آمیریس فم
- چرا یک عطر زنانه را میپوشی ؟
ته لهجه ای صابونی-تمیز در پرده ای سفید و نورانی ، به پوست تن انسان زیبنده است. عسل بر زخم گذاشتن و ترمیم ملالت . بطری آب گوارا در دست زندانی مصلوب . شکستن دانه ی برف بر پنجره ی اتاق شیمی درمانی کودکی ۱۱ ساله از آبادان که برف ندیده بود.گفت : عمو جون! چه خوشگله؟ من بغض خود را درجشم و کلو حبس کردم. پرستار نتوانست. در آغوشش کشید . تصویر ماه بر برکه ی بیجان.
چه کسی این ها را نمیطلبد. چه کسی را مهربانی از پای در نمیاورد؟
۵.۵ از ۱۰ و به غایت خوشبو .
--- موظفم توضیح بدهم . اینکه چرا پاسخ نمیدهم. روزی ۲۰ ساعت کار میکنم. پاسخ به یک سوال یعنی باز کذاشتن دربی برای وسالات بعدی . شرم میماند بر چهره ام. بیش از اکنون. دستبوستان هستم. حتما میپذیر عذر من را.
بسیار کار خوبی میکنی :)
شما قبلا تدریس ات را کرده ای . شاگردانی توانا آموزش داده ای . پاسخ ها را تفیض کن به ایشان . خداراشکر و سپاس تعدادشان نیز بسیار است .
محققین خوبی در این خانه داریم که جوان اند و پویا و جویا ایضا مهربان و سخاوتمند .
همه که مثل شما و حقیر ، پیر و فرتوت نیستند :) همین مقدار انرژی ای هم که برای ما مانده جای شکر دارد :)
ممنون بابت حضور مستمر ات . این روزها این خانه درخشان تر شده ست با نورافشانی ی شما .
پایدار باد انشاله
تصدقتان قربان. برادر نجیب . امید به دیدار در ساعتی که شیطان به یهودا گفت : این قفل که بر قلب گذاشته ای چیست ؟ و یهودا پاسخ داد : زخم . از زخمهایم من وارد نتوان وارد شد . دیدار به وقت زخم و جراحت . مردان نیک در زخم ها پدیدار میشوند . مردان نیک ، زخم شمارند و مرهم گذار . خدارا شکر از جانب زخمهایی که ما را آشنا میکنند با یکدیگر .
آری !
زخم هایی که آشنا میکنند ما را با یکدیگر .
امید به دیدار و وجود ات پایدار در کشاکش زخم ها
مطلبی به یاد آمد . پر حرفی ام را ببخش که شرایط مدروک است .
گویند گوزن سرگله چو معزول شود و فراقت حاصل کند دخول به انبوه درختان کند و بسیار بگردد تا بیابد تنومندترین ِ ایشان را . سپس بایستد و ساعتها تفکر کند حین دوختن ِ چشم به آن درخت . چه میگذرد ، خود میداند . شاید مرور کند خاطرات را و قوانین را . سپس به هوش آید و با نهایت قدرت بر درخت کوبد به قسمی که خلاصی نتواند ! خسته گردد لیک مقاومت کند بر نشستن ! می افتد و میخیزد ! تا جان رها گردد .
زندان در زندان ! و چه نامردمی ها که تجربه نشود !
پر حرفی بود برادر بزرگوار . ببخش . نیاز به پاسخ نیست به صوت بلکه به نگاه !
فدای تو