BEAUFORT LONDON - Vi Et Armis

بیوفرت لندن وای ات آرمیس

مردانه
کد کالا : ATR-36967
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : معطر ادویه ای
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
نام برند : بیوفرت لندن
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : 2015
کد کالا : ATR-36967
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 10
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
610,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    17
  • نمی پسندم
    9
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    6
  • + 45 سال
    1
  • روزانه
    1
  • رسمی
    5
تعداد رای های ثبت شده : 56
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

BEAUFORT LONDON Vi Et Armis - بیوفرت لندن وای ات آرمیس

محصول سال 2015 میلادی بوده و از ویژگی های این عطر رایحه بسیار دلنشین و گرم آن می باشد و در دسته عطر های معطر ادویه ای قرار می گیرد. از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به هل ، فلفل ، چای ، روایح دودی، تنباکو ، عود، چوب درخت قان اشاره کرد.

برند بیوفرت لندن
طبع گرم
سال عرضه 2015
گروه بویایی معطر ادویه ای
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان
اسانس اولیه هل ، فلفل ، چای
اسانس میانی روایح دودی
اسانس پایه تنباکو ، عود، چوب درخت قان
نمره کاربران
Vi Et Armis-بیوفرت لندن وای ات آرمیس
رایحه
8.7
14 رای
ماندگاری
9.2
14 رای
پخش بو
8.8
14 رای
طراحی شیشه
8.2
14 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند بیوفرت لندن
عطرگرام
نظرات کاربران (24 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.


Vi Et Armis
by force and arms
با زور و سلاح

این عطر که قبلاً به عنوان هند شرقی شناخته می‌شد، با نام جدید :Vi et Armis بازگشت.

(اصطلاح لاتین به معنای «با زور و سلاح »، شعار شرکت بریتانیایی هند شرقی)

مرجع بویایی موجود در این عطر به بررسی رابطه پیچیده بریتانیا با سایر کشورها و تسلط آن بر تجارت دریایی بین‌المللی در طول قرن‌ها می‌پردازد، این رایحه گیج‌آور و مخدر به همان اندازه که فریب می‌دهد به چالش می‌کشد.

این عطر اعتیادآور با استفاده از کالاهای وارداتی و صادراتی شرکت بریتانیایی هند شرقی به عنوان نت های اصلی خود، سخنان جورج برنارد شاو را به یاد می آورد: «هیجان عاطفی از طریق چای، تنباکو، تریاک، ویسکی و مذهب به مردان می رسد».

متناقض و چالش برانگیز، ما ریشه های کشور جزیره ای خود را غرق در تضادها تصور می کنیم.

[EDITED] 1400/11/29 11:50
28 بهمن 1400 پاسخ تشکر
31 تشکر شده توسط : غلامرضا نیک پور سورنا مقدم

این برند به معنای واقعی خاصه.هر عطرش پشت سرش ماجرایی داره.این عطرها داستان نمیگن .این عطرها داکیومنتال هستند.کانسپت عطار مستند تاریخ انگلستانه.من بی غرض میگم که جرات خرید تونر و آیرون دوک و وی ات ارمیس رو نداشتم و ندارم.من اصلا در این سه عطر دجالیت و هرزگی و بی قیدی و انحراف و بیماری و روان پریشی و سادیسم و مازوخیسم و هانیبالیسم و سکوت بره ها و گنداب فاضلاب و اوج انحطاط انسان و ....ندیدم.چیزی که من احساس کردم تماما شکوه و عظمت و سرداری و سالاری و جنگاوری و غرور یک امپراطوری و و غرور جنگاوران و درگیری های صحنه جنگ بود که به بهترین وجه ممکن توسط عطار به من نابلد انتقال داده شد.آیرون دوک رو که بو کردم چشمم رو که بستم لباس و زره قیافه صدا و کل کاراکتر این سردار انگلیسی رو مجسم کردم.عجب زیبا ساخته این عطر رو.ریک اند روین ...چقدررر زیبا از شروع تا پایان یک جنگ قرون وسطایی رو بازسازی کرده.تونر ...بوی باروت طپانچه یک پرنسس انگلیسی که در خفا برادرش را در زیر زمین قصر به قتل رساند تا پادشاه نشود.در تصویر روی جلد تمام سمپل های این عطرها کانسپتها به زیبایی به تصویر درآمده.
خاص خاص خاص و با اصالت .البته اینها برداشت شخصی من ازین خانه عطر بود.سه عطر ازین خانه عطر خریدم و واقعا برام لذت بخش هستند بوییدن و پوشیدنش.گل سرسبدشان فاتوم وی بعد ازون ترور اند مگنیفیکنس و بعد ازون لیگنوم ویتای هست.این خانه عطر حرف برای گفتن زیاد داره.از دستشون ندین.
شاد باشید
27 بهمن 1400 پاسخ تشکر
27 تشکر شده توسط : سجاد ترسا nazanin

سلام دوستان
کجا میتونم عطرای این برندو تست بکنم ؟
احساس عجیبی نسبت ب عطرای این برند دارم ولی چقدر بده که تاحالا تستشون نکردم
اگر میدونین لطفا راهنماییم کنید ، سپاس
27 بهمن 1400 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : سلطان عطربازهای ایران و توران

وی ات آرمیس : 3 بامداد. جنوب تهران. اطراف دروزاه غار. میدان شوش! / رزینی که از پوستِ لزجِ شیطان ترشح می‌شود!
-------------------------------------------------------------------------------------------
جامعه جنايتکار را می‌بخشد؛ رویاپرداز را هرگز!

با جستجو وُ درنگ در تفکرات اسکار وایِلد می‌توان از یک بُعد [در ارتباط با جمله‌ی مذکور] به چنین برداشت و تفسیری رسید : عموم و حاکمیت، افرادی که قانونِ حقیقی وَ راستین را زیرپا گذاشته‌اند فراموش وَ عفو، اما آن‌که مفادِ غلطِ قوانینِ جناحی را به چالش می‌کشد مجازات می‌کنند. زیرا کسانی که می‌خواهند آیین بی‌پایه، اصولِ دیگرآزار، خطوط قرمزِ افراطی وَ تابوها را تغییر دهند برای شِبه ثباتِ مضحک وَ متعفنِ جامعه‌ خطرناک‌تر از مثلا یک بزهکار هستند. کشیشِ متجاوز در خفا وَ توسط چندقطره آب مقدس بخشیده، اما آن‌که می‌گوید زیر پوستِ کلیسا تجاوز وُ هتک حرمت باب بوده، هست و خواهدبود به بدترین شکل سنگسار یا طرد می‌شود. ما [اکثریت] مبتلا به افیونِ محیط‌های خُرد وُ امنِ خود هستیم وَ آرامشِ بی‌مقدار وُ نامبارکِ مرداب‌های راکد را به آشوبِ موج‌هایِ عاصی وُ مختارِ اقیانوس‌های آزاد ترجيح می‌دهیم. درعین‌حال ترسِ از روبه‌رو شدن با خودِخود یا همان ماهیتِ واقع وُ عریان هم مزید برعلت است. آن‌هم درست جایی که بشر در معنای کلان خود یعنی آزاداندیشی، خودوَپیرامون شناسی، شکافتن پیله وَ بلندپروازی زیر سایه‌ی هوش وُ به شرطِ عقل!

برخی از آثار هنری [هم] کم‌وبیش چنین جریانی را در ژرفایِ خود پنهان کرده‌اند وَ بسیارند افرادی که معتقدند این دست مخلوقات برای ترویجِ هرچه بیشترِ فساد، عادی‌سازیِ فسق وُ فجور وَ انتشارِ وحشی‌گری ایجاد می‌شوند. بله. از یک زاویه چنین فرضیه‌ای بی‌راه نیست، چه‌بسا قابل اتکا هم هست. زیرا نظام وَ سیستمِ غالبِ فکری به‌وضوح توسط رسانه‌ها، سیاست، استثمار عقاید، ضدفرهنگ، مکاتب غیرمعتبر، تحریفِ علوم'ادیان وَ کتب، سوءاستفاده از افرادمشهور وَ عادت پذیری بشر، گسترش فرقه‌های رادیکال، تفرقه‌افکنی نژادی وُ قومی، اخبار غلط، تسلط سرمایه‌داری و... برروی تمامِ به‌دست آورده‌های بشر تا به امروز دست گذاشته است وَ گویا تصمیم دارد آدمی را از موجودی داری حَد، میزان وَ ارزش به جانداری بدون مرز و منزلت تبدیل کند. در این موردِ خاص بی‌مرز شدن قطعا معنای نیک نخواهد داشت وَ بدتر، تنه‌ی واضح به ولنگاری و لااُبالیگری هم می‌زند. دقیقا نقطه‌ی مقابلِ تفکرِ تکامل که بشر را با جداییِ هرچه بیشتر از ذاتِ سبع وَ درنده‌ی طبیعت، تصور وَ آینده‌ی او را بر اساسِ هوش وُ ادراک پیش‌بینی می‌کند. اما سوال این‌جاست، برای بشری که خود سرفصلی تاره از جُرم است و به بزرگترین تولیدکننده‌ی جنایت، بِزه، قتل، فساد و... تبدیل شده، رواج و عادی‌سازی چه معنایی دارد؟ آیا آب را می‌توان خیس کرد؟ بشری که بمب هسته‌ای بر سر همنوعان خود می‌اندازد، به تمامی حریم‌های شخصی دست درازی می‌کند، کل طبیعت را می‌بلعد و...!
آیا تمامِ این‌ها [آثار هنری مذکور] دقیقا نمودِ بیرونیِ بشرِ امروزی نیستند؟ آیا ترسِ از پذیرفتنِ حقیقت او را به این نقض نمی‌رساند؟ آیا این همان به بیراهه زدن نیست؟ آیا به جای چند اثر که واقعیت را برملا می‌کنند، نبایست خالق را نقد کرد؟ خالقی که آدم باشد وَ شوم وُ ناسازگارترین ساختارِ کره‌زمین را تشکیل داده!؟ فکرمیکنم چشم و گوشِ این بچه قرن‌هاست که باز شده وَ این‌ دست عطرها [بطور کلی هنرها/فارغ از اندیشه‌ی خیروشر وَ بی‌توجه به هدف اصلیِ خلق آن‌ها] جزئی از واقعیت ما هستند و تا زمانی که تابِ بوییدنِ واقعیت را نداشته باشیم نقصِ عظیم آشکار نمی‌شود وَ هیچ‌گاه به حقیقتِ متعالی نخواهیم رسید. اما افسوس که بشر نه‌تنها منزجر [وَ باخبر] نمی‌شود بلکه کم‌کم به این جریان علاقه‌مندتر هم شده. به جای همآغوشی با شریک خود تماشای پورن را برمی‌گزیند وُ به‌جای همبستر شدن با آدم ربات‌های جنسی برای خود تهیه می‌کند وَ [احتمالا] یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شد در آینه به چهره‌ی پُف کرده‌ وُ زیرِ چشمِ تیره‌اش خیره می‌شود وَ باخود فکر می‌کند چه ایرادی دارد اگر امروز به جای بوی رزِ خشک، پوست لیمو یا چوب صنوبرِ نمدار بوی جلبک خیسِ دم کرده از تنم منتشر شود؟ بوی عفونت، شیره‌ی تریاک، خونابه، اسپرم. بوی پوچی و سقوط! گویا آنچه بعنوان عادی‌سازیِ خطا مدنظر دسته‌ی اول است همین باشد. بله. عادی‌سازی یک روند غیرعادی. شاید اندیشه‌ی صحیح، برآیند دقیق، هدف، امرمُسلم وَ عاقبت بشر را ندانیم؛ اما قطعا و حتما خوابِ خرگوشیِ معروف که می‌گویند، همین است!

به‌نظرمن به جای مبارزه‌ی دائم با علوم باید از هرفرصتی برای عمیق شدن در اصول استفاده کرد و بیش از پیش اندیشید!
گوردن گراهام در کتابِ فلسفه‌ هنرها به نقل از جان استوارت میل اینطور می‌نویسد : بهتر است انسانی کام بَرنیاورده باشیم تا خوکی کام برآورده! بهتر است سقراطی کام بَرنیاورده باشیم تا ابلهی کام برآورده! اگر خوکان و ابلهان عقیده‌ای دیگر دارند بدان جهت است که در این قضیه فقط طرف خودشان را می‌بینند وُ می‌شناسند!

تمام نقل همین است. باید اصلِ تلاش برای هرچه بیشتر دانستن همواره و مستمر باشد. بایست هشیار بود. خوکینگی در کمین بشر است.
27 بهمن 1400 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : الف ش حسین رفیعی
سلام
جناب "مسیح" توی عطرافشان دیگه نمی نویسن،کسی از حال و احوالشون خبر داره؟خوب هستن؟.
خیلی از دوستان قدیمی تر عطرافشان دیگه نمی نویسند یا کم می نویسند...
19 مرداد 1403 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : Aref یاس
درود
كاربران عزيز همه چيز دان و مدعي، زحمت فراري دادن اين گوهر نايب رو كشيدن و خيلي از دوستان ديگر رو.. البته كه مديريت هم مقداري كم لطفي كردن در حق ايشون.
20 مرداد 1403 پاسخ تشکر
30 تشکر شده توسط : Aref الف ش
درود
بود و نبود يكي مثل من تفاوتي تو اين سايت نه الان داره نه هيچوقت ديگه.
سخي، شوشتري، مهربد، فاطيما، نازنين، مونا، شكيبا، رهام، دكتر بوترابي ايرج، سالار و چندتا ديگه از دوستان قديمي و جديد هستن كه باعث ميشن عضويت و سر زدن به اين سايت خوب ارزشش رو داشته باشه.
اما با احترام كامل به همگي، بعضي ها تو يه ليگ ديگه هستن. بودنشون اينجا از شانس خوب من بوده. رفتنشون هم از بدشانسي محض. ارزشمند و تكرار ناپذير بودن. يكي مثل مسيح نقشش تو اين سايت مثل John Coffey بود براي مني كه متوجه تفاوت بودن يا نبودنش نبودم تا وقتي كه رفت.
💐💐
20 مرداد 1403 پاسخ تشکر
34 تشکر شده توسط : Aref غلامرضا نیک پور
درود
جناب Dapper عزيز
بسيار ممنونم از شما كه لايق دونستيد نام من رو كنار بهترين هاي عطرافشان بياريد و صد البته كه بود و نبود منم تفاوتي نداره. ميدونم بخوام درد دل كنم كامنتم تاييد نميشه ولي خواهشم از دوستان اينه كه قدر اين دوستان باقي مونده رو بدونيد، اولش براي عطر ميايد اينجا ولي موندن ما اينجا ديگه دليلش عطر نيست اونايي كه قديمي هستن دقيقا ميدونن دارم از چي صحبت ميكنم.فقط يكم با هم مهربون باشيم، همين.
ادبيات و هنر مسيح و پرنيان رو از دست داديم مواظب نازنين و Through a Glass Darkly و .. باشيم. بماند كه جناب بوترابي خيلي كم فعاليت شدن يا اقا ايرج روحاني كلا ديگه اينجا فعاليتي ندارن ، جناب دكتر غزوي و خيلي از اساتيد.
ممنونم از همه ي شما كه با حضورتون باعث دلگرمي ما هستيد.
21 مرداد 1403 پاسخ تشکر
35 تشکر شده توسط : محسن Aref
Dapper عزیزم سلام خدمت تو دوست گرامی:
اول اینکه نظر لطف شماست نسبت به من و سایر عزیزان و از این بابت بسیار سپاسگزارم از شما و اینکه درست میگی جای خیلی از دوستان خالیه.. ایرج و پرنیان و مسیح هم که گل سرسبدشون هستند.
امیدوارم بزودی شاهد حضور مجدد همشون باشیم.
21 مرداد 1403 پاسخ تشکر
36 تشکر شده توسط : محسن Aref
خب ، دپر عزیزم
فرصت شد که سلامی عرض کنم خدمت ات :)
ایضا عرض کنم که تا شما دوستان عزیز و پرمحبت ما نباشید ، حقیر و دیگر دوستان عزیز و خدوم ما که نام بردی ، نخواهیم بود !
این جمع ، خیلی خاطرخواه دارد !
از کجا میدانم ؟
از جایی که حتی مدیر عزیز ما نیز نمیداند !
:)
تا کنون سه سایت از این حقیر دعوت کرده اند که آنجا حاضر باشم .
حتی یکی از ایشان فرمودند اگر نزد ما فعالیت کنید چنین کنیم و چنان کنیم !
عرض کردم من که عددی نیستم ، از من باسوادتر و پرتجربه تر درین رشته بسیااار هستند ! چرا من ؟
فرمودند حتما دلائلی هست دیگر !
نگفتند چه دلائلی لیک خود میدانم :)
دلیل ، حضور شماست ، دلیل ، مهر جاریست در این خانه ، دلیل ، زندگی ارزشمند یک یک شماست ! دلیل ، جمع دوستان این خانه است که ارزشی ورای عطرها دارد !
دلیل ، معطریت این جمع است !
پس هیچ کس نباید بگوید حضور یا عدم حضور من تفاوتی ایجاد نکند !
البته که تفاوت کند !
شما نیز دیگر این نگو ! که راست نیست !
آنهم پس از اینهمه روز و ماه و سال افشاندن محبت که همانا افشاندن عطر است در عطرافشان !
ارادتها خدمت تو دوست عزیز ما :)
23 مرداد 1403 پاسخ تشکر
36 تشکر شده توسط : Mehran محسن

دی ماه سال 89 جیم.دال سه ساعت بعد از تزریقِ هروئین، حجم بالایی از ریتالین رو اسنیف و بیش از سه ساعت با چشمِ نیمه باز بیهوش شد! وقتی به هوش اومد کسی ازش پرسید کجا بودی لعنتی. فکر کردیم این بار دیگه می‌میری! [این بار دیگه] توگویی شخص بطورکلی در چرخه مرگ و زندگی مدور بود. جیم.دال همانطور که به چارچوبِ در ورودی نگاه می‌کرد با لبخند پاسخ داد: تو فاضلاب با خودم س.کس می‌کردم! ها ها ها!! سرش رو برگردوند به سمتِ کسی که سوال پرسیده بود. راش می‌دونی چیه؟ یک نوع سرخوشی و نشئگی آنی. شبیه به حسِ ارگاسم که این بار نه فقط مجموعه جنسی بلکه تمام وجودِت باهاش درگیر میشه. دست، پا، گردن، کلیه، ناخن، چشم و... در یک لحظه ارضا میشن. فهمیدی؟ داشتم به ارگاسم می‌رسیدم. نگران نباش! / آبان سال 90 در یک شبِ سرد و منزوی جیم.دال بررویِ یکی از صندلی‌هایِ یخ‌زده ی پارک لاله نشست وَ دیگه هیچوقت بلند نشد!

این تمام اون چیزیِ که پوچ گرایی فرقه‌ای برای عاقبت بشر متصور است. ایده‌ای که در اون آدمی رهاشده وُ مفلوک برروی صندلی‌های انفراد و بطلان واژه‌ی تنهایی رو مسرور وُ برای همیشه از بودن به سمت نبودنی بی‌صدا رهسپار می‌شه. همون که نیچه از بابتش هشدار داد. جریانی نه برایِ ایجاد 'بی ارزشی' بلکه برایِ تخریب وُ درهَم کوبیدنِ ارزش‌های به دست آمده. همان رانه مرگ که فروید، لاکان، یونگ و... به آن پرداختند. چرخه‌ی خودتخریبی وَ اشتیاقی برای نیستی! بعید نیست بشرِ منحرف به زودی با آئین قربانی کردن آدم بدوی به میدان بازگردد. چه بسا همین امروز هم خون می‌فروشند برای نوشیدنِ سَران وُ گروپ سکس‌های آئینی از دماغِ بینی نشده‌ی بشر بیرون زده وَ...

وی اِت آرمیس
شرارت در مایع نخاعِ جاندارِ مجهول شناور‌‌
مغز؛ ارسال دستوری شوم به سمت بازو!
مقامِ حرکت به امرِ آشوب؛ گرامرِ جنایت.
بازو به مُچ؛ مُچ به انگشت.
حلقه برروی گردن. فشار. فشار.
برروی مقطعِ تنفسِ جاندارِ معلوم!
تشریحِ خشنِ نیرو‌‌؛ افزایشِ حجمِ جبرِ متمرکز؛ فیزیکِ سَلاخی
جاندارِ معلوم؛ هایپوکسی. تیرگی ادراک.
قبل از احتقان وُ انسداد نفس اشک از چشمانش سرازیر شد
بوی قربانی شدن در جمجمه‌اش پیچید
چشمانش بسته وَ قطره‌ای خون از بینی وَ شُره‌ای از گوش او جاری شد. سرفصل؛ آدم؛ ماقبل بشر!

عطری گرم، تب دار، عرق کرده نَمور، هیستری، دارک اسموکی اسپایسی، چوبی رزینی، انیمالیک با شاهرگ های شیرین که مدلی از دل آشوبه رو ایجاد میکنن. در بین دود چوب و احوالات اسپایسی سه جریانِ منحصربه‌فرد وَ مضطرب وجود داره / یک. رایحه ای خون مانند که متعفن نیست ولی حتما استرس‌زا هست / دو. حجم وَ بویی شبیه به ترکیبِ بوی شیره، سوخته تریاک، قره‌قروت وَ چوبِ خاکستر شده. / سه. خطوط متالیکِ مرموز که دنباله‌ی بوی خون رو به تیتراژ پایانی عطر متصل می‌کنند. پایانی که به شکلِ وحشتناکی دود گرفته وَ عزادار است!

قانون. برداشت ما از پیرامون، حاصل درونیات ماست.

شخصا هیچ علاقه‌ای به این عطر ندارم ولی همواره به هنرتجربی احترام می‌ذارم و سعی میکنم بدبین باهاش برخورد نکنم / البته قابل فهم و محترمِ که یک نفر با این رایحه به انزجار برسه. هزاران دلیل میتونه داشته باشه که یکیش [فقط] خودِ رایحه است.
اما همانطور که نوشتم، خود من هم وی ات آرمیس رو نمی‌پسندم وَ اصلا نمیدونم چنین مخلوقی را چرا، چطور، چگونه و چه جایی باید استفاده کرد. یا کانسپت پشت اثر خیر را دنبال میکنه یا شر. یا این‌که اصلا خیر و شر چه مفهمومی میتونه اینجا داشته باشه! یا چرا باید با چنین لنزی به دنیا نگاه کرد و و و...! درکُل عطرِ عاصی و مُکدری محسوب میشه و مغز تو کله‌اش نیست. خیلی اطوار افیونی و افراطی داره. که چی؟ نمیدونم واقعا. ولی حس میکنم بهترِ بشر تا حدامکان از شمایلی که مغز نداره دوری کنه!


خارج قسمت. دریافت‌های حدقه چشم؛ جهان‌بینی کلی نیست!
[بااحترام بسیار بسیار زیاد-مکاتبه نه نقد-کلام نه شخص-برداشت نه اصل]
عطاری و خلق عطر هنر است. نه کالا. باتل عطر، پکیج در ویترینِ فروشگاه، مکاتبه درارتباط با مارکتینگ رایج، اصلِ استفاده از عطر و... به تعریفِ کالا و شی تنه می‌زنن! ما در مورد عطاری وَ چگونگی ترکیب حرف می‌زنیم. از خلق، کشف، ایجاد وَ انتشار! پَس؟ از هنر داریم می‌گیم نه کالا! آیا بین عطر و مثلا کمددیواری یا ناخن گیر فرقی نیست؟ بحث بر سر قیمت میشه کالا! کالا، شی، جسم، ماده و... هرکدام تعریف و تفهیمی دارند. هنر هم در این بین در بررسیِ جان دار بودن و یا خیر [حتی] قرار می‌گیره که وارد بحث نمیشیم.
هنر ابداع و بهتر است بگوئیم اکتشاف بشر است برای بهتر زیستن. [یا هر تعریف دیگری] هر آن‌چه به بشر وَ اکتشافات وی ارتباط داشته باشه به تاریخ او هم مرتبط است! [اصل منطق/بنده فقط راوی و کاتب هستم] تاریخ بشر یعنی دین، خرافه، واقعیت، فلسفه، الهام، مذهب، عرفان، تولد، مرگ، جهنم، بهشت، علوم، پوچی، تجرد، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ، تجاوز، تعرض، روانشاسی، جنگ، جنایات، صلح، سکس، دوستی، دوری، ایجاد، روشنگری، کلیسا، ضد کلیسا، خاطره، حجریت، ادوار، طبیعت، خدا، شیطان و هزاران هزار اصطلاح و اصول دیگر! نگاه کوتاه و بعیدی به نظر می‌رسه که بنويسيم مخلوق را باید از تاریخِ خالق اون جدا کرد! بیسوادی دقیقا جایی اتفاق میوفته که ما فکر کنیم یک جامعه کاملا وَ مطلق بیسواد است! بنویسیم مطمئنم. معتقد باشیم [درپنهان] که برای ایجاد یک جریان همه باید از یک خط پیروی کنند. کسی که نقاشی‌های دوره باروک رو با زاویه‌ی یک مذهبیِ کاتولیک می‌بینه اشتباه میکنه! اونی که همون نقاشی رو با فلسفه می‌بینه اشتباه میکنه. اونی که با منطق کلاسیک می‌بینه اشتباه میکنه. اونی که با روشنگری می‌بینه اشتباه میکنه. اونی که با حدودِ نگاهِ شخصی می‌بینه اشتباه میکنه. اونی که کُمدی می‌بینه اشتباه می‌کنه. اونی که تراژدی می‌بینه اشتباه میکنه. پس کی درست...!!؟؟ جهانِ بشر بستری از دین ضد دین، فلسفه ضدفلسفه و بطورکلی جذب و دفع است. جایی که یک آرتیست [خالق] میشه سورچینلی وَ تا گردن تو کلیسا غرق. یکی میشه گوالتیئِری که تفکرات مدرن، پساکلیسایی حتی ضدکلیسایی داره. یکی میشه میانه رو منطقی فلسفی مثل تاور! چطور می‌فرمایند این‌که عطر آغشته به فلسفه و دین میشه یعنی ما بیسواد و پشت کوهی هستیم و یا نه من این رو نگفتم اصلا! حیف نوشته‌های خوب و ظریفی که در پایان‌بندی خراب میشن. این هم دقیقا جایی اتفاق میوفته که حس می‌کنیم فهمیدیم چه خبرِ. مرز بین نظر شخصی و آسیب رو گم می‌کنیم. تایپ نه شرقی نه غربیِ منسوخ شده‌ای که در تعریف خودش حل میشه. یعنی ایده ای که فکر می‌کند عطر یعنی رایحه وَ موسیقی یعنی لا در گام چهارم پیانو! نخیر. هنر داستان داره عزیزم. خیلی زیاد [هم] داستان داره. باید آغشته بشه. کتاب ساده ی فسلفه هنرها رو مطالعه بفرمایید! ببینید نگاه اصولی به مخاطب هنر چیست و یک مخاطب واقعی باید چطور باشه و چگونه ببینه...!!

معتقدم در نهایت هرکاری کنیم جبر و خدشه از نوشته های ما بیرون میزنه. این مسئله به ژنتیک ربط نداره. تاریخ عزیزان؛ تاریخ! [غالبا] تبدیل به یک کج دهنی سیال شدیم. از شخص خودم تا باقی...!
10 بهمن 1400 پاسخ تشکر
31 تشکر شده توسط : حسین رفیعی Sara
میگم حالا چرا ریتالین و هرویین با هم زد چه ترکیب غریب بی خاصیت و آزارنده ای 😉
10 بهمن 1400 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : nazanin امیر رنجبر

یکی دیگر از عطرهای جهان فساد و فحشا بوی جنایت می‌ده انگار ته جنوب شهر گناه توی یه شیره‌کش خونه چند نفر به قتل رسیده باشند بوی تریاک و خون و باروت در فضا موج می‌زنه به قول قاتل بی‌نام و نشان فیلم آخرالزمانی هفت دیوید فینچر: می‌خواهم روی این دنیاتون بالا بیارم. بیوفرت وای ات آرمیس بوی تهوع می‌ده.

یه عطر اسموکی بوزی وودی تنباکویی بهترین تعریف درباره‌اش باید گفت یه عطر افیونی البته باید درباره‌اش بگوییم ضد عطر ضد خدا ضد مسیح. به شدت وحشتناک یه عطر تاریکی بسیار عجیب غریب در نبود خدا دنیا دقیقن همین بو می‌دهد وقتی انسان تصمیم گرفت برج بابل بسازد به آسمان‌ها فخر بفروشد خدا را بکشد بگوید خدا مرده است. 

هگل انسان را به ایده‌ی مجرد اولیه و خودآگاهی مطلق می‌رساند. نیچه به نهلیسم قاطع و هایدگر از تمدن و زندگی که در پس آن انسان خاموش قربانی می‌شود. کامو جهان را پوچستانی عبث می‌بیند و انسان را گناهکاری بی‌گناه و بیگانه‌ای طاعون‌زده‌ بی‌تقصیر و سارتر که جهان را هیچ در هیچ می‌داند و انسان را غریبی که راه بجایی ندارد و بگفته هایدگر در این هستی پرتاب شده است و خود باید دردناکانه و نومید برای خویش کاری کند و ساموئل بکت که به انتظار بیهوده گودو که نیست نشسته و کافکا به همین دلیل به مسخ می‌رسد و صادق هدایت به پرلاشز، الیوت به ترزیا و یونسکو به کرگدن.

حتا رویای خرید کورکورانه را هم نداشته باشید. اگر بیوفورت‌های دیگر را دوست دارید، ممکن است شانس بیشتری از من داشته باشید و آن را دوست داشته باشید. مطمئنن کسل کننده نیست، روانی کننده است. شبیه سازی چیز دیگری، عدم وجود خدا. اما صادقانه بگویم که من از این یکی آسیب دیده‌ام. عطری نیست بزنید برید بیرون بازخورد بگیرید همه شما را لعن و نفرین می‌کنند شاید فقط قاتل‌ها و تبهکاران از بوی شما خوششان بیاد لذت بیمارگونه ببرند.

این جهان سرشار از تکنولوژی، صنعت پورن و جهان توسعه یافته سرمایه‌داری همانی است که حمید هامون سالها قبل فریاد ‌زد: کجا داره می‌ره؟ آخه به چی رسیده؟ آه. عین یه مشت سوسک و مورچه دارن تو مرداب تکنیک دست و پا می‌زنن. همه‌ش هم به خاطر این شیکم صاب مرده است. راحت لم دادن... معنویت چی شد؟ به سر عشق چی اومد؟
08 بهمن 1400 پاسخ تشکر
37 تشکر شده توسط : marjanmohamadi خلفی
وای ات آرمیس لعنتی برای من بوی نبودن ایکاروس می‌ده کسی که ازش کلی چیز یاد گرفتیم عطرهای معرفی می‌کرد که حتا توی فرگرنتیکا و پرفومو و لاکی سنت و بیس نت صفحه‌ای نداشتند. این عطر بیوفرت تجسم عدم حضور ایکاروس است. دوست مشترک ما که این روزها جایش بشدت خالی است به قول راوی دلتنگی‌های حسرت‌خوار روزهای رفته شاعر رفاقت دوری من شما به درازا و زخم و چرک کشیده است... . خشک و متعفن؛ یک روز بی‌پایان؛ ابدیتی جادوانه. رایحه تریاکی و بشدت صمغی و تلخ به همراه بوی خاص رزینی و دودی کندر. یه عطر با بوی بسیار زهر ماری و قوی صمغ‌های درخت‌های اساطیری به همراه رایحه قوی صمغ کندر
11 بهمن 1400 پاسخ تشکر
32 تشکر شده توسط : marjanmohamadi خلفی
درود بر شما
این عطرا کجا میتونم پیدا کنم یا بهتر بگم این برندرو ، خیلی دوس دارم کاراشو تست کنم
28 بهمن 1400 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : سلطان عطربازهای ایران و توران فاطمه فیضی
سلام دوست عزیز


تو اصفهان عطر فروشیهای خوبی هست. یه وب سایت هم هست ت....و شاید بتونین از اونجا تهیه کنین
28 بهمن 1400 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : سلطان عطربازهای ایران و توران Meyti
درود سلطان این عطر در رایحش نتی یا بویی مشابه ساهارا نویر داره با این اوصاف و ارقامی که فرمودید باید تا حدودی مشابهت داشته همونقدر صمغی دودی تاریک
29 تیر 1402 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : marjanmohamadi فاطمه فیضی

سلام و روز به خیر به همه دوستان عزیزم:
قبلا یک بازنگری حسی با تصویر نگاری در مورد این عجیب الخلقه انگلیسی گفته بودم و حالا میخوام یکم
نظرم رو راجب به رایحه این کار خدمتتون عرض کنم.
باشروعی بسیار فراگیر و عربده کش از نزدیک ترین حالت به رایحه افیونی و تلخ و گیرای تریاک در حال سوختن رو به رو هستیم که در عین شفافیت به نزدیک ترین حالت در نت و رایحه ای که خدمتتون گفتم قرار داره به شکلی که اگر کسی اهل دل باشه بعد از اسپری اولیه این عطر حتما به دنبال منقل و زغال و ... خواهد گشت. وجود نت های اسپایسی شدیدا شیرین و ترکیب اون با رایحه ای دودی غلیظ میدل نت جذاب و عجیبی رو بوجود آورده که بواسطه بوی برگ تازه چای کمی نم دار و دم کرده شده. بعد از حدود 45 دقیقه تا یک ساعت به مرحله نهایی رایحه که با عودی خشک و چوبی و غیر معمول طراحی شده خواهیم رسید. درای داونی کهنه و بسیار اینسنسی ، تاریک و تاثیر گذار و حسی از یک اتاق با بوی ماندگار و کهنه دود و تریاک سوخته. کار جوری طراحی شده که شدیدا خلسه آمر و افیونی عمل میکنه و صد در صد با تستش متوجه این عرض بنده خواهید شد. عجایب چندگانه خانه بیوفورت از دید بنده کارهای خیلی جذاب و خاصی هستند که قطعا برای مخاطب عام و صرفا خوشبو بودن طراحی نشده اند. در عین هارش بودن و خشونت ذاتی که در رایحه کلی این کار هست من حس آرامش خوبی رو ازش می گیرم.
موفق و شادکام باشید
23 آبان 1400 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : فرهاد مهدی دهقان

7
رایحه
9
ماندگاری
7
پخش بو
8
طراحی شیشه
ت.ر.ی.ا.ک تو این عطر چنان حرفه ای کار شده که آدم نظرش به مواد مخدر یه جورایی مثبت میشه.تندی فلفل هم خوب کار شده.میطلبه واسه آدمای مشکی پوش و مهمونیای مجلل اما در کل عطر همه پسندی نیست
12 بهمن 1399 پاسخ تشکر

7
رایحه
9
ماندگاری
7
پخش بو
8
طراحی شیشه
این عطر سنگین و باوقار منو یاد شخصیتی بلند قد با پالتویی سیاه و کلاه مخملی زیر بارش باران در دل تاریکی با سایه ای مبهوم از دور نمایان میشه با یه اهبتی خاص که تو نگاهش خشونت همراه با سکوت معنادار که بیشتر تو فیلمهای دهه۶۰خودنمایی میکردن میندازه،عطری نیست که بازخورد داشته باشه ولی میتونه یادگار خوبی از تاریخ تاریک انگلستان تو کلکسیون عطرات باشه
14 آذر 1399 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : حامد

با توجه به اینکه نظر درباره روایح یه معقوله کاملا سلیقه ای است و اکثر دوستان عزیز اساتید بررسی نت ها و رایحه هستند ترجیح میدم برداشت خودم از این کاره خیلی خیلی خاص و جذاب رو این طور خدمتتون بگم:
یه عصر خنک پاییزی کنار پنجره رو به درخت های بزرگ افرا نشستی و داری سوختن برگ های خشک درختها رو میبینی و بوی دود توی فضا پیچیده .
برای تحریر یه تغییر داری خودنویس خودت رو از شیشه مرکب سیاه و قدیمی پر میکنی...داری به یه یکنواختی دردناک و مرگبار میرسی... هیچ ایده ای برای یه تغییر و لذت خاص و جدید نداری... چشمت به چراغ جادویی قدیمی رو کتابخونه میوفته... میری و اونرو برمیداری 1..2...3... سه بار لمس پافر این چراغ جادویی کافیه که غول ترسناک ولی مهربون جذاب بیرون بیاد و همه کسالت ها و یکنواختی های تو رو از بین ببره و تو رو به آرزوهات برسونه...
Vi Et Armis با شیشه 50 میلش همون چراغ جادویی و غوله آرزوهاست که تو رو توی یه تاریکی عمیق اما جدید و آرامش بخش فرو میبره.
17 تیر 1397 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : فرهاد complihanicated

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟