PAPILLON ARTISAN PERFUMES - Salome

پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-38337
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : چایپر گلی
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : 2015
کد کالا : ATR-38337
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    7
  • نمی پسندم
    3
  • - 25 سال
    1
  • + 25 سال
    0
  • + 45 سال
    3
  • روزانه
    1
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 26
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

PAPILLON ARTISAN PERFUMES Salome - پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه عطری مردانه - زنانه ، شیک و خوش بو می باشد که در سال 2015 به بازار عرضه شده است .

پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه در دسته عطر های چایپر گلی قرار می گیرد طبع آن گرم است.

اسانس های بکار برده شده در این عطر ترنج ، نارنج، رز ، میخک صدپر ، یاس، تنباکو ، شکوفه پرتقال ، خرگوش کوهی، وانیل ، نعناع هندی ، خزه درخت بلوط ، چوب درخت قان ، بوته وحشی جاوی ، زیره سبز، فیبر بیدستران، یونجه خشک می باشد.

برند پاپیون آرتیزان پرفیومز
طبع گرم
سال عرضه 2015
گروه بویایی چایپر گلی
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه ترنج ، نارنج
اسانس میانی رز ، میخک صدپر ، یاس، تنباکو ، شکوفه پرتقال ، خرگوش کوهی
اسانس پایه وانیل ، نعناع هندی ، خزه درخت بلوط ، چوب درخت قان ، بوته وحشی جاوی ، زیره سبز، فیبر بیدستران، یونجه خشک
نمره کاربران
Salome-پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه
رایحه
8.3
6 رای
ماندگاری
8.8
6 رای
پخش بو
8.5
6 رای
طراحی شیشه
8.3
6 رای
این عطر برای من یاد آور ...
عطرگرام
نظرات کاربران (17 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
4
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
7
طراحی شیشه
ٍسالومه عطری خاص وباکیفیت اما بی مصرف از پاپیون برندی گزیده کار و خوشنام .عطری که انگار بعدسالها توقیف اکران شده عین فیلم جن گیر به همون اندازه متفاوت خاص وخوش ساخت با این تفاوت که جن گیر هنوز دیدنیه اما سالومه پوشیدنی نیست.سالومه شاید برا بعضی ها حسی نوستالزیک را به ارمغان بیاره اما قطغا خیلیا رو فراری میده سالومه عطر امروز نیست عطر دیروز هم نیست عطر قرن گذشتس .چیزی که در مورد این عطر نمیفهمم فلسفه تولیدشه چیزی که نمیتونم تصور کنم جا دادن این عطر توفهرست تولیدات پاپیونه قرار دادنش کنار اسپل 125 مدرن وپیشرو
13 آبان 1402 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : الف ش هاشم پور

باسلام خدمت شعرای سایت واقعا هنر نگارش و قدرت قلم دوستان ستودنیه ولی من هرچی گشتم یه نظر کاربردی نسبت به این عطر پیدا نکردم بله در طول تاریخ فلاسفه و ادبای بسیاری دنبال فلسفه زندگی بودن و متون و شعرهای زیادی سروده شده ولی تا به امروز دلیلی برای دلیل وجود زندگی ارائه نشده! فلسفه خلق این عطر هرچه که بوده جالب بوده ولی دست آخر بازم میرسیم به خود عطر!
بقول جناب خیام:
گویند بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است!
05 شهریور 1402 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : خلفی هاشم پور
حامد جان سلام.وقتی گفته میشه بوی اورینی .۵۰ درصد عطر رو گرفتی.وقتی بوی گلی هم بیاد توش ۱۰۰ درصد.دقیقا بوی آدمی رو میده که اسپری زیر بغل استفاده نکرده و و سرشونهدهای لباس تنگه یک بوی عرقی میاد حالادفرض کن با بوی گل هم قاطی بشه به همراه بوی شلوار پسر بچه ها که خودشونو نمیخورن.یعنی دقیقا بوی خود خود انسان.
06 شهریور 1402 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : هاشم پور 🄼🄾🄽🄰
خیلی ممنونم جناب ارژنگ خان دقیقا تداعی شد برام چون یه همکار دارم همیشه خدا بوی عرق زیر بغل میده و عطر گل محمدی میزنه روش!🙏😁
06 شهریور 1402 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : علی رشوند ارژنگ بوترابی

سلام خدمت همه ی دوستان
نازنین خانم من الان کامنت های سالومه رو خوندم و به نظرم پرنیان خانم درست میگن به نقاشی Gustave Moreau نزدیکتره این عطر
چونکه خود عطار گفته از رقص معروف سالومه برای هرود الهام گرفته که در انجیل اومده( خودش گفته که ایده ی پشت عطر بوی پوست سالومه بعد از رقصیدن روی خز و پوست حیوانات بوده )
و خیلی از هنرمند ها یا نقاشی این داستان رو کشیدن و یا شعر و نمایشنامه و ... در موردش نوشتن که بعد از نوشته‌ی اسکار وایلد به dance of seven veils معروف میشه این رقص

نکته آخر اینکه اون فرد قدیسی که سرش رو به خاطر سالومه میبرن
یوحنا نبوده ، حضرت *یحیی* بوده
چونکه حضرت یحیی با ازدواج هرود و سالومه که برادرزاده و دخترخوانده هرود بوده مخالفت کرده
برای همین بعد از رقص معروف سالومه،پادشاه که عاشقش بوده قول میده که هر خواسته ای سالومه داشته باشه رو انجام بده
و سالومه با راهنمایی مادرش سر حضرت یحیی رو درخواست میکنه

*john the Baptist *

یوحنا اگه اشتباه نکنم میشه john the apostle
15 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : هاشم پور حامد.ج
سلام آقای کاوه با تاخیر:)
بزارید اول نوشته ی آقای مسیح که خطاب به پرنیان عزیز راجب سالومه و نقاشی گوستاو دوره بود رو اینجا بزارم:
جمله چی داره می‌گه؟ می‌گه بسان ترسیم شمایلِ آشوبه.... درست همان‌گونه که گوستاو دوره در نقاشی‌های خود جنون، اغتشاش و بلوا رو در جانِ تابلو تزریق می‌کنه. درواقع تشبیه شوروغوغا و هرج‌ومرجِ "عطر سالومه" به آن‌چه دوره در آثار خود انجام می‌ده و ربطی به تراژدی "سالومه" نداره جانم :)
...................
خودمم رفتم باز سرچ کردم کانسپتش رو و به این نوشته برخوردم و دیدم بله درسته!
There is nothing melancholic or wistful hidden behind the veils of scent, no feeling of a life once lived.

وجه انیمالیک و رایحه خزه و گل های قدیمی در ابتدای کار یادآور پوستی داغ و عرق کرده و بعد از چند ساعت و در درای دَون رایحه ای مشکی پودریِ گرم بر شانه های سرد شده باقی موند. (یه همچین چیزی نوشته بود..)
کلا فقط می خواسته رقص و اون مدل کرکتر از یک زن رو به ما نشون بده و ورود پیدا نکرده به ماجرای یوحنا و..
و اینکه حضرت یحیی (یحیی بن زکریا) همون یوحنا معمدانه:) یونانی ها میگن یوآنس..
22 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : فرهاد هاشم پور
سلام دوباره
بله درست می فرمایید
من فقط اینو عرض کردم که با یوحنا که جز حواریون بود اشتباه نکنن دوستان :)
چونکه در یک زمان بودن و اتفاقا یوحنا اول شاگرد حضرت یحیی بوده
که بعدا میشه از پیروان حضرت عیسی
23 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : امیر علوانی فاطمه فیضی
OUR PERFUMER'S INSPIRATION

"My inspiration for Salome was taken from an original 1920's photograph of a beautiful erotic dancer It's a photograph that I pass in my hallway every day and each time I look at it I can't help but wonder about this daring and mysterious beauty and what her life was like. I felt that her dark and evocative portrait naturally lent itself to the story of Salome, who's intriguing and colourful representations have embellished fine literature for centuries. My aim was to create a perfume as enigmatic and alluring as the siren in the photograph whilst drawing from a wealth of enchanting
literature about the spellbinding Salome."

سلام خانم نازنین عزیز

متن بالا در سایت خانه عطر بود و در مورد الهام گرفتن عطار برای خلق این عطر توضیح داده ، طبق این متن ، عطار برای خلق این عطر، از عکس معروفی که داستان سالومه رو براش تداعی میکنه ، الهام گرفته ،

این قسمت از متن :

I felt that her dark and evocative portrait naturally lent itself to the story of Salome
23 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : محمد کرامت شعار سعید رضایی شوشتری

لی سالومه
زن زیبای روسی گرفتار در بند عشق نیچه و پل
و درگیر نزاع این دو !
خانواده ی سه نفره ایی با سرانجامی ناخوش
نه اهلی نیچه شد و نه اهلی پل !

چه کسی میدونست اون لحظه که از نیچه جدا شد و رفت با پل چه عذاب وجدانی میکشید؟

لحظه ایی که میدونست دیگه نمیتونه با نیچه ادامه بده و در عین حال سراسر پر بود از تمایل به کمک به اون! ولی میدونست نمیتونه.

چه کسی میدونست
تبدیل شدن به یه شخصیت منفور در دید خیلیا
و اسم خیانت به نیچه رو یدک کشیدن ( درست یا غلط ) چه با اون کرد؟

.
.
.

کاش میشد بفهمم کدوم سالومه اینسپریشن این عطر برای عطارش بوده و قصه اش چی بوده

پی نوشت کسی اگه میدونه خیلی خوشحال میشم بگه.

[EDITED] 1401/11/30 22:45
30 بهمن 1401 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : Dragon رابین هود
صبا جانم، من این عطر رو تست نکردم ولی خیلی کنجکاو شدم تست کنم. واقعا در جواب سوالات که چه کسی می دونست تو مغز سالومه چی می گذشت هیچی نمی تونم بگم ولی این رو می‌دونم که تایپ لاور طور نبوده، اغواگر بوده سالومه و بازی دوست داشته. به نظرم عطری که بشه براش ساخت باید بوی semen بده و عطر confused ای هم باشه و در عین حال هیجان آور.
خانم Lou von Salomé یا به اصطلاح Lou Andreas Salomé یه نت عظیمی داشت از باهوش ترین مردان اروپا که همگی یک دل نه صد دل عاشقش بودن.
وقتی سالومه هفده سالش بود، کشیش خوش تیپ و انتلکت سن پترزبورگ، pastor Henrik Gillet، اسیر عشقش شد در سن چهل و دو سالگی. کشیشی که محبوب جنس لطیف بود در سن پترزبورگ.
پل غه( Paul Rée) عاشق سالومه بود وقتی که معرفیش کرد به نیچه پرسه زن در ایتالیا. نیچه هم عاشقش شد و بهش پیشنهاد ازدواج داد. تکرار کاری که پل غه و کشیش انتلکت هم انجام داده بودن. سالومه اما به خالق Übermensch (سوپرمن) جواب رد داد و نیچه گریست و چنین گفت زرتشت رو که پر از اروتیسم سوبلیم هست رو نوشت.
وقتی سالومه رفت برلین کل intelligentsia برلین طلسم شده بودن انگار. نمایشنامه نویسانی مثل گرهارت هاوپتمن، فرانتس ویده کیند و شاعر اتریشی ریلکه جزو قربانیاش بودن. ریلکه بیست و دو ساله عاشق سالومه سی و شیش ساله شد و این obsession با سالومه در بستر مرگ هم ولش نکرد وقتی به دکترا گفت
Ask Lou what is wrong with me, she is the only one who knows.

پل بییر (Poul Bjerre) یه سایکوتراپیست سوئدی بود و از عاشقان سالومه و اینجوری میگه
I think Nietzsche was right when he said that Lou was a thoroughly evil woman. Evil however in the Goethean sense, evil that produces good.
روش اغواگری سالومه بازی کردن با مردها در زمین خود مردها و با قوانین خود مردها بود. البته too much هم مسکیولین نبود بالانس داشت.
برگرفته از کتاب the art of seduction
30 بهمن 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : Rezvani ف.الف
سلام صبا جان
عطار برای توضیح در مورد کانسپت این عطر گفته: الهام من، برای سالومه از یک عکس اصلی در دهه 1920 از یک رقصنده زیبا، که وابسته به یک عشق شهوانی بوده، گرفته شده.
این عکسی است که هر روز از راهرو ام عبور می کنم و هر بار که به آن نگاه می کنم نمی توانم از این زیبایی متهورانه و اسرارآمیز و آنچه که اوست تعجب نکنم. اینطور احساس کردم که پرتره‌ی تاریک و خاطره‌انگیز او به‌طور طبیعی خود را به داستان سالومه، که بازنمایی‌های جذاب و رنگارنگش برای قرن‌ها ادبیات خوب را زینت داده است، می‌سازد. هدف من خلق عطری معمایی و فریبنده مانند زن دلفریب در عکس بود و در عین حال از انبوهی از ادبیات مسحورکننده درباره سالومه ی طلسم‌کننده استفاده می‌کردم.
صبا جان برای اینکه نقاشی رو ببینی در گوگل سرچ کن: salomé pierre bonnard

01 اسفند 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : Dragon KAVEH
داستان اصلیش همونطور که آقای مسیح هم گفته بودن مربوط به سالومه، دختر هردوس دوم و هرودیاس بوده. زنی اغواگر که باعث مرگ یوحنا شده و در مجلسی سر یوحنا رو طلب کرده.
نقاشی هم که پیر بونارد کشیده، شامل تصویر سالومه و سر یوحناست. عطار هم از این داستان و نقاشی الهام گرفته بوده.🌹
01 اسفند 1401 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : 🄼🄾🄽🄰 Dragon
صبا جان چه تشبیه جالبی شاید قصه اش همینی باشه که تو گفتی .. معلومه کتاب رو خوب خوندی :)
همیشه میگن پشت هر چیزی یه فلسفه ای هست و من میگم پشت هر فلسفه ای بازهم فلسفه ای هست . اگه می تونستم به مردم می گفتم به جای دین برید فلسفه بخونید که پشت هر دینی هم فلسفه ای هست !
اما نیچه وقتی گریست که تاوان خانواده ی سه نفره شو داد بنظرم و فلسفه این علم تلخ دامن خود نیچه رو هم گرفت بالاخره
01 اسفند 1401 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : رابین هود آلالیتا
نازنین جان، من فک کنم بیشتر باید ارجاعش داد به سالومه ای که گوستاو مورو کشیده (l'apparition). گرچه پیر بونار هم سابجکت مترش سالومه ست، ولی اون عنصر درامی که در تابلوی گوستاو مورو هست در تابلوی بونار نیس. و هم اینکه بر اساس خوانشی که از متن اولی که مسیح اینجا نوشته دارم، اونجایی که میگه «گوستاو دوره»، فک کنم بیشتر به apparition نزدیک باشه.
01 اسفند 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : آماتور 2 کاوه
سلام به پرنیان عزیزم قصه ی جالبی از این زن برام گفتی
الان میتونم خیلی چیزا رو بهتر بفهمم
نازنین جانم ممنونم ازت بابت معرفی اون عکس همین الان میرم و گره از کار این عطر گشایش میکنم جانم.
صحبت تست شد پرنیان کل کارای این برندو تست کن ارتیزان که گفته واقعن هست ارتیزان…
01 اسفند 1401 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : رابین هود rahil tagi

7
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
10
طراحی شیشه
باز هم لندن، اما نه سریال و موزه و نه توماس شلبی..
یادش بخیر.. یک وقت اشتباه نکنید ها، فیل یاد هندوستان کردن نه! فقط یادش بخیر..

سالومه برای من عطر دختری بود که بعد از گذشت چند سال رنج و درد همه میبیننش و می گن چقدر خانم شده، چقدر بزرگ شده، چقد عوض شده!!
سالومه چند سال پیش دخترکی بود غرق در دنیایی رنگی.

او سیاه می پوشید و دختر سفید
او اخم می کرد و دختر مظلومانه لبخند می زد
او سیگار می کشید و دختر پریشان حال می شد از برای ریه هایش. قربانت شوم کمتر بکش، من جایت نفس تنگی می گیرم..
او پیانو می نواخت و دختر پریشان تر می شد
او خود اعتراف می کرد که بد اخلاق است و دختر اما می گفت که به جان و دل می خرد همه را...
روزی با مادرش این شور و شیدایی را در میان گذاشت، دعوایش کردند و موج سرزنش ها بر سرش آمد، ترسیده گفت: به پدر نگویی یک وقت...
دختر اما با تمام سرزنش ها عاشقی می کرد، دیوانگی می کرد، رنگ از رخش می پرید، بی دست و پا ترین می شد در مقابل او، رقت انگیز می شد در مقابل مرد..

مدتی در دنیای خودش اورا داشت، اما مهربان تر، خوش خنده تر. سیگار هم کمتر می کشید. در عوض بیشتر می نواخت و دختر برایش می خواند. برایش غذا می پخت، ولش می کردند خودش قاشق در دهان او می گذاشت. پیراهن هایش را می بویید و اتو می زد، خانه اش را مرتب می کرد، دستانش را می بوسید، در آغوشش می گرفت و زمان همان جا متوقف می شد..
اما طوفان به پا شد، چیزی که از آن واهمه داشت سرش آمد. گویی تمام خیالاتش یکباره دود شدند و هوا رفتند..
مدتی بس طولانی غصه می خورد و گریه می کرد، حتی مادرش هم برای او دلسوزی می کرد و دلداری اش می داد..
بالاخره به خودش آمد. بالاخره کفه ی عقل و منطق بر کفه ی قلبش سنگینی کردند و او تمام کرد آن حال زارش را.
آن سیاه پوش، حالا شاهزاده ای با اسب سفید دختری دیگر بود اما او..
او در دنیایی موازی اسبی سیاه داشت، خودش هم سیاه می پوشید. یک تنه می تازاند و از دشت ها عبور می کرد، می جنگید و سرش را بالا می گرفت و خم به ابرو نمی آورد. او دیگر بی‌دست و پا نبود. دست و پا گم کردن دیگر برایش معنا نداشت. اما دیوانگی هایش را هنوز هم داشت، با خودش صادق بود و از ذاتش آگاه. از مقابل دیدگان پنهان می شد و پا برهنه روی زمین خیس قدم بر میداشت و زیر باران می رقصید و در برف ها غلت می خورد.
حالش خوب بود. تنها بود و دیگر در خیالاتش هم عشق بازی نمی کرد و حالش خوب بود. شاهزاده ای با اسب سفید نداشت و حالش خوب بود، خیلی خوب...
او سالومه می پوشید، دیگر پرنسس نبود. او حالا هم شاه خودش بود و هم ملکه خودش...


[EDITED] 1401/11/02 11:52
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
46 تشکر شده توسط : ابوالحسن M. Wolf
نازنین بانوی عزیز…
چقدر زیبا نوشتید و توصیف کردید،

شاید از یاد برده‌ای…
همه‌را بدست باد سپرده‌ای…
بلکه اشکی بروی گونه‌ام جای ماند…
شاید تو مرا به خاک سپرده‌ای…
این جهان و آن جهان را هیچ…
تو بگو از کجا ، از کجا در من ریشه دوانده‌ای

(پ‌ن: در پاسخ به تصویر زیبایی که با قلم انگاشتید،
کم و بیش با فضای دلتنگ و مغموم “سالومه” آشناام ولیکن نه به اندازه تصویری که شما ساختید.
با سپاس🙏🏻)
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : فرهاد Rezvani
سلام جناب آقای صفری
بله بله این سالومه خانم برای من همون طور که گفتم دیوانگی های خودش رو داره، ابدا نمیخواد برگرده به اون دوران اما یادش بخیری میگه به خاطراتی که رفته اند. سالومه برعکس قبل بانویی منطقی شده، و نگاهش شاید سرد باشه اما ذاتش همون بی منطقِ احساسیست.
بی نهایت ممنون از لطف و محبت شما، مچکرم🌷

[EDITED] 1401/11/02 20:35
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : فرهاد M. Wolf
نازنین جان چه کردی با دلم!
خشکم زد وقتی متنت رو خوندم... یخ کردم... واسه چند دقیقه نمی فهمیدم دور و برم چه خبره...
چقدر این چهره واسم آشناست نگاه بی تفاوت و سرد...میخواد به همه بگه من یه آدم منطقی ام که همه چیو از نگاه عقل می بینم ولی واقعیت اینه که همیشه قلبش پیروزه و ذاتش همونه...همون دختر بی منطق احساساتی
طبیبِ عشق، مسیحا دم است و مشفق، لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟

[EDITED] 1401/11/03 00:26
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : 🄼🄾🄽🄰 محسن
سلام خانم هانی عزیز🌹
من هم بعد از خوندن متن آقای مسیح اینطور شدم، و همینطور دیشب حین نوشته ی خودم که خیلی زیاد بود و خلاصه شد. یک نوع پریشونی و سردرگمی و درگیری ایجاد میشه. برای این افراد هجوم احساسات باعث میشه مغز در حالت دفاعی بره. موقعیت های احساسی ساعت هشدار این مغزه که با صدای بلند سوت می کشه و صداش کر کننده است:)
سالومه از دید من با خودش درگیره اساسی..
اما:
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم🍃
ممنونم از محبت شما💖



[EDITED] 1401/11/03 00:34
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : M. Wolf Rezvani
بی گمان نازنین بانو از سالومه دور نیست ! و
سالومه چیزی نیست جز یک بعد از زنانگی که در بطن خیلی از زن های این جامعه نهفته است.
و چه بسا در این واپسین سالهای انسانیت! بدون ان بقا ناممکن باشد!

راستی سالومه ؟ ان روز را یادت هست! درست دوسال بعد
بعد ان همه سال زنگ زده بود که بگوید از لندن عبور کرده .

تو به رسم احترام و دوستی در یک کافه مهمانش کردی.

و مکالمه ناباورانه پیش رفت؛

سلام
سلام
نگاهی خیره ..
نگاهی بی تفاوت .. از سالومه.

به راستی چه میشود که انسان چنین تغییر میکند ؟
نمیدانم نمیدانم عزیزمن

پی نوشت؛ اگه اون روز این عطر رو میشناختم قطعن میزدمش همون روز که خودمم باورم نمیشد این حجم از بی تفاوتی رو

اینم بگم که سالومه فقط در بطن یک ماجرای عشقی نیست!
هرجا که محبتی کردین و خیلی بیشتر از توانتون ایستادگی کردین و باور داشتین و بعد
حقایق تلخ رو شنیدین و فهمیدین
سالومه رو میتونین درک کنین

گزاف گویی نکنم که هر دلی محرم این رازها نیست و ادم تا نسوزه نمیدونه !
03 بهمن 1401 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : Rezvani مریم میربیک
سلام خانم صبای عزیز🌹

سالومه گفت بهت بگویم یادش است. اون سال اولین سالی بود که چند روز مانده به تولدش دیوانه نمی شد، دیگر با خود حساب نمی کرد این سیاه پوش الان چند ساله می شود، راستش اصلا یادش نبود.. تنها هم از لندن به سرزمین مادری اش نمی آمد ها! دست همسرش را هم می گرفت و لبخندها تحویلش میداد. از همان هایی که سالومه زمانی آنها را گدایی می کرد. او تنها لبخند میزد، و بی تفاوت خیره به جای دیگری میشد. اما بگذار این راز را بگویم.
سالومه در دلش شاد بود که سیاه پوش سر و سامان یافته و دیگر تنها نیست.
راستی چرا همسرش از او نمی خواهد که کمتر سیگار بکشد؟ آن هم سیگار برگ! ریه اش را از سر راه آورده است؟
سالومه به تو ربطی ندارد..


سالومه گفت بهت بگویم دیگر نگاه گدایی نمی کند، و نیز دیگر نگاه خرج نمی کند..
سالومه تاکید کرد که این را هم حتما بگویم: سالومه دیوانه است، گاه دعا می کند که خدا نکند دوباره مهری بر دلش بیفتد. گفتم که، آخر ذاتش همیشه همان است..

[EDITED] 1401/11/03 19:07
03 بهمن 1401 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : M. Wolf Rezvani
خواستم نازنین جوابی بهت بنویسم ..
چند ساعتی منو بردی به سالومه
! و نمیتونم بگم بهت چه قد میفهمم حرفاتو …

خاستم بهت بیشتر بنویسم که دو خط اخرت رو خوندم.

راستی میدونی برای سالومه چه قد بهتره که خودشو از دنیای عطربازی ( عشق بازی ) و ادبیات و فلسفه دورتر نگه داره و نمیتونه ؟ و نمیخاد هم البته .

پس هرچی بنویسمت بیشتر هرچی بخام بهت اهنک معرفی کنم یا فیلم هرچند که میدونم خیییلی لذت میبری ولی میترسم عزیزم کرفتار تر شی❤️

پس بزار سکوت کنم در مقابل این دیوانگی بیشتر ننویسم.
03 بهمن 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : Rezvani 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆

دوستان عزیزم سلام
نظرتان راجع به این برداشت و تصویر برای این عطر چیست ؟
فیلم تایتانیک ( جیمز کامرون ) را که حتما دیده اید ، با بازی کیت وینسلت در نقش رز و لئوناردو دکاپریو در نقش جک .
نا گفته نماند این فیلم از سلائق من در ژانرهای سینمایی نیست لیک برخی صحنه های آن را به غایت میپسندم .
سالی که روایت این فیلم است ( مهم ) و صحنه ای را که رز ، عریان بر کاناپه دراز میکشد تا جک او را به تصویر در آورد به یاد بیاورید !
از رایحه ی قلم در دست جک تا کاغذ و کربنی که بر آن است و کاناپه ای که یادم نیست جنسش از چه بود لیک شما باید چرمی فرض اش کنید و گلدان پر از گل و ظرف پر از مرکبات و میوه و لوازم چوبی ی اطاق و جعبه ی سیگار برگ بر میز چوبی و نسیمی که از اقیانوس میرسد و آن الماس درشت آبی رنگ بر سینه ی رز و عرق شرم و نگرانی و اشتیاقی که بر تن هر دو نشسته است .
آنرا تلفیق کنید با صحنه ی بخار گرفته ی آن اتومبیل قدیمی که بر شیشه هایش حرارت عشق منقوش است از عرق شوقی که از تن هر دو بر صندلی ی چرمی ی اتومبیل میچکد به اشتیاقِ کلید که تا سرحد خشونت پیش میرود به باز شدن صندوق گنج !
تنها درد ملذوذ گیتی و یگانه صندوق ممهوری در جهان که اشتیاق دارد به باز شدن قفل تا راز و گنج مُهر به مِهر قلب و خشونت کلید تسلیم کند !
نیاز ، نیاز ! خصوص زمانی که با ناز می آید !
این کره ی مدور چقدر داستان در خود نهفته دارد لیک همه ی داستان هایش آغازی دارند و پایانی و هوشمندان بر پایان بیشتر نظر کنند که میدانند پایان نزدیک تر است بر آغازی که پایان ندارد !
به فلسفه ی زیبا چشمانی که هماره این صحنه ها را میبیند دقت و تفکر بسیار کنید !
آیا تلفیق روایح این دو صحنه ، رایحه ی این عطر نیست ؟ :)
ارادت ها
29 دی 1401 پاسخ تشکر
36 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Rezvani

هی سرما چه الواط، کله‌شق و بی‌سروپایی...! زوزه می‌کشد پشت پنجره و دجالان می‌کِشند دندانِ خنده را مبادا به‌هم بخورند و صدایی برخیزد. بی‌نوا خجالت می‌کشد لبخند بزند و همین‌هاست که تبسم را می‌کُشد! سالومه عطر همین دنیاست. دنیایِ زوزه‌ی توله‌گرگِ زمستان، لرزیدن کودکانِ یتیم سر چهارراه‌ها، شکفتن گل‌سرخ برروی سینه‌ و خشکیدن باغ‌ها! آه سینه‌ها باغ‌ها و ای باغ‌ها سینه‌ها! راستی سگ‌ها را دیده‌اید که چه بی‌پناه هستند مابین چنگال سوز و یخ‌بندان؟ چشم‌هایشان که توگویی زار می‌زنند. سگ‌های تکیده زیر خطِ فقرِ آسفالت...! شتاب کن، شتاب کن، شتاب کن ای یوحنای معمدان. خونِ بشر رو به لختگی‌ست. شتاب کن شیرابه‌ی زباله‌های فکری همه‌جا را به گند کشیده‌ است. ندا آمد به جان از چرخ پروین... نگران نباش فرزندم. کسی خواهد آمد که شمارا با روح‌القدس و آتش تعمید خواهد کرد. آن منادی بزرگ را به‌شما نوید می‌دهم! سالومه سالومه سالومه. شتاب کن. یحیی از گور برخاسته... مرا خواستِ نگریستن بر تو نیست ای سالومه. افراطِ تو به عشق نمی‌ماند. طمع و حرصِ تو هوسِ معشوقه‌کشی دارد. من به ندای تو نظر نخواهم کرد. دور شو ای شیطان که بانگِ بالِ فرشته‌ی مرگ را می‌شنوم. یوحنا یوحنا یوحنا. شتاب کن. سالومه از گور برخاسته... آخر لب تو را بوسیدم ای یحیی. از دهانت مزه‌ی تلخ چشیدم. آیا تلخیِ خون بود یا تلخی عشق؟ می‌گویند عشق تلخ است. چه‌باک که من عاقبت لبانت را بوسیدم ای یحیی. شتاب کن سالومه. شتاب کن یحیی. عشق از گور برخاسته...!

سالومه عطر همین امشب است. جایی که زمستان تنِ درختان را دریک لحظه عور و خشکیده می‌کند. همین امشب که پس‌از برف است و بافت‌های بدن آرام آرام و بی‌صدا هایپوکسی می‌شوند. لب‌ها کبود! همین امشب که منتظرِ به‌خواب رفتنِ شهر بنشینی. سپس در خیابان‌ها؛ ما بین عریانِ درختان. لابه‌لای اتومبیل‌های خواب‌آلود... زیر پوستِ عبوس و زمختِ شب اندامِ ظریفِ زیبایی را لمس کردن! قدم قدم قدم و اندیشه که چرا سهراب گفت سایه شدم و صدا کردم کو مرز پریدن‌ها، دیدن‌ها؟ یا چه‌شد که شاعرِ دیوانه‌ی ما نوشت هر که او بیدارتر پر دردتر،، هر که او آگاه‌تر رخ زردتر...!

نام‌ش را بگذارید سرسام و هذیان. عذرتقصیر. اما؛ بماند برای شما که سرشت و جوهرِ وجودتان با مهربانی و عیب‌پوشی آمیخته است. قدر خود بیش‌از پیش بدانید و اگر در برشی به‌دنبال معجزه و منجی می‌گشتید به‌سراغ آینه بروید. تقدیم احترام و ادب خدمت شما و ناشرِ محترم. با آرزوی صلح، عدالت، برابری و شادی.
27 دی 1401 پاسخ تشکر
41 تشکر شده توسط : Rezvani کوروش
سلام! باز نوشتید _بماند_ برای شما....... این بماند و حس رها کردن از کجا میاد؟ این نوشته که داره از تلخی عشق میگه و اون همه تضاد و ایهام در خودش جا داده میخواد به چی برسه و دقیقا به چه چیزی فکر میکنید من نمیدونم. امیدوارم روزی برسه که بتونیم بدون اینکه دل همدیگرو بشکنیم کنار هم باشیم. اصلا چرا باید به یکی دائم زخم بزنیم و داغونش کنیم که اون بخواد با زخم ها و شکستگی کنارمون بمونه. آقای کامبیز بزرگوار یک جمله کوتاه چند وقت قبل نوشتن که خیلی برای من تامل برانگیز بود (روزی که خیلی دور نیست تمام هشت میلیارد انسانی که همین الان بر کره ی خاکی اند میروند و هشت میلیارد یا بیشتر انسان جدید می آیند) ای کاش بعضیا به این کلمات بیشتر دقت کنن. البته اونایی که باید دقیق بشن معتقدن این نوشته ها چیز خاصی برای آموختن ندارن
28 دی 1401 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : مریم میربیک Omid armani
مسیح عزیز .. همین امشب بود که فکر میکردم چرا ادمایی که اینجان همه جنس و رنگ و‌بویی دیگه از دنیا رو می بینن
عطر ها هرکدوم دنیایی دارن قصه خیلی فراتز از روایحه
من که به هر عطر مجموعه کوچیکم نکاه میکنم هرکدوم خاطره بازی میکن با ذهن من
و هنر چیزی جز این نیست.

راستی خوشحالم که فاسفه اگزیستنشیال رو درک میکنید.
#برای بودن
این پیام رو هم گذاشتم که بدونید یکی از اون وجود ها در این فلسفه بودن من نوعی هستم ! و خواهم بود حتی اکر صرفا دکمه ی تشکر رو فشار بدم .
28 دی 1401 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : مریم میربیک 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆
پرنده پَر کشید از آشیونه با خداش

میگفت به گِل نشسته کِشتیشون با ناخداش

میرفت یه جای دور ، به قلب شهر نور

یه جا که مَردمش ، میدن بِش آب و دون

پرنده خسته بود جفت چشاشو بسته بود

درونش وصله بود ، قلبشم شکسته بود

میترسید از عکسش توی آب

میلرزید هر لحظه توی خواب
29 دی 1401 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : ژیوان Dragon
به دنبال دکانتی از سالومه میگشتم که بفهمم این همه هیاهو برای چیست که به اینجا رسیدم و کلمات زیبا و قدرتمند مسیح بزرگ من را مسخ کردند. چقدر زیبا! انقدر که بشود با صدای بلند در تنهایی و تاریکی خواند.
04 شهریور 1402 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : KAVEH nazanin


"به نام دهنده بی منت"

از خدایت عشق گرفتی اما خودش را عاشق کردی ، فرزندت را عاشق کردی ، بشر را عاشق کردی .
از او بندگی را یاد گرفتی اما خدایی کردی . خدایی برای فرزندت . برای روحش ، برای جسمش ، برای دنیایش.
ان چنان به فرزندت عشق واقعی را نشان دادی که دیگر حتی سالومه و هرا و کوپیدو و.. هم نمیتواند قلب فرزندت را بلرزاند. دیدن عشق بی منت ؟ هرگز... فکرش را هم نکن ...
دل شادت او را از خود بی خود میکند و اشک هایت جهنمش را سوزان تر .
امان از شبی که گونه ات خیس باشد . از ریشه میسوزاند بانی اش را ، مگر انکه خودت نخواهی !
و چه بسا شبی که لبخند بر صورت پاک و مهربانت باشد ، تا صبح بر بندگانت نعمت میفرستد.
خدایت همیشه بیدار است ، اما آن شب هایی که تا صبح بالای سر فرزند مریضت بیدار بودی تا تبش پایین بیاید و آرام آرام اشک بر گونه هایت جاری میشد ، خدایت از همیشه بیدارتر بود . با دست هایش اشک های روی گونه ات را پاک میکرد و فرشتگانش بر چشمانت بوسه میزدند .

خدایت دهنده بی منت است ، خودت نیز همینطور . برای همه ثابت شده است .

" به نام دهنده بی منت ، به نام فرشته زندگی ، به نام مادر "

ترا افریدم و درعجب ماندم از انچه خلق کردم . شبیه به خودم افریدم . نشانی از خودم را به تو دادم . به من عشق دادی . من هم به تو عشق خواهم داد . خوب میشناسمت ، بازهم برای خودت هیچ نمیخواهی . باشد . دستور ده تا فرزندت را به عرش برسانم . اما وای به روزی که دلت را بسوزاند . خودخواه میشوم و او را نابود میکنم . دست خودم نیست . اخر دیدن عشقت به فرزندت مرا عاشق کرده است . مگر میتوان چنین عشقی را دید و دلش را سوزاند؟ ... باشد ، اگر بازهم خودت نخواهی چنین نشود ، نمیشود . میدانم که حتی با دل شکسته نیز بد فرزندت را نمیخواهی...

چند کلام دارم ...

سالومه ، سالومه دوست داشتنی ، چرا ناراحتی؟ چرا همیشه صورت اغواگرت در انتهایش غمی دیده میشود؟ میدانم . سرانجام و مقصود افرینشت نمایش عشق بود . تمام تلاشت را کردی و با اغواگری و عاشقی کردن هایت فقط توانستی درصد کمی از قلب یک مرد را فرا بگیری . تمام خواسته ات نمایش کامل و چشیدن عشق است . عشقی که من در گل وجودت نهانیده ام . میخواهی عاشقترین باشی اما هنوز نتوانستی . خوب میدانم هرچقدر هم تلاش کرده ای که عشقی بی منت را به نمایش بگذاری اما ته دلت انتظاراتی داشتی و منتظر پاسخ بودی . سالومه قشنگم ، فرشته زیبای من ، جواب خواسته ات تنها یک چیز است . " مادر " شو ... مادر شو تا طعم عشق واقعی را بچشی . مادر شو تا زیباترین بوی دنیا را از گردن نوزادت استشمام کنی . مادر شو تا تمام دنیا عشقت را ببینند . مادر شو تا عاشقت شوم...

آنوبیس ، مغرور من . تو چرا ناراحتی ؟ با اینهمه غرور و قدرت و ابهتی که بهت داده ام بازهم در گوشه قلبت ناراحتی ای عمیق موج میزند . میدانم . میدانم دردت چیست . نگران نباش . هیچوقت قرار نیست جان یک مادر را بگیری . هیچکس نمیگیرد . من نمیگذارم . هیچوقت یک عاشق واقعی را از فرزندانش نخواهم گرفت . آنها همیشه باهم هستند . قلب و روح یک فرزند از عشق خالص مادرش پر شده است و آن دو روحشان بهم پیوند خورده است . تا ابد کنار همند و همدیگر را حس میکنند و عشق میگیرند . حال چه جسم فرزند پیش مادرش نباشد چه جسم مادر پیش فرزندش . نگران نباش . من هوایشان دارم . هوای معشوقم را . تو در این زمینه مرخصی انوبیس مغرور من .
-------------------------------------------------------------------------
"
با خوشحالی فریاد زد . دنیای او تاریک تاریک بود و هیچ نوری نبود . هیچ چیز را نمیتوانست ببیند . اما فریاد زد " دیدم ، نوری در قلبم دیدم " از او پرسیدم منبع نور را و گفت " لبخند عاشقانه مادرم را دیدم بعد از تولدم در آغوشش هنگامی که برای اولین بار چشمانم را گشودم "
"
--------------------------------------------------------
روز مادر تلنگریست تا بیشتر به پیوند روحمان با خدای عاشقمان توجه کنیم و از او عشق بگیریم . از مادر .

*** مادر ها و مادران آینده ، خانم ها ، تبریک قلبی مرا پذیرا باشید . عمیقا خوش بحالتان . " آن کس که ترا افرید ، زیباترین چهره هستی اش را در آینه به تو نشان داد . پس برایش لبخند بزن در این روز ".
اما نیز خوشبحال ما مرد ها ، از بچگی عشق واقعی را لمس کرده ایم و اگر عمری باقی ماند و معشوقتان خواست (خدای ما و شما ) ، هنگام پدر شدن نیز عشق واقعی را از نزدیک تماشا خواهیم کرد . آن هم عشق به یک بخشی از وجودمان ، فرزند از سوی معشوق خدای خالق عشق ، یعنی مادر آن فرزند .

----------------------------------------------------

• تمامی نمادها ، نمادهاییست که در تمامی ریویو کارهای بانو لیزمور دوست داشتنی استفاده کرده ام . دوستان همراهم به خوبی میشناسند . اگر معرفی ای از آن نماد ها در این سایت جا مانده است ، باشد طلبتان که به زودی خواهم گذاشت .
• این نوشته ، ریویوی این عطر نیست و در بامداد جمعه حوالی 5 صبح، برای تمامی مادران نوشته شده است . ریویوی این دوست داشتنی را نیز به زودی برایتان خواهم گذاشت .




23 دی 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : امید آرمانی  Someone Out There Saba
دوست عزیز جناب امیرمحمد سپاس بابت تبریک صمیمانه و متفاوت شما در این محفل عطر و عشق و درود فراوان بر آن آغوش پرمهر و دامن پاکی که در آن پرورش یافتید
شاد باشید و دور از غم بمانید‌...
23 دی 1401 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : 🄼🄾🄽🄰 مهدی مددی

این عطر بوی کشک مانند و پوست مانند میده؟
13 مهر 1401 پاسخ تشکر

بوییدن عطر سالومه مثل باز کردن مقبره توت انخ آمون هست .تابوتی پرزرق و برق و زیبا اما درونی پوسیده و به فنا رفته ...
سالومه وقتی در سال ۲۰۱۵ عرضه شد . مثل بردن لاتاری برای طرفداران روایح کلاسیک خوشحال کننده بود .
فضایی بشدت کلاسیک و کهنه اما با متریالی نو
ولوله ای افسار گسیخته از آکورد جانوری که کنترل نشده و رفته رو بستری از فضای خشک اسپایسی و خزه ای ...
ژانر بویایی که ده ها بود به فراموشی سپرده شده بود .
من هر وقت این عطرو تست میکنم بیاد فضای چرب و چرمی و سنگین انیمالیک بندیت از رابرت پیگه . یا سندل وود سنگینه باس نامبر وان و یا فضای سنگین و چغر اوکموس و سیویت نویینگ استی لودر ...
هرچه هست سالومه نوآوری نداره ولی مثل خواندن ورد دعایی بعد از سالها زنده شد اونم با متریالی نو .
عطری زیبا و بینهایت باکیفیت تو کلاس بویایی شیپغ آکورد فلورال هم نمیتونه عربده های حس انیمالیک و جنگلی اوکموس رو کنترل کنه .
عطری که به هیچ کس پیشنهاد نمیدم
ولی اگر طرفدار سبک عطرهای کلاسیک و انیمالیک و پرمایه هستید شدیدا پیشنهاد میدم تا حسابی غافلگیر جادوی درون سالومه بشید
و خودتون رو تو دهه 50-60 میلادی متصور بشید ...
12 مهر 1401 پاسخ تشکر
22 تشکر شده توسط : ف.الف مهدی

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟