نظرات | TIMELESS
ترتیب نمایش
برخلاف عطرهای قدیمی که از دوران کودکی میشناسم، اما عطر اوپن را اولین‌بار در سال ۱۳۸۰ دیدم. اون زمان یکبار تست کردم که نسبت به سایر عطرهای نوستالژیک، برام چندان جذاب نشد. یه دبیر هندسه داشتیم که یه مرد تقریباً چاق و کوتاه قد بود، همیشه تیپ مرتبی داشت، همیشه صورتش با تیغ اصلاح شده بود، که از این عطر استفاده می‌کرد. داخل کیف سامسونگ اش عطر اوپن موجود بود و موقعی که تدریسش تموم میشد این عطر رو به خودش می‌زد می‌رفت. مرد شوخ طبعی بود و خودش بارها گفته بود، ادکلن اوپن میزنم تا قدم بلندتر دیده بشه!!! اون زمان منظورشو متوجه نمی‌شدم بچه ها هم همینطور.
اما امروز متوجه میشم که چرا موقع استفاده‌ی اوپن این حرفو زده بود. شاید هم واقعاً برخی عطرها بخاطر حس اعتماد به نفسی که ایجاد می‌کنند، باعث شوند شخص تن‌پوش کننده، به کمال گرایی برسه حتی در مورد قامت خودش.
رایحه ی عطر اوپن امروزه واسم جذابیت کاذب داره. یعنی خیلی وقتها بوش رو جذاب نمی‌دونم اما برخی مواقع هم برعکس میشه. ماهیت رایحه منو یاد ماشین های کادیلاک یا بیوک کرمی رنگ میندازه.
همچنین بوی خشکشویی های دوران کودکی ام رو یادآوری می‌کنه که یه بوی خیلی تمیزی در خودش داره که به نظرم برای آقایان میانسال حتی در دهه‌ی ۷۰ یا ۶۰ مناسب پوشیدن بود.
کیفیت خوب در رایحه، قدیمی و نوستالژیک، جنتلمن، مناسب تن‌پوش آقایان کلاسیک پسند در روزهای سرد با ماندگاری و پراکنش متوسط.
سپاس از همراهی بزرگواران....
22 تشکر شده توسط : کامیار فخر میثم شفیعی
Jean Lowe Immortal
لینک به نظر 27 شهریور 1404 تشکر پاسخ به رضا
با احترام و عرض ادب
ضمن سپاس از همراهی شما دوست گرامی عارضم که من هر دو عطر الحمبرا اگزیوسیت پرایو و جیوانچی جنتلمن ریزرو پرایو را دارم و الحمبرا شباهت نزدیکی به عطر اصلی جیوانچی جنتلمن دارد با ماندگاری و پراکنش متوسط.
بهترین ها برای شما و تمامی بزرگواران...
9 تشکر شده توسط : کامیار فخر 𝒜𝓎𝓁𝒾
دیشب رفته بودم مغازه‌ای واسه خرید عطر، که این کار فراگرانس ورلد و چندین مدل را هم در مغازه دیدم و تست کردم. ابتدا از کار کپی آزارو پورهوم در فراگرانس بگم که رایحه سعی کرده اون تم و بستر اصلی آزارو پورهوم با محوریت فوژه رو دربیاره، اما خیلی بد این کار را کرده است. یعنی فقط یک پاف اسپری کردم که درجا گذاشتم کنار، اصلا رایحه ی جذابی نداره و زیادی و به فرم نامتوازن غلیظ شده.
سپس این عطر روشا را هم تست کردم و باز هم اصلا جذاب نبود. با اینکه این عطر روشا کپی از رژا داو دیاگیلیو است اما سعی کرده به آرامیس طلایی شباهت پیدا کنه که اونم نتونسته.
کلا به نظرم، فراگرانس ورلد در مقابل الحمبرا اصلا قابل قیاس نیست. الحمبرا خیلی حرفه‌ای تر عمل می‌کند و شباهت روایح به عطرهای اصلی یا مادر را واقعاً درست تنظیم می‌کند.
برخی کارهای فراگرانس ورلد باز بهتر هستند ولی اونا هم دیگه در مقابل برند الحمبرا، ارزش خرید ندارند. با اینکه حداکثر قیمت فراگرانس ورلد ۱ میلیون تومان هستند، اما همین ۱ میلیون تومان را هم اگر کسی قصد خرید داشته باشه، از دست خواهد داد. چراکه با کمی مبلغ بالاتر، از الحمبرا میشه کارهای خیلی بهتری از فراگرانس ورلد خرید.
دیروز کارهای جدید از الحمبرا به دستم رسیدن، که واقعا ارزش بالایی نسبت به برچسب قیمتی دارند. هم روایح خوب و باکیفیت هم ماندگاری و پراکنش خوب و هم پکیج خوب.
سپاس از همراهی بزرگواران...
13 تشکر شده توسط : کامیار فخر 𝒜𝓎𝓁𝒾
Jean Lowe Immortal
لینک به نظر 27 شهریور 1404 تشکر پاسخ به kiarash
با احترام و عرض ادب
ضمن سپاس از همراهی و عنایت شما و دوست بزرگوارتان عارضم، از نظر شباهت نزدیکتر رایحه، من عطر لطافه القیم نقره ای را بهتر از الحمبرا فیلوس مسنجر میدانم اما از نظر میزان ماندگاری و پراکنش به نظرم فیلوس مسنجر بهتر از القیم تقره ای است.
در خصوص عطرهای خوب الحمبرا برای فصل پاییز و زمستان پیشنهاد من عبارتند از:
اسموکی (دیور توباکالر)
دِ مموری آف عود (میسون کریولی عود ماراکوجا)
جین لاو آمبر نومد (لویی ویتون آمبر نومد)
اکسکلوسیف تاباک (کارولینا هررا میستری تاباک)
ترا (اورتو پاریسی ترونی)
سپتر آمازونایت (بولگاری فالکار)
سپتر مالاکایت (استفاهان هامبرت گاد آف فایر)
کیسمت مردانه (ایوسن لورن تاکسیدو)
مینرال (مارک آنتوان گانمید)
نایت لایف لوکس (نیویورک باند شماره 9 نایتس آف نیویورک)
کیسمت مجیک (بای کیلیان آنجلز شر)
یور تاچ اینتنس (جورجیو آرمانی استرانگ وید یو اینتنسلی)
سِلسِت (وانیلی گرم و شیرین، کپی از عطر نامشخص برای من)
دومینو 05 (روزندو متئو شماره 5)
میستریوس آمبر (تام فورد آمبر ابسولوت)
اینسنس ابونی (تام فورد ابن)
دارک دوور اینتنس (دیور هوم اینتنس)
گلاسیئر بلا (ژان پل گوتیه لا بل پارفیوم)
انشالله برایتان مفید باشد.
بهترین ها برای شما و تمامی بزرگواران...

12 تشکر شده توسط : کامیار فخر 𝒜𝓎𝓁𝒾
CHANCELLOR
لینک به نظر 26 شهریور 1404 تشکر پاسخ به حسن شجاعی
با احترام و عرض ادب
بله دوست فرهیخته این اتفاق ممکن است رخ دهد. اما بایستی بررسی کنیم ببینیم کدام ماهیت عطرهای امروزی، بیشتر مورد پسند ذائقه ها و جوامع هستند که از آنها بیشتر استناد می‌شود یا آنها را بیشتر در جامعه متوجه می‌شویم.
البته من فکر می‌کنم، بین عطرهای هایپ شده در جامعه مثل باکارات رژ یا مگامار، با عطرهای تبدیل شده به خاطرات در عموم مردم، مرزی نهفته است که باعث می‌شود عطرهای هایپ شده ی امروزی، تا چندی دیگر، اعتبار استناد خودشان را از دست بدهند ولی عطرهایی که در خاطرات زندگی ها و فرهنگهای امروز، نقش موثری را ایفا می‌کنند، در سالهای آینده برای نسل بعدی، بعنوان روایح خاطره‌انگیز یاد شوند که امروز آن نسل‌ها هنوز در سنین کودکی یا نوجوانی هستند.
برای مثال، وقتی یه کودک یا نوجوان مثلا در همین عطرافشان ادعای علاقمندی به عطرهای کلاسیک و نوستالژیک و باربرشاپی زمان های دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ شمسی را می‌کند و از همه مهمتر خاطرات مردان و زنان جوان یا میانسالی که در دهه‌ی ۶۰ یا ۷۰ از این عطرهای نوستالژیک استفاده می‌کردند را برای خودش و عطرافشان بازسازی یا یادآوری می‌کند، مشخص است که اساس این موضوع فیک است. چراکه هیچ کودک یا نوجوان امروزی از نظر علمی هرگز نمی‌تواند، خاطرات روایح کسانی که در گذشته زندگی کرده‌اند و این عطرها را استفاده کرده‌اند را برای امروز، به یاد بیاورد.
الان خود شخص شما با ضریب سنی ۴۰ ساله، آیا می‌توانید خاطرات عطری مردانی که در دهه‌ی ۵۰ شمسی زندگی کرده بودند را به یاد بیاورید ؟ مشخصاً نه نمی‌توانید، من هم نمی‌توانم و هیچکس نمی‌تواند خاطرات عطری کسانی را به یاد بیاورد و از آنها تعریف و تمجید کند که خودش اصلا در اون زمان به دنیا نیامده بود.
بنابراین، کودکان و نوجوانان امروزی با تجربه‌ی عطرهای امروزی در پوشش خانواده یا دوستان یا اقوام، با هم‌آمیزی خاطرات اتوبیوگرافیک زندگی، قادرند در سالهای جوانی و میانسالی و حتی پیری زندگی خودشان، این عطرها را در سیطره ی زمان گذشته از زندگی خودشان (تاکید می‌کنم فقط خاطرات زندگی خودشان) را به یاد بیاورند و عطرهای امروزی را در آن سالهای زندگی آینده ی خودشان به عنوان عطرهای نوستالژیک یاد کنند.
شایان ذکر است که ما با بونوازی یه عطر که برای شامه ی ما قدیمی به نظر می‌رسد یا کهنه به نظر می‌رسد، حتی با اینکه این عطر را تابحال در زندگی خودمان تجربه نداشتیم یا اصلا در زمان لانچ شدن این عطر، متولد نشده بودیم، فقط می‌توانیم نسبت به قدیمی به نظر رسیدن رایحه ی این عطر، حافظه داشته باشیم که این حافظه، حافظه‌ی ژنتیکی ما است که از والدین و نیاکان به ارث بردیم، اما دیگر قادر نیستم آنقدر به اعماق حافظه‌ی ژنتیکی خودمان نفوذ کنیم تا بتوانیم اطلاعات و خاطرات زندگی والدین یا نیاکان مان را مثلا برای عطرها یا هر چیز دیگر، دسترسی پیدا کنیم که یادمان بیاید این عطرها آن زمان‌ها چه کاربردی یا چه خاطراتی برای شخص تن‌پوش کننده داشتند.
علاوه بر این، ممکن است حافظه‌ی ژنتیکی هر کدام از ما، نسبت به یک آکورد روایح در عطرها، حساسیت جاذبه‌ی شدیدتر یا قوی‌تری داشته باشد که اون آکورد روایح، برای ما آشنا به نظر برسد ولی فقط تا همین حد خواهد بود نه بیشتر.
اگر ما قرار بود به اطلاعات و خاطرات زمان گذشته‌ی خودمان دسترسی داشته باشیم، در اینصورت به نظرم، زندگی و ارزش انسان بودن را از دست خواهیم داد، چراکه تمام احساسات ما نیز در این حالت، دستخوش تغییرات خواهد شد و ما مقیاس زمان را دیگر متوجه نخواهیم شد. من فکر می‌کنم این زمان هست که به زندگی و جریان آن در این جهان، ارزش و مفهوم می‌بخشد که اگر اعتبار زمان را از دست بدهیم، دیگر هیچ حسی نسبت به هیچ چیزی در این جهان، نخواهیم داشت...
سپاس از همراهی شما و تمامی بزرگواران...
16 تشکر شده توسط : کامیار فخر 𝒜𝓎𝓁𝒾
از گمنام ترین عطرهای چوبی مرکباتی با ماهیت شرقی فوژه در بستر سبزگون و دودی برای آقایان، که تمام آقایان کلاسیک پسند، این رایحه را پسند خواهند کرد. ماهیت رایحه بسیار در فضای کلاسیک و نوستالژیک است، و قدرت بخور دودی مانندش در رایحه، یادآور سرسختی مردان ستم دیده در روزگار زندگیست.
برای شامه ی من، رایحه ی این عطر یادآور روایت داستان سریال قدیمی محصول کشور استرالیا با نام در برابر باد با اون موسیقی متن بسیار احساسی از فلوت است که هنوزم هم بهش گوشنوازی می‌کنم. فکر کنم پاییز ۱۳۷۴ یکشنبه شبها ساعت ۹ از شبکه ی دو پخش می‌شد. داستان واقعی که کشور بریتانیا در سال ۱۷۹۶، کشور ایرلند را اشغال می‌کند و مردمان آن را به بردگی در زمین‌های سبز خودشان برای کشاورزی وادار می‌کند.
رایحه‌ای از مردانی همچون جاناتان گرت همسر مری مالوین، که با تمام سختی های زندگی، امید و عشق را از دست ندادند‌. رایحه‌ای از مراتع سبزگون در کشور همیشه سبز ایرلند، که نسیم دریا بر جنگلی آغشته به عشق و وفاداری، خودنمایی می‌کند. رایحه‌ای از ابرهای خاکستری در آسمانی خشمگین که غرش تلاطم اعتراضش، زمین و زمان را آمیخته است.‌
رایحه‌ای از استقامت و صبوری در پناه امید عشق که مدعیست:
و آزادی، این درفش پاره پاره از جور ستمگران، هنوز در اهتزاز است...چون تندر و رعد در برابر باد
.....................
از عطرهای بسیار ارزنده ی کلاسیک محور با ماهیت نوستالژیک یا حداقل نسبت به عطرهای امروزی، سنخیتی ندارد که فقط برای مردان کلاسیک پسند، مورد توجه قرار می‌گیرد. کل رایحه تقریباً خطی است و از ابتدای اسپری تا درای داون در همان بستر دودی سبزگون و تند و تیز همراه با تلخی، باقی می‌ماند که قدرت عطرهای فوژه را آشکار می‌کند. در فصل پاییز بخصوص هوای نیمه بارانی، بسیار جذاب است و با بارش نم‌نم باران از سیمای برگهای خزان، حس و حال غریبی را تداعی می‌کند که فقط باید تجربه کرد تا بشه درک نمود. بعضی عطرها حس و حالی را ایجاد می‌کنند که قابل وصف در جمله‌ها نیستند و فقط بایستی بصورت فیزیکی در موقعیت خاصش، آن عطر را درک کرد.
کیفیت ارزنده در رایحه، مناسب تن‌پوش آقایان نوستالژیک پسند یا باربرشاپ پسند در روزهای سرد با ماندگاری خوب و پراکنش خیلی خوب در باتل ضخیم و مستحکم که حتی شکل و جنس باتل هم، سخت بودن رایحه را نوید می‌دهد.
سپاس از همراهی بزرگواران...
19 تشکر شده توسط : کامیار فخر 𝒜𝓎𝓁𝒾
Kyriaz
لینک به نظر 24 شهریور 1404 تشکر پاسخ به سـهیـل متیـن‌راد
با احترام و عرض ادب
ضمن سپاس از همراهی و عنایت شما و همچنین اهدای تجربیات و نظرات ارزشمند شما برای این محفل. در خصوص بهداشت خواب تان عارضم که سعی کنید با غذاهای پروتئینی (فرآوری های گوشتی) بخصوص گوشت سفید آشتی کنید که همین امر نیز در بهبود کیفیت و کمیت خواب شبانه نیز میتواند موثر باشد. البته نه خیلی کم و نه خیلی زیاد برای غذاهای شبانه با پروتئین گوشتی.
سالها قبل کتابی تحت عنوان پاتولوژی خواب انسان را تالیف و منتشر نمودم بالغ بر 900 صفحه در 2 جلد، که بعنوان کتاب سال پزشکی هم برگزیده شد. در این کتاب تمام آسیب های زیستی و روانشناختی انسان را برای خواب اعم از عدم به خواب رفتن در شب، کاهش ساعات خواب شبانه، بیدار شدن بی اختیار در خواب شبانه، نقش رویاها و کابوسها در کیفیت و کمیت خواب شبانه و چندین موارد دیگر را بحث نمودم.
فلذا اگر شما در شرایطی هستین که بدون قرصهای خواب قادر به خوابیدن نیستین، یکبار تکنیک جِت لَگ را امتحان کنید. یعنی در یکی از روزهای پنجشنبه که فردای آن جمعه هست و تعطیل هستین از نظر کاری، از یک ساعت مشخص مثلا ساعت 12 شب کلا در بیداری مطلق باشید و اصلا به سمت تختخواب نروید یعنی روی تختخواب به حالت بیدارباش، نباشید و روی مبل و صندلی در منزل با نور چراغ بنشینید یا مطالعه کنید یا تلویزیون تماشا کنید و هر گاه چشمان شما خسته شد، سریع بروید با آب سرد صورت خودتان را بشورید تا خستگی چشمانتان رفع گردد، این بیداری مطلق که انگار برای روز بیدار هستین را 24 ساعت یعنی از همان ساعت 12 شب پنجشنبه تا 12 شب جمعه ادامه دهید و اصلا روی تختخواب نروید در طی این 24 ساعت. بعد از گذشت 24 ساعت بیداری مطلق، ساعت 25 ام از بیداریِ شما (چند دقیقه که از بیداری 24 ساعته گذشته است)، به روی تختخواب بروید و برای خوابیدن اقدام کنید. اگر در اتاق خواب شما، پرده ها کنار هستند حتما پرده ها را باز کنید تا روی پنجره ی اتاق خواب شما را بپوشانند تا هیچ ذره ای از نورِ بیرون هر چند هوای تاریک هم باشد، به اتاق خواب شما نفوذ نکند. چراکه بدون این کار، فوتون های نور به سلول های مغز میتوانند برخورد کنند و مغز به اشتباه تشخیصِ روشناییِ روز را میدهد که همین امر منجر به عدم آزادسازی هورمون ملاتونین برای خواب شبانه میشود. البته این مورد، اغلب برای انسانهایی است که مثل شما خواب شبانه ی بی کیفیت یا بدکیفیتی دارند. بعد از اینکه در ساعتِ 25 ام از بیداری به خواب رفتین بخاطر خستگیِ مزمنِ بیداریِ 24 ساعته ی فعال، حتما قبلش ساعت را برای 7 صبح کوک کنید و یا به اهلِ منزل سفارش کنید تا شما را دقیقا در ساعت 7 صبح بیدار کنند. حتما بایستی در همین ساعت 7 صبح بیدار شوید هر چند که هنوز نیازِ مُبرم برای خواب دارید. با اینکار، شما هنوز کسریِ خواب شبانه ای که 24 ساعت تمام بیداری فعال بودید را به همراه خواهید داشت و این کسریِ خوابِ شبِ قبل را در شبِ همان روز که ساعت 7 صبح بیدار شدید، ساعت 12 شب به اوج خستگی و کسری خواهید رسید و بدون قرص خواب، دوباره به خواب خواهید رفت و باز هم بایستی ساعتِ 7 صبح بیدار شوید. این چرخه را آنقدر بایستی تکرار کنید تا بلاخره بتوانید ساعت خواب و نیاز به خواب را از ساعت 12 شب به 11.30 شب برسانید و تکرار این چرخه باعث میشود تا شما دیگر از قرص های خواب که متاسفانه آسیبهای جبران ناپذیری در طول زمان به استحکام استخوان ها و سیستم گوارش بخصوص کبد و معده وارد خواهند کرد، مصرف نکنید.
..............................
در خصوص استرس دوران کودکی که مطرح فرمودید هم عارضم من دقیقا همه ی آن موارد را تجربه نمودم. به هر حال، شایستگیِ تنبیه شاید برای برخی انسانها مفید و برخی دیگر عُقده های زندگی در آینده را ترسیم کند. چراکه تجربه ی استرسِ مثبت در چارچوب روابط مراقبتی پاسخگو، بخش مهمی از رشدِ سالم است. فعال شدن سیستم‌های پاسخ به استرسِ ما طیف گسترده‌ای از واکنش‌های فیزیولوژیکی را ایجاد می‌کند که بدن را برای مقابله با چالش‌ها یا تهدیدها، از جمله افزایش ضربان قلب، فشار خون بالا و ترشح هورمون‌های استرس مانند کورتیزول، آماده می‌کند. هنگامی که یک کودک خردسال یا نوجوان روابط مراقبتی حمایتی دارد، این پاسخ‌ها کوتاه هستند و به سرعت به حالت عادی برمی‌گردند و باعث ایجاد یک پاسخ استرسِ سالم و محافظتی می‌شوند.
با این حال، هنگامی که این پاسخ‌ها برای مدتِ طولانی در سطوحِ بالا فعال می‌مانند بدون روابطِ حمایتی برای کمک به آرام کردن آنها پاسخ‌هایی که قرار است محافظتی باشند، می‌توانند مُضر شوند و منجر به استرسِ سمّی گردند. این نوع استرس می‌تواند رشد اتصالات عصبی لازم برای معماریِ سالم مغز، به ویژه در مناطقی از مغز که به مهارت‌های پیچیده‌تری مانند زبانِ گویشی، توجه و تصمیم‌گیری اختصاص دارند، را مختل کند. همچنین می‌تواند رشد سیستم‌های بیولوژیکی را به طور گسترده‌تری مختل سازد و بر یادگیری، سلامت و رفاه در طول عمر تأثیر بگذارد.
وقتی یک واکنشِ استرسِ سمّی به طور مداوم رخ می‌دهد یا توسط منابع متعدد ایجاد می‌شود، می‌تواند عوارض تجمعی بر سلامت و رفاه کودک خردسال داشته باشد و پیامدهای مادام‌العمر ایجاد کند. هرچه تجربیاتِ نامطلوب در دوران کودکی بیشتر باشد، احتمال تأخیر در رشد و مشکلات سلامتی بعدی، از جمله بیماری‌های قلبی، دیابت، سوء مصرف مواد و افسردگی، بیشتر می‌شود. با این حال، تحقیقات نشان داده است که روابط حمایتی و پاسخگو با بزرگسالانِ آشنا به مدیریتِ استرس یا کنترل استرس در اوایل زندگی کودکان می‌تواند به پیشگیری یا معکوس کردن اثرات مخرب واکنش استرس سمّی کمک کند.
خبر خوب این است که از بسیاری جهات، استرس یکی از اَبَرقدرت‌های انسانی ماست. استرس باعث می‌شود محیط خود را برای تهدیدات بالقوه بررسی کنیم، پیش‌بینی کنیم چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود و پاسخ‌هایی را در نظر بگیریم که آسیب را به حداقل برساند.
استرس چنان عملکرد مهمی است که به جای اینکه فقط توسط یک بخش از مغز کنترل شود، بخشی از یک "شبکه ی ترسِ" کامل است که ما را زنده نگه می‌دارد. اگرچه مسیرهای دقیق هنوز کاملاً مشخص نیستند، اما یک راه ساده برای فکر کردن در مورد آن این است که استرس یک عمل متعادل‌سازی مداوم بین مغزِ هشدار دهنده و مغزِ شناختی ما است. به عنوان مثال، اگر کودکی هنوز چند متر از ایستگاه اتوبوس خود فاصله دارد و صدای غُرِش اتوبوس پشت سر خود را می‌شنود، مغز هشدار دهنده فعال شده ی او ممکن است به او بگوید "بدو! دوباره اتوبوس را از دست خواهی داد!!" اما در حالت ایده‌آل، مغزِ شناختی همان کودک این پاسخ را با فکری مانند "اتوبوس تا پنج دقیقه دیگر نمی‌آید" آرام می‌کند و آخرین مسافت تا ایستگاه اتوبوس را به پیاده‌روی بسیار لذت‌بخش‌تری تبدیل می‌کند.
چالش این است که ما قادر به انجام انواع تفکر انتزاعی و بلندمدت هستیم. بنابراین علاوه بر واکنش به تهدیدها یا اشتباهات احتمالی که ما به طور فعال در محیط خود احساس می‌کنیم، واکنش ترس می‌تواند زمانی که ما در حال برنامه‌ریزی، تصور یا پیش‌بینی نتایج نامشخص در آینده‌های نامشخص هستیم، ایجاد شود. این ترس‌ها می‌تواند از یک کودک پیش‌دبستانی که می‌پرسد "آیا والدین من در پایان روز به خانه برمی‌گردند؟" تا یک کودک راهنمایی که می‌پرسد "آیا روال زندگی در آینده بهتر از الان خواهد شد؟" و هر چیزی بین این دو متغیر باشد.
اما استرس که از برنامه‌ریزی متفکرانه در مورد آینده‌ای نامشخص ناشی می‌شود، همیشه هم بد نیست! می‌تواند به بچه‌ها کمک کند تا اولویت‌بندی کنند، توجه خود را متمرکز سازند و آماده شوند. به عنوان مثال، نگرانی یا استرس از اینکه ممکن است برای یک امتحان سخت آماده نباشند، ممکن است آنها را به درس خواندن ترغیب کند. متأسفانه، همان شبکه ی عصبیِ تشخیصِ تهدید که ما را زنده نگه می‌دارد، می‌تواند ما را از زندگی کردن نیز باز دارد. والدین و جامعه نباید استرس در کودکان را که توانایی آنها برای مقابله با آن را تحت الشعاع قرار می‌دهد، نادیده بگیرند. برخی از کودکان و نوجوانان بیشتر از دیگران دارای استرس هستند، که تا حدودی به دلیل نحوه‌ی سیم‌کشی سلولهای عصبی در مغزِ آنها (حافظه ی ژنتیکی) است. علاوه بر این، برخی ها، استرسهای زیادی دارند، از بی‌ثباتی اقتصادی خانواده گرفته تا اثرات مشکلات روحی روانی خانوادگی. در نهایت، اگرچه فاکتورها یا رسانه‌های اجتماعی ممکن است تنها علت اضطراب و استرس نباشند، اما مطمئناً می‌توانند آتش استرس را برای برخی از کودکان و نوجوانان شعله‌ورتر کنند. وقتی استرسِ معمولی به یک اختلالِ اضطرابی تبدیل می‌شود، این استرس تمایل دارد همه چیز را در بر بگیرد و به تلاش‌های ما برای کنترل شناختی پاسخ خوبی نمی‌دهد.
مدیریتِ استرس برای بهبودِ بهداشتِ روان زندگی، بسیار حائز اهمیت است که هنوز هم در جهان، مسیر علمی و تجربیِ ایده آل شناسایی نشده است. اما تلاش برای رسیدن به چنین ارزشی، میتواند زندگیِ نسلهای آینده را به سوی جامعه ای آلفا مبدل سازد که نیاکان آن نسلها زمانی در جامعه ی بِتا زندگی دشواری را متحمل شده بودند.
من فکر می‌کنم ما هرگز قادر نیستیم به شیاطین روح خودمان مسلط شویم، در عوض بایستی تلاش کنیم تا همیشه بتوانیم از این شیاطین روحی مان، جلوتر بزنیم یا پیشی بگیریم که در غیر این صورت، آنها از ما جلوتر خواهند بود...
از شما دوست عزیز و تمامی بزرگواران پوزش میطلبم که روایتم طولانی شد.
سپاس از همراهی بزرگواران....


15 تشکر شده توسط : کامیار فخر میثم شفیعی
چقدر واقعاً حیف که روایح قدیمی و نوستالژیک دیگه در این بازه ی زمانی تولید نمی‌شوند. روایحی که من و امثال من، اون زمان‌ها کم سن و سال بودیم اما جوانان دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شمسی، آنها را زندگی کرده‌اند.
یعنی اینکه می‌گن دهه‌ی ۶۰ نسل سوخته هست، واقعاً همینطور هست. چراکه حتی در استفاده از این مدل عطرهای فوژه یا چایپری هم نسل دهه‌ی ۶۰ ناکام ماند. چون نسل دهه‌ی ۶۰ تا سنش بزرگتر شد و به جوانی رسید، یا این مدل عطرها توقف تولید شدند یا تغییرات رایحه دادند یا کلا نایاب شدند. حالا ماها که دهه‌ی ۶۰ هستیم در دوران کودکی و نوجوانی این مدل عطرها را از جوانان اون موقع به یاد داریم و بین روایح نوستالژیک و مدرن، جا ماندیم.
اون زمان‌ها (اواسط دهه‌ی ۷۰) چقدر با همسایه ها رفت و آمد داشتیم شام میومدن خونه ی ما بعدش ما می‌رفتیم شام خونه ی اونا. اصلا یه لذتی داشت که وقتی خبر می‌رسید که امشب قرار مهمون فلان همسایه یا فامیل باشیم و یا وقتی مهمون میومد خونه‌ی خودمون، چقدر خوشحال می‌شدیم. اما الان یجوری شده که هیچکس حوصله ی هیچکس رو نداره و اصلا کسی دوست نداره واسش مهمون بیاد یا خودش مهمون بره.
یه شب شام مهمون بودیم خونه‌ی یکی از همسایه ها، از اون شب‌های پاییز بود چون موقع برگشتن به خونه‌ی خودمون باد تند و سردی می‌وزید که سیم‌های تیر برق رو صدا می‌داد. خونه‌ی اونا بعد از شام با پسر و دخترش که تقریباً همسن من بودند، رفتیم اتاق کوچیکشون باهم بازی کنیم از اسم و شهرت تا منچ. در همین حین، پدرشون اومد توو اتاق همین ادکلن رو برداشت از داخل کمد چوبی کهنه شون دو سه پاف زد به خودش رفت.
وای که عجب بوی دلنشینی پیچید توو اون اتاق کوچیک. هوای بیرون سرد بود، که خونه‌ی اینا اول از درب وارد می‌شدی دالان بود سمت چپ و راست اتاق و حیاط در انتهای دالان بود. از اون دالان هوای سرد بیرون یکمی وارد اتاق میشد با بوی این عطر، هم‌آمیزی می‌کرد و یه رایحه ی بسیار دلنشین رو ایجاد می‌کرد.
اسم پسرش که همسن بود، عزیز بود، بهش گفتم برو اون ادکلن باباتو بیار نگاه کنیم، اونم گفت میارم اما استفاده نکنی ها، بابام منو دعوا می‌کنه کسی دست بزنه به ادکلنش، که گفتم باشه. رفت آورد و از روی افشانه ی اسپری بو کشیدم. چقدر لذت بخش بود. چقدر بوی تمیزی مانند داشت. بوش شبیه بویی بود که وقتی می‌رفتیم گرمابه عمومی با شامپو آرزو و صابون نخل سبز استحمام می‌کردیم، توو هوای سرد پاییز وقتی برمی‌گشتیم به خونه، توو اون مسیر باد سرد پاییزی برخورد می‌کرد به پوست گردنم که بوی صابون نخل ساطع می‌شد. بوی این عطر هم دقیقاً همان رایحه رو برام یادآوری می‌کرد.
فضای سبزگون گیاهی و صابونی از صابون‌های قدیمی که امروزه برام بعنوان عطرهای فوژه ی ادویه‌ای طور، تداعی میشه. یه رایحه ی باربرشاپی کلاسیک که انگار با خمیر ریش توو کاسه ی مخصوص خودش با فرچه، صورت یه مرد جوان یا میانسال را اصلاح کرده باشند و بعدش چند پاف از یه ادکلن نوستالژیک قدیمی مثل دراکار نویر یا لومانی پورهوم زده باشند. بویی از خمیر ریش برجای مانده در صورت همراه با رایحه ی عطر لومانی پور هوم.
افسوس که دیگه در عطرهای نادر، امروزه شاهد همچین روایحی هستیم. شاید هم دیگه این مدل عطرها خریدار چندانی برای امروز ندارند که تولید نمی‌شوند. به نظرم، استفاده‌ی فرهنگی الزامی برای حفظ بیشتر محیط زیست از خزه ی درخت بلوط، شاید یکی از عواملی هست که باعث شده دیگه این مدل روایح نوستالژیک تولید متنوعی مثل قدیم، نداشته باشند. شاید هم تا چند سال آینده، دیگه حتی چوب صندل و چوب گایاک و لوبیا تونکا هم بخاطر افزایش ایمنی محیط زیست، دیگه در عطرها حضور نداشته باشند، و نسل‌های آینده‌ که علاقمند به عطرهای قدیمی که واسه امروز ما رایج هستند را پسند کنند و همین حس افسوسی که من به عطرهای دهه‌ی ۵۰ یا ۶۰ یا ۷۰ شمسی دارم، اونا هم همین حس رو به عطرهای امروز ما داشته باشند.
.............
کیفیت بسیار خوب در ماهیت روایح فوژه ی ادویه‌ای یا شرقی، مناسب تن‌پوش آقایان کلاسیک پسند در روزهای سرد با ماندگاری و پراکنش خوب.
سپاس از همراهی بزرگواران...
17 تشکر شده توسط : کامیار فخر میثم شفیعی
یکی دیگر از عطرهای بسیار جداب مردانه در بسترِ نوستالژیک چوبی شرقی با محوریت فوژه که خاطره انگیز برای دهه ی هفتاد شمسی هست. رایحه ای که با بونوازی، یادِ سالهای 70 زندگیم میوفتم. یادِ سریالِ خارجی لبه ی تاریکی که فکر کنم پاییزِ سال 1375 چهارشنبه شبها ساعت 9 از شبکه ی دو پخش میشد با اون موسیقی متنِ جذابش اثری از اِریک کلاپتون. بازرسِ پُلیس به نامِ کرِیوِن که دخترش اِما را جلوی چشمانش به قتل رسانند. یادِ کاپشن های چرمِ اون سالها که مردانِ جوان میپوشیدند و رایحه ی این عطر، یجواریی واسم تداعی کننده ی اون پوششِ مردانِ جوان در سالهای اواسط دهه ی 70 شمسی هست. اولین بار این عطر رو پسر بزرگ یکی از همسایه مون که متولد 1356 بود واسه خودش خریده بود، دیدم.
رایحه ای بسیار نوستالژیک در سیطره ی زمان، تند و تیز از روایح سبزگون با نوازشی از ادویه جات که دقیقا فضای باربرشاپی کلاسیک را بازسازی میکند. برای شامه ی من امروزه یادآور عطرهایی مثل لومانی پورهوم، دراکار نویر، هوبیگنت داک دی وروینز له اکستریم است.
عطری ارزان قیمت اما با قلبی بسیار گرانمایه، که در زمانِ خودش از اهمیت ویژه ای برای خودنمایی مردانِ جوان، برخوردار بود. سال اول دبیرستان این عطر رو با پولهایی که توو 3 ماه تابستان رفته بودم در پرسکاری کار کرده بودم با حقوق ماهیانه 24 هزار تومان، خریدم مهر 1378 بود با کاپشن کتان مشکی رنگ و پیراهن آکار (میان کتان و نخی) مشکی رنگ و شلوار کتان کبریتی مشکی با کفش های مشکی خنجر نشان، که خیلی برام لذت بخش بود. بخصوص وقتی با رفقای همکلاسی، زنگ آخر از مدرسه فرار میکردیم و میرفتیم جلوی مدرسه ی دخترانه تا برخی از دختران رو که با سرویس نیمرفتند، تا خونه هاشون بدرقه کنیم.
اگر دوباره پیداش کنم حتما یکی میخرم چون واقعا نسبت به برند و برچسب قیمتی که داشت، خیلی کار راه انداز بود اون زمان.
کیفیت بسیار خوب در رایحه ای نوستالژیک و کلاسیک، مناسب تنپوش آقایان کلاسیک پسند در روزهای سرد پاییز، با ماندگاری و پراکنش خوب در باتل معمولی.
سپاس از همراهی بزرگواران...
18 تشکر شده توسط : کامیار فخر میثم شفیعی
یه موردی را هم مطرح کنم؛ یکی از دوستان نزدیک من دکتری بهداشت حرفه‌ای است که علاوه بر تدریس در دانشگاه، کارهای استاندارد سازی و ایزو را برای شرکت‌های بخش خصوصی انجام میده. طبق تعریف بهداشت حرفه‌ای، مجوز تولید بعنوان شرکت استاندارد، برای تمام خطی مشی کیفیت محصولات آن شرکت محسوب می‌شود نه فقط برای چند محصولش. فلذا شرکتی مثل الحمبرا یا لطافه یا مجوز بهداشتی برای تولید و صادرات محصولاتشان دارند و یا ندارند. اینکه برای برخی محصولاتشان مجوز داشته باشند و اونا رو بتونن صادر کنند و برخی را نه، به نظرم نمیتونه مستند باشه.
علاوه بر این، برخی محصولات جدید این شرکتها ممکنه هنوز در برخی فروشگاه‌های بین‌المللی یا مراجعی مثل فراگرانتیکا وارد نشده باشند، که این مورد به احتمال زیاد بخاطر عدم دسترسی به نسخه‌های فیزیکی محصولات جدید این شرکتها و عدم تجربه‌ی مخاطبان از اون عطرهاست، نه بخاطر اینکه اینا مجوز نداشتن و وارد نشدند.
به هرحال، یه شرکت بخصوص شرکتهای آرایشی بهداشتی که با مواد شیمیایی سروکار دارند، یا باید مجوز برای تمام محصولات داشته باشند یا کلا هیچ مجوزی نداشته باشند. ضمن اینکه، شرکتهای عطرسازی بزرگی مثل لطافه و زیر مجموعه ی آن الحمبرا، بعید است که با این همه هزینه‌های جانبی در این فرآیند، بدون مجوز تولید داشته باشند.
متاسفانه چندین مدل از عطرهای الحمبرا را بدون اطلاع شرکت الحمبرا در کیش تولید می‌کنند و به نام الحمبرا به فروش می‌رسانند البته در ایران، که اصلا کیفیت الحمبرای اصلی ندارند. روز به روز هم تعداد این عطرهای فیک الحمبرا و لطافه داره زیادتر میشه دقیقا همان بلایی که سر اجمل و رصاصی اومده بود، سر الحمبرا و لطافه داره میاد.
سپاس از همراهی بزرگواران....
12 تشکر شده توسط : کامیار فخر میثم شفیعی

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2025 Atrafshan