نظرات | سـهیـل متیـن‌راد
ترتیب نمایش
Vanilla Se.x
لینک به نظر 26 مهر 1404 تشکر پاسخ به TIMELESS
سپاس از شما جناب دکتر که هر مطلبتون کلاس درسی از جنس محتوای زلال هست و بنده و دیگر عزیزان افتخار داریم در دنیای سرشار از «فاضلاب محتوا» دسترسی به چنین محتواهای زلال و نابی رو داشته باشیم و قطعاً سایت عطرافشان هم با حضور بزرگانی همچون حضرتعالی، دارای چنین موقعیت خوبی در بین هم‌قطاران خود شده.

جسارتاً سوالی دارم که شاید بی‌ربط به موضوع باشه و طبیعتاً همونطور که مستحضر هستید چون شاخه کاری بنده در حوزه علوم انسانی(مدیریت و علوم رفتاری) هست طبیعتاً قادر به طرح اصل موضوع با واژه‌های تخصصی نبوده و فقط قادرم به زبان ساده از شما بپرسم:

در تعریف «هوش» بعد از کلّی دعوا و بحث و جدل طی سال‌ها بین دانشمندان (که از گویا الزامات علم هم هست) می‌بینیم که «هوش» در واقع اون چیزی نیست که در لفظ عامیانه شناخته شده. یعنی عاملی که مثلا والدین اون رو در فرزندشون با درجات مختلف تشخیص میدن و خوشحال هستن که نمره IQ بچه‌شون در مدرسه بالا هست!! و مکان‌های مختلفی ایجاد میشه که جیب ملّت رو خالی می‌کنن برای بالابردن هوش و خلاقیت! (مخصوصاً خلاقیت به عنوان تنها عاملی که هرگز در این دنیا ایجاد نمیشه و نوزاد در زمان ورود به این دنیا با بالاترین میزان خلاقیت متولد میشه و این، والدین و سیستم نظام آموزشی هستن که با چکش و پتک این خلاقیت رو به مرور نابود می‌کنن)

و اینکه اصلا تست IQ از اعتبار علمی ساقط شده و حتی در ایالات متحده چندسالی هست که گرفتن تست IQ جرم تلقی میشه(فکت علمی دقیق الان در دسترس ندارم. شما تمام اینها رو شنیده‌های بنده فرض بفرمایید)

و اینکه در نهایت واژه «هوش» رو «میزان تطبیق‌پذیری محیطی» عنوان می‌کنن و اون مثال معروف که مورچه‌ها از دایناسورها باهوش‌تر هستن، چون تونستن خودشون رو با تغییرات جهانی «تطبیق» بدن اما دایناسورها منقرض شدن!
می‌دونم مثال سطحی و شاید هم غیرعلمی بود و بنده هم تحت عنوان یک مثال عامیانه مطرح کردم برای درک بهتر ارتباط بین «هوش» و «تطبیق‌پذیری» برای دیگر عزیزان حاضر در جمع.

آیا این تعریف نهایی (رابطه هوش با تطبیق‌پذیری) از نظر حضرتعالی و جامعه علمی مورد قبول هست؟
پیشاپیش ممنون بابت پاسختون
Vanilla Se.x
لینک به نظر 25 مهر 1404 تشکر پاسخ به ahadi
ممنون از نظر ارزشمندتون. در راستای تایید فرمایش شما کمی صحبتم رو کامل‌تر می‌کنم:

همونطور که در سطر آخر به درستی حدس زدین، منظور از «آگاهی» به معنای عامیانه اون، یعنی باخبر شدن نبود. وگرنه هرکسی با دیدن اخبار یا رسانه، به آگاهی دست پیدا می‌کنه که در اینصورت 99درصد مردم آگاه بوده و نیازی نیست در دل روز با چراغ روشن به دنبالش بگردیم! :)

اتفاقاً یکی از خصلت‌های انسان آگاه(یا همان هشیار) در دنیای امروز، بستن کامل گوش خود بر روی هرنوع خبر هست (اخبار اینوری و اونوری هم تفاوت نمی‌کنه)

درواقع آگاهی یک واژه یا «مفهوم ذهنی» هست و می‌تونه مصداق‌های مختلفی رو دربر بگیره.
از نظر خودم انسان آگاه کسی است که حداقل‌های «تفکر نقاد» و «تفکر سیستمی» و «تفکر استراتژیک» رو بدونه. از خطاهای مغزی و الگوریتم‌های هیوریستیک مغز خودش تا حدی آگاه باشه که بتونه تصمیم‌گیری عاقلانه‌تری انجام بده و ...
وقتی شخص، واجد شرایط فوق بود، اونجاست که تازه «درد آگاهی» میاد سراغش که بسیار جان‌سوز و استخوان‌شکن هست. مخصوصاً در دنیای امروز که اکثریت مردم حسّ شامه خودشون رو بجای بوی «آگاهی» روی بوی «پول»!!!! سوق داده‌اند! :)
به عبارت ساده‌تر، جمله‌ای که همیشه خودم به کار می‌برم:
«آگاهی، درد دارد»

بازهم ممنون از نظر ارزشمندتون

پ.ن: الحمدلله هیچ‌یک از صفاتی که دراین متن در راستای انسان آگاه یا هشیار بهش اشاره شد شامل حال بنده حقیر نمی‌شود.
6 تشکر شده توسط : آلالیتا علی
فکر می‌کنم وضعیت اقتصادی داره به جایی می‌رسه که در آینده نزدیک در همین عطرافشان، بجای مقایسه نسخه‌های اصلی، مقایسه 25 میل‌های شرکتی تبدیل به بحث اصلی خواهد شد!!! (البته امیدوارم وضعیت به اونجا نرسه)

در نسخ مینیاتوری 25 میل، برندهای مختلف، خروجی‌های متفاوتی دارند.

مثلا شرکت «وکینگ» چین که به وفور هم در بازار ایران موجود هست نسخه الکساندریا 2 اون خیلی خوب بود، باکارات سفیدش قابل قبول بود، اما چند نسخه دیگه‌اش هیچ شباهتی به بوی اصلی نداشت. تراژدی لردجورجش 3 ثانیه موندگاری داشت و کلایوکریستین ایکس فور من هم بوی هر چیزی میداد بجز عطر! (گزا شان اگه بفهمه خودش رو حلق‌آویز می‌کنه!)

یا شرکت «مارکویی کالکشن» عطر 25 میل باکارات رژ قرمز رو طوری تولید کرده که خیلی از مردم بیخیال خرید نسخه اصلی شدن! بسیار عالی ولی در مورد بقیه محصولاتش تستی نداشتم.

همچنین ارباپورا شرکت «برند کالکشن» با کد 402 و نام کارلوتا کیفیت خوبی داشت و بهتر از نسخه مشابه شرکت وکینگ چین بود
و ...
به عبارت دیگه بین 25 میل های مینیاتوری هم نمیشه به راحتی گفت کدومشون بهتره و باید حتما تست انجام بشه. هرچند شخصاً بین اینها برند «مارکویی کالکشن» رو بر اساس نظرات مثبت مردم بهتر دیدم
2 تشکر شده توسط : 𝒜𝓎𝓁𝒾 @lirez@
تابحال این کار رو تست نکردم و هیچ ذهنیتی نسبت بهش ندارم. اما اونقدر در موردش تعریف شنیدم که قصد خرید دارم.
بنابراین سوال شما سوال بنده هم هست.
اما متاسفانه به نظر میرسه مدتهاست از حضور بزرگانی مثل استاد سخی محروم شدیم.
امیدوارم دیگر عزیزان مطلع، بتونن بهمون کمک کنن.
با سپاس
3 تشکر شده توسط : کیومرث 𝒜𝓎𝓁𝒾
واقعاً ممنون از نظرات ارزشمندت.
دکانت تاکسیدویی که از اخوی گرامی کش رفته بودم! تموم شده بود و عزا گرفته بودم برای جایگزینی اون که این صفحه رو اتفاقی دیدم. بهرحال ما هم مثل اکثریت مردم، جزو اقشاری هستیم که به راحتی نمی‌تونیم به خرید نسخه اصلی فکر کنیم.
خدا خیرت بده
3 تشکر شده توسط : 𝒜𝓎𝓁𝒾 Telecaster
Aventus
لینک به نظر 25 مهر 1404 تشکر پاسخ به ioi ehsan ioi
نه خاص‌پسندم و نه دایره علاقه‌ام عجیب و غریبه. بلکه خودم عجیب و غریبم :)

روایت شده خداوند وقتی انسان را آفرید گفت تبارک‌الله احسن‌الخالقین. ولی بعد از آفریدن من، احتمالاً فرموده اووووووه! این چی بود من آفریدم؟!!!

لرد جرج هم اونقدرا مورد علاقه‌ام نیست. مثل ده‌ها عطر جدیدی که تست کردم امسال. کارهای ارزشمندی بودن، اما «عطر من» نبودن. اگه بخوام بگم دایره علاقه‌ام چیه، راستش اصلا دایره‌ای در کار نیست! و فقط و فقط یک نقطه هست به نام آرامیس دوین و بس!
یعنی اینقدررررررررررر داغونم :)

چون مشکل بویایی دارم و نمی‌تونم نت‌ها رو تفکیک کنم، روال معمولم اینه که وقتی عطر جدیدی می‌زنم از اطرافیان خانم (شامه خانم‌ها بسیار قوی‌تره) می‌پرسم چطوره؟
بعد از پاسخ خوب و بد اونها، سوال دومم اینه که برای شخصی به سن و سال من با کت و شلوار جور درمیاد یا نه؟ (لباس چرم نمی‌پوشم و استایل غالبم بر اساس شغلم، رسمی هست)
پاسخ نهایی اونها برام تعیین می‌کنه که این عطر رو استفاده کنم یا نه. ولی فقط استفاده، نه اینکه عطر امضای من باشه.
جالب اینجاست که همه اطرافیان بالاتفاق، رایحه دیورهوم رو بسیار پسندیدن و اون رو متناسب با پوشش رسمی بنده تشخیص دادن. ولی خودم چیزی که ازش حس می‌کنم بوی پلاستیک کهنه هست! :)))
یا این روزها که عطر شنل اگوئیست پلاتینیوم رو زیاد می‌زنم و بازخوردهای خوبی از اطرافیان می‌گیرم، چیزی که خودم حس می‌کنم نهایتاً چیزی مشابه بوی نفت هست و لاغیر!! :)))
همگی هم از نسخه اصلی بوده
دیگه داغون بودن خودم و سیستم ترجمه ژنتیک کدهای بویایی منو خودت ببین چقدر فاجعه‌باره.

اما جالب اینکه اگه قرار باشه بین دیورهوم و لردجورج، یکی رو انتخاب کنم، انتخاب خودم لرد جورجه. اما از نظر اطرافیان خانم، رایحه دیورهوم بسیار بسیار بهتر از لرد جورج تشخیص داده شده.

بر همین اساس، باهات موافقم و همچنان سعی میکنم ازش خوشم بیاد :)
ضمن اینکه زمستون امسال رو (اگر زنده باشم) قصد دارم با دیورهوم جلو برم. بهت قول میدم تا اون موقع ازش خوشم بیاد :)

این توباکو عود رو هم بُردی روی مخم! راستش چون همیشه با عود مشکل داشتم، با دیدن واژه عود در عطرها بدون تست، ازشون دوری می‌کردم. برم تو کارش ببینم اینی که می‌پرستی چیه.
یعنی ببین آخر عمری ما رو به کارایی وادار می‌کنی! :)

مراقب سلامتی و مخصوصاً بویاییت باش دوست خوب من
4 تشکر شده توسط : علیرضا 𝒜𝓎𝓁𝒾
عرض ادب جناب دکتر
باهاتون موافقم. چندسال قبل یکی از دوستان که قصد مهاجرت داشت و مشغول فروش اموال منزلش بود، در راستای مهر و محبت و دوستی فیمابین، یک تابلوی نقاشی اثر فلان هنرمند رو برای بنده کنار گذاشته بود تا بهم هدیه بده. هرکاری کرد قبول نکردم (قیمتش هم بالا بود) کار به جایی رسید که گفت تو اصلاً هنر رو درک نمی‌کنی. راست هم می‌گفت (البته هنر از نظر خودش)
بهش گفتم:
«ببین. اگه شاهرگ منو بزنی هرگز حاضر نیستم این نقاشی گُل در کنار یک ـ چه می‌دونم ـ چیزی شبیه بزغاله رو بزنم روی دیوار خونه‌ام و پُز روشنفکری بدم! اصلا راحتت کنم این‌طور فکر کن که من درک و شعور هنر رو ندارم» اینو گفتم و خودمو راحت کردم.
البته ناگفته نماند که یک چرخ ماهیگیری سیستم اسپینینگ دایوای اصل ژاپن داشت که یادگار پدرش بود و ازش گرفتم و خیلی خوشحال شدم :)

دقت بفرمایید «خوشحالی» بنده با چرخ ماهیگیری(اون زمان نهایتا یک میلیون تومن هم نمی‌شد) هزاران برابر بیشتر از اون اثر هنری چندده میلیون تومنی بود.

منظورم به تفاوت ادراک(perception) بین انسانهاست که مرحوم دکتر «ریچارد لازاروس» هم روش خیلی تاکید می‌کرد.
یعنی ادراک دوستم بر این بود که بنده باید با اون تابلوی هنری گرون‌قیمت خوشحال بشم، اما ادراک خودم بر این بود که اون تابلو برام بی‌ارزش هست و قطعاً اگر اون تابلو رو می‌گرفتم سریع میذاشتم سر کوچه تا رفتگر محترم ببره خونه خودش. از نظر ادراک خودم ارزش اون چرخ بسیار بالاتر بود.

طی سفرهایی که به شهرهای گوناگون کشور عزیزمون و همچنین چند کشور مختلف دنیا داشتم تنها چیزی که برام اهمیت نداشت، آثار هنری و تاریخی اونجاها بود(مثل رفتن به موزه و اینجورجاها)
شاید به این دلیل که در زندگیم کلّی تلاش کردم تا عنصر «گذشته» رو از ذهن خودم پاک کنم تا از آسیب‌های فکر کردن به گذشته حداقل برای خودم جلوگیری کنم(درست یا غلط، مهم نیست) شاید در همین راستاست که هیچ‌وقت عکس نمی‌گیرم چون سعی می‌کنم از عنصر «گذشته» فاصله بگیرم
صد البته این موضوع در مورد عطرهای کلاسیک استثناست!!! :)))

اینکه مثلا هزاران سال قبل، افراد اون منطقه با چه شمشیرها یا خنجرهایی از خجالت هم درمیومدن، یا از چه نوع ظروفی آب می‌خوردن یا با چه نوع آفتابه‌ای طهارت می‌گرفتن! و ... از نظر «ادراک» بنده برام کمترین جذابیت و اهمیتی نداشه و نداره.

اما آیا این به معنای اینه که آثار تاریخی و هنری، بی ارزشه؟ هرگز!
پیدایش بسیاری از علوم از باستان‌شناسی و معماری تا روانشناسی تکاملی و حتی شاید ژنتیک بی‌ربط به «گذشته» نبوده و اثر مهمی در تکامل این علوم داشته. اما اینکه از نظر «ادراک» ناقص خودم، بهشون بی‌علاقه هستم، حالا می‌تونه نشانگر شعور پایینم باشه، یا سواد اندکم. اسمش مهم نیست، هر اسمی که روش بذاریم، در هرصورت برام ارزشمند نیست، هرچقدر که در دنیای واقعی ارزشمند باشه.

مورد بعد هم بد نیست اشاره‌ای به مارشال مک لوهان (ملقب به پیامبر حوزه رسانه) بکنیم. اینکه چنین صفتی در موردش بکار رفته بخاطر پیشگویی‌های عجیبی هست که در دوران خودش یعنی حدود 70-80 سال قبل انجام داده و امروز می‌بینیم دقیقاً اتفاق افتاده!
مثلا زمانی که تازه دوربین عکاسی اختراع شده بود و به هزار ضرب و زور و دنگ و فنگ و ساکن بودن سوژه و این چیزها نهایتا یک تصویر سیاه و سفید خارج میشد، همون زمان گفت: (نقل به مضمون)
«الان مردم میرن به یک مکانی و بعد ازش عکس می‌گیرن. روزی خواهد رسید که مردم اول عکس مکان رو می‌بینن و بعد میرن در اون مکان!»
جمله بسیار سنگینه

امروز به وفور شاهد این موضوع هستیم. چندنفرمون با دیدن یک عکس، ترغیب شدیم برای دیدن اون مکان؟! بعد هم که رفتیم، چیزی که دیدیم با چیزی که در عکس بوده زمین تا آسمون تفاوت داشته!!!
نمونه بارزش دختر خودم(در اصل دخترخونده‌ام) که اهل طبیعت‌گردی و کوهنوردیه و چندباری با دیدن عکس زیبای فلان آبشار یا جنگل، با گروه طبیعت‌گردی رفته اونجا و با لب و لوچه آویزون برگشته! هربار هم میگه بابا زمانی که خواستم برم دیدم لبخند مرموز روی لبهاته؛ الان می‌فهمم چرا هرزمان می‌خوام بر اساس یک عکس برم طبیعت‌گردی، اون لبخند مرموز رو می‌زنی :))
(لبخندهای مرموزم بین آشنایان معروفه)

و اما تام‌فورد وانیلا خاک‌برسری! که موضوع همین صفحه هست. دکانت اصلیش رو دیروز زدم به دستم. متاسفانه زیاد هم زدم. تا الان که خدمت شما هستم 2 شیشه کوکاکولا مصرف کردم برای جلوگیری از تهوع!!!
ادراک بنده بوی بسیار زننده شیرخشک و سرلاک بچه بود و اگه قرار باشه روزی برم زندان و برام دو انتخاب بذارن که یا انفرادی(زندان انفرادی سخت‌ترین نوع حبس در دنیا محسوب میشه) یا استفاده روزانه از تام‌فورد وانیلا، قطعا خودم سرم رو میندازم پایین و میرم انفرادی!!!! یعنی تا این حد ازش بیزارم :)

خب آیا این چیزی از ارزش‌های برند ارزشمند تام‌فورد کم می‌کنه؟ هرگز!
فقط «ادراک» بنده اون رو قبول نکرد، همین. اما هزاران و چه بسا میلیون‌ها نفر در دنیا اون رو یک رایحه بهشتی می‌دونن و ادراک همگی هم قابل احترام هست.

مشابه انجلز شیر که میلیون‌ها نفر اون رو دوست دارن و عطر امضاشون هست و حتی خودم چندین مدل دست‌ساز اون رو درست کردم. چون جزو عطرهاییست که خیلی راحت میشه دست‌سازش رو بهتر از نسخه اصلی درآورد و کـَل انداخت با صاحب باتل اصلی!!! :)
اما هیچ علاقه خاصی به رایحه‌ انجلز شیر ندارم.

فکر می‌کنم به اندازه کافی در مورد ادراک صحبت شد.
اینکه دنیای امروز انسان‌ها رو از حالت «مونوکرونیک» به سمت «پلی‌کرونیک» بودن سوق میده(به همین دلیل دیگه ما ویکتورهوگو نداریم و شاهکاری مثل بینوایان رو نمی‌تونیم خلق کنیم)
اینکه صنعت رسانه در دنیا اونقدر روی «ادراک» ما اثر میذاره که حتی یکی از خصوصی‌ترین موارد در زندگی یعنی انتخاب رایحه و عطر (بدون اینکه خودمون بفهمیم) توسط اونها اداره میشه
و در نهایت در دنیایی که صنعت رسانه بخوبی از خطای مغزی conformity ما انسان‌ها بهره می‌بره و از لایف‌استایل زندگی تا نوع پوشش و حتی انتخاب چهره! و نوع رایحه مورد علاقه! و حتی نوع تفکر! و ....
در اعماق ذهنمون رسوخ کرده ...
اینجاست که عنصر مهجوری به اسم «آگاهی» به فریادمون خواهد رسید

قبلا هم عرض کردم. انسان پولدار زیاده. به وفور. سر بگردونی می‌بینی. انسان تحصیل‌کرده زیاده. انسان دارای موقعیت بالای اجتماعی و ... اینها زیاد هستن. خیلی هم زیاد.

اما انسان «آگاه» در این دوره زمونه حکم کیمیا رو داره

طوری که شاید اگر دیوژن حکیم، امروز در بین ما زندگی می‌کرد دوباره با چراغ معروفش این‌بار نه به دنبال انسان، بلکه به دنبال «انسان آگاه» می‌گشت!

و چه‌بسا اگر حضرت مولانا امروز در قید حیات بود، بیت معروفش رو این‌طور تغییر می‌داد:

دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر ................... کز دیو و دَد ملولم و «انسان آگاهم» آرزوست!


درنهایت، انسان «آگاه» در دنیای امروز تحت تاثیر پرایمینگ رسانه‌ای قرار نمی‌گیره و مستقل فکر می‌کنه.
یعنی کاری بس سخت و مسیری بس ناهموار.

با مهر
سهیل متین‌راد
10 تشکر شده توسط : یاس Sam
Le Beau Paradise Garden
لینک به نظر 24 مهر 1404 تشکر پاسخ به محدثه سروش
سلام. با جناب بابک موافق. دختر خودم هم بعد از تست چند عطر مختلف آخرش رسید به ارباپورا
البته یادآوری می‌کنم که عرض بنده هم مثل آقا بابک عزیز، فقط یک پیشنهاد بود.
چون پسندیدن یا نپسندیدن یک رایحه کاملا سلیقه‌ای هست و ممکنه اصلا از اربا پورا خوشتون نیاد.
4 تشکر شده توسط : 𝒜𝓎𝓁𝒾 @lirez@
فرصت خوبی شد تا بنده هم ارادت چندین ماهه خودم رو به حضرتعالی به عنوان یک شخص فرهیخته و کاربلد و از همه مهم‌تر، بدون حاشیه(در دنیای امروز، این بی‌حاشیه بودن هنریست که مرد واقعی می‌طلبه) عنوان کرده و ازتون تشکر کنم. موفق باشید
6 تشکر شده توسط : 𝒜𝓎𝓁𝒾 هاشم پور
سلام متین عزیز
یه جوری ازش تعریف کردی که نصفه شبی نفس امّاره اومد وسط و رفتم خرید بزنم که یهو نگاهی به موی سفید و سن و سالم کردم و خجالت کشیدم و نشستم پای سجاده!
نکن برادر من. نکن!
اون تسبیح من کجاست؟!
هفتادسال عبادت ما رو داشتی به باد می‌دادی
:)))
13 تشکر شده توسط : Telecaster سورنا مقدم

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2025 Atrafshan