سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
YVES SAINT LAURENT Paris Edp - ایوسن لورن پاریس ادوپرفیوم
و در خانواده عطری رایحه های گلی قرار می گیرد. از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به وانیل ، رز ، خس خس ، زنبق ، چوب صندل سفید اشاره کرد.نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | ایو سن لورن |
گروه بویایی | رایحه های گلی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | بانوان |
اسانس اولیه | وانیل ، رز ، خس خس ، زنبق ، چوب صندل سفید |
پنج اپیزود از مادر، آلزایمر و ایوسنلورن
۱- پدربزرگ و مادربزرگ مادریام آدمهایی بودند سنتی و تقریباً مذهبی. در اواسط دهه ۴۰ شمسی این فرصت برایشان پیش آمده بود تا دختر بزرگشان را به دانشسرای تربیت معلم بفرستند. خیلی مردد بودند. انگار آزمون هولناک گذر از سنّت به مدرنیته پیش رویشان بود. پس از روزها و هفتهها اندیشه، بالاخره پدربزرگ با هزاران توصیه و شرط و شروط، مادرم را فرستاد دانشسرا. مادر به مدد همین تصمیم، شد پیشرو و آوانگارد همه دخترهای فامیل و محله. یکی از ملزومات این جایگاه جدید، عطر و ادکلن بود و همین الزام، مادر را برد به دنیای بیپایان عطور و روایح.
۲- روایت اعجابانگیز پسر رضا براهنی از آلزایمر پدرش:
با مادر و برادرانم از فرودگاه به خانه میرویم. پدرم روی صندلی چرخدار نشسته؛ من میروم جلوش و میایستم. پدرم به من نگاه غریبی میکند. من به او نگاه میکنم. مادرم جلو میآید و بازهم شیطنت او ادامه دارد: "اگه گفتی این کیه؟" پدرم میگوید: "میشناسم". مادرم میگوید: "بگو". پدرم میگوید: "فکر میکنم از همسایههای قدیمیمان باشد." گریه را قورت میدهم و کلاه را از سر برمیدارم. اشک به چشم دارم. یکدفعه پدرم نگاهی از سر شوق میکند. انگار چیزی به یادش آمده! سعی میکند به یاد بیاورد! و ناگهان به من اشاره میکند و جمله عجیبی میگوید: "آه ساناز اینکه رضا براهنیه!" طوری این جمله را ادا میکند که انگار او هیچکس نیست و یک طرفدار رضا براهنی است و یکدفعه به خانه او آمده است و ما همگی ساکن گذشتهایم...
۳- روایتی از احسان عبدیپور در برنامه کتابباز، به نقل از یکی از بینندگانش: مادر بزرگم آلزایمر گرفت و یه روز، عکس عروسی خودشو روی دیوار دید و گفت:این زن کیه که آرش منو بغل کرده..
خودش رو فراموش کرده بود ولی پدربزرگم رو نه...
۴- به الزایمر میشود هم به چشم یک بیماری نگریست و هم آن را دولتمندی و غنا دانست و نه بیماری، آنجا که جناب شهریار میفرماید:
یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد
خوب شد پیر شدم، دولت نسیان آمد
( گرچه در اکثر روایتها مصرع دوم به این شکل آمده: خوب شد پیر شدم کمکم و نسیان آمد)
۵- در سالهای میانی دهه ۶۰ شمسی، مادر ادکلنی داشت که خیلی دوستش میداشت: ادوپرفیوم پاریس از برند ایوسنلورن. در فضای آن سالها که متأثر از تحریمها و مشکلات جنگ بود ادکلن کالایی لوکس و تجملی محسوب میشد، اما مادر همچنان آوانگارد مانده بود و هرچه نمیداشت، ادکلن داشت. چند سال پیش، آلزایمر مادر را از دنیاها و رؤیاهاش بیرون برد و همهچیز را از او گرفت، حتی عشق به ادکلنهایش. هر چه سعی کردیم با خرید ادکلنهایی که دوست میداشت تلنگری به حافظهاش بزنیم عرض خود میبردیم و زحمت او میداشتیم. اوایل زمستان گذشته ادوپرفیوم پاریس را در عطرافشان دیدم و خریدم، نه به امید تلنگری بر حافظه مادر، بلکه برای تخفیف اندوه عمیق خودم از نسیان مادر. دیروز ادکلن را به عنوان بخشی از هدایای عید مادر، تقدیمش کردم. با حوصله بسیار، سعی میکرد سلفون را با کمترین میزان آسیب باز کند، وقت ادکلن را از جعبه بیرون آورد چشمانش برقی زد که سالها ندیده بودیم و با ذوقی دخترانه و در نهایت سرخوشی گفت: ایوسنلورنِ ...