PAPILLON ARTISAN PERFUMES - Salome

پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-38337
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : چایپر گلی
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : 2015
کد کالا : ATR-38337
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    7
  • نمی پسندم
    3
  • - 25 سال
    1
  • + 25 سال
    0
  • + 45 سال
    3
  • روزانه
    1
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 26
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

PAPILLON ARTISAN PERFUMES Salome - پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه عطری مردانه - زنانه ، شیک و خوش بو می باشد که در سال 2015 به بازار عرضه شده است .

پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه در دسته عطر های چایپر گلی قرار می گیرد طبع آن گرم است.

اسانس های بکار برده شده در این عطر ترنج ، نارنج، رز ، میخک صدپر ، یاس، تنباکو ، شکوفه پرتقال ، خرگوش کوهی، وانیل ، نعناع هندی ، خزه درخت بلوط ، چوب درخت قان ، بوته وحشی جاوی ، زیره سبز، فیبر بیدستران، یونجه خشک می باشد.

برند پاپیون آرتیزان پرفیومز
طبع گرم
سال عرضه 2015
گروه بویایی چایپر گلی
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه ترنج ، نارنج
اسانس میانی رز ، میخک صدپر ، یاس، تنباکو ، شکوفه پرتقال ، خرگوش کوهی
اسانس پایه وانیل ، نعناع هندی ، خزه درخت بلوط ، چوب درخت قان ، بوته وحشی جاوی ، زیره سبز، فیبر بیدستران، یونجه خشک
نمره کاربران
Salome-پاپیون آرتیزان پرفیومز سالومه
رایحه
8.3
6 رای
ماندگاری
8.8
6 رای
پخش بو
8.5
6 رای
طراحی شیشه
8.3
6 رای
این عطر برای من یاد آور ...
عطرگرام
نظرات کاربران (17 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
سالومه, آه ای سالومه

ما نمی دانستیم که در دفتر کلاسی عطر افشان مبصری وجود دارد که هر روز حاضر غایبمان می کند.

آه ای سالومه!ما فکر می کردیم که در این جهنم بزرگان کودک مانده هنوز هستند کسانی که بفهمند عطر افشان فضایی برای تفنن است و مردمان خسته از برای خستگی به در کردن, بدان وارد می شوند. حال برخی ممکن است وقت و انرژی صحبت کردن و نظر دادن داشته باشند برخی خیر.
همه خاک صحنه نخورده اند تا بتوانند فیلم و تئاتر بر روی صحنه ببرند.

آه ای سالومه,
تو خود می دانی که به تازگی عطرهای زیادی بوییده ام ولیکن بسیار خسته تر از آنم که بخواهم قلم به دست بگیرم و بر روی صفحات اثری برجای بگذارم و دیگران را در این حظ بسیط سهیم نمایم.

آه ای سالومه! تو خود میدانی که شیفته وطنم هستم نه از رو ی تعصب که از کد یمین و عرق جبین و تورق کتابهای قطور بدان بینشی رسیده ام که تن رنجور و خسته خویش را قربانی راهش نمایم.

آه ای سالومه! تو خود می دانی که رایحه تو برای این سرباز کوچک وطن همچون پر آن ققنوسی است که استاد اسلامی ندوشن سرزمین برگزیده پروردگار را بدان تشبیه کردند:

"در افسانه ها آمده است که ققنوس مرغی است خوش رنگ و آواز, که منقار او سیصد سوراخ دارد و بر کوه بلندی در مقابل باد نشیند,صداهای عجیب از منقار او برآید. گفته اند که هزار سال عمر کند و چون سال هزارم به سر آیدو عمرش به آخر رسد, هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند, بدان گونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی پدید آید که از آن ققنوسی دیگر زاده شود. گفته اند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافته اند.
بین افسانه ققنوس و سر گذشت ایران تشابهی می توان دید. ایران نیز چون آن مرغ شگفت بی همتا, بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زاییده شده.
در این سالها, من همواره این احساس را داشته ام که ایران بار دیگر یکی از دورانهای(زایندگی در مرگ)را می گذراند و در میان در می شکفد.



سالومه ای سالومه , ای رایحه ققنوس افسانه ای !در فضا بپیچ و در ذهنها طنین انداز شو فرزندان ایران نمرده اند که شیفتگان تک بعدی فضای منالکولی بتوانند شک در دل دیگر فرزندان بیندازند.


سالومه در گوشها زمزمه کن:

" من در قعر ضمیر خود احساسی دارم
چون گواهی گوارا و مبهمی
که گاه به گاه بر دل می گذرد
و آن این است که
رسالت ایران به پایان نرسیده است
و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت.
من یقین دارم که ایران می تواند قد راست کند,
کشوری نام آور و زیبا و سعادتمند گردد
و آن گونه که در خور تمدن و فرهنگ و سالخوردگی اوست,
نکته های بسیاری به جهان بیاموزد.
این ادعا بی شک کسانی را
به لبخند خواهد آورد,
گروهی هستند که اعتقاد به ایران رااعتقادی ساده لوحانه می پندارند,
لیکن آنان که ایران را می شناسند
هیچ گاه از او امید بر نخواهند داشت.

استاد اسلامی ندوشن- کتاب ایران را از یاد نبریم

سالومه آه ای سالومه، ای رایحه سربازان کشته شده در راه وطن! نجوا کنان بخوان

امیدوار بمانیم و صبور باشیم.

ایران همواره استوارتر و ریشه دارتر از آن بوده است که به نژاد یا مسلک سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند. قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدن و زبان, مرزهای او را مشخص می داشته اند. تاریخ جاودانی هر ملتی تاریخ و تمدن و فکر اوست, ما بقی وقایع گذارنده ای هستند که ارزش آنها سنجیده نمی شود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تامین رفاه مردم زمان خود کرده اند. تاریخ واقعی, تاریخ سیر بشریت به سوی ارتقاست.
از این رو, ما چون به گذشته خود نگاه می کنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان می رانده یا مرزبانان ایران در کدام خطه پاسداری می کرده اند.سیر معنوی قوم ایرانی و جنبش ها و کوشش های او برای ما مهم است. ما دوران اعتلای ایران را دورانی می دانیم که تمدن و فرهنگ به شکفتگی گراییده و دوران انحطاط او را دورانی می دانیم که تمدن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
ما فرزندان کنونی ایران این موهبت را یافته ایم که در یکی از دوران های رستاخیز این کشور زندگی کنیم. این امر هم موهبتی است و هم مسئولیتی گران بر شانه ما می نهد. نخستین نشانه توجه به این مسئولیت آن است که امیدوار بمانیم و صبور باشیم.
این گفته تولستوی را از یاد نبریم:
نیرویی برتر از نیروی این دو جنگاور نیست,
یکی زمان و دیگری شکیبایی.

استاد اسلامی ندوشن
از کتاب ایران را از یاد نبریم و به دنبال سایه همای


در آخر سالومه جان از اون دوستی که یاد آوری کردن اینجا چی نوشته شده تشکر کن از طرف من, چون برخی نظرات رو سرسری می خوندم و پسند می کردم و الان فهمیدم وسطا هم یه چیزایی می نویسن که ساده لوحان فضای ساتیمانتال رو هم به رقص و خنده و تعجب میاره. "پس حتی الکی هم چیزی رو پسند کنم"
18 بهمن 1400 پاسخ تشکر
30 تشکر شده توسط : مریم میربیک nazanin
درود بر بانوی ایرانی
امیدوارم پاینده باشید
زنان این سرزمین نباید دلخسته و پژمرده و اندوهگین باشن تا بتونن مثل شما برای ایندگان معلم و مدرس باشن.

دارم عطر فیوره د اولیویو ژرجف زنانه رو میبویم ...چه عطریست....

19 بهمن 1400 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆 شهریار اسماعیل پور smaeelpoor sh
درود آقای قهرمانی گرامی،

ممنون از توجه و محبت شما.
والا، وقتی بچه ها مدرسه نمیرن و تو خونه مجبورن بمونن خیلی برای والدین و خصوصا مادر سخته، خوب چون نیاز به شیطنت و بازیگوشی با همسنهاشون رو دارن که مقدور نیست متاسفانه و ما مجبوریم هم سرگرمشون کنیم، هم تو مدرسه همراهی کنیم هم برای تکالیف انرژی بگذاریم نتیجش خستگی مضاعفه.
خودمون هم که باز به دلیل همین محدودیتهای کرونایی معاشرتهامون کم شده، سرگرمیها کم شده، و اونم طبیعتا آزار دهنده هست.
خودمون رو با عطر و کتاب سرگرم کردیم دیگه فعلا، حالا تا ببینیم خدا چی می خواد.

این عطری هم که معرفی فرمودین واجب شد دستریزشو تهیه کنم.

شما و همه جمع عطر افشان هم پاینده و برقرار و شادکام باشین.ارادتمندم
19 بهمن 1400 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆 Dragon
یادم رفت اینو بگم، منو معلم خطاب فرمودین که قطعا شایسته ش نیستم. بنده در هر حال دانش آموز خودمو می بینم و هر از گاهی کتابی ورق می زنم و جسارت می کنم گاهی میام چهار جمله هم از کتابی می نویسم دلیل بر هیچ چیزی نیست.
اینجا ماشالله می بینیم که از هر صنف و رشته اساتیدی حضور دارن و اینقدر افتاده هستن که سکوتشون شرمنده کننده است.
از صبر و بزرگواری همگی در مقابل برخی هیجانات سپاسگزارم.




19 بهمن 1400 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆 Dragon

انبوه نتهای انیمالیک که حضور هرکدام بتنهایی در عطری میتونن خاصیت انیمالیک و ادرارمانند عطر رو اشکار کنن،درین اثر وجود دارن.
مثل کاستوریوم،هیراکس،استیراکس و فلورایی مثل یاس، بهار نارنج شمعدانی،که باعث تشدید هرچه بیشتر این فضا میشن.
وضمن اینکه حضور هرکدوم ازینها پخش عطر رو چندبرابر میکنن.
نتهای فلورال و رزگون با اولین اسپری فضای عطرو بسمت اماکن مذهبی میبرن،بلافاصله نتهای انیمالیک وارد مشن و افسار رو در دست میگیرن.بوی ادرارمانند اونم از نوع داغ و بخارداری که ازش گرفتم خیلی برام جالب و نواورانه بود.
نقش اساسی زیره رو هم نمیشه نادیده گرفت که با بوی عرق مانندش عمق عطر رو زیاد میکنه.
اگر بخام مشابهی براش معرفی کنم بنظرم ایگل از رنس بهش نزدیکه ولی من ایگل رو بهش ترجیح میدم به این خاطر که وجود رز و یاس قوی و ترکیبش با وجه انیمالیک،در سالومه منو یاد اماکنی میندازه که واسه جلوگیری از بوی بد پا(وجه انیمالیک) اصطلاحا از عطر مشهدی استفاده میکنن.البته این توهین به اینجور اماکن مقدس نیست،و یجور تصویرسازی واسه فضای کلی عطر هست.
با تشکر از دوستان عطرافشانی ام❤
17 بهمن 1400 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : کوروش nazanin
درود
شاید منظورتون از بوی ا.. همان اوره مانند یا اسید اوریک باشه.
به تجربه خودم روایح انیمالیک باید ازاد بشن و پخش بو پیدا کنن تو ذوق نزنن.گاهی وقتا دیدید یک گل رو جوری بو میکشیم انگار جارو برقی میخواد دو کیلو خاک بکشه.اینجور رایحه باید پخش بشه ترکیبش باز بشه بعد خودش رو نشون میده .
سپاس
18 بهمن 1400 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : nazanin 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆

ای مبسوطِ وَسیم؛ طاقِ خطر
در آتشِ آغوشِ کدامین حریف به لبخند وُ حَظ بَست نشسته‌ای
عنصرِ بی‌رحم؛ تو از سلسله‌ی شیرین‌ترین لیلاها
از قبیله‌ی دخترانِ نافرمان
ای رها بر روی اسب‌هایِ وحشیِ دشت‌هایِ خیال
تیشه ای شکسته از برای تو در قلبِ سنگینیِ کوهِ سنگ
ای ژولیتِ بی حدوحصر؛ دزدمونایِ معصوم
ظریفِ مستمر؛ ویرانگرِ بی‌همتا
هوسِ بریدنِ سَرِ کدامین یحیی را در شهوتِ سلاخِ خود مخفی کرده‌ای!

شبیه به خودِ بشر است که چون شرارت بر پیکرِ صلح آتش می‌زند و دودِ کلانِ فسق و بیداد را در کتاب‌های تاریخ مختصر می‌نویسد وُ لاشه‌ی عدالت را در تابوتِ چوبی رها وَ در خاک دفن وُ قبلِ این‌ها گُل داخل گورِ نَمور پَرت می‌کند!
جایی که چوب‌ها می‌سوزند و زانو بر خاک می‌زنند؛ مانندِ شکوفه‌های بی‌مرزِ درختان که نوید می‌دهند آرام باش ای انسان، بانویِ سپید و منجمدِ زمستان، لُعبتِ بهارِ سبز را آبستن است وَ بهار در قاموسِ خود منطقِ اعتدال می‌داند.
گل‌هایِ سرخ که نمادِ جوان‌های پَرپَر شده‌اند را به خطوطِ مفهومِ رایحه می‌سپارد تا گُل به یاد داشته باشد هرجا هست درندگی، خشونت و بهره‌کشی هم هست! شبیه به کودکیِ ناب که چَکمه نبود پابرهنه گِلِ سَرد را به بزمِ احساس می‌بردیم. گناهِ گُل نبود ظریف بودن و حقِ گِل نیست لگدمال شدن. حکم ما نبود گُل را چیدن وُ گِل را خُرد شمردن. گِل‌ها خُرد نه؛ که انسان‌ها هستند وُ کوزه نشدند تا ما توانِ حرکت را با فیزیک بشناسیم وَ شاید تعریفِ گام برداشتن بیاموزیم!
سالومه فراموش کردنِ کلام‌هایِ عاری است که معضل، سقراطِ دوهزارسال مُرده می‌دانند وُ نه هم کیشانِ زنده‌ی مغزندار وَ دَد یا وُحوش می‌خوانند کُلِ آدمیتِ دوردست را. چشم‌پوشی از نژادپرستیِ متعفنی است که در مفهومِ وطن‌پرستی جا خوش کرده و تاریخ را صرفا از اینجا می‌بینند و نه آنجا! نادر را به فخر می‌برند وُ می‌بالند به ایشان که بعد از قتل‌عامِ مظلومان گفت آه این کوه نور است. افسوس که هيچگاه همان تاریخ را از پنجره‌ی نگاه یک جوانِ هندی ندیده‌اند! به کوروشِ تحریف شده در کتاب‌های بیرون زده از کانون فرهنگی اسلامی می‌بالند و غرب قبیح یا کوچک می‌دانند احتمالا، آن میان که تفهیمِ اصیلِ کوروش در جهانِ فلسفه توسط گِزِنفون، شاگردِ همان سقراطِ بَد در کوروش‌نامه نگاشته شده و فخری است از برای آموزش! سالومه حس شرمساری است که آنها دائم احترام به ما با حکمِ شناختن و ما همواره توهین به ایشان ازبرایِ نشناختن! حصول این‌که هیتلرها همچنان می‌تازند وُ لهستانِ بی‌دفاعی که تو باشی سالومه.
این رایحه چون بمبِ شیمیایی است که بر پیکرِ سوزانِ یک خاک برخورد می‌کند وُ کودکی یتیم، معصومانه به مادرِ جوانِ خود با خنده می‌گوید : مادر؟ بویِ تند در فضا پیچیده وَ مادر از فرای لبخندِ سادگیِ آن کودک به اشک می‌رسد وُ تنفس سنگین سنگین سنگین‌تر؛ دَم بدون بازدم! رفت و برنَگشت های مرثیه خوان. نخل های گریان...
سالومه ترجمانِ معرکه و مَصاف است. شبیه به دل آشوب‌های مضطرب از برای شنیدنِ یک خبرِ نامعلوم؛ یا همان خدای شکنجه‌گرِ نیچه! گزَکِ عارضه است بر قلبِ حادثه‌های پیش‌آمده در خواب. سَرِ بریده شده‌ی یحیی مُعمدان است در سینیِ هوسِ هِرود. تراژدیِ سوزِ اسکار وایلد. نقاشیِ رخسارِ آشوب است با دستانِ الهام و عاصیِ گوستاو دوره!

رایحه ای با جزئیات حیوانی وُ به دقت اسپایسی که چوب می‌شناسد وَ صمغ وُ خاک به خود دیده وَ برای فرار از این خشونت وُ بوسیدنِ لبِ توازن به زیبایی گل‌های سرخ و سفید در قلب خود پنهان کرده. رخدادی که ما بین حس‌های حیوانی خود خیالی چرم گون به شایدها دارد و دودی رقیق بر تاملِ فهم! بر بالینِ احساس مرکبات می‌شناسد که بالای این درختِ باشکوه هستند و بر زمین میوفتند و یادآورند که ثمره‌ی بسیاری از درختان به گُل‌ها رسیدند؛ لاله شدند وُ گِل! سرخ و محزون رخدادی است که جوان بِرَود و به جای او لاله به دستان مادرش بدهند!
سالومه آن بالاپوشِ مرغوب است که به وقتِ پاییزهای نارنجی و بارانی خود را در آن مخفی می‌کنیم و با استشمامِ بوی چوبِ سوخته ای می‌ایستیم به یاد روزگارانی که از مادورند وُ رفتند آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند وُ تو لبخند می‌زنی به قامتِ خاطره و آرام زیر لب می‌گویی سلام ای گذشته‌.

مرسی لیز مورز عزیز. مرسی هنر. همچنان جنون جاری است وَ ما شوریده ی این جریان. آفاقِ باشکوه و آبیِ لیز را در توباکو رز، دِرای'اَد وَ اِنیوبِس بیشتر مکاشفه کنید...

سالومه همان است که محمدعلی موحد در تفسیرِ شعور شمس نوشت.
خَمی از شرابِ رَبانی!

[EDITED] 1400/11/14 11:09
13 بهمن 1400 پاسخ تشکر
30 تشکر شده توسط : خاتون پرنیان

کانسپت در عطر( این یادداشت یک برداشت شخصی ست)
کانسپت یا ایده به نظر من یکی از مهمترین و سخت ترین مراحل خلق یک عطر هست.
در واقع کانسپت یک عطر منبع الهام عطار برای خلق عطر هست.
البته من فک میکنم در مورداکثر برندهای دیزاینری این جور نیست که هر عطاری اول ایده ای رو تصور کنه و بعد از منظر اون ایده کار جدیدی خلق کنه. بلکه هر عطار به فراخور سلیقه و توانایی و نیاز بازار و.. یکی از دسته های اروماتیک ،چایپر،مرکباتی ،گلدار،شرقی،چوبی یا چرمی رو انتخاب میکنه و سعی میکنه تو چارچوب پذیرفته شده اثر قابل قبولی ارائه بده و حتی الامکان با ترکیبی جدید کار جدیدی خلق کنه.
درواقع تو این کارها نام عطر چندان بیانگر ایده عطر نیست و بلکه نام عطر بیشتر برگرفته از نام برند یا نتهای اصلی یا نهایتا توصیف و تشبیهی از حال و هوای عطر هست.
این روند به اصطلاح من کلاسیک طراحی عطر حتی در بعضی از برندهای نیش هم دنبال میشه که البته ریسک کمتری هم داره و اقبال بیشتر عامه رو در پی داره.
اما در بعضی از برندهای غالبا نیش کانسپت واقعا بر روند طراحی اولویت داره. یعنی طراح قبل از طراحی ایده یابی میکنه و بعد روند کار رو طی میکنه و این مساله مشخصا در نامگذاری عطر منعکس میشه.
البته در مواردی ممکنه این روند به صورت معکوس یا اتفاقی و..صورت بگیره اما در هرشکل داشتن کانسپت از ویژگی های اصلی این عطرها هست.
این کانسپت در ساده ترین و مینیمالیستی ترین حالت ممکنه تلاش برای خلاقیت با تاکید بر یک نت به خصوص باشه. مثل خیلی از کارای برند لی لابو.
ویا در مراحل بالاتر این ایده یابی میتونه استفاده از نت هادرجهت تلاش برای القای کاراکتر در عطرها با توجه به تیپولوژی های شخصیتی باشه.
به عنوان مثال فلفل و تنباکو میتونن بیانگر مردانگی باشن و یاس و روایح لوسیونی بیانگر زنانگی.
چوب و دود میتونن بیانگر جدیت و رسمیت باشن و بنفشه و انجلیک بیانگر عشق و صمیمیت.
اسطوخودوس و سرو میتونن بیانگر جا افتادگی باشن و روایح میوه ای و شیرین بیانگر شور جوانی.
ادویه و رز میتونن بیانگر علاقه به شرق و عرفان باشن و روایح الدهیدی و فلزی بیانگر علاقه به مدرنیته.
عود میتونه بیانگر علاقه به اشرافیت باشه و خاک و ایمورتل بیانگر علاقه به اصالت روستایی.
اما کار وقتی پیچیده میشه که منبع الهام عطار چیزی انتزاعی تر و خارج از زبان نت ها باشه.
علی الخصوص تو سالهای اخیر این قضیه خیلی رواج پیدا کرده که زمینه های مختلف فرهنگ و تاریخ و ادبیات و سینما و علوم و..منبع الهام عطار برای ایده یابی قرار میگیره.
حالا گاهی این منبع ایده یابی دارای ما به ازاهایی نمادین تو دنیای عطر و نت ها هست اما گاهی این مابه ازاها مستقیما وجود ندارن و کار عطار برای انتقال این کانسپت به مخاطب واقعا سخت میشه.
به عنوان مثال وقتی اقوام و ملیت ها و تاریخ و جغرافیای اونها منبع الهام عطار میشه نت ها و روایح خاص هر منطقه و هر ملیت و فرهنگ و.. تاحدی میتونه زبان کار عطار برای بیان ایده ش باشه.
لوتوس میتونه نماد مصر باشه و ییلانگ نماد خاور دور..
نرولی میتونه نماد ایتالیا باشه و سکویا نماد امریکا.
لابدانوم میتونه نماد خاورمیانه باشه و مر نماد افریقا.
توتون میتونه نماد امریکای لاتین باشه و کشمیر نماد ...
حتی درموارد زیادی عطار برای یافتن کانسپت جدید به سرزمین های جدید سفر میکنه. مثل سفر خانم زاروکیان قبل از طراحی عطر ریممبر می به هند یا سفرترنزی به نپال قبل از طراحی عطر لیلیپور.
اما درموارد انتزاعی تر مثل زمانی که ادبیات یا سینما یا موسیقی و..منبع الهام عطار تو ایده یابی قرار میگیره کار از چند جهت خیلی پیچیده تر میشه.
اول این که زبان نت ها دارای حرف های معدودی هست و بیان هر مفهومی به زبان نت ها و روایح ممکن نیست.
دوم اینکه فرض بر اینکه این بیان صورت بگیره انتقال این ایده به مخاطب با همون تصوری که عطار در ذهن داره بعضا غیر ممکنه مگربا اشاره مستقیم به داستان در نامگذاری عطر.
سوم اینکه حتی اگه هر دومرحله بالا بی نقص انجام بشه این سوال در بسیاری موارد همچنان باقی هست که ایا نتیجه کاررو بعد از صرف هزینه های بعضا گزاف این ایده پردازی( با در نظر گرفتن همه اختلافات در سلایق) میشه عطر تلقی کرد و اصولا ایا این ایده به ضعف های اساسی که در عملکرد عطر ایجاد میکنه میرزه یا نه.
نمونه ناموفق این سبک ایده یابی رو به نظر من تو عطرهای لوکرتیا و ماندراگولا از ترنزی یا اندی وارهول از باند ناین یا موزیک فستیوال از میسون مارتین و.. خیلی نمونه های دیگه میشه پیدا کرد.
البته در هرصورت تلاش برای ایده یابی و خلق کانسپت در هر زمینه ای قابل ستایشه اما به شخصه معتقدم مثل هر هنر دیگه ای زبان هنر عطر هم دارای تعداد محدودی از حروف هست و این خطای دید در مرحله انتخاب و بیان کانسپت هست که علت اصلی شکست بسیاری از عطرهای نیش ولو از برندها و عطارهای معروف و موفق شده.

09 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
36 تشکر شده توسط : کاوه  حسینی
پس از غیبت کوتاهی که گویا دورخیز بوده ( ! ) این رویو هم یک پرش بزرگ دیگر بسوی دانش عمیق روایح توسط آقای آرشیتکت .
تحسین من تقدیم شما جناب آرشیتکت به جهت این مقاله بسیار معمق و معزز وخواندنی .
حضورت کماکان معطر و تحسین برانگیز انشاله
زنده باد
09 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Rezvani
ممنون از جناب آرشیتکت عزیز بابت مطالب مفیدی که با ما به اشتراک گذاشتین.نکات خیلی جالب رو بیان کردین و بسیار لذت بردم.
09 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : Rezvani architect
درود بر دوستان گرامی جناب سخی و جناب دهقان.
ممنون از لطف شما و خوشحالم که مطالبم برای شما مفید بود.
09 اردیبهشت 1400 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : Rezvani nazanin

10
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
9
طراحی شیشه
چند وقت پیش از خانم مورس پرسیدم چه چیزی الهامبخششون بوده برای ساختن سالومه؟
پاسخشون این بود:
یه عکس قدیمی از یه دختر برهنه در سال 1920،
من واقعا میخواستم با این عطر یک احساس قدیمی رو ضبط کنم
14 خرداد 1399 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : خاتون nazanin

بهترین رایحه ی انیمالیک با قیمت خیلی خوب.پریسال قیمتش حدود ۸۰۰ تومن بود و ایکاروس عزیز به من گفت که این عطر بهترین عطر زیر یک میلیون دنیاست.
الان دیگه قیمتش به حدود دو میلیون رسیده ولی جدا از مساله ی قیمت این عطر فقط به درد استفاده ی شخصی و خصوصی میخوره. در جمع استفاده کنید همه رو از خود فراری میدهید و ممکنه از دوستی صمیمی بشنوید:
چرا بوی عرق میدی؟....خخخخ
30 فروردین 1398 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : رضا یگانه رئیس بلایند بایرهای ضرری

دستت به گیسوان رهایش نمیرسد از دوردست ها به نگاهی بسنده کن

سالومه
دختر هیرود دوم و هیرودیاس. عامل قتل جان باپتیست( در کتب دینی یوحنای تعمید دهنده، چقدر این اسم منو یاد جین باپتیست گرانویی میندازه) که داستانی مشابه داستان خیلی از اساطیر زن یونان داره( البته شخصیت حقیقی داره)، پر از روابط خانوادگی و عشق های نامعلوم با نزدیک ترین افراد خانوادش.
شاید واقعا عاشق بوده... شاید مجبورش کردن.... شاید دنبال محبت میگشت.... شایدم واقعا از اغواگری لذت میبرد.
""سالومه برای این که بهت بفهمونه چرا اینجاس، وقتو تلف نمیکنه. از اصلیتشم خجالت نمیکشه. از گذشته اومده.... با یه چمدون پر از خاطرات. از اون دست خانوماست که برای شام خوردنش هم لباس خاص میپوشه، یه عالمه کلاه و دستکش و لباسای ابریشمین هم داره که میدونه چجوری باهاشون دلتو ببره. ولی این لباسارو زیاد تن سالومه نمیبینید.... گفتم که، بی رودربایستی خواسته هاشو بیان میکنه!"

ایده ساخت سالومه برگرفته شده از شیپغ های برتر تاریخه. گزش اولیه برگموت که به فضای فکال گلی تو قلب این عطر میرسه؛ گل هایی مثل میخک و جاسمین که به شدت من رو یاد دوران طلایی کارون میندازن.
درای داون این کار همه‌ی اون اوکموس، کستوریوم و سیوتیه که یک نفر می‌تونه آرزوشو داشته باشه ... که روی بستری چرمی لطیف سوارن و با ابری از اسموک و یونجه احاطه شدند.
این کار همونقدری دلنوازه که یک پیراهن دست دوز قدیمی میتونه باشه...وقتی که کمد لباس هاتون رو باز میکنید و لا به لای یک عالمه لباس جدید تو سال 2019 ، اون رو با احترام خاصی میپوشید و ازش لذت میبرید.
سالومه رو باید پوشید و تا آخرین ذره جنب و جوشی که توی وجودمون میندازه رو ازش دریافت کرد. این عطر به معنای واقعی همون عطریه که سال ها هوس میکردم داشته باشمش"
ترجمه بخشی از ریویوی یکی از دوستان خانوم لیز مور

30 فروردین 1398 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : nazanin رابین هود
دم شما گرم که مطلب رو با مرجع گفتی. بسیارند افرادی که حرف و مطلب و دسترنج دیگری رو به نام خود میزنند.
15 شهریور 1398 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : ایرن مروت

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟