نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
La Tosca
لینک به نظر 21 اسفند 1401 تشکر پاسخ به صبا
میدونی این مدل عطرهارو روی تن بقیه می پسندم ولی من بخوام بزنم..:)
یه دوست دارم یخورده تپلیه:) سن لوران منیفستو و بن بن خیلی بهش میاد:) هم خیلی احساساتیه هم قیافه اش بانمکه. منو یاد کاپ کیک می اندازه:) حالا من همین بن بن رو پوشیده بودم اینطوری بودم که: داستان چیه؟:) کم کم پی بردم که عطرها به قول آقای سخی واقعا زنده ان و پرفورمنسی که از خودشون نشون میدن خیلی به خصوصیات اخلاقی و ترکیب رنگ لباس ها و و و بستگی داره.

چند وقته درگیر مئو فوشونی ام. سوای از اون دو سه تا نوشته که اون موقع نوشتم و بهم ریخته بودم از بابت اکانت بسته شده آقای مسیح، همچنان اسپری می کنم ببینم به کجا می رم و مقصدم چیه:) بالاخره پیدا کردن نقشه ی گنج و دسترسی بهش زمان و تمرکز می خواد:) مئو فوشونی هم خواستی تست بکن خیلی جالبه:) مادر من اولش نزدیک بود از حال بره :)منم بلند بلند می خندیدم:)) خیلی کیف داد:)
20 تشکر شده توسط : شکیبا امیر علوانی
La Tosca
لینک به نظر 21 اسفند 1401 تشکر پاسخ به صبا
سلام صبای زیبا
الفکتیو استودیو رو گفتی یا لابوراتوریو اولفاتیوو؟ متوجه نشدم اما برای الفکتیو استودیو: Woody mood:) حس و حال جنگل، selfie برای منی که عاشق ادویه جات خصوصا زنجبیل و دارچینم خیلی خوب بود، close up تنباکویی و میوه ای و omber indigo حس و حالشو دوست داشتم
اگر لابوراتوریو اولفاتیوو منظورت بود هنوز تست نداشتم اما احتمال زیاد اکثرشو دوست داشته باشم، خصوصا exploud. بزار توضیحشو بنویسم:
نعناع هندی برای انتقال تاریکیِ عود، چوب صندل سفید برای نشان دادن جلوه ای شیری و روشن و علف ماداگاسکار برای احساسی خاکی و کمی دودی. در نهایت، عود بر ویژگی چوبی و شرقی عطر تاکید میکند. به به:)
بهم میگن عطرهایی که میزنی یه ذره لطافت و زنانگی ندارن. چیکار کنم که عطرای گلی میوه ای و گورماند هیچ جوره به تنم نمی شینه:) راستی یادته به اسکندلوس بد و بیراه گفته بودم؟:) بامب شل اومد ازم انتقامشو گرفت. تاریک بود، و من به جای اینکه تو هوا اسپری اش کنم، زدمش تو چشم خودم:)
17 تشکر شده توسط : Dragon پرنیان
memento mori
فانتوم در دست جا خوش و روی پوست شروع به خزیدن کرد.
به این فکر که لایه های سرد را کنار و خرامان خرامان به رگ کُندِ محفوظِ نه چندان پیدا، نیشش را فرو و چند ده میل مایع سرخِ گرم و شاد و جهش دار، با خود به بیرون و من به چَشم ردِ قرمزِ خونِ خود، مابین دندان ها بینم.
پیچید به خود و مُچِ بی چاره تنگ در آغوش گرفت. خاست به خاموشی، هرچند محو گشت و دست بندِ زهرآلود نهان. آمده به خود بو کشیدم رد اورا.
..........
اسپایس عربده کشان اما نه چندان پایدار، شاید دو دقیقه و چه حیف! ترشیدگی خاصی از نوعی قهوه در بطنش، بسیار سر به زیر. انگار سر او فریاد می زدند و بادامِ گرم، در تلاش تا کمی بیشتر صمیمی باشد، سر قهوه را در آغوش گرفته.
گل آفتاب پرست رنگِ زمینه را در دست دارد اما نه سرحال است و نه قبراق.
کودک کجاست؟ قندِ بازیگوش ما، پشت پرده ی این تئاتر اعجاب انگیز پنهان شده و قصد قایم باشک بازی دارد. وقتی پیدایش کردم گونه اش را بوسیدم و او دانه های قند روی لبانم کاشت. آنقدر خندید که قطره های ریز کارامل از چشمانش سرازیر شدند.
او دستم را گرفت، مار زنگی را فراری داد و مرا به خانه باز گرداند.
اما به انتظار شبم. شب بیاید، ماده ی تاریکم را در آسمان پخش کنم، مدهوش شوم، پسِ سرم درد بگیرد، گیجگاهم تیر بکشد، آهیانه ام از کار بیفتد، صدای بلند شکستن چوب بیاید، رها شوم، بلند شوم و پر بکشم، صبح نشود، صدایم نکنند و بدنم را تکان ندهند..چرا که به دور دست ها رفته ام. شاید رشته پاره شود و من بمانم در کهکشانی دیگر، سیاره ای دیگر، جایی دیگر‌..آری وابستگی کار را خراب می کند!

36 تشکر شده توسط : حسن شجاعی Amir
1Million Absolutely Gold
لینک به نظر 19 اسفند 1401 تشکر پاسخ به رامین
می رسیم به اونجا که دالی گفت: من دلقک نیستم، بلکه این جامعه ی هیولاییِ بدبین و ناخودآگاه ساده لوح است که برای پنهان کردن جنون خود نقشی جدی بازی می کند.
20 تشکر شده توسط : محسن امیر علوانی
Back to Black
لینک به نظر 19 اسفند 1401 تشکر پاسخ به کامبیز سخی
سلام آقای سخی:) منم خیلی خیلی دوسش دارم:) به طرز عجیبی عزیزه بسیار برام و امیدوارم روحش در آرامش باشه:)
ترانه هاش هیچ وقت قدیمی نمی شن. منم هر روز چند تا از آهنگ هاشو به یادش می خونم و گوش می دم. مخصوصا بک تو بلک:) چندیدن بار:)
ایمی عزیز:)
14 تشکر شده توسط : الف ش محسن
Vi Et Armis
لینک به نظر 19 اسفند 1401 تشکر پاسخ به مسیح
[اون مادر که تا آخرین لحظه‌ی عمر منتظر برگشتن پسرش نشست]
ظهر جمعه ای، اومدم اینجا. شاید به یاد پیرمرد از دست رفته اما این جمله منو وادار کرد، باری دیگه بنویسم. سوای از مخلوقات دیگه ی بیوفُرت(جهان موجودات نامرئی)، این یکی استخونامو خورد می کنه. حاضرم قسم بخورم به همین وی ات آرمیسی که تحسینش می کنم، اگر بدنم زیر ماشین متلاشی بشه اونقدری درد و فشار بهم وارد نمیشه که تو این زمونه ی بغرنج دارم حجم عظیمی ازش رو به دوش می کشم. بعد از مرگ اون پیرمرد و اون خونه ای که به یاد کودکی، گاهی، شبی، ساعتی، در خلوتی، لحظه ای می ایستم و به درش نگاه می کنم و وی ات آرمیسِ لعنتی با تیزی نگاهش وسط قفسه ی سینه امو سوراخ می کنه؛ اون پیرزن چه حالی داره؟ نشسته به انتظار. منتظر برگشتن پسرش، با چشمای خشک شده و خیره به در، که شاید زنگش به صدا در بیاد و این زن، بعد از مدت ها نوه اشو ببینه. ای پیرزنِ رنگ و رو پریده ی مجنون! گاهی اوقات، نگاه کردن به صورتش، دستای منو می لرزونه! حجم ثقیلی از فکر و خیال و درگیری و دیوانگی! به قدری شدید که حاصلش شده پرت و پلا، صورت آشفته و تیره، موهای عرق کرده، بدن بو گرفته، در آستانه ی فراموشی شاید..
تا میام خونه ی وی ات آرمیس، منو به رگبار حرف می بنده: این حالِتو بیشتر دوست دارم، لذت می برم وقتی می بینم تنت یخ زده، دستات می لرزه، دندوناتو محکم روی هم فشار میدی، لب پایینتو از تو گاز می گیری، به یه نقطه خیره میشی، اونقدر پلک نمی زنی تا چشمات به سوزش میفته، ترک بر میداره، خورد میشه، خیس میشه و تو..نمی تونی هیچ حرفی بزنی و کاری بکنی. فقط تماشا می کنی، فقط می شنوی..صدای شکستنِ هزار باره ی قلبتو! و تو! تو در مقابل من..هیچ ادعایی نمی تونی داشته باشی!
من زار ترین و آشفته ترین لحظات و حالات تورو دیدم! من تورو از خودت بیشتر می شناسم! خیلی بیشتر از اون چیزی که تو مخیله ات می گنجه!
و من، حرف به حرف این کلمات رو می شنوم، دستی به زیر چشمام می کشم و میگم: تا دیدار بعد خداحافظ!
20 تشکر شده توسط : فرهاد کورش اچ
آقای هنسی شامه ی تیزش رو از اجدادش، که موسس یکی از شناخته شده ترین برند کنیاک (هنسی) بودن، به ارث برده بوده و همین هم سببی شد برای راه اندازی این خانه. بای کیلین:) یک سری از مخلوقاتش هم برگرفته شده از خاطرات کودکی خودش بوده. خاطرات سپری کردن روزی در انبار تاریک کنیاک، بی پروا قدم زدن در پاریس و غرق شدن در رویا و خیال، و همچنین به تصویر کشیدن احساسات و عواطف دوگانه از جمله معصومیت و گناه، عشق و نفرت، تاریکی و نور:)
بک تو بلک چطور؟ میشه مورد آخر و با پیروزی نور.
بیایید آتش بیشتری در تاریکی روشن کنیم، همان جا که تاریک ترین آسمان، نورانی ترین ستاره ها را نگه داشته است.
اَفروزودیاکی گرم و روشن.
عسل مثل شعله های آتشِ به یکباره روشن شده در اعماق تاریکی، لباسِ حریری زعفران رنگ به تن، می رقصه. نه خیلی شیرین و دل زننده اما کمی و تا حدودی جوسی. موقر و آروم، با دستانش رقصی بی بدیل رو به نمایش می زاره. همزمان، برگ ترنج رو روی موهای طلاییش فیکس می کنه و دستی به گونه های تمشکیِ گُل افتاده اش می کشه. اینجا تمشک بسیار ملیح و نرم و نازکه.
حالا شما در حال تماشای دخترک هستید اما قدم به جلو برنمی دارید. دوست دارید دستان سردتون رو میان دستان گرم دختر بزارید و همپای او برقصید اما رگه هایی از تندی و تلخی شما رو از نزدیک شدنِ یکباره به عسل وامیداره. در حین تماشای این دختر، تنباکو آتش می زنید و بویی تلفیق شده از پاچولی و چوب اطراف شمارو فرا می گیره. گرمای مشک و وانیل و تنباکو همزمان با سرمای پوست تنتون، حسی عمیق و چگال رو در دل ایجاد می کنه و در چشم به هم زدنی به سمت دختر حرکت می کنید و آرام و متین با او می رقصید. این صحنه ی رقص، در نهایتِ تعادل و نرمی پیش میره و آرامش و حال خوش، از گونه های سرخ دختر به قلبتون تزریق میشه.
دخترک مو طلایی در این عطر برای من خیلی دوست داشتنی و دلبر بود.
اگر تستش نکنید، شاید باتل سیاه و اسم تاریکش، گولتون بزنه، همونطور که من رو. چون وقتی دیدمش ناخود آگاه گفتم: عه ایمی واینهوس و بک تو بلک! we only said goodbye with words, I died a hundred times
ولی نه نه. کیلین صنمی با ایمی نداره:) سرما و سیاه شدن تدریجیِ بک تو بلک ایمی کجا؟ گرما و نورِ کیلین کجا؟
اما بنظر پارادوکس عجیب غریبی شدن، حداقل برای من..
و اینکه درباره اش خونده بودم: preferably for men
من اینطور فکر نمی کنم، چرا که پوست هر کسی می تونه صحنه ی زیبای رقص نت های این عطر باشه. چی از این بهتر؟
27 تشکر شده توسط : الف ش Golnoosh
به وقت درآمیختگی با دنیای سورئال و بی اعتبار کردن واقعیت:)
واقعیت چی میگه؟ چیتای درونت رو آزاد کن. اغواگر و دیوانه ی جلب توجه.
مضحکه نه؟
اگر این توهم بزرگو کنار بزنیم چی نصیبمون میشه؟ ماده چیتایی در حالتی پارانویا، خیره به خورشید غروب کرده و سربلند کرده هرچند دیر هنگام اما خب ابر ها مانع بودند، به فکر این که خرخره ها جویده و شاهرگ ها دریده خواهد شد.
به خودش میگه: اینطوری چیتای درونتو آزاد کن جاهل نه اونطور مضحکانه!
خب در هرصورت و هر دوصورت نمی تونه:) چرا که پوووف! و تمام؛ و بعد از لمس رایحه به خودت میای و میگی حیف! نشد که یاغی باشه:)
سلام:) کیف می کنم نوشته های شمارو می خونم. به به.
20 تشکر شده توسط : Maxxine محسن
La Tosca
لینک به نظر 17 اسفند 1401 تشکر پاسخ به Venus
سلام خانم ونوس
دوره ی نوجوانی عاشق ار ال استاین و کتاب هاش بودم، ۶۰ ۷۰ تا کتاب ازش خوندم بعد رفتم سراغ استیو کینگ و دارن شاون.
۱۴ ۱۵ سالگی تو مدرسه خیلی شیطنت میکردم:) یادش بخیر:) یبار بچه ها تو اتاق کامپیوتر داشتن امتحان میدادن، یادمه باید یه انیمیشن دو دقیقه ای درست میکردیم. کار من زود تموم شد و رفتم بیرون. بعد دیدم معلممون داره سخت گیری میکنه و زنگ تفریح هم از قضا بود. خلاصه زدم فیوز اون طبقه رو پروندم که بچه ها یخورده نفس بکشن:) جیغ معلممون بلند شد:) در آخرم مجبور شد به همه بچه ها نمره کامل بده:)
24 تشکر شده توسط : مهربد هاشم پور
Pavillon Rouge
لینک به نظر 17 اسفند 1401 تشکر پاسخ به پرنیان
سلاام:)))
خانم پرنیان زیباا:) بهتون افتخار می کنم و می بالم از اینکه، نیمه ی دوم اسفنده و با وجود تموم این یخچال ها:) و اینکه حق دارید خانم پرنیان:) با همین گرمای کوچیکی که فرکانساش از پشت گوشی و لابه لابه متن های من و صبای عزیز بهتون رسید، بلند شدید و افشانه ی سفت و سخت شده رو فشار دادید و وانیل پخش کردید جای جای این خونه:)
هیچ چیز نمی تونست یازده و سی دقیقه ی روز چهارشنبه منو انقدر خوشحال کنه:)
23 تشکر شده توسط : خلفی هاشم پور

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan