BEAUFORT LONDON - Vi Et Armis

بیوفرت لندن وای ات آرمیس

مردانه
کد کالا : ATR-36967
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : معطر ادویه ای
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
نام برند : بیوفرت لندن
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : 2015
کد کالا : ATR-36967
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 20
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
950,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    17
  • نمی پسندم
    10
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    6
  • + 45 سال
    1
  • روزانه
    1
  • رسمی
    5
تعداد رای های ثبت شده : 57
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

BEAUFORT LONDON Vi Et Armis - بیوفرت لندن وای ات آرمیس

محصول سال 2015 میلادی بوده و از ویژگی های این عطر رایحه بسیار دلنشین و گرم آن می باشد و در دسته عطر های معطر ادویه ای قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به هل ، فلفل ، چای ، روایح دودی، تنباکو ، عود، چوب درخت قان اشاره کرد.

برند بیوفرت لندن
طبع گرم
سال عرضه 2015
گروه بویایی معطر ادویه ای
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان
اسانس اولیه هل ، فلفل ، چای
اسانس میانی روایح دودی
اسانس پایه تنباکو ، عود، چوب درخت قان
نمره کاربران
Vi Et Armis-بیوفرت لندن وای ات آرمیس
رایحه
8.6
14 رای
ماندگاری
9.2
14 رای
پخش بو
8.9
14 رای
طراحی شیشه
8.2
14 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند بیوفرت لندن
عطرگرام
نظرات کاربران (24 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
10
رایحه
9
ماندگاری
9
پخش بو
10
طراحی شیشه


هروقت باتل های این خانه عطرسازی را میبینم یک کلمه در ذهنم تداعی میشود که خود هزاران کلمه پشت سرش دارد ،
مشکی ، واجب ترین و واقعی ترین رنگ دنیا . رنگی که باید در دنیای هرکسی باشد تا بتواند دوام بیاورد . حال چه میشود اگر مشکی در زندگی نباشد ؟
بگذار تا از او برایت میگویم ...

پروانه عاشقی درونش رشد کرده بود .جایی نمیرفت . جایی را نداشت که برود . نشسته بود روبروی یک شمع خاموش ، منتظر اتفاقی بود تا آن شمع روشن شود تا در آتشش بسوزد و بمیرد . آخر او عاشق بود . درونش عاشق بود . میدانست این عاشقی ممکن است به مرگش منجر شود اما باز عاشق بود و خیره به شمع خاموش نگاه میکرد . نگاه میکرد ... نگاه میکرد ، سالها فقط نگاه میکرد .
سرزمین خشک و بی آب وجودش همزمان با پیله پروانه جوانه زده بود . با اشک هایش به انها اب میداد و از انها مراقبت میکرد . آه ، یادش بخیر . چندی نگذشت که پروانه از پیله درامد و در دشت جدید و سرسبز زندگی اش با شوق بال میزد و دنیایش را با رنگ بالهایش ، رنگ امیزی میکرد . جوانه ها وجودش را سبز از جنس امید ، طلوع آفتاب وجودش را طلایی از جنس عزت نفس و بالهای رنگین پروانه عاشقش وجودش را نورانی میکرد . """ از دشتی که ساخته بودم گل هایی چیده بودم برایت تا آنکه یکشنبه ...""" صبر کنید ... بگذارید بازهم از او بگویم اما فقط یک چیز ، هنوز در زندگی او خبری از رنگ مشکی نبود !!!

" لعنت به گذر زمان ، بزرگترین دروغی که از بچگی به او یاد داده بودند . گذر زمان همه چیز را حل میکند . نه ! نه تنها حل نمیکند بلکه گره زندگی ات را کورتر میکند . بدنت را سردتر میکند . روحت را میکشد و جسمت را میسوزاند . حال از هر زاویه ای میخواهی به آن مرد نگاه کن و تفکر کن و زندگی کن اما لعنت کن هر بتی که برایت ساخته اند تا بپرستی تا زنده باشی . زنده بودن هم بزرگترین دروغ بود که به او یاد داده بودند . سراسر عذاب و سختی در ازای لذت ها و خوشی ها و هوس های زودگذر و بی بنیان و کاذب " صبر کن ، با پروانه اش زمزمه میکرد ...

دشت سرسبز او ، دیگر خالی از آب شده بود . خورشید زندگی اش غروب کرده بود . تنها چیزی که در سرزمین وجودش داشت باد بود . آن هم توهمی بود که از بچگی به او خورانده بودند . گذر زمان تنها دارایی اش بود . همان باد داغ و سوزاننده ای که پر از غبار و شن داغ بود . هر از گاهی شدت میگرفت آن گذر زمان و تنها دارایی اش به او شلاق هایی از جنس دلتنگی ، از جنس بی قرای و از جنس تنگی نفس میزد .
"عهد بستم نفسم باشی و من باشم و تو
ای که بی تو نفسم تنگ و دلم تنگ تر است..."
آدمی نبود که شلاق نخورده برده شود اما ... اما از یه جایی به بعد هیچ چیز در اختیار خودش نبود . همه باورهای زندگی اش به تناقض خورده بود . اشک میریخت و اشک میریخت و به جوانه های پوسیده سرزمین وجوش اب میداد اما رشد نمیکرد . چرا ؟ از طبیعت کمک گرفت . اسمان دلش به حال آن برده شلاق نخورده سوخت و برای جوانه هایش گریست اما خوب میدانست که الان دیگر فصل زندگی اش پاییز است و وقت رشد نیست .

باز برگردیم به گذر زمان ... گذر زمان به زندگی اش باز هم رنگ داد . اما این بار رنگ قرص های اعصاب و افسردگی . آبی ، سبز ، قرمز و ... بگذار ببینم . سبزش با سبز قبلی کمی فرق دارد . سبز است اما کدر است . عزیزانش امیدش بودند ( به وجه امیدش ) رنگ سبز اما نمیتوانستند از یک جایی به بعد او را زیاد تحمل کنند. از او خسته میشدند و دوری میکردند تا آسیب روحی نبینند . حق هم داشند . من هم بودم نمیتوانستم او را تحمل کنم ( به وجه کدرش ) . او آن رنگ ها را تحمل میکرد برای زندگی اش چون هنوز در دستانش آن گل هایی بود که از دشت رویایی اش که زمان لعنتی از او گرفته بود چیده بود . رنگ ها گلش را پژمرده نمیکردند . چشم هایش به او آب میدادند و حرف های تراپیستش گاها به آن گل ، نور . اما بازهم در زندگی اش رنگ مشکی نبود!!!

گذر زمان لعنتی بازهم به او فهماند که گل ، نور واقعی میخواهد . نوری که از قبل رشد کردنش در وجودش تپیده بود . اما خبری از نور نبود دیگر ...

یک شنبه شد .
اه از یک شنبه های غم انگیز . شاید برایتان این کلمه آشنا باشد...( خیلی ها اهنگ معروفش را گوش داده اند و دیگری فیلمش را دیده اند که در ادامه اندکی از آنها خواهم آورد . gloomy sundays ).
راحت بگویم . گل هایش در دست ، پروانه اش بی قرار برای روشن شدن شمع ، طناب به دیوار و ... آن شمع بخاطر روح آن مرد روشن شد . وزش باد تمام شد . سکوت در دنیا حکم فرما شد . پروانه خوشحال شد ، چند دور چرخید و در ان آتش دیرینه سوخت . حالا وقت آن شده بود تا در حاشیه وجود حبس شده در قاب عکسش نواری مشکی بگذارند .
حال فهمیدی اگر رنگ مشکی در زندگی نباشد چه میشود ؟ دیدی که سرانجام رنگ مشکی خودش به زندگی اش وارد شد... این جنس از رنگ مشکی در این خانه عطرسازی موج میزند...

اه از یکشنبه های غم انگیز .
لاسلو : " هر آدمی برای خودش شان و غرور داره ، ادم زخمی میشه ، بهش توهین میشه با این وجود ، همه اینها را میتونه تا لحظه اخر تحمل کنه ولی وقتی ، آدم پشت سر هم بد میاره ، بهتره قید این دنیا رو بزنه و بره ، اما ...... اما با غرور "

"
یکشنبه ای غمگین بود، من منتظر ماندم و ماندم
با گل هایی در دستم برای رویایی که ساخته بودم
منتظر ماندم تا زمانی که رویاهایم مانند قلبم شکستند
گل ها همه مردند و حرف ها نگفته ماندند
غمی که حس کردم فراتر از همه تسلیتها بود
ضربان قلبم مثل ناقوس کلیسا می زدند
"

اما دوشنبه چه؟
دوشنبه تنها دیگر یک رنگ داشت . مشکی . تاریکی . بدون هیچ نوری که خود منشا تاریکی هست ، تاریکی میدرخشید . وقت چه بود ؟ وقت رقص دودهای سیگار در تاریکی . دودهایی که در این خانه عطرسازی در تاریک ترین حالت خود برای دل شکسته ما میرقصند . سیگار ؟ کدام سیگار ؟ بگذار تا بازهم برایت مرور کنم داستان سیگاری که عاشق لب های معشوقش شده بود و دلش برای نوازش تنگ شده بود .

"
میرقصم مثل دود سیگاری که به پوچی و نیستی شتابان قدم برمیدارد . میرقصم حتی اگر همه وجودم مانند سیگاری گرانبها سوزانده شود و به نیستی قدم بردارد . میرقصم و نیست میشوم اما رد من روی تو برای مدتی باقی خواهد ماند .بوی سوختنم سراسر وجودت را فرا خواهد گرفت و تو این بو را به خاطر خواهی سپرد با اینکه میدانم اندک زمانی بعد اثری از بویم در ظاهرت نیست . تو میتوانی بوی مرا با اسپری کردن عطرهای گران قیمت و یا عطرهایی که مقبولیت عموم و ازادی استفاده دارند را بپوشانی اما این بو در داخل مغزت همچنان تکرار خواهد شد . مزه این بو نیز در دهانت رخنه کرده است . میدانی چرا ؟ چون پک های عمیقی به وجود من زده ای و رقص مرا وسیعتر ، عمیقتر و تندتر و حتی پررنگ تر کرده ای . همه مزه من را چشیده ای . همه هستی و نیستی من در دستانت بود و نمیدانستم معتاد شده ای ... هرگز نمیفهمیدم که با پک زدن های متوالیت ، من رو به نیستی قدم برمیدارم . تشویقت میکردم که مرا بکشی و رقصیدن من را تماشا کنی . شاید اگر کل ادم ها و کائنات میخواستند از سیگارم پکی بزنند تا مرا بسوزانند و دود شدنم را ببینند ، 70 80 سالی طول میکشید تا تمام شوم اما انقدر شیفته لب ها و حتی دندان ها و فاصله بین دندان هایت شده بودم که دوست داشتم لب هایت بر وجودم رخنه کند . رقص کنان بین دندان هایت بپیچم و به درونت برم . دوست داشتم مزه تلخی شوم روی اب دهنت . دوست داشتم مرا عمیقتر بکشی تا لب هایت را عمیقتر بفشارم و مزه کنم ترا . دوست داشتم انقدر دوام داشته باشم تا بین لبهایت جان بدهم و تمام شوم . دوست داشتم انقدر اعتیادت به مرا ببینم که از اتش ذهنم در تو دلگرمی ای ایجاد کنم که بدانی زود تمام نمیشوم و تو میتوانی انقدر مرا بکشی تا بمیری و بمیرم . دست تقدیر ترا ترک داد . دیگر میل سیگار کشیدنت نبود . مرا در اوج اتش و دود و سوختن خاموش کردی و رهایم کردی در ناکجا آباد .40 50 سال که نه اما شاید 10 20 سالی دوام بیاورم اما دیگر من ، من نیستم . دیگر اتشی نمیتواند روشنم کند . دیگر چیزی نمیتواند مرا بسوزاند مگر غم هجر لبهایت از درون . مگر غم مک زدنم برای شروع سوختنم . میدانی چرا دودهایم میرقصید و مستقیم به نیستی نمیرفت . چون دوست داشت برقصد تا نگاهش کنی . دوست داشت تا اندکی ، کیفیت چشم تو را میدید و با عشق به نیستی قدم بر میداشت .
دیگر زمان سوختنم گذشته است دلبرم . دیگر نه توان رقصیدن دارم نه توان سوختن . دوست دارم در گوشه ای از ناکجا اباد که رهایم کردی ، به خوابی ارام فرو بروم و باقی اندک لحظات عمرم را به نرمی لبهایت ، فاصله دندان هایت ، نیم رخی از ماه درخشانت و بوی دهانت فکر کنم و بگذرانم . فقط یادت نرود که تو معتاد نبودی .... من معتاد لبهایت شده بودم و به هر بهانه ای در غم و شادی میان لبهایت خانه ای می یافتم و اندکی ارام میگرفتم . یادت نرود تو ترک هم نکردی ، فقط من بی خانمان شده ام ... فقط میدانم دیگر " لب هایی نیست مرا نوازش کند "
"

دوشنبه به اتمام میرسد و دیگر سه شنبه ای در کار نخواهد بود .
19 دی 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : محسن نیلا ی
عالی بود👏🏼

[EDITED] 1401/10/20 11:01
19 دی 1401 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : nazanin Hani

9
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
صادقاته میگم ، پوزش می‌خوام .
اعتراف می‌کنم وقتی نوشته های شما رو می‌خوندم جایی از وجودم تردیدی دست تکون می‌داد ، که : مگه ممکنه یه عطر ، یه مایع با ترکیبی مشخص ، بتونه این حجم احساسات گوناگون و پیچیده رو باعث بشه ؟ کدوم یکی از این مواد می‌تونن در انسان حسی ، مثلا خشم ، نفرت ، بی‌قراری یا .... رو ایجاد کنن . مثلا همین وای ات آرمیس خببث ، کدوم ترکیب ، کدومشون ، تنباکو ؟ عود یا اون یکی چی بود ... چوب درخت قان ( منکه تقریبا از هیچ کدومشون سر در نمی‌آرم ! ) می‌تونه باعث ایجاد دل آشوبه _ این دل آشوبه _ بی قراری و این علاقه قهوه ایِ نیم سوخته ( بوش ..... بوش .... بوش ) بشه ؟ دلیل تمنای تکرار شونده در تمام روز گذشته بعد از اولین تجربه برای بوییدن دوباره ش چی بوده ؟ و یادآوری تمامی این رایحه ، نه یادآوری نه ، بازتولید و حضور رایحه !!! در تمامی مدتی که خونه نبودم چی بوده ؟
آره ، اعتراف می‌کنم به همتون یه عذرخواهی بدهکارم ، پوزش می‌خوام .
03 بهمن 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : Farnoosh نیلا ی

9
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
هیچ وقت تا به حال ، مطلقا هبچ وقت ،چیزی رو تا این مناسب این عبارت ندیده بودم ترکیبِ
_ اشتیاق و التهاب_ .

[EDITED] 1401/11/02 18:33
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : Farnoosh نیلا ی

سلام، رفقا امروز رفتم ختم یکی از دوستانم (خدا به شما سلامتی و تندرستی و عمر با عزت بده) و چون هوای تهران بارونی بود و سرد این عطرو که سمپلشو چند ماه پیش خریده بودم زدم، راستش بوی تریاک نمیدونم چطوره ولی این عطر خیلی زیاد تلخه و یکم تو پس زمینه شیرینی داره که مقداری بالانسش میکنه، من از رایحش خوشم اومد ولی هر کی رسید گفت بوی تریاک میدی، به نظرم پخش بوش تو سه ساعت اول خوب بود بعدش خیلی کم شد، ماندگاری رو پوستم ۳ ساعت بعدش خیلی کم رنگ شد ولی رو پیراهنم هنوز هست، خلاصه ک تو ایران انگار جواب نمیده رایحش
25 فروردین 1402 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : نیلا ی ابوالحسن

به جرئت می‌تونم بگم صفحه این عطر بیوفرت تو عطرافشان عجیب ترین کامنت ها رو داره :)))))))))) یکی از یکی عجیب تر
19 مرداد 1403 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : نیلا ی ابوالحسن

کلا عطر های این خونه بیشتر از اینکه برای پوشیدن ساخته شده باشن به عنوان یه اثر هنری ساخته شدن. به شخصه هیچ ارتباطی با این بو نتونستم بگیرم و به محض اسپری بوی شدیدا تلخ و تند که برای بسیاری یاداور بوی تریاک هست به مشام میرسه.پخش و موندگاری این کار به شکل عجیبی بالاست و بوش به خصوص تو دقایق اول اسپری میتونه کل یه خونه رو به طرز عجیبی پر کنه
10 شهریور 1402 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : ابوالحسن کاید امیر

کاری تنباکویی ،چرمی ،و ی س ک ی و بخوری که خیلی خوب با هم ترکیب شدند.من عاشق این نتها هستم و این که همه رو در این عطر دیدم سورپرایز شدم.
خیلی رایحه ی خاص و یونیکی داره و ابدأ عام پسند نیست.رایحه گرم ،تلخ ،رسمی و خود آزار دهنده ست.من خیلی رایحه ش رو دوست دارم ولی نتهای این عطر برای من رفرنس نیستند و من رفرنسهای بهتری از این نتها دارم.
در ضمن یک نکته ی خیلی خوب این عطر اینه که رایحه کاملاً مردانه ست.
پخش و ماندگاری غول آسا داره.
08 مهر 1396 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : F E سعید رضایی شوشتری
جناب کبیری منم این رایحه رو خیلی دوست،چه کارهای دیگه ای تو فضا و بهتر از این سراغ دارید؟
08 مهر 1396 پاسخ تشکر
این کار رو تست کردم من . دقیقا شب انتخابات ریاست جمهوری . یه بنده خدا تو فاصله دو متری من ایستاده بود ، گفت فکر کنم یکی داره ....... میکشه . رفتم نزدیکش گفت چرا این بورو میدی . ولی من از بوش خوشم میاد . تلخ تلخ مثل زهر دود دود انگار وسط جنگل سوخته راه میری . پخش بو در حد بمب . اهل دلاش حال میکنن با این کار . به قول دوستمون بوی صفا میده . اصلا بلایند بای نکنید . ایام بکام
09 مهر 1396 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : amir پویا
امین دادخواه عزیز سلام
Complex از برند Boadicea The Victorious هم کیفیت بهتری داره و هم ایزی ورتره و هم بازخورد بهتری داره.
این کار در صفحه ی برندش در سایت عطرافشان موجود نیست و گر نه در صفحه ی خودش معرفیش میکردم.
09 مهر 1396 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : پارسی ssh
سپاس فراوان جناب کبیری
09 مهر 1396 پاسخ تشکر
ایکاروس عزیز سلام
در کامنتی از این برند به همراه ناسوماتو و اونوم بعنوان برندهای آنتی مارکت نام بردی.قبلاً Fathom V رو رویو کردی و رویو بقیه ی کارهاش رو به بعد موکول کردی.
خیلی ممنون و قربانت اگه زحمت رویو این کار بخصوص رو تقبل کنی.
30 آذر 1396 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : ssh

با توجه به اینکه نظر درباره روایح یه معقوله کاملا سلیقه ای است و اکثر دوستان عزیز اساتید بررسی نت ها و رایحه هستند ترجیح میدم برداشت خودم از این کاره خیلی خیلی خاص و جذاب رو این طور خدمتتون بگم:
یه عصر خنک پاییزی کنار پنجره رو به درخت های بزرگ افرا نشستی و داری سوختن برگ های خشک درختها رو میبینی و بوی دود توی فضا پیچیده .
برای تحریر یه تغییر داری خودنویس خودت رو از شیشه مرکب سیاه و قدیمی پر میکنی...داری به یه یکنواختی دردناک و مرگبار میرسی... هیچ ایده ای برای یه تغییر و لذت خاص و جدید نداری... چشمت به چراغ جادویی قدیمی رو کتابخونه میوفته... میری و اونرو برمیداری 1..2...3... سه بار لمس پافر این چراغ جادویی کافیه که غول ترسناک ولی مهربون جذاب بیرون بیاد و همه کسالت ها و یکنواختی های تو رو از بین ببره و تو رو به آرزوهات برسونه...
Vi Et Armis با شیشه 50 میلش همون چراغ جادویی و غوله آرزوهاست که تو رو توی یه تاریکی عمیق اما جدید و آرامش بخش فرو میبره.
17 تیر 1397 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : عبدالهی۱ فرهاد

با توجه به اینکه نظر درباره روایح یه معقوله کاملا سلیقه ای است و اکثر دوستان عزیز اساتید بررسی نت ها و رایحه هستند ترجیح میدم برداشت خودم از این کاره خیلی خیلی خاص و جذاب رو این طور خدمتتون بگم:
یه عصر خنک پاییزی کنار پنجره رو به درخت های بزرگ افرا نشستی و داری سوختن برگ های خشک درختها رو میبینی و بوی دود توی فضا پیچیده .
برای تحریر یه تغییر داری خودنویس خودت رو از شیشه مرکب سیاه و قدیمی پر میکنی...داری به یه یکنواختی دردناک و مرگبار میرسی... هیچ ایده ای برای یه تغییر و لذت خاص و جدید نداری... چشمت به چراغ جادویی قدیمی رو کتابخونه میوفته... میری و اونرو برمیداری 1..2...3... سه بار لمس پافر این چراغ جادویی کافیه که غول ترسناک ولی مهربون جذاب بیرون بیاد و همه کسالت ها و یکنواختی های تو رو از بین ببره و تو رو به آرزوهات برسونه...
Vi Et Armis با شیشه 50 میلش همون چراغ جادویی و غوله آرزوهاست که تو رو توی یه تاریکی عمیق اما جدید و آرامش بخش فرو میبره.
17 تیر 1397 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : مجید جلیلوند مهدی
آقا مهدی سایت پ..م ش...گ.تعدادی از عطرهاشو داره.همینطور یک سرچ بفرمایید اکثر سایتهای معتبر تک و توکی از عطرهاش دارن.
شب همگی عطرافشانی ها شاد
28 بهمن 1400 پاسخ تشکر
13 تشکر شده توسط : Maary neda

7
رایحه
9
ماندگاری
7
پخش بو
8
طراحی شیشه
این عطر سنگین و باوقار منو یاد شخصیتی بلند قد با پالتویی سیاه و کلاه مخملی زیر بارش باران در دل تاریکی با سایه ای مبهوم از دور نمایان میشه با یه اهبتی خاص که تو نگاهش خشونت همراه با سکوت معنادار که بیشتر تو فیلمهای دهه۶۰خودنمایی میکردن میندازه،عطری نیست که بازخورد داشته باشه ولی میتونه یادگار خوبی از تاریخ تاریک انگلستان تو کلکسیون عطرات باشه
14 آذر 1399 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : عبدالهی۱ حامد

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟