سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
عطرهای شمایلی و تکجنسیتی رایحههای جدید تروساردی را از یکدیگر متمایز میکنند: طیفی از عطرها که میخواهند جو بینظیر خیابانهای میلان را مجدد برایمان مرور کنند. زیبایی عالی عطر پاسجیتا در نُتهای اصلی شیرین درخت فندق، قهوه و دارچین جمع شده، و ترکیب ملایمی با کوکتل نارگیل و عصارهٔ گل مریم با رایحههای جزئی از یاس رازقی دارد. مجموعه رایحههای گلی این عطر نُتهای سهوناپذیر چوب سدر، وانیل و در پایان، بوی مشک سفید را آشکار میکند. بطری شیشهای جلادارش دارای تهرنگهای سرخ آجری و درپوش فلزی طلایی تندیسی است که دقیقاً نسخهٔ مینیاتوری سر «لوریرو» ایتالیایی (گریهوند تروساردی) را نشان میدهد.
برند | تروساردی |
عطار | جولی مس |
سال عرضه | 2020 |
گروه بویایی | شرقی گلی |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | دارچین ، قهوه ، فندق |
اسانس میانی | یاس، نارگیل ، گل مریم |
اسانس پایه | مشک ، وانیل ، سدر |
قدیمیترین گالری در میلان، سبکِ طراحیِ نئوکلاسیک با سقفهای شیشه و چدنی و کفی از جنس موزائیکهای رنگی..یه طرفش هم کلیسای جامع کاتولیک و طرف دیگرش هم مکدانلد قرار داره:/
شما اگه ۱.کف این گالری رو ببینید و ۲.رایحهی عطر رو استشمام کنید، به راحتی، به رنگ و طراحیِ باتل این کار ۱۰ از ۱۰ میدید!
رنگِ مسیِ باتل دقیقا به رنگ موزائیکهای مسی، آبیخاکی، سفید، قهوهای خاکی، و رگههای طلاییِ کف اون گالری میاد!
آیا رایحه به فضای داخل گالری هم خواهد اومد؟ نمیدانم! اما از روی ریویو های نوشته شده در رابطه با این گالری به این مسئله پی بردم که گرانی، و تجمل و مصرف گرایی در این فروشگاه بیداد میکنه..فضا شلوغ و پر سر و صدا!
رایحه هم حقیقتا الکی شلوغش کرده!
خلاصه وَ مختصر وَ مفید بگم؟ روح نداره.. عین اون دوتای دیگه...
هممزه ی شکلاتهای غیبا موتزارت کوگِن (Reber Mozart Kugeln)؛ معطر، شکیل اما دوستنداشتنی!
مغزهی حجیم شدهی کره و گرد کاکائو که دورش رو یک لایهی پهن و کُپُل از پرالینِ فندق و مرزیپان (کره بادام) احاطه کرده باشه.. سویههای الکلیک وَ وانیلِ نه چندان درست و حسابی!
من بچه که بودم داییم بهم می گفت شیربرنجِ وارفته:) وانیل هم همینه؛ شیربرنج وارفته! رقیق، بیمغز و تلفیق شده با رگههای لاکتونیکی.. در شروعاش سوایِ پودرِ دارچین کمی فلفل هم گرفتم ازش؛ در کنار اون رایحه لاکتونیک، که خیلی ازش خوشم نیومد! یادِ المپیا میوزیک هال از ایستوا دِپَغفِم افتادم که در موردش نوشته بودم: بدمزه!...
زمان مثل برق میگذره وَ میریم داخل رینگ بوکس و شاهد یاس و مریم میشیم! شوشاینِ یاس و داکِ نا امید کننده مریم! طفلکی مریم؛ مشت خورش ملس:( این ماجرا یه بلیدِر داشت که اونم مریم بود! ناکاوت میشه وَ میره به آغوش چوبِ سدر...
فضا دم میکنه، ثانیهها کِش میان و کش میان و کش میان.. و چیزی که باقی میمونه رایحهای است کامپلکس و نسبتا ناتوان در جمع کردن کار...
خودِ رایحه: خوب
فضاسازی: نیاز به تلاش
برایند: با تکماده پاس
کرکتر: تجدید
ثبات اخلاقی و رفتاری: تجدید
اما در نهایت؛ فارقالتحصیل از دبیرستانِ تروساردی!
تروساردی چطور دبیرستانیه؟
عین دبیرستانِ من! جابر، زورچپان کننده همراه کیلو کیلو پُزِ عالی!
بعد از اون سه سالِ کذایی نیاز داشتم به یکی مثل نصرالله مدقالچی که برام بنویسه: نازنین، تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت...
سوایِ اینها.. آیا اگر در دبیرستانِ دیگری مشغول به تحصیل میشد اوضاعاش بهتر میبود؟
بله!
کجا؟
ایستوا دِپغفم!..