مسکوت اما دلنشین
••••
سکوت به غایت باشکوه است
به انسان جرات میدهد
جسارت وزن گرفتن و مایل شدن به عمق..
ژرفنا، لمسِ خاموشیست؛ و تنها چشمهایی شایسته نور اند که ظلمات را تاب آورده باشند...
••••
امبر نواغ؛ کهربایی، شیرین، پودری، بالسامیک
زنیست نازکدل با تبسّمی به رنگ نارنجی که ردای تلخی از جنس انتظار بر تن دارد. عطر گُل از میان کتابِ شعرش به بیرون میتراود..
صمغی، زنبقی، تلخ با تمایلات خاکی و غبارآلود
شیک - با صلابت - فروتن - مهربان
فصل پاییز و رنگ های کرم، خردلی، زرد، نارنجی، انواع تناژ قهوهای، و مشکی.
نازنین، چه وقت پاییز است وسطِ این تابستان گرم؟! :)
امبر نویر همان برگیست که میان بهار و تابستان در انتظار خزان است.
به نقل از بیژن الهی و به یاد مسیح که اولین بار این شعر را در متن او خوانده بودم. و به یاد همه کسانی که از آنها بسیار دور وُ دور مانده ایم...
آدمهای بهاری،
چه میکنید با برگی که خزان دوست بدارد؟
چه میکنید با پروانهیی که به آب افتد؟
از سر هر انگشت
پروانهای پریده است.
پروانهی کدام انگشت تشنه بود؟
پروانهی کدام انگشت به آب میمیرد؟
🪽نازبانوی جان...
احساس، کلام و تصاویریتان عجیب بر دل مینشیند...
🔥ای گرمی بخش محفلمان...
حضورتان همیشگی...
و
زندگیتان عطرافشان...
عطر زیبا در پس زمینه ای زیبا ، متن و تصویرسازی بسیار بجا و درست ، تبریک بابت پست خوب شما 💐
سلام نازنین جان:
بسیار تصویر زیبا و عطری جذاب و گیرا را پرزنت کردی.
کاری بسیار عمیق که با منظم ترین حالت ممکن فرموله شده است.
امیدوارم رایحه این عطر همراه بهترین لحظاتت باشه.
درود و عرض ادب نازنین خانوم
تصویر و متن هر دو در کمال ظرافت و نگرشی هنری
مانا و سرافراز باشین🙏🌹
سركار خانم نازنين عزيز
ممنون از اشتراك تصاوير عطرهايي كه واقعا ارزش به تصوير كشيده شدن دارن.
اميدوارم به شادي استفاده بشه.
💐💐
ای کاش میشد چیزهایی رو خواست و انجام بشه ، بدون پیچیدگی ها و پیچ و خم هایی که از مسیر خیال و خواست تا نمود ظاهری و شدن در کمین ، ای کاش الان ۲۰ آبان بود و من توی یه ایستگاه منتظر قطاری ، اتوبوسی چیزی که سفری رو شروع کنم و جلوم توی قفسه کتاب های یک فروشگاه ، یک دکه ، شاید بساط یک دستفروش کتابی چند ده صفحه ای میدیدم که همین تصویر و روی خودش داره ...
ای کاش میشد ، مینوشتید ، بنویسید 📖