سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
BEAUFORT LONDON Vi Et Armis - بیوفرت لندن وای ات آرمیس
محصول سال 2015 میلادی بوده و از ویژگی های این عطر رایحه بسیار دلنشین و گرم آن می باشد و در دسته عطر های معطر ادویه ای قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به هل ، فلفل ، چای ، روایح دودی، تنباکو ، عود، چوب درخت قان اشاره کرد.برند | بیوفرت لندن |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2015 |
گروه بویایی | معطر ادویه ای |
کشور مبدأ | انگلستان |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | هل ، فلفل ، چای |
اسانس میانی | روایح دودی |
اسانس پایه | تنباکو ، عود، چوب درخت قان |
-------------------------------------------------------------------------------------------
جامعه جنايتکار را میبخشد؛ رویاپرداز را هرگز!
با جستجو وُ درنگ در تفکرات اسکار وایِلد میتوان از یک بُعد [در ارتباط با جملهی مذکور] به چنین برداشت و تفسیری رسید : عموم و حاکمیت، افرادی که قانونِ حقیقی وَ راستین را زیرپا گذاشتهاند فراموش وَ عفو، اما آنکه مفادِ غلطِ قوانینِ جناحی را به چالش میکشد مجازات میکنند. زیرا کسانی که میخواهند آیین بیپایه، اصولِ دیگرآزار، خطوط قرمزِ افراطی وَ تابوها را تغییر دهند برای شِبه ثباتِ مضحک وَ متعفنِ جامعه خطرناکتر از مثلا یک بزهکار هستند. کشیشِ متجاوز در خفا وَ توسط چندقطره آب مقدس بخشیده، اما آنکه میگوید زیر پوستِ کلیسا تجاوز وُ هتک حرمت باب بوده، هست و خواهدبود به بدترین شکل سنگسار یا طرد میشود. ما [اکثریت] مبتلا به افیونِ محیطهای خُرد وُ امنِ خود هستیم وَ آرامشِ بیمقدار وُ نامبارکِ مردابهای راکد را به آشوبِ موجهایِ عاصی وُ مختارِ اقیانوسهای آزاد ترجيح میدهیم. درعینحال ترسِ از روبهرو شدن با خودِخود یا همان ماهیتِ واقع وُ عریان هم مزید برعلت است. آنهم درست جایی که بشر در معنای کلان خود یعنی آزاداندیشی، خودوَپیرامون شناسی، شکافتن پیله وَ بلندپروازی زیر سایهی هوش وُ به شرطِ عقل!
برخی از آثار هنری [هم] کموبیش چنین جریانی را در ژرفایِ خود پنهان کردهاند وَ بسیارند افرادی که معتقدند این دست مخلوقات برای ترویجِ هرچه بیشترِ فساد، عادیسازیِ فسق وُ فجور وَ انتشارِ وحشیگری ایجاد میشوند. بله. از یک زاویه چنین فرضیهای بیراه نیست، چهبسا قابل اتکا هم هست. زیرا نظام وَ سیستمِ غالبِ فکری بهوضوح توسط رسانهها، سیاست، استثمار عقاید، ضدفرهنگ، مکاتب غیرمعتبر، تحریفِ علوم'ادیان وَ کتب، سوءاستفاده از افرادمشهور وَ عادت پذیری بشر، گسترش فرقههای رادیکال، تفرقهافکنی نژادی وُ قومی، اخبار غلط، تسلط سرمایهداری و... برروی تمامِ بهدست آوردههای بشر تا به امروز دست گذاشته است وَ گویا تصمیم دارد آدمی را از موجودی داری حَد، میزان وَ ارزش به جانداری بدون مرز و منزلت تبدیل کند. در این موردِ خاص بیمرز شدن قطعا معنای نیک نخواهد داشت وَ بدتر، تنهی واضح به ولنگاری و لااُبالیگری هم میزند. دقیقا نقطهی مقابلِ تفکرِ تکامل که بشر را با جداییِ هرچه بیشتر از ذاتِ سبع وَ درندهی طبیعت، تصور وَ آیندهی او را بر اساسِ هوش وُ ادراک پیشبینی میکند. اما سوال اینجاست، برای بشری که خود سرفصلی تاره از جُرم است و به بزرگترین تولیدکنندهی جنایت، بِزه، قتل، فساد و... تبدیل شده، رواج و عادیسازی چه معنایی دارد؟ آیا آب را میتوان خیس کرد؟ بشری که بمب هستهای بر سر همنوعان خود میاندازد، به تمامی حریمهای شخصی دست درازی میکند، کل طبیعت را میبلعد و...!
آیا تمامِ اینها [آثار هنری مذکور] دقیقا نمودِ بیرونیِ بشرِ امروزی نیستند؟ آیا ترسِ از پذیرفتنِ حقیقت او را به این نقض نمیرساند؟ آیا این همان به بیراهه زدن نیست؟ آیا به جای چند اثر که واقعیت را برملا میکنند، نبایست خالق را نقد کرد؟ خالقی که آدم باشد وَ شوم وُ ناسازگارترین ساختارِ کرهزمین را تشکیل داده!؟ فکرمیکنم چشم و گوشِ این بچه قرنهاست که باز شده وَ این دست عطرها [بطور کلی هنرها/فارغ از اندیشهی خیروشر وَ بیتوجه به هدف اصلیِ خلق آنها] جزئی از واقعیت ما هستند و تا زمانی که تابِ بوییدنِ واقعیت را نداشته باشیم نقصِ عظیم آشکار نمیشود وَ هیچگاه به حقیقتِ متعالی نخواهیم رسید. اما افسوس که بشر نهتنها منزجر [وَ باخبر] نمیشود بلکه کمکم به این جریان علاقهمندتر هم شده. به جای همآغوشی با شریک خود تماشای پورن را برمیگزیند وُ بهجای همبستر شدن با آدم رباتهای جنسی برای خود تهیه میکند وَ [احتمالا] یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شد در آینه به چهرهی پُف کرده وُ زیرِ چشمِ تیرهاش خیره میشود وَ باخود فکر میکند چه ایرادی دارد اگر امروز به جای بوی رزِ خشک، پوست لیمو یا چوب صنوبرِ نمدار بوی جلبک خیسِ دم کرده از تنم منتشر شود؟ بوی عفونت، شیرهی تریاک، خونابه، اسپرم. بوی پوچی و سقوط! گویا آنچه بعنوان عادیسازیِ خطا مدنظر دستهی اول است همین باشد. بله. عادیسازی یک روند غیرعادی. شاید اندیشهی صحیح، برآیند دقیق، هدف، امرمُسلم وَ عاقبت بشر را ندانیم؛ اما قطعا و حتما خوابِ خرگوشیِ معروف که میگویند، همین است!
بهنظرمن به جای مبارزهی دائم با علوم باید از هرفرصتی برای عمیق شدن در اصول استفاده کرد و بیش از پیش اندیشید!
گوردن گراهام در کتابِ فلسفه هنرها به نقل از جان استوارت میل اینطور مینویسد : بهتر است انسانی کام بَرنیاورده باشیم تا خوکی کام برآورده! بهتر است سقراطی کام بَرنیاورده باشیم تا ابلهی کام برآورده! اگر خوکان و ابلهان عقیدهای دیگر دارند بدان جهت است که در این قضیه فقط طرف خودشان را میبینند وُ میشناسند!
تمام نقل همین است. باید اصلِ تلاش برای هرچه بیشتر دانستن همواره و مستمر باشد. بایست هشیار بود. خوکینگی در کمین بشر است.