سلامتی و شادمانی را برات آرزومندم

فرهاد
فرهاد
3 ماه پیش

سلام آقای افتخاریان گرامی،

تجربه تلخی داشتید، که به زیبایی نگاشته شده...

وقتی تلاش کردید و نتونستید بعضی از خاطرات تلخ رو فراموش کنید. بهتره دست از تلاش بردارید و سعی که زاویه دیدتون رو به اون خاطرات عوض کنید.

ایشالا که در آینده خاطرات شیرین و سبز ذهن شما رو پر کنه🍀🍀🍀

ای دل چو زمانه می کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زان پیش که سبزه بر دمد از خاکت

(خیام)

 

 


[EDITED] 1403/03/20 23:52
کامبیز سخی
کامبیز سخی
3 ماه پیش

اگر ده سال دیگه به این چیزها نخندیدی بدان که من هیچ نفهمیده ام ازین دنیا و مافیها !

اول : بهت تبریک میگم ! تو اهل دلی و همه کس اهل دل نیست !

شعرا رو باهاشون زندگی کن ! خواهی دید که از تو مغروق تر اند . آرام میشی !

میگذری ازین پل !

دوم : که بسیااااار مهمتره ! از من بشنو و قبول کن اگر قبول ام داری ! مدتی بعد میفهمی که درست گفتم !

اینه : بازی ات عوض میشه !

سوم : بر این تجربه خواهی رقصید :)

آخِر : چه کسی گفته الکل سلولهای مغز رو میکشه ؟؟

اگر اینطور بود که خیام دیوانه بود :)

هرچند که بود ، لیک نه آن منظور :)

اون و حافظ بیچاره توی دوره های بدی گیر افتاده بودن ! اما نتیجه رو خودت دیده ای ! خیام توی باغچه چال میکرد

ضمنا : ما هر روز الکل استنشاق میکنیم با عطرها ! پس بفرما همه ی ما .... 😁

نمیگم شاد باش اتفاقا میگم بیشتر غصه بخور !

چون ، این یکی غصه ، بیدارت میکنه !!

رضا عطردوست
رضا عطردوست
3 ماه پیش

درود جناب افتخاریان گرامی

متن شما یک دلنوشته واقعی بود که بیشتر به شعر می مانست تا نوشته که با تمام وجود از اعماق دل و ناخودآگاه جاری شده بود.

میدونم یادآوری اینگونه خاطرات یک جور اعتیاد و لذت تلخ با خودش به همراه دارد ولی توصیه سرکار خانم مونا گرامی بسیار کارساز است سعی کن عمل کنی چون تجربه  احساسات مشابه را دارد.

پذیرش آغاز آرامش است

برای شما آرامشی توام با شادی آرزومندم

امیر رنجبر
امیر رنجبر
3 ماه پیش

سلام علی آقا عزیز

خیلی وقت بود تشریف نداشتید، دلتنگتون شده بودم. خیلی خوشحال شدم که دوباره حضور دارید. آنچه نوشتید تاثیر گذار و دردآور بود. چه میشه گفت بعضی از اتفاقات زندگی هرگز فراموش نمیشوند. فقط با گذر زمان کمی از تلخیشان کاسته می شود. براتون آرزوی سلامتی و آرامش میکنم. عرض ارادت های بسیار.

 

مهدی کنعانی
مهدی کنعانی
3 ماه پیش

سلام و درود علی آقا که افتخاری هستی بر این محفل خوش بو، نوشته بسیار زیبا اما پر درد که خیلیها تجربه کردن، اما سخن استاد سخی هم کاملا درسته

سالها بعد به این چیزها میخندی!

سینا جباری
سینا جباری
3 ماه پیش

درود علی آقای گُل

اون جمله ی عسل بدیعی کاملا درسته ( کسی که کمتر عاشقه بهتر حرف میزنه ) 🤌🏽

نیومدم بگم رفیق بهش فکر نکن و فراموشش کن و ...

چون خودم هم فکر میکنم هم فراموش نکردم خیلی چیزارو

ولی درسته که میگن یه مرد واقعی هیچوقت خاطرات عشقشو فراموش نمیکنه، شاید حتی دیگه اون کافه و رستورانی که باهم رفته بودن رو نره

یا عطر آشناییشونو دیگه نزنه

ولی من خودم شخصا هیچوقت نمیگم کاش ندیده بودم و ...

عشق درسته ادمارو میسوزونه ولی کامل میکنه، بدون عشق هیچ چیز ارزشی نداره، همین یه بطری عطر ارزشش برای شما شاید انقدر باشه که نشه با پول خریدش ، به واسطه ی وجود عشق

یه غزل از سعدی مینویسم در اخر و امیدوارم بهترینا برات اتفاق بیفته رفیق

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود

لذتش کُنجِ دلت تا به ابد خواهد ماند ❤️

L'Homme Ideal EDP
برای ثبت نظر لازم است وارد سایت شوید و یا در سایت ثبت نام کنید
Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟