YVES SAINT LAURENT - Paris Edp

ایوسن لورن پاریس ادوپرفیوم

زنانه
کد کالا : ATR-45719
نوع عطر : ادو پرفیوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : رایحه های گلی
عطار :
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : ایو سن لورن
کشور مبدأ : فرانسه
سال عرضه : نامشخص
کد کالا : ATR-45719
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    0
  • نمی پسندم
    0
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    1
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    0
  • رسمی
    0
تعداد رای های ثبت شده : 2
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

YVES SAINT LAURENT Paris Edp - ایوسن لورن پاریس ادوپرفیوم

و در خانواده عطری رایحه های گلی قرار می گیرد. از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به وانیل ، رز ، خس خس ، زنبق ، چوب صندل سفید اشاره کرد.

نوع عطر ادو پرفیوم
برند ایو سن لورن
گروه بویایی رایحه های گلی
کشور مبدأ فرانسه
مناسب برای بانوان
اسانس اولیه وانیل ، رز ، خس خس ، زنبق ، چوب صندل سفید
نمره کاربران
Paris Edp-ایوسن لورن پاریس ادوپرفیوم
رایحه
0
بدون رای
ماندگاری
0
بدون رای
پخش بو
0
بدون رای
طراحی شیشه
0
بدون رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند ایو سن لورن
اخبار برند ایو سن لورن
نظرات کاربران (1 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.


پنج اپیزود از مادر، آلزایمر و ایوسن‌لورن

۱- پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌ام آدمهایی بودند سنتی و تقریباً مذهبی. در اواسط دهه ۴۰ شمسی این فرصت برایشان پیش آمده بود تا دختر بزرگشان را به دانشسرای تربیت معلم بفرستند. خیلی مردد بودند. انگار آزمون هولناک گذر از سنّت به مدرنیته پیش رویشان بود. پس از روزها و هفته‌ها اندیشه، بالاخره پدربزرگ با هزاران توصیه و شرط و شروط، مادرم را فرستاد دانشسرا. مادر به مدد همین تصمیم، شد پیشرو و آوانگارد همه دخترهای فامیل و محله. یکی از ملزومات این جایگاه جدید، عطر و ادکلن بود و همین الزام، مادر را برد به دنیای بی‌پایان عطور و روایح.

۲- روایت اعجاب‌انگیز پسر رضا براهنی از آلزایمر پدرش:
با مادر و برادرانم از فرودگاه به خانه می‌رویم. پدرم روی صندلی چرخ‌دار نشسته؛ من می‌روم جلوش و می‌ایستم. پدرم به من نگاه غریبی می‌کند. من به او نگاه می‌کنم. مادرم جلو می‌آید و بازهم شیطنت او ادامه دارد: "اگه گفتی این کیه؟" پدرم می‌گوید: "می‌شناسم". مادرم می‌گوید: "بگو". پدرم می‌گوید: "فکر می‌کنم از همسایه‌های قدیمی‌مان باشد." گریه را قورت می‌دهم و کلاه را از سر برمی‌دارم. اشک به چشم دارم. یک‌دفعه پدرم نگاهی از سر شوق می‌کند. انگار چیزی به یادش آمده! سعی می‌کند به یاد بیاورد! و ناگهان به من اشاره می‌کند و جمله عجیبی می‌گوید: "آه ساناز این‌که رضا براهنی‌ه!" طوری این جمله را ادا می‌کند که انگار او هیچ‌کس نیست و یک طرفدار رضا براهنی است و یک‌دفعه به خانه او آمده است و ما همگی ساکن گذشته‌ایم...

۳- روایتی از احسان عبدی‌پور در برنامه کتاب‌باز، به نقل از یکی از بینندگانش: مادر بزرگم آلزایمر گرفت و یه روز، عکس عروسی خودش‌و روی دیوار دید و گفت:این زن کیه که آرش منو بغل کرده..
خودش رو فراموش کرده بود ولی پدربزرگم رو نه...

۴- به الزایمر می‌شود هم به چشم یک بیماری نگریست و هم آن را دولتمندی و غنا دانست و نه بیماری، آن‌جا که جناب شهریار میفرماید:

یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد
خوب شد پیر شدم، دولت نسیان آمد

( گرچه در اکثر روایتها مصرع دوم به این شکل آمده: خوب شد پیر شدم کم‌کم و نسیان آمد)

۵- در سالهای میانی دهه ۶۰ شمسی، مادر ادکلنی داشت که خیلی دوستش میداشت: ادوپرفیوم پاریس از برند ایوسن‌لورن. در فضای آن سالها که متأثر از تحریمها و مشکلات جنگ بود ادکلن کالایی لوکس و تجملی محسوب می‌شد، اما مادر همچنان آوانگارد مانده بود و هرچه نمیداشت، ادکلن داشت. چند سال پیش، آلزایمر مادر را از دنیاها و رؤیاهاش بیرون برد و همه‌چیز را از او گرفت، حتی عشق به ادکلنهایش. هر چه سعی کردیم با خرید ادکلنهایی که دوست میداشت تلنگری به حافظه‌اش بزنیم عرض خود می‌بردیم و زحمت او می‌داشتیم. اوایل زمستان گذشته ادوپرفیوم پاریس را در عطرافشان دیدم و خریدم، نه به امید تلنگری بر حافظه مادر، بلکه برای تخفیف اندوه عمیق خودم از نسیان مادر. دیروز ادکلن را به عنوان بخشی از هدایای عید مادر، تقدیمش کردم. با حوصله بسیار، سعی می‌کرد سلفون را با کمترین میزان آسیب باز کند، وقت ادکلن را از جعبه بیرون آورد چشمانش برقی زد که سالها ندیده بودیم و با ذوقی دخترانه و در نهایت سرخوشی گفت: ایوسن‌لورنِ ...
02 فروردین 1402 پاسخ تشکر
35 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه shima a
دایی حسین ما از اون مردای خوش تیپ زمونه بود. کت بلند و شال گردن بپوشه و پیپ بکشه. اخمو و جدی ولی بی نهایت خوش قلب. دو سال پیش رفتیم کرج خونشون. دیدم فراموشی گرفته، استخونی شده، تو حال و هوای خودشه. منو نمی شناخت، بهش می گفتن حسین این کیه؟ با لبخند محوی نگاهم می کرد و هیچی نمی گفت.
شب همه دور هم جمع بودیم، گوشه ترین جای سالن نشسته بود و سرشو انداخته بود پایین. تا متوجه شد نگاهش می کنم با دستای استخونیش بهم اشاره کرد که برم پیشش. رفتم، نشستم، نگام کرد، دستامو سفتِ سفت نگه داشت و بوسید. با ذوق و شوق عجیب غریب. دست می کشید به سرم و چشماش برق می زد. تا حالا هیچکس ندیده بود این حالت هاشو، نه همسرش، نه پسرش، و نه نوه هاش. بهم می گفت: دختر کوچولوی من میشی؟ از پیش من نری ها. بمون پیشمم..
ما رفتیم..رفتیم و چند ماه بعد هشت صبح نوه اش بهم زنگ زد و گفت باباییم مُرد.
دوباره رفتیم خونشون. جو بهم ریخته ای بود، دعوا شد، سر و صدا شد، حال همه خراب. همه سردرد..همه روز اولی یکی یدونه پوکساید خوردن بلا استثنا. من اما منی که شناخته شده بودم به سردرد های میگرنی و قلب نه چندان محکم و استوار، در آروم ترین حال ممکن بودم. من حسش می کردم. منم نشسته بودم همون گوشه ترین گوشه ی خونه، خیره به شاید همون نقطه ای که اون بود، و من بازهم دستای استخونیشو روی سرم حس می کردم. من پیشش بودم، یعنی اون پیش من بود..منتهی چندماه دیرتر...
آرزو می کنم خداوند عزیزان همگی شما رو براتون حفظ کنه و شمارو برای عزیزانتان. و روح رفتگان همگی در آرامش باشه.
02 فروردین 1402 پاسخ تشکر
43 تشکر شده توسط : آماتور 2 محمد جواد رضوانی
سلام
متن بسیار زیبا و تاثیرگذاری را تحریر کرده‌اید. اوج احساس در توصیف کهولت سن و آلزایمر و ربط آن به دنیای پر رمز و راز روایح. سپاسگزارم.
03 فروردین 1402 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه Perfumex
سلام
شما به دیده زیبابین، نگریسته‌اید و به گوش جان، نیوشیده‌اید. بذل محبت حضرتعالی، موجب فخر است. سربلند و دلخوش بمانید. روز و روزگارتان آکنده از روایح و عطور🌺
03 فروردین 1402 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه Perfumex
هیچ چیز ترسناک‌تر از پیری نیست و در پیری چیزی ترسناک‌تر از آلزایمر...
پدربزرگ پدری‌م سال‌های آخرش آلزایمر گرفت و فوت کرد و پدربزرگ مادری‌ام در نود سالگی، یکسالی میشه دچار این عارضه شده و چقدر برام سخته ببینم مردی که زمانی مارو با یک دست بلند می‌کرد و به دلیل جابه جایی الوار ها بخاطر شغلش نجاری، جلو بازوش به اندازه نصف سر ما بود، حالا لاغر و نحیف شده و سراغ افرادی رو میگیره که سالها پیش فوت کردند....
همیشه از خداوند خواستم قبل از اینکه پیر بشم بمیرم، چه برسه تصور کنم که قراره روزی خودم و یا حتی والدینم آلزایمر بگیرند... حقیقتا عارضه‌ای ترسناکی‌ایه
البته دنیا بهم نشون داده از هرچی بدت بیاد سرت میاد
خدا خودش عاقبتمون رو به خیر ختم کنه
03 فروردین 1402 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه شکیبا
جناب روح الامین
و دیگر دوستان نگران از آلزایمر
سلام و نوروز خوش انشاله
آلزایمر جزء لاینفک مغز آدمی ست !
همه ی ما با درصدهای مختلف به آن مبتلائیم !
من خود آلزایمر نام دارم از همان کودکی :)
تنها اسم هایی در خاطرم میمانند که برایم عزیزند یا سروکار زیادی با آنها دارم .
آدرس ها را باید حداقل دو بار بروم تا یاد بگیرم .
اما وقتی به حافظه ام سپرده شدند فراموش نمیشوند خداراشکر .
خاطراتی که برایم مهم نیستند خودبخود فراموشم میشوند .
فراموشی نعمت است !
و تنها دلیل دیوانه نشدن ما همین فراموشی ست !
و اما آلزایمر :
این که این بیماری تا چه حد وابسته به ژنتیک است و تا چه حدود تحت تاثیر عوامل محیطی و تغذیه ، باید دوست عزیزمان جناب پروفسور اسعدی پاسخ گوید .
لیک دو راهکار را من آموخته ام :
- یاد گیری ی یک زبان جدید
- حفظ کردن اشعاری که دوست دارید
یا حفظ کردن جملات و راهکارهای مهم که توسط بزرگان دنیا روایت شده یا هر علقه ی دیگری میتوانند مهم باشند در پیشگیری یا تعویق .
گرچه اطلاعاتی دارم در خصوص وابستگی ی آلزایمر به ژنتیک لیک در جایی که پروفسور این علم در بین ماست ، صحبت من درین خصوص نه لازم است و نه کافی ایضا دور از ادب است .
اما یک چیز را من بلد ام :) :
خداوند ما مهربان تر است از چیزی که میپنداریم
او ابدا ظالم نیست !
اما اینکه میترسیم که از هر چه بیزاریم مبتلا میشویم یعنی چه ؟
یعنی این نقطه ی ضعف ماست و کائنات برای پاک کردن ما از گناهان ( که مقصرش تنها و تنها خودمانیم ) از نقاط ضعف ما که بیش از هر چیز از آنها بیزاریم بهره میگیرد !
این هم بد نیست اتفاقا !
باعث میشود سریعتر پاک شویم و لایق رفتن .
پس :
اگر درست زندگی کنیم و همیشه در هر کار و هر حال خود را جای طرف مقابل و دیگران گذاریم آنوقت جای هییییچ نگرانی نیست !
در یک روز زیبا که بقول سرخ پوستان بهترین روز است برای مردن ، آنهم در صحت و سلامت کامل ، شیک پوش و معطر و خندان خواهیم رفت انشاله !
نمونه هایش را همه ی شما در بستگان و اطرافیانتان دیده اید !
و ایضا معکوسین اش را !
خلاصه که ازین دنیا زیباتر نیست بشرطی که زیبا باشید و زیبا بین !
هفت شینی که سال پیش به گمانم شرح دادم در زندگی هایتان جاری بلطف خدا .
شیشه ( آینه ) - شب بو - شمع - شراب - شهد - شانه - شیر
که معانی اش را خود میدانید و ایرانیان قدیم به صحت تمام منتخب کرده اند لیک خود میدانید چه کسانی و چرا معکوسش کردند آنهم به هفت سینی که بدترین معانی را دارد !
این هفت شین شادی بدنبال دارد برای شما انشاله بلطف خدای شادی آفرین ما .
با ارادت و لبخند :)
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : عباس بهرامی سعیده دهرویه
سلام جناب روح‌الامین

شبهای هجر را گذراندیم و زنده‌ایم
ما را به سخت‌جانی خود، این گمان نبود

سایه پدر و مادر بر سرتون مستدام و حافظه هر دو عزیز، شفاف و جاری. در خنکای مهرشان بیاسایید و دل غمین مدارید، بلا و ناخوشی از وجود نازنینشان و نازنینتان دور باد
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه امیر علوانی
الحمدالله چشممون به چندتا عطر بابا ننه دار و باعقبه منور شد.یواش یواش با گرونی عطر تفسیرها روی عطرهای کپی و بی عقبه شیفت پیدا میکنه و چی میشه کرد یواش یواش از عطرهای فرانسوی باید تفسیری از پروجکشن یک عطر کپی که شورشیان بوکو حرام اجازه دادن تو خط مرزی ناحیه مورد مناقشه ساخته بشه و و اسمش هم شبیه کوکو شنل باشه ولی بشه بوکو شباب.اما چاره ای نیست
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه امیر علوانی
سلام و درود جناب بوترابی
به قول دوستی نازک‌خیال:

اُف به نامردی که نقش مرد، بازی می‌کند

حکایت همین عطرهای نجیب و نانجیب است و نانجیب‌تر، آنان که گشاده‌دستی‌مان را گرفتند و سوقمان دادند به همین عطرهای نانجیب...
سرت سبز و دلت خوش باد...
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : امیر علوانی Perfumex
سلام و درود استاد بخشنده و سخاوتمند

گمانم آخرین چاره همه آلام و دردهای بشری، عشق است

به قول حضرت حافظ:
عشقت رسد به فریاد...

زهی شرف و طرب شما را که جانتان عاشق است
عاشق بمانید
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : امیر علوانی کاوه
آقای نیکنام خیلی خوب نوشتید
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : امیر علوانی کاوه
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند و استاد اخلاق جناب آقای سخی بزرگوار از لطف شما کمال سپاس دارم. در خصوص بیماری آلزایمر متاسفانه هم ژن های هسته ای و هم ژن های میتوکندریایی در فرآیند پاتوفیزیولوژی این بیماری دخالت دارند و متاسفانه وقتی شروع بشه به حالت پیشرونده شیفت پیدا می‌کنه و به درجه بحرانی میرسه. خوشبختانه آلزایمر فقط در یک درصد تا دو درصد می‌تونه موروثی باشه و اغلب مواردش بصورت پراکنده و توسط تاثیر فاکتورهای محیطی در همان ژن های مذکور ایجاد میشه. متاسفانه مسیرهای بهبود وضعیت بالینی آلزایمر اعم از رایحه درمانی، موسیقی درمانی، تصویر درمانی و خاطره سازی چندان موثر نیستند و بهترین حالت به آلزایمر پیشگیری از مبتلا شدن هست. مطالعه تاثیر بسزایی داره و من پیشنهاد میکنم همه ی ما بایستی در طول شبانه روز، کتابهای علمی یا رمان مطالعه کنیم و همچنین تغذیه ی مناسب بخصوص مصرف سبزیجات و لبنیات در وعده های غذایی و از همه مهمتر ورزش صبحگاهی حداقل به مدت 40 دقیقه خصوصا دویدن، فاکتورهای مهمی برای پیشگیری از اغلب بیماری ها بخصوص آلزایمر هستند. نکته ی بسیار مهم در این بیماری، عشق و عاشق شدن هست و واقعا عشق چه ها که نمی‌کند. حتی مواردی رو داشتیم که آقا و خانم زیر 30 سال بعد دو سال از ازدواجشان بچه دار نمی‌شدند و از نظر ژنتیک کاملا سالم بودند اما ما نمی‌دانستیم که چه مشکلی داشتند و بعد از روانکاوی مشخص شد که حس عاشقانه ی واقعی را نسبت به همدیگر ندارند و همین امر شاید برای همگان صادق نباشد اما غیرممکن هم نیست و می‌تونه باعث جلوگیری از بارور شدن برای داشتن فرزند بیولوژیکی بشه بخصوص برای جوان‌هایی که تازه ازدواج کرده اند. حتی همین پدیده ی عشق در زیبارویی فرزندی که از پدر مادر عاشق متولد میشه، تاثیر بسزایی داره و شاید برای همه شما پیش آمده که چطور آقا و خانمی که خودشان سیمای چندان زیبایی ندارند، فرزند آنها سیمای خیلی زیبایی داره!!!!!! این فرآیند نه تنها از رژیم غذایی و محیط زیست سالم و طبیعت معطر، بلکه از عشق میان همان پدر و مادر منشأ میگیره و واقعا عشق چه ها که نمی‌کند........ هیچ ارزشی در این دنیا، والاتر از داشتن عشق نیست و نخواهد بود.... تا زنده هستیم سعی کنیم عاشق باشیم و عاشقانه زیست کنیم و عاشقانه معمای مرگ را تجربه کنیم.
سپاس از همراهی شما و تمامی بزرگواران........

[EDITED] 1402/01/04 23:35
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
28 تشکر شده توسط : آماتور 2 امیر علوانی
سلام سرکار خانم فیضی
شما دیده‌ی زیبابین دارید و خطاپوشانه می‌نگریر
به قول همشهری ما حضرت حافظ:
آفرین بر نظر پاک خطاپوش‌اش باد...
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه شهریار
سلام و درود
عشق‌ات رسد به فریاد، ار خود به‌سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت...
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه فاطمه فیضی
بسیار تأثیرگذار نوشتید ، متاسفانه خانواده ما هم با این غول بی شاخ و دم دست به گریبان هست،امیدوارم که راه درمان این بیماری نیز کشف شود، برای من سرطان یک فوبیا بود خانه خراب کن به تمام معنا، تا اینکه الزایمر رو از نزدیک لمس کردم، سرطان و بقیه بیماریهای لاعلاج یا صعب العلاج مثل شخصیت شیطانی فیلم های اسلشر هست ازین ها که خون و خونریزی و هیولایی ترسناک بدمن فیلم هست، اما الزایمر مثل فیلم های ترسناک معمایی هست که تا اخر فیلم بدمن در هاله ای از ابهام هست و نمیدونی با کی طرفی، مثل شاینینگ یا اتاق ۱۴۰۸ و ... فراموشی هر چیزی حتی عزیزان فقط اپیزود اول این فیلم ترسناک هست، فراموشی ادرس ها، فراموشی وسایل، ادرس ها، عزیزان ، علاقمندی ها، خود و ... هر جایی که روزنه امیدی روشن می شود مثل یاد اوری عزیزی، اهنگی ، عطری، اسمی، و همه امیدوار می شوند ولی فردا اوضاع بدتر میشود،
اپیزود های ترسناک بعد اختلالاتی مثل بیقراری در هر مکانی و درخواست جابجایی، هالوسینیشن و توهم و دیدن چیز هایی که وجود ندارند، پارانویید و توهم اینکه اطرافیان قصد کشتن و اسیب به فرد رو دارند، از کار افتادن عضلات و ... و از همه بدتر که اطرافیان فرد بیمار بنظر من اسیب بیشتری می بینند،
04 فروردین 1402 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه فرزانه
سلام و درور
چاره‌ای نیست جز صبوری

خون می رود از دیده در این کنج صبوری...

برقرار، دل‌خوش و تن‌درست بمانید
05 فروردین 1402 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : دهاتی ام سعیده دهرویه
به قول یغما گلرویی: نسلی که سرسپرده عصر حجر شده/به ساقیایِ ارمنیِ پیر راضیه
05 فروردین 1402 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : کامیار فخر محمد جواد رضوانی

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟