سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
عطر تاباروم که هر قطرهاش از عصاره موفقیت سرشار شده، عطری ویژه برای مردانی است که میخواهند رهبر و سرآمد دیگران باشند. این عطر که از سنت اشرافی بریتانیایی در ساخت شراب براندی و سیگارهای باکیفیت الهام میگیرد، برداشتی آوانگارد از محصولات کلاسیک است. نام تاباروم به نابترین روایح تنباکو اشاره دارد که جلوه لوکس و انگلیسی این عطر را خلق کردهاند. جلوه گرم زنجبیل و مایههای اغواگر چوب صندل هم با افزودن نت چرم به این آمیزه نیرومند واقعا جلوهای مردانهتر و متفاوتتر پیدا میکند. این عطر باطراوتـچوبی که مدرن و قاطع است، شما را به یکی از مردان مورد توجه زنان اطرافتان تبدیل میکند.
نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | کرید |
عطار | اولیویه کرید سیکس جنریشن |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2000 |
گروه بویایی | معطر فوژه |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | ترنج ، نارنگی |
اسانس میانی | زنجبیل |
اسانس پایه | نعناع هندی ، چوب صندل سفید ، چرم ، تنباکو ، عنبر |
و دوستان خاطره باز !
دیگر قصد خاطره گویی ی عطر نداشتم خصوصا این خاطره که به نوعی یکی از رازهای کمتر گفته شده ی خانوادگی ی ماست .
عطری در کمد پدربزرگم بود که ارزش بسیاری برایش قائل بود . یادم هست از کرید بود . شیشه اش بخوبی در خاطرم هست اما اسمش را که در کودکی پرسیدم فقط " رم " اش یادم ماند . شاید هم عطر دیگری از کرید بوده هرچند جز این عطر ، عطر دیگری لفظ رم بر رویش نیست . نمیدانم .
این عطر که نفهمیدم سرنوشت اش چه شد ، برایش خیلی عزیز بود .
هدیه ای از رضاخان در سالهای انتهای کارش بود .
پدربزرگم از امرای ارتش بود در لشکر ۸۱ کرمانشاه .
فامیلی اش مرادی بود اما چون در سخاوت نامی بود همه ی شهر به او سخی میگفتند . حتی مادربزرگم !
سه جلدش ( شناسنامه ) را هم به همین نام صادر کردند .
اگر رضاخان در کرمانشاه بود سخی نیز همراهش بود .
داستان دوستی شان جالب و شروع اش کمی خشن بود !
حتی تا سالهای آخر عمرش هرزمان شربت میخورد دست به گوش ِ چپ اش ( که نیمه شنوا بود ) میکشید و دست خود را میبوسید !
هیچکس جز عده ای انگشت شمار نمیدانستند که چرا ؟
داستان اش شروع دوستی ای متفاوت با رضاخان بود !
رضاخان جهت بازدید از لشکر به کرمانشاه می آید .
امرای ارتش در ستاد جمع میشوند
سخی در صف اول ایستاده است
رضاخان دقیقا جلوی سخی از اسب پیاده میشود و دستکش هایش را در می آورد . درین حین یک لنگه از دستکش اش به زمین می افتد .
با چشم به سخی اشاره میکند که دستکش را بردارد .
اما وی چنان محو تماشای هیبت او بوده که اصلا متوجه نمیشود !
یک تیمسار که بغل دست پدربزرگ ایستاده فورا لنگه ی دستکش را بر میدارد با دستمال پاک میکند ، بوسیده و برچشم میگذارد و تقدیم میکند .
رضاخان از تعلل سخی ناراحت و سیلی ای به گوش او میزند که چند قطره خون سرازیر شده و این میشود که گوش چپ اش برای همیشه نیمه شنوا میشود .
رضاخان دستی سنگین داشت .
زمانی که به داخل ساختمان ستاد میروند میپرسد این سخی که اینهمه تعریف ازو شنیده ام کجاست ؟ چرا غایب است ؟
میگویند قربان سخی همان بود که حضرتعالی به صورت اش سیلی زدید !
رضاخلن که ازین تصادف متعجب شده دستور میدهد او را ( که قهر کرده ) احضار کنند .
از او دلجویی میکند و مبلغ صد تومان پاداش فعایت و بیست تومان هزینه ی درمان پرداخت میکند که پدربزرگم با این مبلغ منزل مسکونی میخرد .
پدربزرگم عاشق اش بود تا جاییکه محل سیلی ی او را میبوسید !
اما بعدها با پسرش خوب نبود !
در یکی از ملاقاتها در تهران که گویا صحبت راجع به بوی خوب عطرش میشود این شیشه را که بگفته ی خود وزیر دربار از فرانسه آورده به پدربزرگم هدیه میدهد که همیشه در کنار مدالها و دیگر لوازم نظامی نگهداری میکرد .
یکی از خاطرات خانوادگی ما در خصوص عطرها بود که تقدیم شد . امید که خواندنش برای دوستان جذاب بوده باشد .
معطر باشید انشاله