مسیح و ما

دوستان همیشه عزیز ، حامی و قدردان ام
سلام ها و ارادت ها خدمت یکایک شما
در صورتیکه با این پیام از دل و رای موافقت حاصل است لطفا به صلاحدید به روش مقتضی حمایت فرمایید .
مدیریت دلسوز و خادم این خانه ی معطر و جمع بزرگ معطریون
با تقدیم گرمترین سلام ها و عرض تعظیم .
قدردانی ای خاضعانه به عرض تعظیم کمترین نشانه ای ست ازین حقیر بر بزرگواری های شما .
در خصوص تصمیم اخیر آن مقام محترم بر دوست دیرین این جمع بزرگ جناب آقای مسیح ، این حقیر ضمن عرض تسلیم بدلایل ذیل نسبت به تجدید نظر متمنی ی اقدامی مقتضی و بذل مهری شایسته ی آن مدیر بزرگوار ام :
- بر کفه های توزین عدالت کفه ی اقدامات شایسته به بذل مهر و دانش ایضا سواد ساکنین به محک شعور با تشرف به شعر از سوی نامبرده بر همگان به استناد سندهای مثبوت مندرج در صفحات معطر عطور که مسبوق به سابقه است چنان موزون است که حتی ازدیاد امتیازات منفی ای که بر شماره به سبقت فزاید در کفه ی مقابل ، هرگز توان حرکت بر شاقول میزان میسر نشود .
- بذل مهر موجبات اخذ و بسط دلها کند ، تعدد دوستداران مسیح در این خانه ی معطر خود گواه آن است و پاسخ مهر هماره مهر است خصوص از جانب بزرگان .
- دم مسیحایی هماره از سوی منتقدین و هوشیاران بر عمل مقابل ( منفی ) میچربد از آن رو که این دم موجبات اعمال شایسته ی دوستداران است و دقیقا این محک است که بایست از سوی بزرگواران ملاک رای و عمل واقع گردد .
- اینجانبان هماره بر رعیت بودن خویش و رعیت پروری ی جنابتان به بزرگواری معترف بوده ایم و رسم بزرگی همواره بزرگواری ست .
- آنچه بر ما دوستدارانِ مسیح و حضرتعالی ، پوشیده است به هر میزان که عمیق باشد عمیق تر از دوستی و خیرخواهی ی آن مدیر محترم نیست .
- جنابتان مستحضر است ارتباط عاطفی ی بین اعضای معطر محور این خانه ، که هماره بر مدار مهر میچرخند و گسستگی ی این زنجیر قطور به رای بی شک صالح و صادق آن مدیر ماهر موجبات عدم تعلق خاطر و رنجوری ی قلبهایی میگردد که این خانه و به طبع ، آن مدیر ِ با افتخار این خانه هماره بر حضور ایشان خرسند و لاطف است و ملطوف دوستداران .
به عبارتی ساده تر که بر دوستان جوانمان نیز مشهود باشد :
- تک تک اعضای این خانه بر شکوفایی ی آن سهیم و بر اشاعه ی معطریت او کوشایند و هماره لطف آنها بر یکدگر و بر این خانه ، بر مضرات ناخواسته ی ایشان میچربد . بی شک تعداد خیر هر کدام بر شماره ، بسیار بر ضرر ایشان پیشی دارد مگر حاسدان و این مهم میبایست از سوی آن مقام محترم به توزین عدالت مد نظر باشد با خط کش مهر و عطوفت و متعاقب به توزیع . ایضا غیبت هر دوست موجبات خسران و رنجش قلب های سایرین است و بذر نا امیدی و خمودگی میپاشد که بی شک برداشتی چندین برابری خواهد داشت به مضارع .
مدیر ما بر بزرگواری شهیر است چه در بین اعضای ما خانواده ی خود و چه مابین دیگر مدیران رقیب ، ازین رو طمع لطف و بنده نوازی از آن مقام محترم طمعی خام نیست بلکه تفکر شده و پخته است .
تزریق شادی با گذشت و بزرگواری ی آن جناب موجبات مسرت همگان است که همه ی اندیشمندان این خانه از اهالی ی معطر مهر و عطوفت و دانش اند .
اینجانبان بدینوسیله تقاضای مهر و بزرگواری از مقام محترمی داریم که این طمع بر وی نه تنها گران نیست که به این صفت موصوف است .
آنچه شما میدانید و ما نمیدانیم ، با تذکری اکید به پایانی موکد به مهر اگر ختم شود موجبات شادی و سرور همه ی دوستداران ایشان که پرشمار نیز هستند خداراشکر فراهم گردد انشاله .
دوری از دوستان هماره موجبات خسران است و این خانه به دوستی هایش زیبا و معطر و شهیر است .
انشاله همین رویه ادامه یابد به یاری خدا ، توسط آن مدیریت محترم و دوستان کوشا :)
پیشاپیش بر بزرگواری ی جنابتان سپاس ها داریم .
با عرض ارادت و لبخند
دوستداران شما ، این سقف ما و مسیح 😊

Lord Vader Lord Vader
1401/11/26

درود های فراوان از آخرین لرد سیث بجای مانده از جنگ ستارگان به اهالی عطرافشان به ویژه مدیر محترم و جناب سخی

ماجرا اینه که زمانی عده ای شاکی بودن از فرم نوشتن مسیح عزیز که در تشریح عطرها از عناصر سورئال استفاده میکرد.گویا فراموش کردند که عطرسازی یک هنر آبسترکت و انتزاعی محسوب میشه...پا رو از مرزهای واقعیت فراتر گذاشتن و باز کردن دریچه های تخیل روی انسان...هنری که تنها زائیده ی ذهن انسانه... همون‌طور که مفهوم بوئیدن...همانند حل کردن یک معادله ی پیچیده ی دیفرانسیل:) خلاصه عطرها مثل ماشین زمان میمونن برای ما...تخیل هم که محدود به هیچ مکان و زمانی نیست و فرسنگ ها دور است از قوانین دست و پا گیر دنیای رئال.

و اما روشنفکر کیست؟کسی که به صورت فردی تولید فکر و اندیشه می‌کنه...کسی که مسائل رو نقد می‌کنه.نقد قدرت...نقد ثروت...نقد سیاست...نقد اجتماع...نقد هنر و غیره.نقد کردن هم نیاز به دانش،وقت،هزینه و مهم تر از اون شهامت داره.کسی که شهامت نقد کردن داره هزینه اش رو هم خواهد داد.مسیح همون روشنفکریه که هزینه ی حرفاش رو میده و به دور از هرگونه ژست و ادعای روشنفکری یا همون روشنفکرمآبیه.شبه روشنفکران به جای نقد کردن،نق میزنند...در کافه ها حین سفارش اسپرسوی دوبل در حالی که سیگاری در دست گرفته اند،چند جمله از نیچه رو زیر زبون تکرار میکنن...مدام از آزادی بیان و اندیشه حرف میزنن در حالی که به هیچ کدوم از حرفاشون پایبند نیستن.خانم ملودی درست میگن جامعه ی ما به روشنفکران واقعی همانند مسیح نیاز داره.ولی جامعه ی ما نقد رو برنمیتابه چون با نقد میشه انقلاب کرد...انقلاب در نوع تفکر.
مسیح هر مسأله ای که توی ذهنش هست رو روی کاغذ میاره...بی دلیل نیست که میگن قلم و کاغذ از اسلحه خطرناک تره.و هیچ چیز برای یک فرد آزاد اندیش بدتر از قوانین نیست... قوانینی که برای هر چیزی حد و مرز می‌ذاره.

مدیر محترم لطفاً از شن های زمان استفاده کنید و همه چیز رو به حالت قبل برگردونید.


[EDITED] 1401/11/27 11:12
لیلیان لیلیان
1401/11/27

سلام به آقای سخی و به مدیریت عطرافشان

اینکه این ماجرا چه بود رو من خودم نخوندم اما از نوشته‌های دوستان یه چیزایی دستگیرم شد.

من هم زیر این درخواست امضاء می‌کنم.

 

پيمان پيمان
1401/11/27

جناب آقای سخی گرامی و مهربان،

باسلام و احترام. 

بسیار از جنابعالی سپاسگزارم که با باز کردن این صفحه، امکان اعلام نظر برای حمایت از بازگشایی صفحه مسیح عزیز را فراهم کرده‌اید. 

مطمینم درج مطلب جنابعالی، بدون حمایت و همدلی مدیریت محترم سایت ممکن نمی بود. پس از ایشان نیز برای حمایتشان از این اقدام سپاسگزارم. 

از اینکه دیر متوجه این صفحه شدم و شاید مشارکتم کمی دیر هنگام است، عذرخواهی میکنم. 

اگر در سالهای دور و در آینده زنده باشم و کسی از من درباره سایت عطرافشان و خاطراتم از آن بپرسد، ضمن احترام به همه دوستان، بی شک این سه نفر اولین کسانی هستند که به ذهنم خطور خواهند کرد و نام ایشان را خواهم برد: ایکاروس عزیز، سخی گرامی و مسیح عزیز. 

این سه عزیز بیشترین سهم را در ایجاد و ماندگاری علاقه ‌ام به این سایت داشته‌اند و بسیار از ایشان آموخته ام. 

ایجاد محتوا و نوشتن مطالب مفید، کار ساده ای نیست، دانش می‌ خواهد، صرف وقت می‌خواهد و از آن مهمتر علاقه. 

اینکه این سه عزیز، و با تاکید بر مسیح عزیزم، اینجا نوشته اند، بسیار بسیار نشان از علاقه ایشان به این محفل دارد. 

مسیح برای من و برای بسیار دیگر ، عزیز است. ایکاروس عزیز که نیست، جناب سخی و مسیح عزیزم دلیل من برای برگشت هر روزه ‌‌ام به سایت هستند. 

متاسفانه ما ایرانیان، سابقه بدی در راندن اندیشمندان و نوابغ خود داریم. بیاییم اینبار طور دیگری رفتار کنیم. 

مدیریت گرامی سایت وزین عطرافشان،

ضمن تقدیم احترام، از جنابعالی که حسن نیت‌تان بارها بر همه به اثبات رسیده است، تقاضا دارم امکان فعالیت مجدد مسیح عزیز را فراهم آورید. پیشاپیش از جنابعالی برای مساعدتی که مبذول می‌فرمایید، سپاسگزارم.

 


[EDITED] 1401/11/27 23:06

سلام و درود جناب سخی.امیدوارم چنین  اتفاق خوبی بیافتد.

 

ای همه ی دوستان عزیزم مشارکت کنندگان این صفحه 

عرض سلام و ارادت

لازم دیدم توضیحی عرض کنم بر نظر قبلی ام که ادعایی مقیود است بر سراسر خیر بودن این ماجرا :

علاوه بر تجربه ای که این خانه سالها میتواند بر آن مسلح باشد و علاوه بر تجربه ای که بر حاسدین این خانه ماخوذ گردد و علاوه بر تجربه ای که بر دوستان این خانه روشن شود به الخیرو فی ماوقع و اینکه نور دانش و تجربه هماره روشنی بخش است و بر مدار مثبت سیر کند ، مهمترین منظور این است :

هر چه بر مسیح و مسیحیان شرایط سخت تر و عرصه تنگ تر و تیغه بر خراش عمیقتر گردد ، جوانه ی سبز اعجاز تنومندتر و گل معجزه ی استعداد شکوفاتر و رایحه اش جهانگیرتر شود به پخش که محصول تراش به تیغ تجربه ی سختی ها و دشواری ها زیباتر گردد !

سلول ، ناخواسته ، تولید اعجاز کند بر مستعدین همچون دانه ای که زمان لازم دارد و شرایط خاص بر جوانه زدن و این جوانه ی سبز ، گلهایی آتشین میپروراند که هر بوینده ای را آتش میزند !

گلهای آتشین در شرایط معمول امکان ظهور ندارند مگر در شرایطی که به ظاهر بوی نا امیدی دارد و ظلمت !

گلهای آتشین در فضای نورانی رشد نمیکنند که در فضایی تاریک ! گلهای آتشین در فضای تاریک امکان ظهور دارند و هر چه تاریک تر ، گل نورانی تر و سرخ تر ، به ساختن روشنایی بر تاریکی ها !

و آنچنان است که همگان محو تماشای او و مجنون بوییدن رایحه ی زیبای او خواهند بود .

هر ظهوری  نیازمند شرایطی خاص بر خود است و گل های نامعمول و اعجازگون ، شرایطی نامعمول طلب دارند بر میلاد و ظهور و رشد !

از این است که همه ی نوابغ جهان از اطاق های نمور و تاریک و سرد زیر شیروانی طلوع کنند به روشنایی ی جهان به نور اعجاز !

از همین است که فیلم رستگاری در شائوشنگ سااالهاست از روز اکران تا کنون در صدر جدول بهترین فیلمهای جهان از نگاه منتقدین ایستاده است ! داستان واقعی ی زندانی ای بیگناه محکوم به دو بار حبس ابد که همه قسم فشار و سلول انفرادی را به مدت بیش از بیست سال تحمل کند و سپس با عبور از نیم کیلومتر فاضلاب به چنان آزادی ای رسد از قدرت اعجاز ِ تیغ خراش که بر هیچ مرد آزادی میسر نشود 

زندان بر متفاوتین نعمت است ازین باب عرض شد سراسر این ماجرا از دید این حقیر خیر است 😊

TIMELESS TIMELESS
1401/11/27

با احترام و عرض ادب

مدیریت محترم فرهنگسرای عطرافشان من از موضوع پیش آمده برای دوست عزیز و اندیشمند این فرهنگسرا جناب مسیح، کاملا بی اطلاعم و چون به بخش انجمن فرصت نمیکنم سر بزنم برای همین نمیدونم چه موضوعی پیش آمده که منجر به بلوکه شدن اکانت مسیح عزیز از طرف شما شده است. فلذا اگر جناب مسیح با متن هایش از خط قرمز قوانین این سایت عبور کرده است شاید بهتر بود هیچکدام از پیام هایی که برای این سایت مجاز نبوده و از قوانین تجاوز کرده، تایید نمیشدن و با این تایید نشدن از طرف شما، خود نویسنده به نوع نگارشی که انجام داده پی میبرد و دیگه از قوانین فراتر نمی رفت. چراکه چندین بار پیام های خود من از قوانین سایت تجاوز کرده بود و شما تایید نفرمودین و یا شعرهایی را برای عطرها نوشته بودم که شما به صلاحدید آنها را تایید نفرمودین و من اون شعرها را کاملا حذف و به متن های دیگری تغییر دادم. فلذا اگر مسئله مسیح عزیز هم همچین موردی هست به نظرم همان تایید نشدن پیامهایی که محتوای دیگری را تعبیر می کنند کفایت می کرد چراکه بلوکه کردن اکانت یه نویسنده بخصوص کسی که روحیات آسیب پذیر و رنجوری داره، خیلی باعث دل شکستن میشه. هرچند اینجا فضای مجازی هست اما باز هم تاثیر بدی بر روحیه نویسنده آن هم از نوع فلسفی مثل مسیح صفوی خواهد داشت. فرهنگسرای عطرافشان بخاطر همین نویسنده هاست که متفاوت از همه ی سایتهای دیگر روایح در ایران هست. البته همه نویسنده های این فرهنگسرا از جمله خود من هم بایستی ناشر را در اولویت قرار بدیم تا مشکلی برای ناشر ایجاد نشود که اگر ناشر نباشد، نوشته های ما هم ارزش خودش را نخواهد داشت. چراکه خودم هم بعد از نوشتن اون متن ها و تایید نشدن از طرف مدیریت، حق را کاملا به مدیریت دانستم و اعتراضی هم نداشتم که چرا تایید نشدن.... چون میدونستم که نباید اون متن ها را اینجا درج میکردم اما برخی مواقع حتی انسانهایی آرام هم از رنج بی پایان به طغیان می رسند و تنها در متن ها صدای خشم خودشان رو آشکار می کنند.... که البته باز هم نباید انتظار داشته باشیم که متن های طغیان ما در این محفل که سهامی خاص هست تایید و منتشر شوند. 

به هر حال انشالله این مورد هم با مهر و عدالت حل شود.

سپاس از مدیریت عزیز و تمامی عزیزان..............

در پاسخ به پرنیان :

کامبیز عزیز سپاس بیکران بابت باز کردن این صفحه واقعا. آدم دست کم تو صفحه تو می دونه چک کش مجازی نمیشه. و ممنون از این که درخواست همه رو این جا نوشتی با قلم پر عشقت

حقیر هم همون طوری که قبلاً با «تکلم الکنم» که باعث بدفهمی ها و کج فهمی های بسیار شد گویا، که البته درک پاتولوژی ش خیلی هم برام سخت و غامض نیست، از مدیر محترم عطرافشان درخواست بازگشت مسیح رو دارم 

برخلاف شما دوست عزیز من اصلا و ابدا در پیام های شما پاتولوژی ندیدم

اشکال نداره اگه شما پاتولوژی دار می بینید و‌خوش به حالتون اگه انقد توانمند شدین که ریشه یابی هم میکنید 

من اما نسبت به صحبت های شما کوچکترین پاتولوژی ندیدم.

فقط تفاوت های دو شخصیت رو دیدم. 

 ساده اس برای من

این که انقد اگاه باشیم که بنتونیم بپذیریم ادم ها میتونن متفاوت باشن و

هر دو ادم که رویکرد کاملا متفاوتی دارن میتونن هر دو بر حق باشن هر دو هم ادم خوب و بدون پاتولوژی باشن 

این چیزیه که من بهش اعتقاد دارم. و برای همین شما رو عاری از هرگونه پاتولوژی دیدم. 

 

ما میتونیم انسان های کاملا متفاوتی باشیم 

و هیچ کدوم بد نباشیم 

چه دلیلی داره وقتی هیچی از هم نمیدونیم تصمیم های هم دیکه رو تحلیل کنیم؟هم دیگه رو به چیزی متهم کنیم ؟

 

عنوان اون پرسش و پاسخ هم عطر برای ارامش بود و اینکه بشینیم تصمیمیات هم دیگه رو تحلیل کنیم رو رفتاری غیرحرفه ایی میدونم . به خصوص در فضای مجازی و صرفا از این نظر بستم 

وگرنه ابدا در شما نه بدی دیدم 

و نه هیچ گونه پاتولوژی 

حتی اگه شما هر گونه مشکلی رو به من نسبت بدین و همین الانم در این پیام اینطوری بنویسید که ریشه این حرفا و پاتولوژیک بودنشو دریافتید. 

دلیل نمیشه باز من شما رو مشکل دار یا بد بدونم. 

💖

پرنیان پرنیان
1401/11/28
در پاسخ به Someone Out There Saba :

برخلاف شما دوست عزیز من اصلا و ابدا در پیام های شما پاتولوژی ندیدم

اشکال نداره اگه شما پاتولوژی دار می بینید و‌خوش به حالتون اگه انقد توانمند شدین که ریشه یابی هم میکنید 

من اما نسبت به صحبت های شما کوچکترین پاتولوژی ندیدم.

فقط تفاوت های دو شخصیت رو دیدم. 

 ساده اس برای من

این که انقد اگاه باشیم که بنتونیم بپذیریم ادم ها میتونن متفاوت باشن و

هر دو ادم که رویکرد کاملا متفاوتی دارن میتونن هر دو بر حق باشن هر دو هم ادم خوب و بدون پاتولوژی باشن 

این چیزیه که من بهش اعتقاد دارم. و برای همین شما رو عاری از هرگونه پاتولوژی دیدم. 

 

ما میتونیم انسان های کاملا متفاوتی باشیم 

و هیچ کدوم بد نباشیم 

چه دلیلی داره وقتی هیچی از هم نمیدونیم تصمیم های هم دیکه رو تحلیل کنیم؟هم دیگه رو به چیزی متهم کنیم ؟

 

عنوان اون پرسش و پاسخ هم عطر برای ارامش بود و اینکه بشینیم تصمیمیات هم دیگه رو تحلیل کنیم رو رفتاری غیرحرفه ایی میدونم . به خصوص در فضای مجازی و صرفا از این نظر بستم 

وگرنه ابدا در شما نه بدی دیدم 

و نه هیچ گونه پاتولوژی 

حتی اگه شما هر گونه مشکلی رو به من نسبت بدین و همین الانم در این پیام اینطوری بنویسید که ریشه این حرفا و پاتولوژیک بودنشو دریافتید. 

دلیل نمیشه باز من شما رو مشکل دار یا بد بدونم. 

💖

صبای زیبا روی، با سلام
من پیشاپیش عذر میخوام از همه که در صفحه ای که دغدغه خیلی بزرگتری داره، دارم misunderstanding ها رو کلییر می کنم. 
صبای عزیز بنده عذر میخوام که در صفحه شما اولین کامنت رو گذاشتم. ایکاش ماشین زمانی وجود داشت و برمیگشتم  به اون لحظه ای که «اینجا هرگز» بسته شد، و کمی حس بی خانمانی بهم دست داد و به صفحه شما رو آوردم، ای کاش برمیگشتم و اون کامنت رو نمی دادم. خب من استایل نوشتنم تند و تیز و واقع گراست. تا جایی که بتونم به مجاز و استعاره رو نمیارم گرچه بسیار بسیار لذت می برم از نوشته های به این سبک. با این وجود چند تا نکته رو اینجا در مورد همون کامنت میگم
۱) عرض بنده این بود که از افراد ولو بزرگ کالت نسازیم. می دونی چرا؟ چون دقیقا خود همون شخص آسیب می بینه در نتیجه بت شدن. الفی kohn در کتاب punished by rewards که توصیه میکنم مدیران عزیز مون بخونن همین رو میگه. ستایش بیش از حد یک نفر باعث این میشه که اون آدم مورد حسادت و بدخواهی قرار بگیره. و حسادت کاملا یه adaptation هست در فرآیند تکاملی بشر. پس نمیشه خیلی هم مورد شماتت قرارش داد. این اولین چیزی بود که در ذهن من وجود داشت. کما این که مشکلات دیگری هم وجود داره در این سیستم، اما بزرگترین دغدغه من همون بود.
۲) اگر ما بخواهیم روی الزام وجودی شخص و یا چیزی، تاکید کنیم نگاه مون نباید معطوف به خودمون باشه. با درخواست‌های معطوف به خود شرایط تاکسیک رو بیشتر تاکسیک میکنیم. پس اینکه من امروز مسیح خونم پایینه باید تبدیل بشه به یه گذاره جهان شمول تر. این هم باعث برانگیختگی احساسات کاملا طبیعی و منفی در نوع بشر میشه. دیدی میگن وقتی رفتی اتاق شکنجه هیچ احساسی بروز نده؟ بروز احساس باعث سادیستی شدن آدمها میشه. و همه آدمها با درجات مختلف سادیسم دارن. حالا تو یه عده که دیگه تبدیل شده به پرورژن.
۳) شما زیادی کامنت رو به خودت گرفتی و به من حمله کردی. مدارکش هست در صفحه خودت و دوستان علاقمند می تونن ببینن. که البته توصیه میکنم نبینن. چیز مهمی نیست چون. من تحلیل نمی کردم داشتم brain storm می کردم بیشتر. چون احساس میکردم یه گروهیم و مثل سایر جاهای دنیا می تونیم brain storm کنیم ایده ها رو. حالا شما حس کردی تحلیله ، قضاوته، یا هرچی امیمپرشن خودت بوده. از اولین کامنتهات بعد از چیزایی که من نوشتم برانگیختگی قابل خوانش هست. با هر نوع خوانشی.  
۴) شما اینجا هم همون دیدگاه رو داری  و فقط wording ات رو عوض کردی اما بیا و دیگه این مکالمه رو ادامه ندیم. اون جریان تموم شد. Let's bury the hatchet. 
Peace ✌️

Lord Vader Lord Vader
1401/11/28
در پاسخ به کامبیز سخی :

ای همه ی دوستان عزیزم مشارکت کنندگان این صفحه 

عرض سلام و ارادت

لازم دیدم توضیحی عرض کنم بر نظر قبلی ام که ادعایی مقیود است بر سراسر خیر بودن این ماجرا :

علاوه بر تجربه ای که این خانه سالها میتواند بر آن مسلح باشد و علاوه بر تجربه ای که بر حاسدین این خانه ماخوذ گردد و علاوه بر تجربه ای که بر دوستان این خانه روشن شود به الخیرو فی ماوقع و اینکه نور دانش و تجربه هماره روشنی بخش است و بر مدار مثبت سیر کند ، مهمترین منظور این است :

هر چه بر مسیح و مسیحیان شرایط سخت تر و عرصه تنگ تر و تیغه بر خراش عمیقتر گردد ، جوانه ی سبز اعجاز تنومندتر و گل معجزه ی استعداد شکوفاتر و رایحه اش جهانگیرتر شود به پخش که محصول تراش به تیغ تجربه ی سختی ها و دشواری ها زیباتر گردد !

سلول ، ناخواسته ، تولید اعجاز کند بر مستعدین همچون دانه ای که زمان لازم دارد و شرایط خاص بر جوانه زدن و این جوانه ی سبز ، گلهایی آتشین میپروراند که هر بوینده ای را آتش میزند !

گلهای آتشین در شرایط معمول امکان ظهور ندارند مگر در شرایطی که به ظاهر بوی نا امیدی دارد و ظلمت !

گلهای آتشین در فضای نورانی رشد نمیکنند که در فضایی تاریک ! گلهای آتشین در فضای تاریک امکان ظهور دارند و هر چه تاریک تر ، گل نورانی تر و سرخ تر ، به ساختن روشنایی بر تاریکی ها !

و آنچنان است که همگان محو تماشای او و مجنون بوییدن رایحه ی زیبای او خواهند بود .

هر ظهوری  نیازمند شرایطی خاص بر خود است و گل های نامعمول و اعجازگون ، شرایطی نامعمول طلب دارند بر میلاد و ظهور و رشد !

از این است که همه ی نوابغ جهان از اطاق های نمور و تاریک و سرد زیر شیروانی طلوع کنند به روشنایی ی جهان به نور اعجاز !

از همین است که فیلم رستگاری در شائوشنگ سااالهاست از روز اکران تا کنون در صدر جدول بهترین فیلمهای جهان از نگاه منتقدین ایستاده است ! داستان واقعی ی زندانی ای بیگناه محکوم به دو بار حبس ابد که همه قسم فشار و سلول انفرادی را به مدت بیش از بیست سال تحمل کند و سپس با عبور از نیم کیلومتر فاضلاب به چنان آزادی ای رسد از قدرت اعجاز ِ تیغ خراش که بر هیچ مرد آزادی میسر نشود 

زندان بر متفاوتین نعمت است ازین باب عرض شد سراسر این ماجرا از دید این حقیر خیر است 😊

درود های فراوان...

با اینکه من به دلیل فعالیت کم تا الان به جز مسیح هیچگونه اینتراکشنی با شما و دیگر اعضای عطرافشان نداشته ام ولی همیشه احترام زیادی برای شما قائلم جناب سخی عزیز.

میگن بزرگتر کسی است که بزرگی می کنه و حقیقتا شما بزرگ این محفلید.

دوست عزیزی می‌گفت من طرفدار برهنه کردن حقیقتم...باید عرض کنم که من هم طرفدار عریان کردن حقیقتم.

در جایی می‌خوندم که...

 در داستانهای قدیمی یونانی آمده است که روزی Truth و Lie با هم به شنا رفتند.

“دروغ” زودتر از “حقیقت” از استخر بیرون آمد و لباس حقیقت را بر تن کرد و به میان مردم رفت. حقیقت وقتی از آب بیرون آمد فهمید که لباسش را پوشیده‌اند. یا باید برهنه به میان جمع می‌رفت و یا لباس “دروغ” را به تن می‌کرد.با خود گفت: اگر چه برهنه بودن من زننده است، اما از پوشیدن لباس دروغ بهتر است. من بدون لباس به میان مردم خواهم رفت.

در هر صورت خوب یا بد قضاوتش با دیگران...

 

پایدار باشید

در پاسخ به Lord Vader :

درود های فراوان...

با اینکه من به دلیل فعالیت کم تا الان به جز مسیح هیچگونه اینتراکشنی با شما و دیگر اعضای عطرافشان نداشته ام ولی همیشه احترام زیادی برای شما قائلم جناب سخی عزیز.

میگن بزرگتر کسی است که بزرگی می کنه و حقیقتا شما بزرگ این محفلید.

دوست عزیزی می‌گفت من طرفدار برهنه کردن حقیقتم...باید عرض کنم که من هم طرفدار عریان کردن حقیقتم.

در جایی می‌خوندم که...

 در داستانهای قدیمی یونانی آمده است که روزی Truth و Lie با هم به شنا رفتند.

“دروغ” زودتر از “حقیقت” از استخر بیرون آمد و لباس حقیقت را بر تن کرد و به میان مردم رفت. حقیقت وقتی از آب بیرون آمد فهمید که لباسش را پوشیده‌اند. یا باید برهنه به میان جمع می‌رفت و یا لباس “دروغ” را به تن می‌کرد.با خود گفت: اگر چه برهنه بودن من زننده است، اما از پوشیدن لباس دروغ بهتر است. من بدون لباس به میان مردم خواهم رفت.

در هر صورت خوب یا بد قضاوتش با دیگران...

 

پایدار باشید

عزیزید بر ما جناب لرد

ارادت ها

هر آنکس که حقیقت را انتخاب میکند بر منفعت بر من محترم و دوست است هرچند که هوشیاران ریز میبینند به هوش که : حقیقت ، خود منفعت است هرچند زمان میبرد و منفعت هرچند از طریق دروغ به سرعت ممکن است حاصل شود لیک عمری کوتاه دارد و بلافاصله توسط باغبان هوشیار هرس میشود !

هنر و ثروت هماره در حال جنگ اند ! اگر حتی مدتی کوتاه با هم مصالحه و همراه شوند دیری نمیپاید ! دوباره راه از هم جدا میکنند .

بزرگترین جنگ این خانه همین است !

افرادی ذینفع اند و افرادی ذیضرر . این خانه بر اعتلای هنر آغاز به کار کرد و ستون هایش بر هنر استوار است لیک ثروت پر زور است و ریشه هایش همه سو می پراکند . رشدش سریع است لیک چون نازیباست هرس میشود سرانجام .

و اما مدیر ما مدیر همگان است . هم اهالی ی هنر و هم اهالی ی ثروت . اجبار دارد بر حفظ تعادل لیک خود میل بر هنر دارد که این خانه از اساس بدین منظور پایه نهاد .

داستان مثلگون تان بسیار زیبا بود .حقیقت به ذات عریان است . اصلا رنگ به تعلق نمیگیرد !

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ، ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است !

شما فرد شایسته ای هستید و این آشکار است بر همگان .

موفق باشید انشاله

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟