سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
BEAUFORT LONDON Vi Et Armis - بیوفرت لندن وای ات آرمیس
محصول سال 2015 میلادی بوده و از ویژگی های این عطر رایحه بسیار دلنشین و گرم آن می باشد و در دسته عطر های معطر ادویه ای قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به هل ، فلفل ، چای ، روایح دودی، تنباکو ، عود، چوب درخت قان اشاره کرد.برند | بیوفرت لندن |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2015 |
گروه بویایی | معطر ادویه ای |
کشور مبدأ | انگلستان |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | هل ، فلفل ، چای |
اسانس میانی | روایح دودی |
اسانس پایه | تنباکو ، عود، چوب درخت قان |
نه البته، این چه حرفیه! البته که توقع نداری. اصلا اگر غیر از این بود و من به جاش با لذت بهت نگاه می کردم و دوباره می بوییدمت تعجب می کردی؛ درست نمیگم؟
ولی تحسینت میکنم، دست مریزاد! اول مضطربم کردی جوری که تپش قلب گرفتم، چند دقیقه بعد اشکمم در آوردی.
توی اولین دقایق یاد فیلم Requiem for a Dream افتادم. حس و حال فیلم، موسیقیش، تمش، عاقبت شخصیت هاش،... همه چیزش یه جور بدی بود. مضطربم کرد، آرنوفسکی بی رحمانه فیلمشو تموم کرد. لپ تاپو بستم، چند دقیقه سرمو بین دستام گرفتم و هی به خودم گفتم کاش نمی دیدمش.
بعدش پرتم کردی تو دنیای واقعی، همون دوره ای که اون پیر مرد زنده بود. میخوای بدونی من چی دیدم؟ من اون موقع بچه بودم؛ بچه ها مثل بزرگ تر ها درد نمی کشن، یعنی سنشون اونقدری نیست که بخوان حجم عظیمی از غصه رو درک کنن.
یه پسری بود که پدر و مادر پیرشو از یه خونه ی اعیونی برد به یه خونه ی کوچیک. خیلی خیلی کوچیک.
یه پسر جوون همسایه ی دیوار به دیوارشون بود. هر روز بوی تریاک و سیگار از لای درز پنجره های خونه ی پسره به آلونک پیرزن و پیرمرد می رسید. از مخاط و عروق خونیِ بینی پیرمرد می گذشت، اول یکم حنجره اش رو قلقلک می داد و اون رو به سرفه می انداخت، بعد از نایش عبور می کرد و به شش هاش می رسید. نفسش می گرفت، خیلی بیشتر سرفه می کرد. همه ی پناهش شب و روز دستگاه اکسیژنش بود.
پنجره هاشونو باز نمی کردن، زمستون و تابستون هم نداشت. همین قدر که صدای موتور خونه و بوی گند سیگار و تریاک و شیشه، از درز دیوارها و پنجره ها بهشون می رسید بسشون بود.
باز روز ها خوب بود. می دونی، پیر مرد تا صبح نمی خوابید! شب ها همیشه از روز ها براش طولانی تر بود. خودش همیشه می گفت: نمیدونم چرا انگار شب ها کش میان؛ تموم نمی شن..
منِ بچه اون موقع نمی فهمیدم معنی حرفاش ینی چی. من بچه بودم ولی اونجا خیلی تاریک بود. کلی لامپ روشن بود ولی باز هم تاریک بود.
دیوارا سیاه بودن، پرده ها کدر شده بودن. اگر ساعت روی دیوار نبود، آدم شب و روزشو گم می کرد.
انگار اون خونه یه جای دیگه از دنیا بود، یه جایی که محکوم شده بود به تاریکی، ترد شده بود از نور زندگی بخش خورشید و دفن شده بود زیر کپه ها دود و غبار..
می بینی باهام چیکار کردی؟!...